بازگشت

مقدمه ي ويراستار


زنده ي جاويد

سوم شعبان 1413 ه.

«سوم شعبان» واژه اي زنده، يادآور خاطره اي ارزنده، پيام آور حادثه اي زيبنده، پرتوي از نوري درخشنده و فروغي از يك مشعل تابنده، بر فراز قرون و اعصار، از گذشته تا آينده.

يكهزار و چهارصد و دهسال پيش در چنين روزي [1] سفينه ي پرجلال خورشيد همانند عروسي زيبا و اندوهگين حركت كرده، فروغش چون قطره ي اشكي زرين بر صورت سخت كوههاي مدينه لغزيد و پائين آمد. در و ديوار شهر تاريخي مدينه را غرق نور ساخت. هنگامي كه بر فراز صحن و سراي علي و فاطمه (سلام الله عليهما) قرار گرفت، احساس شرم كرد، زيرا دومين گل از گلستان فاطمه شكفته بود، انوار درخشان قنداقه ي حسين (عليه السلام) فروغ جهانتاب خورشيد را بي فروغ مي نمود.

مردم مدينه از دريافت خبر مسرت بخش ميلاد خجسته ي آن مشعل هدايت غرق شادي و سرور بودند، دسته دسته به پيشگاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي شتافتند، تا قدم نو رسيده را تبريك و تهنيت بگويند.

همه خندان و شادان، از خوشحالي در پوست نمي گنجيدند، ولي خاندان رسالت، اندوهي گران در دل نهان داشتند، كه آثار كتمان آن در ميان شاديها و هلهله ها خودنمائي مي كرد.


انگيزه ي اين غم و اندوه آرام آرام بازگو شد و هاله اي از غم بر چهره ي همگان سايه انداخت.

آري پيك وحي پيش از ولادت آن مولود مسعود بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرود آمده، اخبار جانسوز و حوادث جانگداز عاشوراي حسيني را گزارش داده بود.

اخبار كمرشكن شهادت امام حسين (عليه السلام) كه پس از گذشت چهارده قرن دل عاشقان را مي سوزاند، با دل پرمهر مادر پرعاطفه اي چون فاطمه ي اطهر (سلام الله عليها) چه مي كند؟!

سيلاب اشك از ديدگان اشكبار فاطمه بر چهره ي غمگسارش فرومي ريخت، و لحظه اي از ياد آن مصائب جانگداز نمي آسود، تا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از قيام شكوهمند منتقم خون مظلومان تاريخ: حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) خبر داد و دل حضرت زهرا (سلام الله عليها) تسكين يافت و لبان نازكتر از گلش، بكشفت و تبسمي تلخ بر لبانش نقش بست.

منطق وحي اندوه سنگين صديقه ي طاهره را در قرآن كريم بازگو مي كند:

(و وصينا الانسان بوالديه احسانا، حملته امه كرها و وضعته كرها): [انسان را در مورد مادرش به نيكي توصيه كرديم، كه او را از روي اكراه حمل كرد و در حال اكراه بنهاد.] [2] .

در احاديث فراواني تصريح شده كه اين آيه در پيرامون امام حسين و مادرش حضرت زهرا (سلام الله عليهما) نازل شده است. [3] .

پنجاه و هفت سال بعد در چنين روزي [4] سالار شهيدان وارد مكه ي معظمه شد تا در مراسم حج شركت نموده، قربانيان خود را به قربانگاهشان رهبري كند.


روز ترويه (هشتم ذيحجه) كه حاجيان قرباني هاي خود را به سوي عرفات مي بردند تا در دهم ذيحجه در مني ذبح كنند، پيشواي شهيدان با قربانيان خود به سوي كوفه حركت نمود، تا قربانيان خود را در روز دهم محرم در مناي عشق قرباني نمايد و حماسه بيافريند، و در پيكر اجتماع مبتلا به كم خوني خون تزريق كند و خود حيات جاويد بيابد، كه زندگي جاويد جز اين اين طريق به دست نيايد:



زنده را زنده نخوانند كه مرگ از پي اوست

بلكه زنده است شهيدي كه حياتش ز قفاست [5] .



