بازگشت

نوع 3


نوع سوم: مجالسي است كه به جهت عزاي او منعقد شد، بعد از ولادت و پيش از شهادت، و آن سي مجلس است:

اول: بالاي آسمانها نزد سدرة المنتهي بود كه خداوند امر نمود جبرئيل (عليه السلام) را كه با هزار قبيل از ملائكه - كه هر قبيلي هزار هزار ملكند - كه نازل شوند بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله)، و آن جناب را تهنيت گويند، پس تعزيه گويند او را به شهادتش. [1] .


دوم: حجره ي فاطمه (سلام الله عليها). [2] .

سوم: حجرات ازدواج پيغمبر (صلي الله عليه و آله) [3] .

مجلس چهارم: مسجد پيغمبر و در اينجا مرثيه خوان گاهي جبرئيل (عليه السلام) بود، و گاهي پيغمبر (صلي الله عليه و آله) [4] ، و گاهي ملك قطر زمين [5] ، و گاهي دوازده ملك كه به صورت مختلف آمدند و مرثيه حضرت را گفتند [6] ، و گاهي همه ي ملائكه، چنانكه در خبر است كه هيچ ملكي باقي نماند مگر اينكه آمد و تعزيت گفت آن حضرت را به فرزندش حسين (عليه السلام) [7] ، و اين مجالس در تحت ضبط و حصر نيامده، و هر چه بخواهم به عدد در بياورم اين مجاهلس نبويه را از حيثيت احوال، يا أمكنه و ازمنه و غيره آن مي بينم ممكن نيست، زيرا كه ازتتبع اخبار چنين ظاهر مي شود كه از اول ولادت حسين (عليه السلام) بلكه از اول حملش تمام مجالس پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مجلس مرثيه آن سرور بود، در شب و روز، در مسجد و خانه، و بساتين و كوچه و بازار، و سفر و حضر، در خواب و بيداري، گاهي خود بيان مي فرمود از براي اصحاب، و گاهي از ملائكه استماع مي نمود، و گاهي به خاطر مي آورد پس آه مي كشيد، و گاهي تصور حالات او را مي نمود پس گاهي مي گفت: گويا مي بينم او را كه استغاثه مي كند و كسي ياريش نمي كند، و گاهي مي فرمود: گويا مي بينم اسيران را كه بر شتران سوارند، و گاهي مي گفت: گويا مي بينم كه سر او را هديه از براي يزيد مي برند، پس هر كس نظر كند به آن سر و فرحناك شود، در ميان زبان و قلبش خدا مخالفت اندازد، و گاهي مي فرمود: صبر كن اي اباعبدالله، و گاهي قاتل آن جناب را مي ديد پس حالش متغير مي شد، و گاهي به محض نظر به او گريه مي كرد، و گاهي او را برمي داشت و مي گريست، و گاهي او را مي بوسيد و مي گريست، و هر وقت به نزد او مي آمد يا به نزد او مي رفت مي گريست، و هر وقت لباس جديد بر او


مي پوشيد مي گريست، و هكذا ساير احوالش از [عيد] و بازي و گرسنگي و تشنگي و گريه و خنده و غير آن.

و تفصيل اين مجالس آن است كه چون خبر داد پيغمبر (صلي الله عليه و آله)، فاطمه (عليهاالسلام) را به ولادت حسين (عليه السلام) خبر داد او را به شهادتش و گريست [8] ، و چون متولد گرديد او را در پارچه ي پشمين سفيد پيچيدند و نزد پيغمبر (صلي الله عليه و آله) آوردند، پس اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او گفت، پس او را در دامان مرحمت گذاشت و به او نظر مي نمود و مي گريست و مي فرمود: از براي تو خبرها خواهد بود خدا لعنت كند كشنده ي تو را، پس چون يك هفته از ولادتش گذشت از براي او گوسفند عقيقه كرد و سرش را تراشيد و بوزن موي سرش نقره تصدق نمود، و بر سرش خلوق ماليد كه نوعي از عطر است، و به دامان خود گرفت پس گريست و فرمود: يا اباعبدالله بر من بسيار دشوار است، باز فرمود: خدايا از تو مي خواهم در حسين آنچه را ابراهيم در ذريه ي خود طلب نمود، خدايا من دوست مي دارم ايشان را، و هر كس ايشان را دوست بدارد. [9] .


پاورقي

[1] بحار 249:43 - کمال الدين 283:1.

[2] بحار 238:44 - کامل الزيارات باب 21 ص 67.

[3] بحار 225:44 امالي صدوق مجلس 29 ص 120.

[4] بحار 234:44 - کامل الزيارات باب 16 ص 58.

[5] بحار 231:44 - امالي 338:1 و قطر بفتح اول و سکون دوم: باران.

[6] بحار 247:44 - مثير الاحزان ص 8 - لهوف ص 7.

[7] بحار 247:44 - مثير الاحزان ص 8 - لهوف ص 7.

[8] بحار 245:43 - علل الشرائع ص 205.

[9] بحار 251 - 250 :44 امالي طوسي 377:1.