بازگشت

موسي صاحب عصا و حسين صاحب شمشير


موسي صاحب عصا است كه معجزه بوده، و حسين (عليه السلام) صاحب شمشير است كه مظهر شجاعت نبويه بوده، و به آن جناب ميراث رسيده بود، و مشهور به شجاعت حسنيه شد، موسي دعا كرد كه خداوند هارون برادرش را وزير او قرار دهد، و حسين (عليه السلام) ايضا وزيري چون عباس برادرش داشت، كه باعث قوت كمر و زور بازويش بود،.و از اين جهت در وقت شهادت او ناله برآورد، كه الآن پشتم شكست. از براي موسي يك دريا منشق شد، تا بني اسرائيل عبور نمودند، و از براي حسين (عليه السلام) تمام درياها به موج درآمدند، و ماهيان خود را بيرون انداختند، و بر آن جناب نوحه كردند، و ملكي از ملائكه ي فردوس برين نازل شد بر درياها، بالهاي خود را پهن كرد و ندا نمود كه اي اهل دريا لباس حزن دربر كنيد، كه فرزند رسول (صلي الله عليه و آله) خدا را سر بريدند [1] و در روايت ديگر مي فرمايد كه: نزديك مي شود كه درياها منشق شوند، و بعضي ببعضي فرو ريزند كه اگر ملك موكل به آنها مانع نشود، و اين در وقتي است كه


حضرت فاطمه (عليهاالسلام) گريه و نوحه مي كند بر فرزندش. بلكه در بعض روايات است كه اين امر مكرر واقع مي شود، و از اين جهت فرمودند آيا دوست نمي داري كه از ياوران حضرت فاطمه (عليهاالسلام) باشي. [2] .

موسي قبر خود را به دست خود حفر كرد در وقتي كه گذشت به مردي كه قبري حفر مي نمود، از او سؤال كرد كه اين از كيست؟ گفت: از يك بنده ي صالح از بندگان خدا، گفت: مي خواهي ترا اعانت كنم؟ پس اعانت كرد او را بر كندن قبر، و لحد را تمام نمود، آن مرد گفت: بخواب در آن، تا ببينم وسعت دارد يا نه؟ موسي خوابيد، پس مقامش را به او نمودند، طلب كرد كه روحش را قبض كنند، پس در همان قبر روحش مقبوض گرديد [3] و حسين (عليه السلام) چون كه سه روز دفن نشد، قبر او را رسول (صلي الله عليه و آله) خدا حفر نمود، بلكه قبور اصحابش را نيز آن حضرت حفر نمود، چنانكه در خبر است كه ام سلمه در روز عاشورا در خواب ديد رسول (صلي الله عليه و آله) خدا را غبارآلود، و فرمود: مردم بر فرزندم هجوم آوردند و او را شهيد كردند و من او را كشته ديدم و تا حال مشغول حفر قبور بودم از براي حسين (عليه السلام) و اصحابش. [4] .

موسي را چون آل فرعون از ميان آب گرفتند، خواهرش آمد و از دور نظر مي كرد، كه عاقبت امر او به كجا مي رسد، پس ديد خواتين (جمع خاتون) مصر او را به فرزندي برداشته اند، و دست به دست، و دامن به دامن مي دهند، و تمام زنهاي شيرده را از براي دايه گي او جمع نموده اند، و آن جناب پستان ايشان را قبول نمي كند، پس خواهرش آمد، و گفت: من اهل بيتي سراغ دارم از براي كفالت او، تا آخر قصه. [5] .

و حسين (عليه السلام) چون از بالاي اسب بر روي خاك افتاد، آل ابوسفيان گرد او را گرفتند و خواهرش از خيمه بيرون آمد، كه ببيند عاقبت امر او به كجا كشيده، پس ديد او را طعمه نيزه ها و شمشيرها، فرياد بركشيد و استغاثه نمود به لشكر، و فرمود: اي پسر


سعد آيا ابوعبدالله كشته شود و تو به او نظر كني [6] .

موسي چون اهل خود را برد و به طور سينا رسيد، و سرما و باران در شب زمستان ايشان را دريافت و نتوانستند آتش روشن نمايند، پس به اطراف نظر كرد، و از دور آتش را ديد، و به اهلش گفت: توقف كنيد كه من آتش يافته ام، مي روم شايد از براي شما پاره اي بياورم، يا راهي بيابم [7] اگر خواهي قصد كن كليم الله را، يا قصد كن حسين ( عليه السلام) پسر رسول الله را كه به اهلش فرمود: من در وادي مقدس و بقعه ي مباركه آتشي يافته ام، پس بيائيد با من، كه خدا خواسته است شما را اسير ببيند. [8] .

موسي سبزي گياه از پوست شكمش ظاهر بود از بس علف تناول نموده بود از گرسنگي [9] و حسين (عليه السلام) سرخي خون از جميع اعضاي بدنش و سرش و مويش و پوستش ظاهر بود و لبان مباركش كبود شده بود از تشنگي.


پاورقي

[1] بحار 221:45 - کامل الزيارات باب 21 ص 68 - 67.

[2] بحار 209 - 208 :45 - کامل الزيارات باب 26 ص 83 - 82.

[3] بحار 365:13 - اکمال الدين 153:1 - امالي صدوق مجلس 41 ص 193.

[4] بحار 230:45 - امالي صدوق مجلس 29 ص 120 - امالي مفيد ص 319.

[5] بحار 39:13 - کمال الدين 149 - 148 :1.

[6] بحار 55:45 - مقتل ابي‏مخنف ص 196 - 195 - مقتل خوارزمي 35:2.

[7] سوره‏ي طه آيه‏ي 10، باب اسماعيل.

[8] بحار 364:44 - لهوف ص 28.

[9] بحار 28:13 - تفسير قمي 138:2.