بازگشت

با بدن زخم دار بر روي خاك گرم


و صداي استغاثه ي پنجم بگوش رسيد، و آن: وقتي بود كه با بدن زخم دار بر روي خاك گرم افتاده بود، و اين صدا اثر نمود در اطفال حرم، پس دو طفل از خيمه ها بيرون آمدند.

يكي: طفلي بود كه دو گوشواره در گوش داشت، بيرون آمد با ترس و بيم، و به راست و چپ نظر مي كرد، و چون قدري از خيام دور شد، ملعوني او را ضربتي زد، و شهيد نمود در حالتي كه مادرش به او نظر مي كرد، و هيچ نمي گفت كأنه مدهوش شده بود. [1] .


و ديگري عبدالله بن حسن (عليه السلام) بود كه يازده سال از عمرش گذشته بود چون عمويش را به آن حال ديد از خيمه بيرون دويد، پس حضرت فرياد كرد كه: اي خواهر او را نگاه دار، چون خواست او را بگيرد، گفت: و الله از عمويم جدا نمي شوم، و آمد به نزد حضرت، و مدافعه نمود از او، تا اينكه دستش را قطع كردند، و او را كشتند. [2] .


پاورقي

[1] بحار 45:45 - مقتل خوارزمي 31:2.

[2] بحار 53:45 - لهوف ص 53 - ارشاد مفيد 115 - 114 :2.