چهارده ستون از ستونهاي قرون، با همه ي ساعتها و روزها و سالهايش، چون حبه ي نمكي بر كف اقيانوس آب شد و ناپديد گشت، ولي نام مقدس سالار شهيدان، همچنان بر فراز قرون و اعصار مي درخشد.

هر روزي كه مي گذرد ابعاد تازه اي از نهضت امام حسين (عليه السلام) جلوه مي كند. مراسم عاشوران حسيني هر سال باشكوهتر از سال پيش برگزار مي گردد.

امام حسين مرز عقيده را درهم شكسته، از هر كيش و آئيني دلهائي را به سوي خود جلب و جذب كرده است.

امام حسين پيشتاز شهيداني است كه سرود پيروزي خونرنگ خود را در خيمه ي تاريخ نواختند و بزرگترني سرمشق را به آزادي خواهان و مصلحان جهان دادند.

«گاندي» مصلح بزرگ هند مي گويد:

«من براي ملت هند هيچ تازه اي نياوردم، بلكه فقط نتيجه اي را كه از مطالعات خود در پيرامون قهرمان كربلا به دست آورده بودم، براي ملت هند به ارمغان آوردم. اما اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجبست همان راهي را بپيمائيم كه حسين بن علي پيمود» [6] .

سخن پردازان هر قدر به وصف او پردازند و شرح قهرماني او را در نوشته هاي خود برتر از قهرماني پهلوانان افسانه اي ترسيم نمايند، باز هم در برابر حقيقت قهرماني او بس


ناچيز خواهد بود.

حتي كساني كه با مكتب حياتبخش اسلام آشنا نيستند، در برابر شجاعتها و شهامتهاي امام حسين (عليه السلام) سر تعظيم فرود مي آورند، و راهي را كه در برابر دشمن خون آشام خود برگزيد مي ستايند. «ماريين آلماني» در اين رابطه مي گويد:

«امام حسين اول شخص سياستمداري بود كه تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري اختيار ننموده است. اگر حادثه ي خونين كربلا پيش نمي آمد، قطعا اسلام به اين حالت باقي نبود، و ممكن بود اسلام و اسلاميان يكباره محو و نابود گردند.» [7] .

اقبال لاهوري كه از مكتب تشيع بيگانه است، به هنگام ارزيابي قيام حسيني و آثار ارزشمند آن در حفظ استقلال ممالك اسلامي و قطع ايادي اجنبي مي گويد:



تا قيامت قطع استبداد كرد

موج خون او چمن ايجاد كرد



خون او تفسير اين اسرار كرد

ملت خوابيده را بيدار كرد



اينهمه تأكيد براي اقامه ي مجالس عزاداري براي آنست كه جهان اسلام با مكتب حياتبخش حسيني آشنا شوند و از راه او پيروي كنند:



از حسين اكتفا به نام حسين

نبود در خور مقام حسين



بلكه بايد كه خلق دريابند

علت اصلي قيام حسين [8] .



محمدعلي جناح، قائد اعظم و مؤسس پاكستان مي گويد:

«هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آنكه امام حسين (عليه السلام) از لحاظ فداكاري و جانبازي نشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيده ي من تمامي مسلمين بايد از اين شهيد كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد سرمشق بگيرند و از او پيروي كنند.» [9] .

امت اسلامي براي مبارزه با سيطره ي ابرقدرتها هيچ راهي به جز پيروي از سالار شهيدان ندارند، كه هرگز بدون جانبازي و فداكاري به آرمانهاي مقدس اسلامي و انساني خود نخواهند رسيد، و آنرا بايد در مكتب امام حسين آموخت:




ز سربازي سرافرازي بود آزاد مردان را

سرافرازي و سربازي ز شاه كربلا آموز



حسين آسا به رفع فتنه ي بيگانگان برخيز

شعار آشنائي با خدا از آشنا آموز [10] .



امام حسين عملا به جهانيان آموخت كه مرگ شرافتمندانه از زندگي در زير يوغ ستمگران شايسته تر است:



بزرگ فلسفه ي قتل شاه دين اينست

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است [11] .



