بازگشت

مختصري از ترجمه ي احوال و آثار حاج شيخ جعفر شوشتري مؤلف كتاب


بسم الله الرحمن الرحيم

زندگينامه ي حاج شيخ جعفر شوشتري (ره)

الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين.

كتابي را كه در دست داريد: دمع العين علي خصائص الحسين ترجمه فارسي كتاب الخصائص الحسينية «يا خصائص الحسين» تأليف آيت الله العظمي حاج شيخ جعفر شوشتري «اعلي الله مقامه الشريف» مي باشد. نظر به اينكه معظم له از مفاخر علم و روحانيت، پارسائي و نفوذ كلام بوده، سزاوار است گفتار مختصر از زندگاني آن بزرگوار را مورد بحث و نگارش قرار دهيم تا در دسترس طالبان حقيقت گذاشته شود.

1- خاندان شيخ (ره) و دوران تحصيل او

مؤلف معظم «مرحوم حاج شيخ جعفر رحمة الله عليه» چنانكه حضرت آيت الله شيخ آقا بزرگ تهراني (قدس سره) صاحب كتاب «الذريعة» [1] نوشته، فرزند مولي حسين، فرزند حسن فرزند علي، فرزند علي، فرزند حسين شوشتري مشهور به (نجار)، از بزرگان علماء و اجلاء فقهاء و مشاهير دانشمندان و دعاة الي الله در عصر خود بوده است.


آن بزرگوار در شوشتر متولد شد و پس از دوران صباوت و خواندن مقدمات و ادبيات، به نجف اشرف مهاجرت كرده و در اوائل، با علامه شيخ محمد حسن آل ياسين، شاگرد سيد عبدالله شبر بوده و شرح مختصر عضدي را نزد شيخ اسماعيل كاظمي خوانده و در سنه ي (1246 ه.ق) از ترس وبا به شوشتر پناهنده شد و پس از آن به كربلا برگشته و از صاحب فصول و شريف العلماء مازندراني استفاده كرده و بعد به نجف اشرف رفته و از محضر صاحب جواهر استفاده نموده و در سال (1255 ه.ق) به شوشتر مراجعت نموده و در زمان رياست و مرجعيت شيخ مرتضي انصاري (قدس سره) به نجف اشرف بازگشته و چند سالي از محضر درس شيخ مرتضي انصاري استفاده كرده و بعد از معاودت به شوشتر مرجع تقليد مردم خوزستان شده و رياست تامه پيدا كرده و براي عمل مقلدين خود، كتاب منهج الرشاد [2] را به رشته ي تحرير درآورده و به واسطه ي منافرتي كه از حشمت الدوله عموي ناصرالدين شاه والي شوشتر پيدا كرده بود ابتداء امر به بستن درب حسينيه [3] كرده و بعدا با اهل بيت خويش قهرا از شوشتر مهاجرت به نجف اشرف نموده و به وظايف ديني خود از اقامه ي جماعت و تدريس و وعظ و ارشاد پرداخته است.

2- توجه حضرت امام حسين (عليه السلام) به شيخ (ره)

علامه ي محقق حاج شيخ محمد تقي شوشتري (ادام الله ظله العالي) در كتاب آيات بينات في حقية بعض المنامات صفحه ي 143 مي نويسد: مرحوم آيةالله العظمي حاج شيخ جعفر شوشتري نورالله مرقده الشريف صاحب كتاب «خصائص الحسينيه» كه خود به حق نابغه ي عصر و زمان خويش بوده، مي فرمايد: زماني كه از تحصيلات علمي در نجف اشرف فارغ شدم و به وطن خويش «شوشتر» مراجعت نمودم، با تمام وجود دريافتم كه


