بازگشت

هنگام ورود به زمين كربلا


سوم آنكه: يافتم خود را مهموم، هنگام مشاهده و ورود به زمين كربلا، و آن سرزمين محنت و بلا. و اين صفت از صفات حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) بوده [1] ، و همچنين حالت حضرت زينب كبري است به مقتضاي روايات وارده. [2] .


و ايضا يافتم، خود را دل شكسته در هنگام ملاحظه ي قبر آن جناب و قبر فرزند ارجمندش كه در پائين پاي آن سرور است، و آن از علامات ايمان است، چنانكه در بعضي از روايات مأثوره وارد است. [3] .

چهارم آنكه: يافتم چشم خود را اشك ريز در وقت استشمام تربت طاهر آنحضرت، و اين از صفات خود آن سرور و جد اطهرش بوده، چنانكه بيان بعضي از اين فقرات در طي مقاصد كتاب انشاءالله خواهد آمد.

ديگر آنكه، هر چند اعمال صالح را از نماز و روزه و غير از آنهانسبت به خود، به جهت عدم اجتماع شرايط قبول مسلوب يافتم، و ليكن ديدم كه گريه بر آنجناب حقيقت گريه است، و همچنين گريانيدن. و لااقل تباكي كه كرده ام يقينا صحت سلب ندارد، پس داخل حديث «من بكي او أبكي أو تباكي وجبت له الجنة»: [هر كس بگريد، و يا بگرياند، و يا خود را به گريه وادارد، بهشت براي او واجب گردد] [4] ، خواهم بود.

پس اميدم محكم و قلبم مطمئن گرديد تا به حالت پنجم منتقل شدم! كه گيرم جزئي از ايمان در خود يافتي، و از خلود نيران خلاص شدي، آيا با عذاب برزخ و قبر و صدمات حشر و نشر چه خواهي كرد؟ ترا كه طاقت صدمات ضعيف دنيوي نيست و مكاره آن را تحمل نداري، بلكه از دوام نعمت ملول شوي! چگونه تحمل آن صدمات تواني نمود؟ بلكه شايد اين جزء ضعيف از ايمان با كمي صدمه از عروض بلا و صدمات و وساوس شيطان زايل شود، آنوقت چه خواهي كرد؟

پس خوف و اضطراب بر دل غلبه نمود، و به حالت، ششم منتقل گشتم و ملاحظه نمودم، كه درميان وسايل حسينيه چنين چيزي هست كه سبب قوت ايمان و ثبات آن تواند بود، و آن زيارت آن حضرت است كه به مقتضاي اخبار مانند زيارت خداوند است در عرش [5] و آن كنايه است از كمال قرب الهي كه مخصوص مؤمنين كامل است، نه كساني كه ايمانشان ثابت نباشد و بعد از هدايت گمراه شوند، پس معلوم مي شود كه


زيارت آنسرور از اسباب كمال ايمان است.

و همچنين اخبار وارد شده در اين زمينه، كه زائر چون اراده مراجعت نمايد، ملكي نزد او آيد و گويد: پروردگارت سلامت مي رساند و مي گويد: «عمل را از سر گير كه گناهان گذشته ات آمرزيده شد» [6] .

پس چون خداوند بر او سلام برساند، لابد اورا از كفر و نفاق حفظ نمايد، پس قلبم مطمئن و دلم ساكن گرديد،

باز حالت، هفتم مرا به خوف انداخت كه در نهايت آنچه كه اينها ذكر نمودي اعمال حسنه هستند، شايد گناهان تو سبب حبط حسنات شوند،

باز مضطرب شدم و به حالت، هشتم: التجا بردم، كه حبط در عمل، خود عامل است و در وسايل حسينيه عملي است كه براي او نوشته مي شود و حال آنكه از اعمال او نيست تا كه حبط شود، چنانكه در فضيلت زيارت آن جناب وارد شده از براي زائر يك حج يا بيشتر، از حجهاي پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خدا، و معلوم است كه حج پيغمبر(صلي الله عليه و آله) عمل خود زائر نيست تا حبط شود، و عمل آنسرور البته مقبول خواهد بود.


پاورقي

[1] بحار 252:44 - امالي صدوق مجلس 87 ص 478.

[2] منتخب طريحي 127:2 مجلس 9.

[3] بحار 73:98 - کامل الزيارات باب 108 ص 325.

[4] بحار 288:44 - لهوف سيد بن طاووس ص 5.

[5] بحار 77:98 - کامل الزيارات باب 59 ص 149.

[6] تهذيب 43:6 - وسائل 342:10.