امام حسين (عليه السلام) عملا به جهانيان اثبات كرد كه حق همواره ثابت و پابرجاست و باطل سرانجام محكوم به فنا و نابودي است:



بيدادگران را اثري نيست به عالم

زنده است حسين بن علي آن حق مطلق [12] .



ظواهر امر در عاشورا نشان مي داد كه پس از غروب خورشيد امامت، ديگر هيچ نام و نشاني از او بر جاي نخواهد ماند و دشمن خون آشامش بر اريكه ي قدرت تكيه كرده به دور از هيچ مزاحم و مانعي به خواسته هاي خود خواهد رسيد، ولي در اندك مدتي ابرهاي تيره و تار كنار رفت و سيماي پرفروغ امام حسين براي دوست و دشمن روشن شد، و از دشمنان - به ظاهر پيروز -نام و نشاني جز براي لعن و نفرين باقي نماند:



دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت

آري آن جلوه كه فاني نشود نور خداست



نه بقا كرد ستمگر، نه به جا ماند ستم

ظالم از دست شد و پايه ي مظلوم به جاست [13] .




تنها شيعيان و يا فرقه هاي اسلامي نيستند كه نهضت حسيني را چنين ارزيابي مي كنند، بلكه بيگانگان درد آشنا نيز به پيروزي امام حسين و شكست يزيد اعتراف كرده اند، كه از آن جمله است «توماس كارلايل» مورخ و فلسوف شهير انگليسي، كه مي نويسد:

«شهداي كربلا با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددي در جائي كه حق با باطل روبه رو مي شود اهميتي ندارد، پيروزي حسين (عليه السلام) با وجود اقليتي كه داشت باعث شگفتي منست». [14] .

البته جاي هيچ شگفتي نيست، زيرا هميشه حق برباطل چيره است:



در نبرد حق و باطل سر فراز آمد حسين

عاقبت بر ظلمت شب چيره شد نور سحر [15] .



سالار شهيدان اقيانوس ناپيدا كرانه ايست كه خورشيد همه ي معيارهاي انساني از يك سو در آن مي دمد، و از سوئي در آن غروب مي كند. واژه هائي چون: فداكاري، جانبازي، پاكبازي، سرفرازي، رادمردي، جوانمردي، شهامت و شجاعت، در راستاي تاريخ مصداقهاي بي شماري داشتند ولي بي گمان بر قامت سالار شهيدان از همه راست تر و در سرشت او از همه استوارتر بودند.

هر سخني كه درباره ي او گفته شود جز سخن پردازي و ترتيب الفاظ نيست، كه فضائل او نوعي بي همتاست.

او وارث شجاعت و سلحشوري پدر بزرگوارش حيدر كرار، و وارث فضائل و كمالات پيامبران عظام از ابوالبشر حضرت آدم، تا اشرف كائنات حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله) بود.

او انسان كامل و شخصيت بي مانند دوران بود كه در دانش و بينش از همه پيشتر، در


اطاعت و عبادت حق از همه پيشروتر، و در شجاعت و شهامت از همه پيشتازتر بود.

هيچ نويسنده ي چيره دستي توان آنرا ندارد كه شرح فداكاريها و جانبازيهاي آن اسوه ي صفا و وفا را ترسيم نمايد.

هر نويسنده ي تلاشگر و محقق فرزانه اي كه قلم به دست گرفته، در محدوده ي معلومات و قدرت علمي خود به نگارش حوادث كربلا پرداخته، برجسته ترين تابلو و زيباترين سرلوحه ي اثر خود را ترسيم فداكاريهاي سالار شهيدان اختصاص داده، و كتاب خود را با يكدنيا عذر تقصير به پيشگاه آن بزرگ نامور تاريخ تقديم نموده است.

تعداد آثار ارزشمندي كه محققان بزرگ و مؤلفان سترگ در پيرامون زندگي سالار شهيدان و نهضت خونين كربلا به رشته ي تحرير درآورده اند، برون از شمار است و، و نام آنها در اين صفحات نمي گنجد.

