بازگشت

نوع 4


نوع چهارم: مجالسي است كه بعد از شهادتش منعقد گرديد و آن چند قسم است:

اول مجلس پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بود در مدينه كه او مرثيه خوان و مستمع ام سلمه، چنانكه ابن عباس نقل كرده كه روزي در منزل خود به خواب بودم ناگاه صداي صيحه و ناله ي عظيمي شنيدم از خانه ي ام سلمه زوجه ي پيغمبر (صلي الله عليه و آله)، پس بيرون آمدم، و قائد من دست مرا گرفت رفتيم به خانه ي ام سلمه، و اهل مدينه از زن و مرد درخانه ي او مي آمدند، پس چون رسيديم آنجا گفتم: تو را چه مي شود كه اين چنين فرياد و ناله مي كني اي مادر مؤمنين، جواب به من ندارد، و رو كرد به زنهاي هاشميه، و گفت: اي دختران عبدالمطلب مرا ياري كنيد در گريه و نوحه، كه آقاي شما و سيد جوانان اهل بهشت، و سبط پيغمبر (صلي الله عليه و آله)، و ريحانه ي آن سرور را شهيد نمودند، گفتم: اي مادر مؤمنان! از كجا دانستي اين خبر را؟ گفت: پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خدا را حال در خواب ديدم گردآلود و متغير الحال، عرض كردم: اين چه حال است در جناب شما؟ فرمود: فرزندم حسين (عليه السلام) و اهل بيتش كشته شدند، و حال از دفن ايشان فارغ شده ام. [1] .

مترجم گويد: اين خواب منافات ندارد با آنچه مسلم است كه دفن ايشان چند روز بعد از شهادت بود، زيرا كه ممكن است كه ام سلمه در خواب ديده باشد واقعه ي روز سيم شهادت را، يا دهم مثلا -انتهي.

و در روايت ديگر گفت: خواب ديدم حضرت رسول را، و حال آنكه سر، و رو، محاسنش خاك آلود بود، پس از سبب آن سؤال نمودم، فرمود: مردم هجوم


نمودند و فرزند مرا در اين ساعت كشتند، و من در آنجا حاضر بودم. [2] .

ام سلمه گويد: پس بدنم به لرزه درآمد، و داخل بيت شدم و گويا عقل و هوش از سر من به در رفت، پس نظر كردم به آن خاك كه جبرئيل از كربلا آورده بود، و پيغمبر (صلي الله عليه و آله) آن را به من سپرد و فرمود: اين را در شيشه ضبط كن پس هر وقت مبدل به خون شد بدانكه حسين (عليه السلام) را كشته اند، ديدم شيشه از خون به جوش آمده.

ابن عباس گويد: پس ام سلمه از آن خون گرفت و بصورت خود ماليد و آنروز را بالتمام مشغول ماتم و عزا بود پس چون خبر از عراق رسيد معلوم شد كه همانروز حضرت را شهيد كرده بودند. [3] .

مجلس دوم مجلس عامي بود، كه در تمام ماسوي الله برپا شد، از زمان و مكان و هر چه در آنها است، و ما يري و ما لا يري، از اصناف مخلوقات، از حجب و عرش و حمله ي آن، و آسمانها و ملائكه و ستاره ها، و عناصر اربعه، و نباتات و حيوانات، و بهشت و خزنه ي آن، و حور و غلمان، و قصور و اشجار، و انهار و ثمار آن، و جهنم و خزنه، و غير ذالك، و اين مجلس خاصي بود در زمان مخصوصي كه در آن احوال ماسوي منقلب شد در ماتم آن جناب، و حال هر چيزي متغير گرديد به حسب خودش [4] ، پس هر كس صاحب چشم بود تأثرش به گريه بود، [5] ، و تأثر هوا بموج و ريختن خون و سرخي بود، و آفتاب به انكساف و سرخي [6] ، و ملائكه به اختلال صفوف ايشان و بازماندن از تسبيح [7] ، و اشجار به خروج دم [8] ، و فضا به ظلمت [9] ، و زمين به تزلزل، و كوه ها به اضطراب [10] ، و ماهيان به بيرون آمدن از آب، و درياها به موج زدن، و مرغان هوا به سقوط، و جن به


نوحه كردن در اطراف زمين [11] ، و اين مجلس عام، مخصوص وقتي بود معين، چنانكه حضرت صادق (عليه السلام) بيان نموده كه ضرب شمشير به آن حضرت زدند و به زمين افتاد، رو به سوي او شتافتند كه سر او را ببرند. [12] .

و بيان اين است كه: در سه وقت شمشير بر آن جناب زدند، يكي در وقت سواري بود كه يك ضربت بر او وارد شد، و ديگري در وقتي كه بر روي خاك نشسته بود چند ضربت به او زدند، و ديگري در وقتي كه بر روي خاك افتاده بود بر او چندين ضرب بر منحر شريفش زدند، پس اراده ي قطع رأس نمودند، در اين حال انقلاب واقع گرديد، و چندين صدا بلند شد، يكي صداي خود آن سرور بود كه مي فرمود: آيا رواست كه مرا تشنه بكشند و جد من محمد مصطفي است؟ و ديگري ملكي بود كه به امر خدا از بطنان عرش ندا نمود كه: اي امت متحير گمراه هرگز موفق نشويد به عيد فطر و اضحي [13] ، و ديگر ملكي بود از بهشت برين، كه بالهاي خود را بر درياها گشود، و ندا نمود: اي اهل درياها لباس حزن دربر كنيد كه فرزند پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را ذبح نمودند [14] ، و جبرئيل فرياد كرد: «قد قتل الحسين بكربلا» [15] ، و همه ي ملائكه به فرياد آمدند كه: الها، و سيدا، آيا شايسته است كه چنين رفتار كنند با حسين (عليه السلام) برگزيده و پسر پيغمبر تو [16] ؟! و زينب از خيمه بيرون آمد، رو به قتلگاه آورده فرياد مي كرد: وااخاه، واسيداه [17] ، و ذوالجناح از قتلگاه به خيمگاه مي دويد و صيحه مي زد: «الظليمة، الظليمة» از دست جماعتي كه فرزند پيغمبر خود را كشتند [18] ، پس در اين حالت آن انقلابات و تغييرات، در تمام اجزاء عالم واقع شد. آيا شما دوستان متغير الحال نمي شويد در نزد ذكر آن؟ بلكه ابوذر گفت: اگر بدانيد كه بر