مي بايستي در هر چه بيشتر آشنا كردن مردم با معارف حقه ي اسلام انجام وظيفه نمايم. لذا روزهاي جمعه و بعدها با رسيدن ماه مبارك رمضان به خاطر اين مهم، تفسير صافي را به دست مي گرفتم و از روي آن مردم را موعظه مي كردم و در آخر گفتار براي اينكه به قول مشهور، هر غذائي نياز به نمك دارد و نمك مجالس وعظ و ارشاد، ذكر مصائب مولي الكونين حضرت ابي عبدالله الحسين است ناچار بودم از كتاب روضة الشهداء كاشفي نيز مقداري مرثيه بخوانم. ماه محرم را هم كه در پيش بود بدين طريق گذرانيدم متأسفانه به هيچ وجه تحمل جدائي از كتاب را در وقت منبر نداشتم،يعني بدون در دست داشتن كتاب نمي توانستم مردم را موعظه كنم، از طرفي مردم هم بهره ي كافي نمي بردند. تا اينكه يكسال به همين منوال گذشت، سال بعد نزديك محرم با خود گفتم: تا كي مي بايستي كتاب در دست بگيرم و از روي آن صحبت كنم و نتوانسته باشم از حفظ منبر بروم بايد انديشه اي بنمايم و خود را از اين مخمصه نجات دهم، هر چه در اين باره فكر كردم به جائي نرسيدم و راه چاره اي نديدم و در اثر فكر كردن، خستگي سر تا سر وجودم را فراگرفت، در اين حال از شدت نگراني به خواب رفتم و در عالم رؤيا ديدم كه در زمين كربلا هستم، آنهم درست در موقعي كه موكب حسيني (عليه السلام) آنجا نزول اجلال كرده. چشمم افتاد به خيمه اي كه برافراشته بود. متوجه شدم دشمنان با صفوفي فشرده، مقابل آن خيمه ايستاده اند جلو رفتم و داخل خيمه شدم. ديدم حضرت در آنجا نشسته اند بعد از سلام آن حضرت مرا در نزديكي خود جاي دادند و به حبيب بن مظاهر (رحمة الله عليه) فرمودند: فلاني - اشاره كردند به سوي من - مهمان ما مي باشد، از مهمان مي بايستي پذيرائي كرد. آب در نزد ما پيدا نمي شود و لكن آرد و روغن موجود است برخيزيد با آنها براي ايشان طعامي درست كنيد.

حبيب بن مظاهر حسب الامر حضرت، از جاي برخاستند و بعد از چند لحظه به داخل خيمه آمدند و طعامي با خود آوردند و آن را در پيش روي من گذاشتند. فراموش نمي كنم كه قاشقي هم در ظرف طعام بود.

چند لقمه از آن طعام بهشتي صفت خوردم، سپس بلافاصله از خواب بيدار شدم،


دريافتم كه از بركت زيارت آن حضرت ملهم به نكات و لطائف و كناياتي در آثار اهلبيت معصومين صلوات الله عليهم اجمعين شده ام كه تا به حال هيچ كس بر فهم آنها از من پيشي نگرفته. در خاتمه صاحب كتاب «آيات بينات في حقية بعض المنامات» اضافه مي كند كه دليل بر گفتار مرحوم شيخ «اعلي الله مقامه» همان كتاب خصائص الحسنيه و شصت مجلس و سي مجلس و چهارده مجلس، كه همه از ترشحات علمي و قلمي ايشان هستند مي باشند.

3- اساتيد شيخ (ره)

چنانكه گذشت، اساتيد شيخ در دوران تحصيل بزرگاني از اهل علم و مفاخر جهان روحانيت بوده اند و به نامهاي زير ثبت شده اند:

1- شيخ اسماعيل فرزند شيخ اسدالله كاظمي (رضوان الله عليهما).

2- شيخ علي فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء(مشهور به شيخ جعفر كبير).

3- مرحوم صاحب ضوابط (ره).

4- مرحوم صاحب فصول (ره).

5- جناب شريف العلماء (ره).

6- صاحب جواهر (ره).

7- شيخ حسن فرزند شيخ جعفر (قدس سرهما) مولف انوار الفقاهة.

8- حاج شيخ مرتضي انصاري (ره).

4- تأليفات شيخ (ره).

1- منهج الرشاد يا مجمع الرسائل (رساله ي عمليه اي كه در سال 1288 ه.ق طبع شد و درسالهاي اخير با حاشيه ي آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي (ره) تجديد چاپ گرديد.)

2- مبادي الاصول

3- خصائص الحسينيه كه چند بار تجديد چاپ شده و اينك ترجمه ي آن در دست شما مي باشد. اين كتاب دو جلد بوده كه جلد اول بارها به چاپ رسيده و به فارسي


ترجمه گرديده و جلد دوم مفقود شده است.

