بازگشت

ديدگاه مذهبي مسعودي


اگر چه محققان، مذهب مسعودي را شافعي، اسماعيلي، زيدي و شيعه امامي نوشته اند ليكن در بررسي آثار مسعودي مي توان گفت: وي ضمن رعايت بي طرفي و عدم گرايش خاص پيشداوري در نقل حوادث، گرايشي قوي به آل البيت و علويان و ائمه شيعه بويژه حضرت علي عليه السلام نشان مي دهد. او در نگارش حوادث دوران خلافت اميرالمؤمنين علي عليه السلام توجه خاصي مبذول داشته و بطور منظم و هماهنگ، همراه با شرح مبسوطي، حوادث اين دوره را نگاشته است. قيامهاي علويان و شيعيان را با عنايت و همدلي خاص به تصوير كشيده است و در مقابل در ارتباط با اعمال امويان، افشاگري صريحي از اعمال و رفتار و چگونگي حكومت داري و زندگي خصوصي و اخلاق و رفتار خلفاي اموي به دست مي دهد؛ براي نمونه شخصيت يزيد بن معاويه را اين چنين مي نويسد: يزيد مردي عياش بود؛ سگ و ميمون و يوز و حيوانات شكاري نگه مي داشت و شرابخواره بود... پس اصحاب و عمال يزيد نيز از فسق او پيروي كردند. در ايام وي غنا در مكه و مدينه رواج يافت و لوازم لهو و لعب به كار رفت. مردم آشكارا شرابخوارگي مي كردند... وقتي ستم يزيد و عمال وي شايع شد و اعمال فسق او آشكار شد، پسر دختر پيامبر خدا (ص) را با يارانش بكشت و شرابخوارگي كرد و سيرت فرعوني گرفت، بلكه فرعون در كار رعيت از او عادلتر و در كار خاصه و عامه منصفتر بود. [1] .

وي در ادامه مي افزايد:«يزيد و يارانش، اخبار عجيب و قبايح فراوان دارند از شرابخوارگي و قتل دخترزاده پيامبر (ص) و لعنت وصي پيامبر (ص) و ويران كردن و سوزاندن كعبه و خونريزي و فسق و فجور و اعمال ديگر كه تقدير خدا آمده كه از آمرزش او مأيوس بايد بود». [2] .

همچنين درباره حجاج بن يوسف ثقفي مي نويسد: در مدت حكومت او يكصد و بيست هزار نفر گردن زده شدند. وقتي مرد، هشتاد هزار نفر در زندان او بودند كه سي هزار نفر آنان، زن بودند. محبس زنان و مردان يكي بود و حفاظي نداشت كه مردم از آفتاب تابستان و باران و سرماي زمستان محفوظ دارد [3] .

در مورد زندگي يزيد بن عبدالملك مي نويسد: «فسق او عيان و جورش عام شده بود» [4] .

مسعودي همه قيامهاي علويان را در دوره اموي و عباسيان با همدلي و به طور منظم نگاشته است [5] قيام حجر بن عدي و كشته شدن او به دستور معاويه را با همراهي آورده است. [6] وي در مورد قيام مردم مدينه در سال شصت و سه هجري مي نويسد: (اين حادثه) پس از قتل حسين بن علي عليه السلام از مهمترين و رقت انگيزترين حوادث اسلام بود. [7] .

مسعودي مكررا از زبان خود يا قول ديگران مثل ابن عباس و سعد بن ابي وقاص، فضائل و مناقب امام علي عليه السلام مثلا سبقت در ايمان، همسري سيدة النساء العالمين، حديث منزلت، حديث غدير، برترين صحابه و پرهيزگارترين آنان كه اختصاص به علي عليه السلام دارد، حديث مرغ بريان شده و برادري با پيامبر (ص) را نگاشته است [8] .

