بازگشت

حسين بن علي را نيكو بشناسيد


اي صاحب غيرت نيكو تأمل نما در كلام اين شقي ملعون، كه به اين اشاره چگونه قصدش تحقير آن سرور بود، پس شما در مقابل، اعزاز و تكريم آن جناب كنيد، اي صاحبان همت و حميت و غيرت و مروت، پس بگوئيد همين سري را كه به تحقير به سويش اشاره مي كني، زينت آسمان و زمين است، همين زيب عرش برين است [1] ، همين عزيز خدا و رسول است،همين است كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) او را با خود به منبر


برد، و گفت: اين است حسين بن علي پس او را بشناسيد [2] ، همين عزيز زهراء بتول است، اگر چه اينها دل را خنك نمي كند، زيرا كه در مقابل آن معلون نبوديم كه اين سخنان را بگوئيم. بلي يك نفر از احبار يهود سخني گفت [3] ، و ايلچي پادشاه روم سخني گفت [4] و حضرت زينب خاتون كلامي فرمود، كه تفصيلش در محلش مقرر است. [5] .

و باز نيكو نظر نما در مطابقه ي حالت يزيد با ابليس لعين، زيرا كه ابليس به نظر ظاهري ديد تواضع گل را، و نرمي و ذلت آن را، وحدت آتش و حرارت و احراق و ارتفاعش را، پس خيال كرد كه آتش بهتر از است از گل، و غافل از آن شرافت كه در گلست، كه محل روئيدن انواع رياحين، و گلها، و شكوفه ها و ميوه ها، و درختها و ثمره ها، و معدن همه ي فلزات، و انواع جواهر، و خزينه ي آب ها كه موجب حيات اشياء است، و غير ذلك. و يزيد ديد خود را بر سرير سلطنت، و سر حسين (عليه السلام) بريده در ميان طشت به نزدش گذاشته بي حس و حركت [6] ، و اتباعش همه با زينت لباس فاخر مسلح و مكمل بر خدمتش ايستاده، پس خيال كرد از براي خود فضيلتي را و استدلال كرد به اينكه خدا ملك را به او داده، و او را عزيز كرده، و حسين (عليه السلام) را ذليل كرده، و ندانست آن ملعون كه در همين حالت او ذليل بوده، و حسين (عليه السلام) عزيز، و ملك را به حسين (عليه السلام) داده، و از آن لعين انتزاع نموده، و به همين فعلش نمي بيني كه تمام بني آدم او را سب مي كنند؟ و حسين (عليه السلام) قلوب اهل دنيا را تماما مالك شده حتي قلوب كفار. [7] .

و اگر بخواهي مصداق: (تعز من تشاء و تذل من تشاء) را بداني نظر كن به قبر حسين (عليه السلام) و احترامش، و زينتش و اوضاع و عمارتش، و زوارش كه روز به روز در


ازدياد است. ونظر كن به قبر يزيد در شام كه از روز دفنش تا حال هر كس از آن جا مي گذرد سنگي به جانب آن مي اندازد، بلكه از پيش سنگ همراه خود برمي دارند، تمام شيعه و سني و يهود و نصاري چنين مي كنند، و به تجربه رسيده است كه اگر سنگ بر آن نيندازد حاجتش روا نمي شود، و الان بقدر تل عظيمي شده است از آن سنگها كه بر آن انداخته اند، و كسي كه آن ملعون را متنبه نمود بر بطلان خيالش حضرت مكرمه زينب خاتون بود در آن خطبه شريفه اش كه عنوان مستقلي مي خواهد. آدم مبتلا شد به مفارقت بهشت دفعة پس بيرون رفت از محل انس و رياض قدس به سوي زمين گرد آلوده كه معدن آفات و شرور، و سباع و موذيات است، و اشعاري انشاء نمود به تغيير بلاد و من عليها. [8] .


پاورقي

[1] بحار 261:43 - امالي صدوق مجلس 24 ص 98.

[2] بحار 262:43 - امالي صدوق مجلس 87 ص 478.

[3] بحار 140 - 139 :45 - مقتل خوارزمي 71:2.

[4] بحار 141:45 - 142 - لهوف ص 83 - مثير الاحزان ص 82 - مقتل خوارزمي 72:2.

[5] بحار 133:45 - لهوف 79 - مثير الاحزان ص 80 - مقتل خوارزمي 64:2.

[6] بحار 157:45 - احتجاج طبرسي 2: 34 (خطبه‏ي حضرت زينب (سلام الله عليها) نيز ذکر شده).

[7] بحار 281:43 - مناقب ابن شهر آشوب 154:3.

[8] بحار 233:11 - عيون الاخبار 243 - 242 :1 - خصال 209:1.