بازگشت

ادريس پيغمبر و حسين


باب ادريس (عليه السلام): ادريس را خداوند بالا برد به مكان بلندي كه مابين آسمان چهارم و پنجم است [1] ، و حسين (عليه السلام) را به مكان بلندي بردند و روحش را به مكان بلندي بردند، و خونش را، و مثالش را، و تربتش را به مكان بلندي بردند، چنانكه تفاصيل آنها در ملحش گذشت.


شفاعت ادريس در حق يك ملك مقبول شد [2] ، و شفاعت حسين (عليه السلام) در حق دو ملك يعني فطرس و دردائيل [3] ،ادريس (عليه السلام) مبتلي شد به فرار از سلطان، و تفرق اعوان، و سه روز گرسنه ماند [4] ، و حسين (عليه السلام) ايضا مبتلي شد به فرار از كشته شدن در حرم خدا به جهت احترام آن مكان، و مبتلي شد به مقاتله، و تشنه ماند سه روز، تا اينكه خواهرش در مقام نوحه گري مي گفت: فدايت شوم اي كسي كه تو رابا لب تشنه كشتند. [5] .

باب نوح (عليه السلام): نوح شيخ المرسلين است، و حسين (عليه السلام) سيد جوانان بهشت است، نوح (عليه السلام) خانه اش مشرف است كه مسجد كوفه باشد [6] ، و حسين (عليه السلام) مدفنش اشرف است از مسجد كوفه از چند جهت [7] ، نوح (عليه السلام) در حق او خداوند فرموده است: (سلام علي نوح في العالمين) [8] زيرا كه نجات اهل كشتي به سبب او شد، و حسين (عليه السلام) نيز سبب نجات از جهنم است، نوح (عليه السلام) صاحب كشتي بود كه بر روي آب جاري گرديد و حسين ( عليه السلام) آن كشتي نجات است كه هر كس به آن پناه برد نجات يابد از طبقات جهنم [9] نوح (عليه السلام) نهصد و پنجاه سال قوم خود را دعوت نمود به سوي خدا، پس او را مي زدند به حدي كه غش مي كرد تا سه روز، و خون از گوش او جاري مي شد [10] ، و حسين (عليه السلام) در قوم خود نصف روز دعوت نمود پس چنانش زدند كه سه روز بدن بي سر بر روي خاك افتاده، و خون از تمام اعضايش جاري بود [11] ، پس اذيت آن حضرت در اين ساعت بيشتر از اذيتهاي هزار ساله ي


نوح (عليه السلام) بود.


پاورقي

[1] بحار 277:11 - تفسير قمي 51:2 - سوره‏ي مريم آيه‏ي 57.

[2] بحار 277:11 - تفسير قمي 2: 51.

[3] بحار 251 - 248 :43 - مستطرفات السرائر ص 478 - کمال الدين 282 - 283.

[4] بحار 271:11 - کمال‏الدين 133 - 127 :1.

[5] بحار 59:45 - لهوف ص 58.

[6] بحار 335:11 - تفسير عياشي 147:2.

[7] بحار 115:98 - کامل الزيارات باب 88 ص 264.

[8] سوره‏ي صافات، آيه‏ي 79.

[9] بحار 205:36 - کمال الدين 265:2 - عيون الاخبار 60:1.

[10] بحار 229:11 - مجمع البيان 670:4.

[11] بحار 59:45 - لهوف ص 58.