بازگشت

زيارت آن حضرت، مساوي با سي حج مقبول


جهت ششم: اينكه شخص از آن مي رسد به چيزي كه مستحيل است وقوع آن از شخص، كه حج با پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خداست، چنانكه در روايات بسيار است كه، از آنجمله است روايت موسي بن قاسم حضرمي كه گفت: چون حضرت صادق (عليه السلام) در اول خلافت منصور به نجف آمد، فرمود: اي موسي برو به نزد شاهراه پس نظر كن شخصي از جانب قادسيه مي آيد، به او بگو كه در اينجا يكي از اولاد رسول خدا تو را مي طلبد، و او را همراه خود بنزد من آر، گفت: پس رفتم و ايستادم بر سر راه در گرماي سختي، و منتظر شدم تا اينكه خسته شدم، و نزديك بود كه مخالفت آن جناب نمايم، و برگردم، ناگاه ديدم كسي از دور پيدا شد، گويا مردي است كه بر شتري سوار باشد، پس چون نزديك آمد، ابلاغ پيغام نمودم، اطاعت نمود همراه من روان شد، چون نزديك رسيدم، شترش را خوابانيد و به نزد حضرت آمد، من هم در خيمه ايستادم مي شنيدم كلام ايشانرا، پس حضرت فرمود: از كجا مي آئي؟ عرض كرد: از اقصي بلاد يمن، فرمود: از فلان بلد؟ عرض كرد: بلي، فرمود: از براي چه كار آمده اي به اينجا؟ عرض كرد: از براي زيارت حسين (عليه السلام)، فرمود: هيچ حاجتي نداشتي مگر زيارت آن جناب؟ عرض كرد: بلي آمدم كه زيارت كنم او را، و نماز كنم نزد او، و سلام كنم بر او، و برگردم به نزد اهل خود، فرمود: چه مي بينيد در آن؟ عرض كرد: مي بينم در آن بركت را در جان، و مال، و اهل و اولاد، و معاش، و قضاء حوائج خود، فرمود: آيا از فضيلت زيارت آن جناب از براي تو بگويم؟ عرض كرد: بفرما، اي فرزند رسول خدا، فرمود: بدرستي كه زيارت حسين (عليه السلام) مساوي است با يك حج مقبول با پيغمبر


خدا، آنمرد تعجب كرد، فرمودند: بلي به خدا، بلكه دو حج مقبول شده با رسول (صلي الله عليه و آله) خدا، باز تعجب نمود، حضرت زياد فرمود تا اينكه رسيد به سي حج قبول شده با حضرت خاتم انبياء [1] .

جهت هفتم: اينكه شخص مي رسد به چيزي كه محال است واقع شود في نفسه، و آن اين است كه حج شخص، خود حج پيغمبر (صلي الله عليه و آله) شود، و اين معني در زيارت وارد است چنانكه در روايت عايشه سابقا مذكور گرديد. [2] .


پاورقي

[1] بحار 40 - 39 :98 - ثواب الاعمال 118 و کامل الزيارات باب 66 ص 163 - 162.

[2] بحار 35:98 - کامل الزيارات باب 22 ص 68.