بازگشت

مهرورزي پيامبر به حسين


مهر و محبت پيامبر به امام حسين و برادر بزرگوارش امام حسن زبانزد عام و خاص بوده است گذشته از گفتاري كه نقل شد، از رفتار حضرت با ايشان حكايات فراواني نقل كرده اند كه اين نكته به خوبي معلوم مي شود.

نقل شده است كه گاه در هنگام نماز جماعت، حسن و حسين، كه كودكاني خردسال بودند، نزد جد بزرگوارشان مي رفتند و در سجده بر دوش آن حضرت سوار مي شدند برخي از اصحاب پيش دستي مي كردند تا كودكان را از رسول خدا دور كنند، ولي آن حضرت اشاره مي فرمودند كه آنها را به حال خود واگذاريد سپس به آرامي دست آنها را مي گرفتند و پايين مي آوردند و بر زانوان خويش مي نشاندند [1] .

روزي پيامبر سجده نماز را، بر خلاف معمول، طولاني كرد نماز كه تمام شد، نمازگزاران عرض كردند: امروز سجده را طولاني تر به جاي آوريد، آيا وحي نازل شده و دستوري رسيده است؟

فرمود: خير، فرزندم حسين بر شانه ام سوار بود، خواستم صبر كنم تا او كار خويش را انجام دهد و لذتش را از بين نبرده باشم [2] .

عمر بن خطاب نقل مي كند كه روزي رسول خدا را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاي خويش سوار كرده بود رو به آن دو كردم و گفتم: چه اسب خوبي داريد!! پيامبر (ص) فرمود: و اينها چه سواركاران خوبي هستند! [3] .

ابي بريده نقل مي كند كه روزي رسول خدا(ص) در مسجد براي ما خطبه مي خواند كه ناگهان حسن و حسين به مجلس وارد شدند و پيراهن قرمز رنگ به تن داشتند، به طوري كه در هنگام راه يافتن بر زمين مي كشيد پيامبر از منبر پايين آمدند و آن دو را بغل كردند و جلوي خويش نشاندند سپس فرمودند: خدا و رسولش راست گفتند كه: انما اموالكم و اولادكم فتنه اين دو فرزندم كه چنين راه مي روند آن چنان مشعوف شدم كه نتوانستم به سخنانم ادامه دهم [4] .


پاورقي

[1] تاريخ دمشق، ابن عساکر، صص 153 - 143.

[2] مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 493 و الطبقات الکبري، ابن سعد، ج 8.

[3] سنن ترمذي، ج 13، ص 189 و مجمع الزوايد، ج 9، ص 181.

[4] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 354 و سنن ترمذي، ج 13، ص 194 و مستدرک، حاکم نيشابوري، ج 1، ص 287.