بازگشت

عنوانها و مفاهيم ديگر


بهره گيري از مفاهيم مختلف اما به نوعي وابسته به واقعه كربلا و عاشوراي حسيني (ع) بسيار پراكنده و گسترده است؛ يعني طرح و افكندن آنها همچون دو لفظ ياد شده (محرم و كربلا) محدود نيست بلكه هم در بعد اعتقادي و اخلاقي و هم در جنبه هاي ديگر، بسيار مورد استفاده قرار گرفته است؛ به عبارت ديگر، گرچه شاعران و اديبان عمدتا از واقعه ي كربلا و حوادث پيرامون آن از يك سو با ابهت و عظمت ياد كرده اند و از ديگر سو نيز تأثر، اندوه و تأسف فراوان خود را از اين واقعه ابراز كرده اند، اما در عين حال، كم و بيش، آثار شاعران يا معرض بيان باورهاي غلط و منحرفي شده كه در اذهان عامه ي مردم رسوخ داشته و يا اينكه خود منشأ و موجد انديشه اي نادرست و كج از واقعه ي عاشورا و جنبه هاي مرتبط با آن گشته كه باز به دليل همسويي با همان انديشه هاي عمومي يا سينه به سينه و به صورت شفاهي و يا به گونه ي مكتوب جزو آثار ادبي قلمداد، و ماندگار شده است.

ذيلا در حد حوصله اين مقاله - كه بسي مختصر است - به پاره اي از شواهد اشاره مي شود: يكي از جنبه هاي تحريفي قضيه ي عاشورا به طور كلي القاي اين مطلب است كه امام حسين (ع) در واقع نه به خاطر احساس وظيفه و نه به دليل آنچه خود، بارها آن حركت را قيامي به منظور زنده كردن احكام اسلام و احياي دو اصل اساسي و مهم امر به معروف و نهي از منكر خوانده، حركت مي كند، بلكه هدف، اين بوده كه حركتي انجام شود تا تلافي گناه شيعيان و در حقيقت، سبب آمرزش آنان از گناه در قيامت باشد. استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) دراين زمينه مي فرمايد:

«... تفسير دوم همان است كه در ذهن بسياري از عوام الناس وارد شده كه امام حسين (ع) كشته شد و شهيد شد براي اينكه گناه امت بخشيده شود. شهادت آن حضرت به عنوان كفاره ي گناهان امت واقع شد؛ نظير همان عقيده اي كه مسيحيان درباره ي حضرت مسيح پيدا كردند كه عيسي به دار رفت براي اينكه فداي گناهان امت بشود... امام حيسن (ع) شهيد شد كه اثر گناهان را در قيامت خنثي كند و به مردم از اين جهت آزادي بدهد... اين طرز فكر و اين طرز تفسير بسيار خطرناك است. براي بي اثر كردن قيام امام حسين (ع) و براي مبارزه با هدف امام حسين (ع) و براي بي اثر كردن و از بين بردن حكمت دستورهايي كه براي عزاداري امام حسين (ع) رسيده هيچ چيزي به اندازه ي اين طرز فكر و اين طرز تفسير مؤثر نيست. [1] .

اما قوت و استحكام اين تفسير غلط و نادرست تا بدان پايه گشته كه برخي از شاعران نيز اين تصور غلط را در شعر خود آورده و بيان كرده اند كه نمونه هايي از اين دست را مي خوانيم:



آخر منم سلاله سالار كاينات

لب تشنه در ميان شما با مخدرات



تنها نه تشنگان پسر و دختر منند

اينها همه بنين رسولند يا بنات



ترسم كه گر بنات نبي آه بركشند

از آهشان ز خاك نرويد دگر نبات



پيوسته ايد با هم و بربسته ايد عهد

تا تشنه لب كشيد مرا در لب فرات



من سيرم از حيات و گرنه كنم روان

در هر قدم به روي زمين چشمه ي حيات



بهر شفاعت گنه دوستان خويش

كرديم سينه را هدف تير حادثات [2] .