4- اصول دين يا الحدائق في اصول الدين كه يك هزار سطر بوده و به عنوان اينكه اصول دين و معرفت به اصول اعتقادات از مقدمات نماز مي باشد نگاشته شده است.

5- فوائد المشاهد در مواعظ واندرز كه آنرا شاگردانش ملا محمد طالقاني از موعظه هاي ايشان جمع آوري كرده، و چاپ شده است.

6- مجالس المواعظ يا 14 مجلس. [4] .

7- مجالس البكاء (يا 15 مجلس).

5- سفر شيخ (ره) به خراسان و توقف در تهران

مرحوم شيخ، (در سال 1320 ه.ق)، قبل از ماه مبارك رمضان به عنوان تشرف به آستان قدس رضوي از محضر مقدس مرتضوي به سوي ايران حركت نمود. بديهي است در هر شهر و ديار به استقبال شايان روبرو بود، تا اينكه وارد تهران گرديد، نخست به زيارت حضرت عبدالعظيم مشرف و سپس به شهر تهران رفت. استقبالي باشكوه از شيخ به عمل آمد، مردم تهران به زيارت او نائل گرديدند. مرحوم آيت الله حاج ملا علي كني به ديدن شيخ آمد و ضمن تجديد ديدار، از آن جناب دعوت كرد در مدرسه ي خان مروي به امامت و افاده بپردازد.

اركان دولت از شيخ ديدن نمودند و اظهار داشتند: جناب شيخ، ماه مبارك نزديك است، گر چه مسجد و مدرسه ي خان مروي از لحاظ تقدس و پاكيزگي عنوان و اهميتي خاص دارد، اما از جهت مكان، گنجايش انبوه جمعيت علاقمند به استفاده از محضر حضرت عالي و گفتار دلنشين شما را نداشته و ندارد، از اين رو از شما تقاضا مي كنيم كه در مدرسه ي سپهسالار كه به تازگي از دست ساختمان بيرون آمده است به اقامه ي جماعت و ارشاد خلق الله بپردازيد. مرحوم شيخ بر حسب وظيفه و علاقه به هدايت خلق الله، استدعايشان را قبول كرد و به انجام وظيفه مبادرت نمود.


مرحوم آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهراني (رحمة الله عليه) صاحب كتاب (الذريعه) مي گويد: من ده ساله بودم و خوب به ياد دارم كه مرحوم عمويم، حاج حبيب الله مرا به همراه خود به مسجد مي برد و جمعيت به قدري زياد بود كه مرا در مكان مرتفعي مي نهاد تا از فشار انبوه جمعيت پايمال نشوم، صحن مدرسه، محوطه ي مسجد، همه پر از جمعيت مي شد و به جز حوض مسجد جائي خالي نمي ماند. و همه جا را مردم علاقه مند به گفتار شيخ پر نموده و با هيجان از ايشان كسب فيض مي كردند.

6- دو نمونه از كلمات شيخ (ره)

حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ محمد علي اراكي (دام ظله العالي) فرمودند كه مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري (اعلي الله مقامه) مؤسس حوزه علميه ي قم، نقل كرد كه روزي پاي منبر مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري (قدس سره الشريف)، بودم كه ناگهان در اثناء سخن گفت: مي خواهم شما را امتحان كنم و بيازمايم كه آيا اهل ايمانيد و ايمان داريد يا نه؟ زيرا خدا مي فرمايد: انما المؤمنون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا. [5] .

اكنون آياتي از قرآن بر شما تلاوت مي كنم تا با تأثير و عدم تأثير آن معلوم گردد كه اهل ايمانيد يا نه؟ تا اين جمله را در منبر فرمود، من سخت ترسيدم و به فكر فرورفتم كه اگر آياتي كه مي خواند در من اثري و انعكاسي نداشت چه خاكي به سر كنم؟ باري، خود را جمع كرده و آماده نشستم تا گوش به آيات دهم. آنگاه شروع كرد، آياتي چند از قرآن كريم را قرائت نمودند و الحمد الله احساس كردم كه آن آيات شريفه در من اثر نمود. [6] .