مسعودي، مكرر به وصايت امام علي عليه السلام اشاره دارد و وي را وصي پيامبر (ص) معرفي مي كند [9] و عموما همراه نام علي عليه السلام كه اميرمؤمنان [10] و يا كلمه عليه السلام [11] يا هر دو كلمه را همراه با هم [12] آورده است و در چندين موضع به امامت علي عليه السلام و بقيه ائمه شيعه تصريح كرده است؛ [13] از جمله مي نويسد: «پيامبر (ص) به علي عليه السلام فرمودند: تو و دوازده نفر از فرزندانت امامان بر حق هستيد. [14] نقل اينگونه احاديث و حديث غدير و تأييد آنها و تصريح به امامت علي عليه السلام و ديگر ائمه شيعه، دليل قاطعي بر شيعه امامي بودن مسعودي است. از دلايل ديگر شيعي بودن مسعودي اين است كه وي در مقابل منكران فضائل و مناقب علي عليه السلام و ائمه شيعه با قلم به بيان پاسخگويي و رد شبهات آنان برآمده است؛ از جمله درباره عمرو بن جاحظ مي نويسد: «او كتاب العثمانيه را در انكار فضائل امام علي عليه السلام و كتاب ديگري درباره امامت بني اميه و مروانيان و همچنين كتاب سومي به عنوان مسائل العثمانيه تأليف كرده است. مسعودي در ادامه مي نويسد: به منظور حق كشي و ضديت با اهل حق، فضائل و مناقب علي عليه السلام را رد كرده و به تأييد مخالفان حضرتش دليل آورده است ولي خدا نور خويش را كامل مي كند گرچه كافران نخواهند. [15] مسعودي حتي مردمي را كه به حضرت علي عليه السلام ناسزا مي گويند لعن و نفرين مي كند [16] در جزء كتابهاي منسوب به مسعودي به نامهايي برمي خوريم كه شاهدي بر شيعي بودن اوست از جمله كتاب «البيان في اسماء الأئمة القطعية من الشيعه»، كتاب «الاستبصار في الامامة» كتاب «حدائق الاذهان في اخبار اهل البيت النبي و تفرقهم في البلدان» و كتاب مظاهر الاخبار و طرائف الآثار في اخبار آل النبي» و كتاب «في اثبات الوصية لعلي بن ابيطالب» [17] .

بدين صورت آشكارا مشخص است كه مسعودي شيعه امامي بوده است و چون جهانگردي پرتلاش بود و اقتضا مي كرد به جهان اسلام و غير آن مسافرت كند، ناگزير بوده است گاهي حتي ديانت خود را پنهان كند و يا به مذهب خود، اشاره مستقيم نكند. همانطور كه اشاره شد از مطالب دو اثر مهم او شيعي بودن او روشن مي شود؛ براي نمونه تحليلي است كه او درباره ي قيام امام حسين عليه السلام دارد.


پاورقي

[1] ر. ک، مروج الذهب، المجلد الثالث، ص 78 و 77.

[2] همان، ص 81.

[3] مروج الذهب، المجلد الثالث، ص 175.

[4] همان، ص 239.

[5] براي نمونه قيامهاي علويان در دوره منصور را آورده است. ر. ک همان، ص 306.

[6] همان، ص 12.

[7] التنبيه و الاشراف، ص 264.

[8] ر. ک. مروج الذهب، المجلد الثاني، ص 425 - 431 - 437 - 426 و المجلد الثالث، ص 81 - 23 - 60 - 306 و التنبيه و الاشراف، ص 221 - 257 - 245 - 234.

[9] مروج الذهب، المجلد الثالث، ص 21 و 81.

[10] همان، المجلد الثاني، ص 425 و المجلد الرابع، ص 146 و التنبيه و الاشراف، ص 259 - 250 - 206.

[11] همان، ص 256 - 25 - 238 - 139.

[12] همان، ص 245 - 234.

[13] مروج الذهب، المجلد الاول، ص 33.

[14] التنبيه و الاشراف، ص 199.

[15] مروج الذهب، المجلد الثالث، ص 252.

[16] همان، ص 260 و المجلد الرابع، ص 146.

[17] ر. ک ليست آثار مسعودي که وي در مروج الذهب و التنبيه آورده است.