سخن زينب با عمر سعد و لشكريانش در روز عاشورا
مرحوم شيخ مفيد رحمة اللّه عليه چنين نقل مي كند كه: چون روز عاشوراحضرت زينب (س) نگاهش به امام حسين (ع) افتاد كه در محاصره و هجوم دشمنان قرار گرفته، تمام بدنش را تير باران كرده اند. كنار خيمه آمد و فرياد برآورد: واي بر تو اي عمر سعد، آيا حسين كشته مي شود و تو تماشا مي كني؟ او جواب زينب را نداد. دوباره زينب (س) فرياد زد: آيا در ميان شما مسلمان پيدا نمي شود باز هم كسي جواب زينب را نداد. [1] در برخي از منابع چنين آمد: در حالي كه اشكهاي عمر سعد بر دو گونه و محاسنش روان بود روي خود را از زينب برگردانيد. [2] .
حضرت زينب (س) در هنگام محاصره شدن امام توسّط لشكريان يزيد اشعار زير را سرود:
مِلْءُ الْقِفارِ عَلْي ابْنِ فاطِمَةِ
جُنْدٌ وَ مِلْءُ قُلُوبِهِمْ ذُحُلَ
بِجَحافِلٍ بِالَّطفِّ اَوُّلُها
وَاَخيرُها بِالشّامِ مُتَّصِلُ [3] .
بيابان بر ضدّ فرزند فاطمه از لشكر پر و دلهايشان مملو از انتقام است!
لشكر انبوهي كه يك سرش در كربلا و سر ديگرش در شام مي باشد.
پاورقي
[1] الارشاد، ج 2، ص 110.
[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 452؛ کامل ابن اثير، ج 4، ص 78.
[3] دائرة المعارف الحسينيه، ج 6، ص 85.