بازگشت

اسماعيل ذبيح الله بود و حسين نيز ذبيح الله


باب اسماعيل (عليه السلام): اسماعيل تسليم كرد خود را از براي اينكه پدرش او را در راه خدا قربان نمايد به رفق و احسان در ذبح پس خداوند او را وصف نمود به حليم، و حسين (عليه السلام) نيز حليم بود كه خود را تسليم كرد از براي اينكه دشمنان او را بكشند، كشتني كه مثل آن واقع نشده و نخواهد شد ابدا، و اگر ملاحظه نمائي جميع جهات و كيفيات مصيبت آن جناب خواهي دانست كه مثل آن واقع نشده و نخواهد شد. باب اسماعيل صادق الوعد (عليه السلام): كه در قرآن مذكور است [1] ، و آن غير از اسماعيل بن ابراهيم است، خداوند او را به رسالت فرستاد به سوي قومي، پس او را گرفتند و پوست صورتش را كندند، پس فرستاد خداوند به سوي او سطاطيل ملك عذاب را تا از برايش انتقام كشد از آن قوم، اسماعيل گفت: من تأسي مي كنم به حسين (عليه


السلام) [2] ولي تأسي او در همان كندن پوست صورت بود، فدا شوم آن غريب را كه تمام پوستهاي بدنش كندند از زخم تير و شمشير و نيزه، و اعضايش را هم جدا كردند، چنانكه خودش در خطبه فرمود: «كأني باوصالي تقطعا عسلان الفلوات»: [گوئي به چشم خود مي بينم كه گرگهاي بيابان اعضايم را قطعه قطعه مي كنند.] [3] .


پاورقي

[1] بحار سوره‏ي مريم آيه‏ي 54.

[2] بحار 390:13 و 237:44 - کامل الزيارات باب 19 ص 64.

[3] بحار 367:44 - لهوف ص 26 - مثير الاحزان ص 41 - کشف الغمة 29:2.