و يا



گفت من با اين گروه بدستيز

دادخواهي دارم اندر رستخيز



كربلا گرديده قربانگاه من

هست هفتاد و دو تن همراه من



گر بمانم من به جاي خويشتن

پس كه مدفون گردد اندر قبر من



تا پناه خيل زواران شود

شافع جرم گنهكاران شود [3] .



ديگر از جمله همين افكار رايج اما نادرست، بيان عروسي قاسم بن الحسن (ع) در صحنه ي كربلاست كه در شعري از شاعر دوره ي قاجار چنين مي خوانيم:



بگريست شاه دين كه مرا هم وصيتي است

در حق تو از آن شه خوشخوي خوش وصال



(گفتار امام حسين (ع) با حضرت قاسم در روز عاشورا)



بربست عقد فاطمه را از براي تو

عباس و عون شاهد عقد و گواه حال



مهر عروس در ره امت فدا شدن

آري چنين رجال خرامند در مجال



در خيمه با عروس برآسود ساعتي

كآمد ز دشت معركه آواز القتال



از جاي جست و گريه كنان با عروس گفت

ما و تو را به روز قيامت بود وصال [4] .



همچنين طرح قضيه حفر چاه در محيط خيام و حرم ابا عبدالله الحسين (ع) به خاطر دستيابي به آب و رهايي از تشنگي عذاب آوري كه سپاهيان ابن سعد براي آن حضرت و يارانش به وجود آورده بودند:



آمد سكينه با جگر پر زتاب و گفت

اي شاه، چاره اي جگر پر زتاب را



برداشت سوي قبله شه تشنه لب سه گام

فرمود بركنيد سپس اين تراب را



كندند و يافتند يكي آب خوشگوار

كز طعم خويش طعنه زدي شهد ناب را



خوردند اهل بيت و فرورفت در زمين

از سر سكينه بازگرفت اضطراب را



آبي نيافتند جز آن آب، تشنگان

كز دل فرونشاندشان التهاب را [5] .



ذوالجناح مساوي است با نام اسب حضرت سيدالشهداء كه در روز طف، حضرت بر اين اسب سوار بود. چون امام حسين (ع) به شهادت رسيد، اسب در خون آن حضرت غلتيد و با سر و يال به خون آغشته به خيمه گاه آمد. همين كه جلو خيمه گاه رسيد صيحه اي كرد و آن قدر سر خود را بر زمين زد تا جان داد. زنان حرم كه اسب را بديدند، دانستند كه حضرت به شهادت رسيده است. در اخبار مقاتل و در تعزيه هاي متداول در ايران، ذوالجناح نقش مهمي برعهده داشته است. [6] .



بي من به سوي خيمه نهد روي ذوالجناح

شسته به خون لجام و نگونسار گشته زين [7] .



زعفر (در تداول جعفر) جني به اصطلاح عامه، پادشاه مسلمان جنيان را گويند كه روز عاشورا به ياري امام حسين (ع) شتافت و با لشكر خويش اجازه ي ميدان خواست كه حضرت به او رخصت حرب نداد و فرمود از انصاف و مردانگي به دور است زيرا شما آنان را مي بينيد و ايشان، شما را نمي بينيد. [8] .



در سعادت زعفرا نيك اختري

مر مرا در هر دو عالم ياوري [9] .




پاورقي

[1] ده گفتار ص 248.

[2] سروش اصفهاني از شاعران بنام قرن سيزدهم، عاشورا و شعر فارسي، ص151.

[3] حاجي ميرزا محمدتقي قمي، منتهي الآمال ج اول ص 301.

[4] سروش اصفهاني، عاشورا و شعر فارسي ص 158.

[5] همان، ص 151.

[6] فرهنگ اساطير، ص 226.

[7] فرهنگ تلميحات، ص 308.

[8] فرهنگ اساطير، ص 226.

[9] فرهنگ تلميحات، ص 308.