اهل عالم در آن وقت چه دست مي دهد هر آينه آنقدر گريه كنيد كه بميريد [19] ، حال كه از شما مردن نخواسته اند پس لااقل ندبه، و نوحه، و صراخ، و عجيج و گريه و زاري و دلتنگي، و تباكي را از دست ندهيد، آه، ثم آه.

مجلس سوم: قتلگاه بود كه زينب خاتون مرثيه مي خواند و اهل بيت و لشكر مي گريستند. [20] .

مجلس چهارم: مجلس طيور بود و مرثيه خوان طاير ابيض بود. [21] .

مجلس پنجم: مجلس وحوش بود در شب يازدهم محرم كه همه گردنها را كشيده بودند به سوي جسد آن سرور، تا صبح نوحه مي كردند. [22] .

مجلس ششم: مردان جن بود در اطراف جسد آن جناب [23] .

مجلس هفتم: زنان جنيه بود در اطراف جسد مباركش. [24] .

مجلس هشتم: آن جني بود در قريه ي شاهي و مستمع پنج نفر بودند از اهل كوفه كه به جهت ياري آن حضرت آمدند و نرسيدند. [25] .

مجلس نهم: مجلس همه جن ها بود در اماكن متعدده چنانكه تفاصيل آنها بيايد انشاءالله.

مجلس دهم: كوچه هاي كوفه بود كه ذاكر زينب و ام كلثوم و فاطمه صغري و حضرت سجاد (عليه السلام) بودند، و گريه كننده اهل كوفه از رجال و نساء بودند كه صداي گريه و ناله از ايشان بلند بود، بعضي به سر مي زدند و بعضي به سينه و خاك بر سر مي ريختند و موهاي خود را مي كندند و چنان روزي ديده نشده است. [26] .


يازدهم: مجلس اهل بيت بود در همه ي احوال و اماكن از كربلا تا شام،و از آن تا مراجعت به مدينه، و بعد از آن تا زنده بودند، و مجلس حضرت سجاد (عليه السلام) مدت چهل سال كه متصل مي گريست خصوصا در وقت طعام خوردن يا آب نوشيدن و مي فرمود: پسر پيغمبر (صلي الله عليه و آله) گرسنه و تشنه كشته شد. [27] .

دوازدهم: مجلس يزيد بود كه خود مرثيه كرد و رؤساي عسكرش مستمع بودند، و آن وقتي بود كه به زوجه اش هند گفت: نوحه كن بر حسين (عليه السلام) پسر فاطمه (عليهاالسلام) كه بزرگ قريش است و پسر مرجانه در كشتن او تعجيل نمود و تفصيلش بيايد. [28] .


پاورقي

[1] بحار 230:45 - امالي طوسي 322:1.

[2] بحار 232:45.

[3] بحار 231:45 - امالي طوسي 322:1.

[4] بحار 206:45 - کامل الزيارات باب 26 ص 80.

[5] بحار 205:45 - کامل الزيارات باب 26 ص 79.

[6] بحار 204:45 - کامل الزيارات باب 24 ص 77.

[7] بحار 221:45 - علل الشرايع 160:1.

[8] بحار 234:45.

[9] بحار 57:4 - لهوف ص 55.

[10] بحار 315:45 - و 207:45 - کامل الزيارات باب 26 ص 81.

[11] بحار 202:45 - امالي صدوق مجلس 27 ص 110.

[12] بحار 217:45 - امالي صدوق مجلس 31 ص 142.

[13] بحار 217:45 - امالي صدوق مجلس 31 ص 142.

[14] بحار 221:45 - کامل الزيارات باب 21 ص 68 - 67.

[15] بحار 173:45 - کامل الزيارات باب 108 ص 337.

[16] بحار 221:45 - امالي طوسي 33:2.

[17] بحار 54:45 - لهوف ص 54.

[18] بحار 266:44.

[19] بحار 219:45 - کامل الزيارات باب 23 ص 74.

[20] بحار 59 - 58 :45 - لهوف ص 58.

[21] بحار 193 - 191 :45 - عوالم 493:17.

[22] بحار 205:45 - کامل الزيارات باب 26 ص 79.

[23] بحار 202:45 - امالي صدوق مجلس 27 - ص 110.

[24] بحار 194 - 193 :45.

[25] بحار 240:54 - کامل الزيارات باب 29 ص 93.

[26] بحار 113 - 108 :45 - لهوف ص 69 - 63.

[27] بحار 109:64 - خصال 272:1 - لهوف ص 92.

[28] بحار 143:45 - مقتل الخوارزمي 74 - 73 :2.