بازگشت

مرثيه خواني ام سلمه در خارج از مدينه


سيزدهم: مجلس ام سلمه بود در خارج مدينه كه حضرت عزم خروج نمودند، به خدمت حضرت آمد، عرض كرد: اي فرزندم مرا محزون مكن به خروجت به سوي عراق، زيرا كه از جدت شنيدم كه فرمود: فرزندم حسين (عليه السلام) در عراق كشته مي شود در زميني كه آن را كربلا مي نامند، فرمود: اي مادر من نيز اين خبر را مي دانم، والبته مرا خواهند كشت، و اصلا چاره ندارد، و مي دانم روز شهادت خود را، و مي شناسم قاتل خود را، و محل دفن خود را، و مي شناسم كساني كه همراه من كشته مي شوند از اهل بيت و اصحاب، و اگر بخواهي اي مادر به تو نشان دهم آن موضع را، پس اشاره كرد زمينها پست شد و كربلا ظاهر گرديد پس به او نشان داد مدفن و معسكر و مقتل را، پس گريست ام سلمه گريستن شديدي، وتسليم امر نمود به خدا، پس فرمود: اي مادر خداوند خواسته است كه مرا كشته ببيند، و عيال مرا اسير و پريشان و دربه در ببيند، و اطفال مرا مذبوح و مظلوم، يا اسير و مغلوب ببيند، در حالتي كه استغاثه كنند كسي ياري ايشان ننمايد.

و در روايت ديگر است كه ام سلمه عرض كرد: جدت خاكي به من عطا كرده كه در شيشه است، فرمود: و الله البته من كشته خواهم شد هر چند به عراق نروم، پس قدري از خاك گرفت و به او داد و فرمود: اين را نيز در شيشه كن، پس چون ديدي كه مبدل به خون شود مانند آنخاك كه جدم به تو داده، پس بدان كه مرا شهيد كرده اند. [1] .

چهاردهم: مجلس عمه هاي آن حضرت در بيرون مدينه بود كه به خدمت آن حضرت آمدند، و مشغول نوحه و ندبه گشتند، حضرت فرمودند: شما را به خدا قسم مي دهم كه اين سر را فاش نكنيد كه معصيت خدا است گفتند: پس نوحه و گريه از براي كدام وقت بگذاريم، امروز مانند روزي است كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله)خدا و علي (عليه السلام)


السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) و رقيه و ام كلثوم و زينب از دنيا رفتند، ترا به خدا قسم مي دهيم كه خود را به كشتن ندهي، و بعضي از عمه هايش عرض كردند كه من شنيدم جن را كه بر تو نوحه مي كردند. [2] .

پانزدهم: مجلس آن حضرت بود در وقتي كه از مدينه بيرون آمد، پس چند فوج از ملائكه با حربه ها به نزدش آمدند و سلام كردند، و گفتند: اي حجت خدا بر خلق بعد از جد و پدر و برادر، به درستي كه خداوند به ما ياري نمود جد تو را در چند موطن، و حال به ياري تو آمديم، حضرت فرمود: موعد ما و شما زمين شهادت من است، چون در آنجا برسم به نزد من آئيد، عرض كردند اي حجت خدا امر كن ما را به هر چه بخواهي كه ما مطيع و منقاديم، واگر از دشمني مي ترسي در ركاب تو خواهيم بود، فرمود: راهي به سوي من ندارند، و اذيتي به من نمي توانند نمود، تا زماني كه به محل بقعه ي خود برسم. [3] .

شانزدهم: ايضا مجلس آن حضرت بود بعد از خروج از مدينه كه چند فوج از مسلمين جن بخدمتش آمدند، و عرض كردند: اي آقاي ما، ما از شيعيان و ياوران تو هستيم به هر چه بخواهي ما را امر نما، و اگر بفرمائي دشمنان تو را هلاك كنيم، مي كنيم، حضرت فرمود: خدا شما را جزاي خير دهد، آيا نخوانده ايد قرآني كه بر جدم نازل شده كه مي فرمايد خدا: «هر جا باشيد مرگ به شما مي رسد هر چند در برجهاي محكم باشيد» [4] . و ايضا فرمود: «اگر در منزل خود بمانيد باز البته كساني كه بايد كشته شوند به محل مدفن خود خواهند شتافت.» [5] و اگر من در اينجا بمانم اين خلق بدبخت به چه امتحان مي شوند و كي در قبر من به كربلا دفن خواهد شد؟ و حال آنكه آن محل را خداوند از براي من از روز دحوالارض اختيار نموده، و مأمن شيعيان من در دنيا و آخرت قرار داده، و لكن شما در روز شنبه عاشورا نزد من آئيد كه در آخر آنروز مرا شهيد مي كنند، و كسي از اهل بيت من باقي نمي گذارند، و سر مرا از براي يزيد خواهند برد، پس جماعت جن عرض


كردند: اي حبيب خدا و پسر حبيب خدا، اگر ما را مراعات امر شما نبود، هر آينه همه ي دشمنان را هلاك مي كرديم، پيش از آنكه دست بر تو بيابند، فرمود: والله قدرت ما بر ايشان بيشتر از شما است، و لكن بايد حجت بر اين خلق تمام شود. [6] .


پاورقي

[1] بحار 331:44 - منتخب طريحي 125:2.

[2] بحار 88:45 - کامل الزيارات باب 29 ص 96.

[3] بحار 330:44 - لهوف ص 28.

[4] سورة النساء، آيه‏ي 78.

[5] سورة آل‏عمران، آيه‏ي 154.

[6] بحار 331:44 - لهوف ص 29.