بازگشت

طلب ياري كردن آن حضرت در وقت محاصره


هفتم: طلب ياري نمودن آن جناب بود [بعد] از آنكه گرد او را سي هزار نفر گرفته بودند، و حايل شدند ميان آن حضرت و ميان آب، پس حبيب بن مظاهر به نزد آن حضرت آمد، و عرض كرد كه در اين نزديكي طايفه ي بني اسد منزل دارند، اذن مي دهيد بروم و ايشان را به ياري تو بطلبم؟ شايد فايده اي به جهت دفع دشمنان داشته باشند، حضرت اذنش دادند، پس حبيب در دل شب به نزد ايشان رفت، و گفت: من از براي شما خير دنيا و آخرت را آورده ام، كه بيائيد فرزند پيغمبر (صلي الله عليه و آله)را ياري كنيد، با جماعتي از مؤمنين، كه هر يك بهتر از هزار مرد هستند، و در جان فشاني از براي آن حضرت بي اختيارند، و اينك عمر بن سعد ملعون او را محاصره نموده، و شما قوم و


عشيره ي من هستيد، نصيحت مرا قبول كنيد، تا به شرف دنيا و آخرت فائز گرديد در اعلي عليين، پس شخصي كه او را عبدالله بن بشير مي گفتند، برخاست، و گفت: من كسي هستم كه اجابت مي نمايم ترا، و رجزي انشاد نمود، و بعد از او جماعتي برخاستند، تابه نود نفر رسيدند، پس بيرون آمدند به قصد ياري آن جناب، و يكنفر از آن قوم به نزد ابن سعد شتافت، و اين خبر را به او داد، پس آن ملعون ازرق را با چهارصد سوار بطرف ايشان روانه نمود، و در نزد فرات به هم رسيدند، و با هم مقاتله ي سختي نمودند، پس حبيب صيحه زد بر أرزق كه ترا با ما چه كار است؟ برگرد و بگذار ديگري اين شقاوت را متحمل شود، آن شقي قبول نكرد، بني اسد ديدند كه تاب مقاومت ندارند با ايشان، فرار كردند و به عشيره ي خود برگشتند، و از ترس ابن سعد همان شب از آن محل كوچ نمودند پس حبيب برگشت به خدمت حضرت، و اين واقعه، به موقف عرض رسانيد، حضرت فرمودند: لا حول و لاقوة الا بالله. [1] .

و اين آخرين استنصاري بود كه از آن جناب واقع شد، و ديگر مأيوس از يار، و ياور. و دانست كه ديگر كسي به ياري او نخواهد آمد، و دانست كه آن جهادي كه غرض از آن فتح و غلبه بر دشمنان است، از او ساقط گرديد، و باقي ماند جهاد مخصوصي، كه غرض از آن محض كشته شدن است، پس اصحاب را جمع كرد، و خطبه خواند به انكار و يأس، و فرمود: مي بينيد امري را كه واقع شد، و دنيا پشت كرده است، و معروف تمام شده است، تا آخر خطبه كه مضمونش آن است، كه ديگر من اميد ياور ندارم، و مأيوس شده ام از مردم، و بيعت خود را از شما برداشتم، هيچيك از شما مكلف نيستيد به جهاد با من، پس هر كس خوشدل است به كشته شدن با من، پس بيايد بر اين معني بيعت كند، و الا سر خود گيرد، و در اين شب به هر جا خواهد برود، كه اين قوم مقصودي به جز من ندارند، پس اصحاب هر يك سخني گفتند: كه بيايد (ان شاءالله) در عنوان شهداء، و بيعت نمودن به اين معني. [2] .



پاورقي

[1] بحار 387 - 386 :44 - مقتل خوارزمي 244 - 243 :1.

[2] بحار 381:44 و 392 - لهوف ص 35 - 34 - ارشاد مفيد 93:2 چون مؤلف از دو خطبه استفاده کرده است.