همچنين حضرت آيت الله العظمي حاج سيد محمد شيرازي (دامت بركاته) فرمودند: در قضيه ي سفر مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري (ره) به ايران وقتي ايشان وارد تهران شدند جمعيتي زياد از جمله سفير كشور روسيه به ملاقاتش رفتند. مردم از آن مرحوم خواستند آنها را موعظه و نصيحت كند. ايشان نيز بنا به درخواست مردم سرش را بلندكرده،


فرمود: اي مردم بدانيد و آگاه باشيد كه خدا در همه جا حاضر است و مطلب ديگري نفرمود. لكن اين سخن تكان دهنده اثر خودش را بخشيد، به طوري كه اشكها جاري گرديد. قلبها درهم تپيد و حالت مردم به شكل عجيبي دگرگون شد جريان گذشت و سفير روسيه در نامه اي به نيكولا قيصر روس اين چنين نوشت:

تا مادامي كه اين قشر روحانيون مذهبي در بين مردم هستند و مردم نيز از آنها پيروي مي كنند، ما نمي توانيم كاري از پيش ببريم، زيرا وقتي يك جمله چنين انقلاب عجيب روحي به وجود مي آورد، ديگر دستورات و فتاوي صادره چه خواهد كرد؟! [7] .

7- مطلبي شنيدني راجع به جلالت قدر شيخ

آيةالله شيخ عبدالنبي عراقي (ره) فرمود: در ايامي كه جناب شيخ در مدرسه ي شهيد بهشتي (سپه سالار سابق) منبر مي رفت، طبقات مختلف، علماء، گويندگان، در مجلس شركت مي نمودند، يكي از شاهزادگان قاجار كه در زمره ي علماء محسوب مي شد (شايد شيخ الرئيس قاجار بود) مجلس درسي و بحثي داشت. يكروز در مجلس او صحبت شيخ به ميان آمد و يكي از حضار اظهار داشت: آقا خوب است براي تعظيم شعائر اسلامي به مانند ساير اعاظم در مجلس شيخ شركت نمائيد شاهزاده عالم (كه به مقام و قدس شيخ آگاهي نيافته بود) جواب داد: او هم مانند منبريهاي ديگر است و من پاي منبر او نمي روم. شب هنگام جناب شاهزاده در عالم رؤيا ديد، قيامت قيام كرده و حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) برات بهشت به افراد مسلمان و شيعه و پيروان حضرت علي (عليه السلام) تقسيم و مرحمت مي كنند. شاهزاده هم پيش مي رود و سلام عرض مي كند. پس عرضه مي دارد: يا رسول الله من هم براتي مرحمت بفرمائيد. زيرا من هم افتخار خدمتگزاري به عالم دين و روحانيت دارم. رسول الله (صلي الله عليه و آله) او را مورد تفقد قرار داد، ولي فرمود: برات تو موقعي صادر، و داده مي شود كه جناب شيخ از تو راضي شود، و در حقيقت برات تو رهين شيخ است، اگر او از تو خشنود نباشد، برات تو داده نخواهد شد. شاهزاده دانشمند از خواب بيدار شد و فهميد كه شيخ مردي ارزنده و داراي


قدس و كمال بوده و سست نهاد و فاقد سرمايه ي علمي و پارسائي نيست. شاهزاده درك كرد جناب شيخ شايسته ي مقام بزرگ تبليغ، و عالمي عامل، و وارسته است و هرگز زهد فروشي و جلب رضايت مخلوق - بدون توجه - با سخط خالق ننموده و نخواهد نمود، دين را به دنيا نفروخته و نخواهد فروخت. با توجه به حقيقت و مقام با عظمت شيخ، نظر شاهزاده تغيير كرد. روز ديگر شاگردانش به مجلس آمدند، هنگام منبر شيخ رسيد، بر خلاف انتظار و گفتار ديروز، شاهزاده از جا برخواست و به اصحاب خود گفت: برخيزيد به مجلس شيخ برويم و در محضرش حضور يابيم.

