بازگشت

ورود به كاخ يزيد


از ابو ريحان بيروني در «آثار الباقيه» نقل شده كه روز اوّل صفر سر مقدّس حسين عليه السّلام را به دمشق آوردند. يزيدبن معاويه آن را پيش دست خود نهاد و با چوب دستي بر دندانهاي پيشين او مي زد و مي گفت:



لَيْتَ اَشْياخي بِبَدْرِ شَهدوُا

جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ



فَأَهَلّوُا وَ اسْتَهلُّوا فَرَحا

ثُمَّ قالُوا: يا يَزيدُ لاتَشَلْ



لَعِبُتْ هاشِمُ بِاالْمُلْكِ فَلا

خَبَرٌ جاءَ وَلا وَحْيٌ نَزَلَ



لَسْتُ مِنْ خِنْدَفٍ اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ

مِنْ بَني أَحْمَدَ ما كانَ فَعَلَ. [1] .



اي كاش پيروان و گذشتگان قبيله من كه در بدر كشته شدند، زاري كردن قبيله خزرج را از زدن نيزه (در جنگ اُحد) مي ديدند و از شادي فرياد مي زدند و مي گفتند: اي يزيد دستت شَل مباد! مهتران و بزرگان آنها را كشتيم، اين را به جاي بدر كرديم و سر به سر شده قبيله هاشم با سلطنت بازي كردند نه خبري از آسمان آمد و نه وحي نازل شد، من از دودمان خندف نيستم اگر كين احمد (ص) را از فرزندان او نجويم.

اهل بيت حسين عليه السّلام را در حالي كه به رديف توسّط ريسماني بسته شده بودند، به مجلس يزيد وارد نمودند... سپس سر بريده حسين عليه السّلام را در مقابل گذاشت و زنان را پشت سر خود جاي داد تا اين صحنه دلخراش را نبينند. امام زين العابدين (ع) اين منظره جانسوز را ديد و تا پايان عمر از غذايي كه از سر حيوان تهيّه مي شد دوري كرد.

حضرت زينب (س) با مشاهده اين صحنه تكان دهنده ناگهان گريبان خود را پاره نمود. سپس با آه و ناله اي جانسوز كه دلها را جريحه دار مي نمود فرمود:

يا حَسَيْناهُ، يا حَبيبَ رَسُولِ اللّهِ، يَابْنَ مَكَّةَ وَ مِني، يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراء، سَيِّدَةِ النِّساءِ، يَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفي.

اي حسينم، اي محبوب رسول خدا، اي فرزند مكّه و مني، اي پسر فاطمه زهرا (س) بزرگ و سرور زنان، اي پسر دختر محمّد مصطفي.

از فرياد و ناله زينب در مجلس يزيد همه اهل مجلس گريستند، ولي يزيد همچنان ساكت نشسته بود. [2] .

طبق نقل برخي از مورّخين زينب پس از اين خطاب به جدّش چنين گفت:



حَبيبُكَ يا رَسُولَ اللّهِ اَصْخي

تُكَفِّنُهُ الشِّمائِلُ وَالْجُنُوبِ



وَ ثَغْركُمْ رَشَفَتْ لَهُ ثَنايا

غَدا بِدَمِشْقَ يُقْرِعُهُ الْقَضيبُ



يَعُزُّ عَلَيْكَ اَنَّ بَنيك اَضْحَتْ

تُصابُ مِنَ الْعَدُوِّ وَلا تُصيبُ [3] .



اي پيامبر، دوست تو كشته شد؛ بادهاي شمال و جنوب او را كفن مي كنند.

با لب و دندانت لبانش را مي مكيدي. همان لباني كه در دمشق با چوب خيزران مي زدند!

سخت است بر شما كه فرزندانت قرباني شوند. از دشمن به آنها آسيب مي رسد ولي آنها نمي توانند به دشمن آسيب برسانند.


پاورقي

[1] همان، ص 252.

[2] الملهوف، ص 113.

[3] حديث الاربعين، ص 21.