بازگشت

خصوصيات زوار آن حضرت قبل از شهادت


باب يازدهم: در خصوصياتي كه در زوار آن جناب بوده است قبل از شهادت، و بعد از شهادت، پيش از دفن، پس در اينجا دو مطلب است:

مطلب اول: در زواري كه قبل از شهادت بوده اند، و آن چند قسم است:

اول: ملائكه چنانكه در روايتي از حضرت صادق (عليه السلام) مروي است كه ملائكه زيارت نمودند كربلا را هزار سال پيش از آنكه جدم حسين (عليه السلام) در آن ساكن شود. [1] .

دوم: انبياء (عليه السلام) چنانكه در حديث صحيح است كه هيچ نبي نبود مگر آنكه زيارت نموده است كربلا را، پيش از آنكه آن ماه درخشان برج امامت در آن مدفون گردد. [2] .

سوم: كشتي نوح، و بساط سليمان كه در آن جا به دوران آمدند، و گوسفندان اسمعيل، و آهوان كه با مسيح تكلم نمودند، اينها همه زيارت كرده اند كربلا را به طرق


خاصي كه پيش ذكر شد.

چهارم: اصحاب آن حضرت كه در ركابش شهيد شدند در آن حالتي كه مهيا گرديدند از براي شهادت، پس هر يك به نحو خاصي زيارت نمودند، بعضي سواره، و بعضي پياده، مي آمدند در حضور مبارك، و مي گفتند: «السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك يابن رسول الله» حضرت مي فرمودند: و عليك السلام. برو، كه ما هم از عقب مي رسيم. [3] .

و سر اين زيارت كردن، آن بود كه مي خواستند ادراك نمايند فيض زيارت آن جناب را در حيات خود، علاوه بر فيض شهادت، و از براي بعضي از شهداء خصوصيتي بود در آن زيارت، مانند عبدالله و عبدالرحمن كه، دوبرادر بودند از طايفه ي غفار، آمدند به خدمت آن جناب و دور ايستادند، و سلام كردند، حضرت فرمودند: نزديك بيائيد، پس نزديك آمدند، و عرض كردند: السلام عليك، آمديم كه در پيش روي تو كشته شويم، و گريه ي شديد كردند، حضرت فرمود: عليكما السلام و رحمةالله و بركاته، اي پسران برادر من، چرا گريه مي كنيد؟ اميدوارم كه بعد از ساعتي چشمهاي شما روشن شود، عرض كردند: فدايت شويم قسم به خدا، بحال خود گريه نمي كنيم، بلكه به حال تو گريه مي كنيم، كه دشمن بر تو احاطه كرده، و ما چاره نمي توانيم نمود، حضرت فرمودند: كه خدا شما را جزاي خير دهد به سبب دلسوزي، و مواساتي كه با من نموده ايد. [4] .

و مانند جناب علي اكبر كه بعد از آنكه بر زمين افتاد، متوجه گرديد، و زيارت نمود كه يا ابتاه عليك مني السلام، و در اين زيارت خصوصيتي بود از جهت وقت، و از جهت كيفيت، و از جهت جواب.

اما وقت، پس آنرا تأخير انداخت تا آن حال، و سببش آن بود كه ساير شهداء چون اراده مبارزت مي نمودند، مي آمدند بنزد حضرت، و آن جناب نشسته بود، يا ايستاده بود


پيش خيمه ها، و ايشان به حسب عادت رسميه سلام مي كردند، تا اينكه به ثواب زيارت فائز شوند، و اما علي اكبر، پس چون اراده مبارزت نمود، حضرت همراه او شدند، و به جاي خود نماندند تا او سلام كند.

و اما كيفيت، پس بلفظ عليك السلام سلام كرده، و سبب آن است كه آن سلام، سلام وداع بود، نه سلام تحيت.

و اما خصوصيت جواب، پس آن است كه حضرت جواب اين سلام را نگفت، به دو جهت: اول اينكه اين سلام تحيت نبود كه جوابش لازم باشد. دوم اينكه در وقت سماع اين سلام حالتي به آن جناب دست داد، كه جميع قواي او از كار افتاد، و احوالش متغير شد، و همين قدر فرمود: اي پسر ترا كشتند. چنانكه تفصيل آن بيايد (ان شاء الله).


پاورقي

[1] بحار 109:98 - کامل الزيارات باب 88 ص 269.

[2] بحار 301:44 - کامل الزيارات باب 21 ص 67.

[3] بحار 15:45 - مناقب ابن شهر آشوب 250:3.

[4] بحار 29:45 - مقتل خوارزمي 23:2.