بازگشت

ايجاد تشكل هاي اسلامي براي انجام فعاليت هاي اجتماعي


اوايل نهضت، كساني كه به امام قدس سره علاقه داشتند و فدايي امام (ره) بودند- به خصوص از تهران


- خدمت ايشان آمدند و عرض كردند كه آقا! جان و مال ما در اختيار شما، شما بگوييد كه چه كار كنيم، شما روش كار را به ما ياد بدهيد. اين افراد چند هيأت سينه زني و مذهبي داشتند؛ امام (ره) فرمود بياييد اين هيأت ها را به هم نزديك كنيد، ائتلاف كنيد. هيات ها جدا باشند، هر هيأتي سر جاي خود و در محله ي خود باشد، هر كدام هم اعضاي خود را داشته باشند، روش كار هيأت را هم خودتان انتخاب كنيد، گوينده، منبري و مداح هيأت به انتخاب خودتان باشد، اما سعي كنيد بنشينيد اصول مشتركي تنظيم كنيد، يا اين هيأت ها با حفظ استقلال داخلي خود، با هم در امور مشترك ائتلاف كنند. خوف اين دارم كه اگر اين حرف را بزنم، بار سياسي داشته باشد. اسم هيات هاي مؤتلفه از آن جا پيدا شد و حالا اسم گروهي شده است؛ من نمي خواهم از آن گروه حمايت كنم و بگويم درست است يا نه، و يا اين كه انتقادهايي به ايشان وارد هست يا نيست، الان در مقام اين بحث نيستم. اصل مدل اين كار از امام (ره) بود، فرمود هيأت هاي مذهبي با هم ائتلاف كنند و به صورت هيأت هاي مؤتلفه دربيايند. در ابتدا چهار هيأت بود، يكي از آن ها را مقام معظم رهبري هدايت مي كردند، ديگري را آقاي هاشمي، يكي را هم آقاي باهنر، بنده هم بعضي گوشه ها در خدمتشان بودم. بعداً اين هيات ها براي اين كه با هم ائتلاف داشته باشند، از امام (ره) خواستند كه نماينده اي تعيين كنند و امام مرحوم دكتر بهشتي را تعيين فرمودند. امروز هم ما اگر بخواهيم كار كنيم، گرچه مي گويم بايد تشكل داشته باشيم و به هم پيوسته باشيم، اما مقصودم تشكيل حزب نيست. حزب را نفي نمي كنم، بلكه مي گويم بهترين شكلي كه با ارزش هاي اسلامي مناسبت دارد همان الگويي است كه امام (ره) عرضه كرد. حزب اشكالاتي دارد كه در اين روش نيست.

خوب، ملاحظه مي فرماييد احزابي كه تشكيل مي شود، آن ها را چند نفر تأسيس مي كنند كه در واقع گرداننده ي كار هستند و تفكر حاكم بر آن حزب، فكر همين افراد است، ادعا مي كنند كه از افراد راي مي گيريم و انتخاب مي كنيم، ولي اي حرف ها ظاهر قضيه است. برنامه را همين افراد تنظيم مي كنند و همين ها حزب را مي گردانند. اگر رياستي باشد به همين اشخاص مي رسد، نقش ها را همين ها ايفا مي كنند، و چون در واقع روساي احزاب هستند كه با پيروزي حزبي در انتخابات- اعم از انتخابات مجلس يا انتخابات ديگري - حكومت را به دست مي گيرند، انگيزه براي اين كه به هر قيمتي حزب خودشان غالب باشد زياد است. در داخل


حزب هم براي اين كه در كادر رهبري قرار بگيرند، فعاليت زيادي مي كنند كه به آن سطح بالا بيايند. يعني انگيزه هاي مادي و دنيوي در فعاليت هاي حزبي بسيار مؤثر است. شايد شنيده باشيد كه بعضي از احزاب براي پيروزي در انتخابات از اموال شهرداري، كاركنان شهرداري، ماشين هاي شهرداري، اموال بانك ها، امكانات دانشگاه ها، امكانات وزارت آموزش و پرورش و مدارس و از خيلي چيزهاي ديگر- با اين كه تمام اين ها در قانون آمده است كه ممنوع مي باشد- اما در موارد زيادي، از همه ي اين ها استفاده كردند! اما در روشي كه امام قدس سره پيشنهاد كرد اين حرف ها جايي ندارد، در هيأت هاي مذهبي انگيزه دين است و اگر كسي در ميان جمعيت يا هيأتي انتخاب مي شود كه نقش بيشتري ايفا كند، براي اين است كه واقعاً تشخيص داده اند او واقعاً مي تواند بيشتر خدمت بكند. چيز ديگري در اين گونه تشكل ها نيست. در حزب امكان سوء استفاده از امكانات خارجي يا تبليغات سوء و مسائلي از اين قبيل هست، اما در هيأت هاي مذهبي نيست و يا خيلي كم است. با يكديگر قابل مقايسه نيستند؛ كساني كه در هيئات شركت مي كنند، انگيزه ي ديني دارند. سعي مي كنند خوب بشناسند؛ و بالاخره آفت بزرگ احزاب، رقابت هايي است كه بين آن ها واقع مي شود. كانديداهايي كه اين حزب تأييد كرده است، اگر بپرسيد كه فلان كانديدايي كه حزب ديگر معرفي كرده، انصافاً از اين كانديداي شما اصلح نيست؟ گاهي به زبان هم مي آورد كه اصلح است. اما به هر حال، حزب تصميم گرفته! خط سياسي است! جبهه ي ما اين گونه اقتضا مي كند! قول داديم به تصميمات هم جبهه اي خود وفادار باشيم! اما در هيئات ديني اين حرف ها نيست.