حاضران با تعجب با شاهزاده در مجلس شيخ حضور يافتند. پس از ختم مجلس و پراكنده شدن مردم، شاهزاده پيش رفت و با جناب شيخ مصافحه و روبوسي كرد. آنگاه شاهزاده بيش از پيش به مقام قدس و قرب و صفاي نفس و روشن بيني شيخ آگاهي يافت زيرا در موقع معانقه، شيخ سر به گوش شاهزاده نهاد و فرمود: بيان رسول الله (صلي الله عليه و آله)درست است، اگر من از تو راضي نباشم برات بهشت به تو داده نخواهد شد [8] به هر حال مرحوم شيخ ماه مبارك رمضان را در تهران توقف كرد و هزاران نفر از بركات مواعظ دلنشين و گفتار آموزنده ي او هدايت شدند.

شيخ بزرگوار پس از انجام وظيفه ي تبليغي و ارشاد، عازم مشهد مقدس گرديد. اهالي و روحانيون آستان قدس به استقبال ميهمان ارجمند خود و زائر آستان ملك پاسبان حضرت ثامن الائمه (عليه السلام) شتافتند و با احترام كامل از او پذيرائي نمودند.

جناب شيخ پس از زيارت و كسب نيرو از مقام باعظمت ولي الله الاعظم به تهران بازگشت و دعوت اركان دولت را به جهت اشتياقي كه به زيارت اميرالمؤمنين (عليه السلام) داشت پاسخ منفي داد و عازم نجف اشرف گرديد، اما...

8- وفات شيخ

موكب شيخ به كرمانشاهان يعني كرند كرمانشاه رسيد، جناب شيخ بيمار شد، مريضي


او چند روز از ماه صفر ادامه يافت. پس از چند روز در (28 [9] صفر سال 1303 ه.ق) وفات نمود و جنازه اش به نجف اشرف حمل و در مقبره ي دالان شمالي صحن شريف مدفون گرديد.

از كراماتي كه در شب وفاتش ديده شد اينكه تناثر نجوم شد يعني ستارگان از اول شب تا صبح به پراكنده و از اين طرف آسمان به آن طرف حركت مي كردند و براي همين سيدجعفر حلي (رحمة الله عليه) در رثاي وي سرود:



و لتكثري نظرا بآفاق العلي

و لقد تغيب في التراب هلالها



او ما رأيت الشهب كيف تناثرت

و الارض افزع اهلها زالزالها



البته جاي شگفت و تعجب نيست. زيرا كه آن بزرگوار يكي از آيات باهرات در عصر خود بود، و در ديانت و تقوي و زهد و عبادت شهره ي آفاق بود، و ماده ي تاريخ وفات آن بزرگوار «كواكب قد تنثرت» حادثه ي شب فوتش مي باشد.

همچنين يكي از شعراي فارسي زبان كرامت شب وفات شيخ را به شعر درآورده مي گويد:

طوبي لك الشرافة يا ارض شوشتر

اي تو معدن و درياي پرگهر



اي آسمان فضل كه دروي كند طلوع

دائم شموس از علماي اولي البصر



آن حاج شيخ جعفر و آن شيخ مرتضي

قاضي نورالله و اسدالله [10] نامور



افسوس كاين زمانه به ايشان وفا نكرد

يك يك گرفت خاك سيه جمله را ببر



چون حاج شيخ جعفر از اين ديار بار بست

همچو شهاب زانجم فلك زد شرر



ظاهر شب وفات حسين بن روح شد

وز رحلت فقيه [11] و كليني همين اثر



تاريخ موت شيخ بپرسي گر از اسير [12] .

گويد كه: «انه لبجنات استقر»


9- فرزندان شيخ (ره)

مرحوم حاج شيخ جعفر (رحمة الله عليه) چنانكه حضرت آيت الله حاج سيد طيب موسوي جزايري (دامت بركاته) در مقدمه ي عربي خود بر كتاب الخصائص الحسينية نوشته، سه پسر داشته، بزرگترين آنها حضرت آيت الله شيخ محمدعلي بوده كه بعد از فوت پدرش مرجعيت مردم را در شوشتر بلكه در خوزستان عهده دار بوده و حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي دامت بركاته (صاحب كتاب قاموس الرجال) و همچنين عالم جليل القدر جناب حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ بهاء الدين كه در ارشاد و راهنمائي مردم و تعمير و بناي مساجد در شهر و روستاهاي اطراف زحمات بسياري كشيده، از نوادگان او مي باشند.

