بازگشت

امام سجاد و ياري پدر


هنگامي كه تمام ياران امام حسين (ع) به شهادت رسيدند و امام سجاد (ع)صداي استغاثه ي پدر را شنيد با وجود بيماري شديدي كه داشت از بستر برخاست و به عصا تكيه داد مصمّم بود امام و رهبر خود را ياري كند ولي نگاه سيدالشهدا (ع) به او افتاد و فرياد زد:

«خواهرم، ام كلثوم! مگذار پسرم به ميدان بيايد مبادا زمين از نسل آل محمد (ص) خالي شود!» از اين رو ام كلثوم، امام سجاد (ع) را به بستر بازگرداند. [1] .

اين جريان در گزارشي ديگر چنين نقل شده است: وقتي امام حسين (ع) براي خداحافظي به خيمه ي سيّد الساجدين آمد آن بزرگوار روي فرشي از پوست بستري بود و عقيله ي بني هاشم از او پرستاري مي كرد. امام سجاد (ع) مي خواست از جا برخيزد ولي قدرت برخاستن را نداشت. سپس به عمّه اش ‍ زينب فرمود: مرا به سينه ات تكيه بده تا بنشينم. زينب (ع) چنين كرد و امام سجاد (ع) با پدر سخن گفت و از شهادت تمام مردان و نوجوانان آگاه شد سپس گريه ي شديدي كرد و گفت: عمّه جان! عصا و شمشيرم را بياور. امام حسين (ع) فرمود: با عصا و شمشير چكار داري؟ فرمود: مي خواهم به عصا تكيه داده و از فرزند رسول خدا (ص) دفاع كنم زيرا، پس از تو خيري [در دنيا] وجود ندارد. [2] .


پاورقي

[1] حياة الامام الحسين (ع)، قرشي، ج 3، ص 274.

[2] معالي السبطين، ج 2، ص 22- 23.