برخي از اين محققان به همه ي ابعاد زندگي آن اسوه ي تاريخ اشاره كرده اند، برخي پيرامون فضائل بي شمار و مناقب بي كران آن حضرت سخن گفته اند، گروهي به تحليل نهضت عاشورا پرداخته اند، عده اي فداكاريهاي آن سرور را در محدوده ي توان خود ترسيم كرده اند، جمعي پيرامون اصحاب باوفا و ياران باصفايش گفتگو كرده، جمعي ديگر خطبه هاي آتشين و سخنان دلنشين حضرتش را گرد آورده اند.

برخي آثار شگفت مجالس عزاداري را تشريح كرده، برخي ديگر بر شمارش شاعران نغمه سرايش همت گماشته اند، عده اي در فضائل گريه بر آن قتيل العبرات آثار محققانه اي نوشته، گروهي آثار شگفت مداومت بر زيارت عاشورا را گرد آورده، گروهي ديگر حقوق بي شمار سالار شهيدان را بر امت اسلامي در حد توان خود بر شمرده اند.

در اين ميان فقيهي بزرگ، محققي سترگ، دانشمندي گرانمايه، علامه اي فرزانه، در ميان ابعاد مختلف شئون حسيني، ويژگيهاي او را برگزيده، در پيرامون «خصائص امام حسين (عليه السلام)» تأليفي گرانسنگ، و كتابي گرانقدر از خود به يادگار نهاده است.

او نابغه ي زمان، علامه ي دوران، آيت بزرگ حق، مرحوم «شيخ جعفر شوشتري»


است و كتاب «خصائص الحسين و مزايا المظلوم» نام دارد.

اگر بخواهيم عظمت روحي و وسعت علمي و ديگر فضائل برجسته ي مؤلف را بازگو كنيم خود كتاب مستقلي مي شود، از اين رو در اين زمينه بحث نمي كنيم، و به نوشتاري كه توسط نويسنده ي ارزشمند استاد محدث شوشتري در اين رابطه تقديم مي گردد بسنده مي كنيم.

و اگر بخواهيم مزاياي اين كتاب را ارزيابي كنيم آن نيز نيازمند تحقيق گسترده ايست، كه در اين زمينه نيز به مقدمه ي كوتاه و ارزشمند آيت الله جزائري (مد ظله) اكتفا مي كنيم و فقط نكاتي را يادآور مي شويم:

مرحوم شوشتري درصدد احصاء خصايص امام حسين (عليه السلام) برآمده، عناوين اصلي آنها را بيش از 300 خصيصه يافته است كه اين خصيصه ها در ميان اولين و آخرين به آنحضرت اختصاص داشته است.

مؤلف اين خصيصه ها را در 30 بخش به رشته ي تحرير درآورده، دوازده بخش آنرا به عنوان جلد اول خصايص به پايان رسانيده و از جلد دوم آن هيچ گزارشي در كتابنامه ها و فهرستها به دست ما نرسيده است.

پس آنچه به عنوان «الخصائص الحسينيه» در دست داريم جلد اول آن و در 12 بخش مي باشد، و اگر روزي جلد دوم آن يافت شود شامل 18 بخش خواهد بود.



پاورقي

[1] اصول کافي: 463:1 (سوم شعبان سال سوم هجري).

[2] احقاف: 15.

[3] اصول کافي: 464:1، علل الشرائع: 206:1، تفسير برهان: 172:4، نور الثقلين: 13:5، کامل الزيارات: 55، مناقب ابن شهر آشوب: 209:3.

[4] ارشاد شيخ مفيد: 202.

[5] فؤاد کرماني.

[6] مجله‏ي الغري، شماره‏ي ربيع المولود 1381 ه. چاپ نجف.

[7] قيام امام حسين از نظر نويسندگان خارجي، به نقل حسين پيشواي انسانها: 37.

[8] صابر همداني.

[9] مجله نور دانش، سال 2، شماره‏ي 3، صفحه‏ي 96.

[10] جعفر نوار.

[11] خوشدل تهراني.

[12] لمعات حسيني.

[13] فؤاد کرماني.

[14] مجله‏ي نور دانش، سال 2، شماره‏ي 9، صفحه‏ي 96.

[15] دکتر قاسم رسا.