پسر دوم مرحوم حاج شيخ جعفر (ره) عالم زاهد شيخ اسماعيل بوده كه حاج شيخ محمد باقر نيرومند پسر او مي باشد و تأليفاتي دارد، يكي از آنها نصاب شوشتر است.

پسر سوم مرحوم حاج شيخ جعفر (ره) شيخ ابراهيم است كه دو پسرداشته يكي شيخ محمد حسين كيوان و ديگري دكتر صدري كيوان است.

10- تقدير و تشكر

به خاطر اينكه در روايت دارد: من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق يعني كسي كه از مردم تشكر نكند در حقيقت از خداي خود تشكر و قدرداني نكرده، بنده در وهله ي اول از پير غلام حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) جناب مستطاب حاج شيخ اسدالله فتح الدين تشكر مي كنم كه كتاب خود را در اختيار ما قرار دادند و واسطه در اين خدمت مهم ديني شدند.

سپس ازمؤسسه ي علوم آل محمد (صلي الله عليه و آله) در امر تحقيق، و از مؤسسه ي مطبوعاتي دارالكتاب قم، در چاپ كتاب به نحو احسن، تقدير و تشكر مي شود اميد است خداوند به همه ي ايشان توفيق روز افزون جهت خدمت به اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) كرامت بفرمايد.


11- اهداء

اين مقدمه را به روان پاك بزرگ ذاكر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) حضرت آيت الله سيد عبدالسلام آل طيب (قدس سره) كه منبرهاي او به حق يادآور منبرهاي مرحوم حاج شيخ جعفر (ره) بود اهداء مي كنم. بزرگمردي كه شور حسيني را از او ياد گرفتيم و همه مي ديدند كه در اين راه به مصداق آيه ي كريمه: و لا يخافون لومة لائم، در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كننده اي ترسي نداشت و در شب عاشورا بعد از دو ساعت و نيم منبر با آن انقلاب روحي، خود را از منبر پائين مي انداخت و با پاي برهنه نيز در جلو دسته ي سينه زني حاضر مي شد.

در پايان شادي روح ايشان را از خداي متعال خواهانيم و از خداوند مسئلت مي نماييم كه عاقبت همه ي ما را نيز ختم به خير بفرمايد. آمين يا رب العالمين

ميرزا علي اكبر محدث شوشتري



پاورقي

[1] نقباء البشر حاشيه ج 1، ص 284.

[2] در حيات وي و پس از وفات بارها منتشر شده است و قبل از رواج عروة الوثقي تأليف آيةالله سيد محمد کاظم طباطبائي (رحمةالله عليه) آن رساله محور فتاوي مراجع تقليد بوده است و بر آن حاشيه زده‏اند. اين رساله در سال (1294 ه.ق) به واسطه‏ي شيخ مهدي لاهيجاني به عربي هم ترجمه شده است.

[3] مقصود حسينيه‏ي شيخ، واقع در شوشتر، مي‏باشد که مؤسس آن حاج شيخ جعفر (ره) بوده است و اين حسينيه، «بست» محسوب مي‏شده بدين معني که اگر مجرمي از نظر حکومت وقت به آنجا پناهنده مي‏شد کسي متعرض او نمي‏گرديد.

[4] اخيرا توسط شرکت نشر و تبليغ «نيک معارف» با مقدمه‏اي مبسوط در شرح حال مرحوم شيخ، بقلم جناب آقاي عبدالحسين طالعي تجديد چاپ شده.

[5] آيه‏ي دوم، سوره‏ي انفال.

[6] نمونه‏هايي از تأثير و نفوذ قرآن، تاليف استاد علي کريمي جهرمي. صفحه‏ي 9.

[7] يکصد داستان خواندني، صفحه‏ي 52.

[8] الوقايع و الحوادث ملبوبي.

[9] غنيمة السفر ميرزا محمد همداني (ره) از شاگردان مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري (قدس سره).

[10] صاحب کتاب مقابس و کشف القناع.

[11] پدر شيخ صدوق (ره).

[12] گوينده‏ي شعر است.