بازگشت

زندگاني مسعودي


وي ابوالحسن علي بن حسين بن عبدالله مسعودي، يكي از فرزندان صحابي پيامبر (ص) عبدالله بن مسعود است كه در سال 287 هجري در شهر بغداد به دنيا آمد. [1] او در همين شهر رشد كرد و به تحصيل علوم رايج در شاخه هاي مختلف لغت، ادب، فقه، تاريخ، كلام، جغرافيا، رياضيات، هيأت، فلسفه و سياست پرداخت و زبانهاي فارسي، يوناني، سرياني و سانسكريت هندي را فراگرفت. سپس براي تحقيقات جغرافيايي و تاريخي در سال 309 هجري به جهانگردي پرداخت. وي در طول سياحت خستگي ناپذيرش از مناطق مختلفي از جمله فارس، كرمان، استخر، ملتان، منصوره، كنبايه، بمبئي، سرنديب، بلاد چين، ماداگاسكار، زنگبار، عمان، آذربايجان، گرگان، شام، انطاكيه و بصره بازديد كرد و در سال 336 هجري قمري به مصر رفت و در شهر فسطاط سكونت گزيد و به سال 346 هجري [2] در همين شهر دار فاني را وداع گفت. مسعودي فرزند قرن چهارم، اوج نوآوريها و شكوفاييهاي علمي مسلمين در شاخه هاي مختلف دانشهاي طب، داروسازي، فلسفه، شيمي، فيزيك، مكانيك، هيأت، رياضيات، جغرافيا، كلام، شعر، لغت و تاريخ است. دانشمندان بزرگي همچون زكرياي راضي، الكندي، فارابي، طبري، نوبختي، علي بن عباس اهوازي، ابن مسكويه مسعودي بانيان اين تحول بزرگ علمي بودند. مركز اين نوآوريهاي علمي در شهرهاي مختلف اسلامي بويژه بغداد زادگاه مسعودي بود. وي تحت تأثير اين تحولات علمي و نوانديشي بود و با تفكرات عقلاني و دانش فلسفي كاملا آشنايي داشت، كوشش او در نگارش تاريخ، سعي در تبيين علمي و فلسفي حوادث تاريخي بود كه از قلمرو وقايع متعلق به يك نسل و حكومت معيني خارج است و وارد قلمرو شرايط كلي مي شود كه بر امور جزئي و تحليلي و علت يابي حاكم است. مسعودي در آثار خود براي اولين بار به تبيين عميقتر وقايع تاريخي و بررسي تحولات جغرافيايي و اقليمي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي پرداخت. او تحولي اساسي در تاريخنگاري به وجود آورد و آن را از شيوه محدثان جدا كرد و به صورت مستقل و يك رشته علمي در آورد كه گامي بلند در پيشرفت انديشه تاريخنگاري بود. در نظر مسعودي «تاريخ، مجموعه اي از معارف بشري و آگاهيهاي سودمند است كه براي نفوس، ضروري و شامل همه وقايع مربوط به انسان است».

وي در مقدمه «مروج الذهب» مي نويسد: «كتاب حاضر را كه برگزيده هاي تأليفات سابق ماست و مندرجاتي گرانقدر و مطالبي معتبر دارد، مروج الذهب و معادن الجوهر ناميدم و آن را هديه بزرگان ملوك و اهل درايت كردم كه از اخبار روزگاران گذشته، نكاتي ضمن آن آورده ام كه مورد حاجت، و نفوس به دانستن آن راغب است و هم آن را نمونه اي از مطالب كتابهاي پيشين خود كرده ام كه معرفت آن زينت افزاي اديب خردمند است و از تغافل آن معذور نيست و در اين كتاب همه علوم و فنون تاريخ و رشته هاي حوادث را به تفصيل يا به اجمال آورده يا به صورتي اشاره كرده و يا به تدريج در عبارتي گنجانده ام. [3] .

در مقدمه «التنبيه و الاشراف» نيز مي نويسد «آداب رياست و اقسام تدبيرهاي مدني كه شاهان با عاملان كنند و چيزها كه شاه را در راه يافتن خود و رعيت لازم است و اقسام تدبيرهاي ديني و شمار اجزاي آن و اينكه چرا شاه را دين بايسته است» [4] در اين كتاب ذكر شده است.

ابن خلدون كه شديدا تحت تأثير كتاب مروج الذهب مسعودي است [5] درباره روش مسعودي مي نويسد: «مسعودي در مروج الذهب احوال ملتها و سرزمينها را در روزگار خويش يعني سال سيصد و سي، خواه نواحي مغرب و خواه مشرق، شرح داده و مذاهب و عادات آن را ياد كرده و به وصف شهرها و كوه ها و درياها و دولتها پرداخته و طوايف و ملتهاي عرب و عجم را يكايك آورده است»

[6] بدين صورت از ديدگاه مسعودي، تاريخ واقعيتهاي دنيوي انساني مؤثر بر سرنوشت انساني است. تاريخ با مسائل سياسي و اجتماعي عيني مربوط است و در اينجاست كه روش مسعودي در پژوهش تاريخي به علت يابي و تبيين علمي و علي حوادث نزديك مي شود و از اين طريق، وي عقل و نظر و تجزيه و تحليل را در تاريخ وارد كرده است [7] و متن و محتواي حوادث تاريخي، امكان وقوع يا عدم وقوع آنها را تجزيه و تحليل مي كند.

مسعودي همانند جهانگردي خستگي ناپذير از دسته بنديهاي سياسي به دور ماند و به دربار امير يا خليفه اي وابسته نشد و به همين دليل به خود اجازه مي دهد بارها با آزادانديشي از خلفاي بني اميه و بني عباس انتقاد كند. او هنگام سفرهاي خود با افكار، عقايد و مذاهب گوناگون برخورد كرد و به همين جهت از پيشداوري و طرفداري متعصبانه از گروهي خاص به دور ماند. بدين منظور در كتاب خود مي آورد: و هر كه در اين كتاب بنگرد، بداند كه در آن مذهبي را ياري ندادم و از گفته اي طرفداري نكردم و درباره مردم جز اخبار نيكو نياوردم و چيزهاي ديگر را ياد نكردم. [8] .


پاورقي

[1] ابن‏نديم زادگاه مسعودي را مغرب نگاشته که قطعا اشتباه است زيرا مسعودي زادگاه خود را صريحا اقليم بابل نام مي‏برد. ر. ک الفهرست، ترجمه و تحقيق محمدرضا تجدد، انتشارات اميرکبير (تهران، 1366) ص 254 و مروج الذهب و معادن الجوهر: به تحقيق محمد محي‏الدين عبدالحميد، دار المعرفة (بيروت) المجد الثاني، ص 65 و 66.

[2] ياقوت حموي، معجم الادباء، مؤسسه دار الفکر (بيروت - 1400 هجري) الجزء الثالث عشر، ص 90.

[3] مسعودي، مروج الذهب، المجلد الاول، مقدمه، ص 18.

[4] مسعودي، التنبيه و الاشراف، تحقيق عبدالله اسماعيل الصاوي، دار الصاوي (قاهره) ص 5.

[5] ابن‏خلدون به قصد تعريف يا نقد از مسعودي زياد نام مي‏برد و او را براي خود يک الگو و مرجع درجه‏ي اول و بااهميت معرفي مي‏کند. ر. ک مقدمه، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات (بيروت)، ص 32.

[6] همان، ص 32.

[7] ر. ک. مروج الذهب، المجلد الثالث، ص 296، 245، 241، 229، 228.

[8] مروج الذهب، المجلد الرابع، ص 386.