بازگشت

خير و شر


در سرزمين الهي كربلا دو جمعيّت مقابل يك ديگر قرار گرفتند:

- يك جمعيت نماينده حقّ و حقيقت، شرف و كرامت، ايمان و فضيلت، درستي و صداقت، عبادت و طاعت و در يك كلمه نماينده خير به معناي مطلق آن بودند.

آنان با تمام وجود مجسّمه قدس و تقوا، صفا و وفا، قرب و لقا و مصداق عيني كتاب اللّه و معارف آل اللّه بودند.

سلمان محمّدي معروف به سلمان فارسي كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)در حقّ او فرمود:

خدا مرا به محبت داشتن بر چهار نفر امر فرموده: علي، بن ابيطالب، مقداد بن اسود، ابوذر غفاري و سلمان فارسي [1] .

سلمان فارسي كه اميرالمؤمنين (عليه السلام)در حقّ او فرمود:

اي ابوذر! سلمان، باب حقّ در زمين است، كسي كه به او معرفت پيدا كرده مؤمن، و هركس به انكار او برخيزد كافر است [2] .

شخصيتي كه متكلم بزرگ شيعه و مؤلف كم نظير، فضل بن شاذان، در حقّ او گفته:

ما نَشَأَ فِي الاِْسْلامِ رَجُلٌ مِنْ كافَّةِ النّاسِ كانَ اَفْقَهُ مِنْ سَلْمان الفارسي [3] .

در اسلام در ميان تمام مردم مردي به دانايي و فهم سلمان فارسي بوجود نيامد.

سلماني كه رسول حقّ (صلي الله عليه وآله وسلم) و حضرت باقر (عليه السلام)در حقّ او فرمودند:

اِنَّ سَلْمانُ مِنّا أَهْلِ الْبَيْت [4] .

يقيناً سلمان از ما اهل بيت است.

سلماني كه امام صادق (عليه السلام)در حقّ او فرمود:

سَلْمانُ عَلِمَ الاِْسْمُ الاَْعْظَمَ [5] .

سلمان اسم اعظم را يافته بود.

اين سلمان با اين عظمت و دانش و بصيرت و نورانيّت و ايمان، زماني كه در طريق سفر به مدائن، در زمين عراق به كربلا رسيد اشاره به زمين فرمود و گفت:

اين قتلگاه برادران من است. اين جاي زمين نهادن بنيه آن هاست، و اين خوابگاه سواران آنان است. شتران خود را در آن براي ابد خواهند خوابانيد. اين محلّ ريزش خون آنان است در اينجا پسر بهترين پيامبران «كه خود از بهترين خوبان است» كشته مي شود، و در اين منطقه بهترين بازماندگان از انسان ها به قتل مي رسد [6] .

جمعيّت ديگر نماينده كفر و شر، خسران و ضرر، پستي و دنائت، شرك و نفاق، كبر و حرص، بخل و منيّت، تجاوز و غارت، ظلم و ستم و فساد و بيداد بودند.

گروهي از آنان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را ديده بودند، و معجزات آن حضرت را مشاهده كرده بودند، ولي عملا به انكار نبوّت برخاستند، و بر حرم او تاختند، فرزندانش را سر بريدند، و پرده نشينان عصمت و عفت را به اسارت گرفتند.

گروه ديگر ايّام مولاي عاشقان، امام عارفان، اسوه صادقان امير مؤمنان و حضرت مجتبي (عليهما السلام) را درك كرده بودند، ولي با كار و كردار و افعال و اخلاقشان نشان دادند كه با بودن منبع نور جز با ظلمت سر و كار نداشتند، و از هر خيري مهجور و محجوب بودند.

آنان عملا به انكار وحي برخاستند و به جاي توحيد و نبوّت و امامت و توجّه به قيامت، يزيد شرابخوار، سگ باز، ميمون باز و منافق، و ابن زياد بي مادر را انتخاب كردند تا با تمام وجود منبع شرّ شوند، و مصداق بدترين مردم روزگار و پليدترين موجودات جهان هستي گردند.

آري، آنان با تمام وجود نماينده شرّ شدند، به طوري كه در هر كجا و در هر موقعيت بخواهيم از شرّ سخن بگوييم بايد شرّ را بوجود آنان ترجمه كنيم.

آري، موجود زنده اي كه استعدادهاي خود را در مسير ضلالت بكار گيرد، تحصّل عقل را تعطيل كند و وجدان را سركوب نمايد، خلاف واقعيّات حركت كند و به جنگ حقّ و حقيقت برود، بدترين موجود است.

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ [7] .

قطعاً بدترين جُنبندگان نزد خدا، كرانِ [از شنيدن حق] و لالانِ [از گفتن حق] هستند كه [كلام حق را] نمي انديشند!

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ [8] .

يقيناً بدترين جنبندگان نزد خدا كساني هستند كه كافرند و [به سبب لجبازي و عنادشان] ايمان نمي آورند.

اين جمعيت از خدا بي خبر، تمام امكاناتي را كه در اختيار داشتند در راه غير خدا، يعني: در مسير هوا و هوس و شيطان و طاغوت و نظام شرك و جاهلي قرار دادند، و نفهميدند، يا فهميدند و خود را به نفهمي زدند كه در كوير و شوره زار بذر افشاني كردند، كوير و شوره زاري كه بذر را در دل تاريك خود فرو مي برد و مي پوشاند و مي پوساند، و هيچ محصولي به دست صاحب بذر نمي دهد!


پاورقي

[1] رجال کشّي: 16.

[2] رجال کشّي: 20.

[3] رجال کشّي: 21.

[4] رجال کشّي: 22.

[5] رجال کشّي: 18.

[6] رجال کشّي: 24.

[7] انفال (8): 22.

[8] انفال (8): 55.