پس تأكيد بر اين است كه ما بايد تشكل هاي ديني قوي داشته باشيم، اما نه با مدل غربي حزب، ما در اسلام مدل حزب نداريم. اين ها همه از غرب است. ممكن است كه از بعضي جهات محسناتي هم داشته باشد، اما جهات عيبي هم دارد كه اگر روش بهتري داشته باشيم، چرا آن را انتخاب نكنيم؟ روش بومي خودمان، روش اسلامي خودمان. هيأت هاي مذهبي. اما سعي كنيم هيأت هاي مذهبي با هم رابطه داشته باشند؛ اين مسأله ي دوم. مسأله ي اول مبارزه ي با تساهل و تسامح، تقويت روح غيرت و حساسيت ديني بود؛ دوم مبارزه با فرداگرايي و تكروي؛ بايد اين فرهنگ را در خودمان تقويت كنيم كه براي مبارزه ي با شياطيني كه كيان ما، نظام و دين ما را هدف گرفته اند، با كار فردي نمي توان مقابله كرد، بايد كار جمعي كرد؛ كار جمعي هم تشكل، ارتباط و همبستگي مي خواهد. اگر هيچ راه ديگري غير از حزب نبود، حزب هم


تجويز مي شد. بالاخره امام قدس سره حزب را نفي نكرد، اما آنچه نظر اصلي خود ايشان بود و در اول نهضت هم سفارش كرد، مسأله ي هيأت هاي مذهبي بود. چه كار كنيم؟ پيشنهاد بنده اين است: سعي كنيد هر كدام از شما در محله ي خودتان مسجدي كه نسبتاً جامعيت و امكانات بيشتري دارد انتخاب كنيد، سعي كنيد همه ي بچه هاي محل را به آن مسجد دعوت كنيد، هر كسي را به صورتي؛ راه دعوت كردن ديگران را و اين كه چگونه نوجوانان بر يكديگر اثر بگذارند، به طور طبيعي خودشان به خوبي بلد هستند؛ در كلاس اگر شاگرد ممتازي باشد كه امتيازي داشته بشد، مي تواند به تنهايي تمام كلاس را به دنبال خود بكشد؛ نوجوان ها خوب مي دانند كه چه كار بكنند. شما سعي كنيد بچه ها را تشويق كنيد كه همه ي بچه هاي محل را جمع كنند. اما آيا اگر ضد انقلاب هم باشند؟ البته ضد انقلاب بودن بچه- اگر هم باشد- از روي ناآگاهي است؛ اين مورد را بايد نخست در خارج از هيأت روي او كار كنند، تماس بگيرند و سعي كنند او را هدايت كنند. زماني كه رسماً مي خواهد جزء تشكل شما بشود، بايد فردي باشد كه به او اطمينان داريد. بعد از تشكيل اين هيأت ها سعي كنيد از ميان افرادي كه هستند كساني كه كارآيي بيشتري دارند، كارها را به عهده گرفته، بيشتر فعاليت كنند؛ شورا تشكيل بدهند، جلسات مشورتي داشته باشند، فكرهايشان را صادقانه روي هم بريزند، سعي كنند خودشان فكر كنند، خودشان تصميم بگيرند؛ چنين نظامي، مردمي خواهد بود، مردم سالاري كه غربي ها مي گويند- واللّه- دروغ است. نود درصد مردم هيچ نقشي در آن در آن ندارند. مردم سالاري اين است كه همه ي مردم يك محل، خودشان تصميم بگيرند بدون اين كه اجبار و ترسي در كار باشد، آنچه انجام مي شود بر اساس احساس وظيفه است، مردم سالاري حقيقي و حكومت مردمي اين است، نه آنچه كه با تبليغات فريبنده، تهديد، تطميع، با وعده پول و مقام، افرادي را به راهي جذب كنند. شما خيال مي كنيد بعضي كه به ليست سي نفري راي دادند، واقعاً بيست نفر از آن ها را مي شناختند؟ باور كنيد نود درصد كساني كه به اين ليست سي نفري رأي دادند، حتي اسم بيست نفرشان را نشنيده بودند، چه رسد به اين كه اين ها را بشناسند، دقيقاً شناسايي كنند، صلاحيت آن ها را احراز كنند و از روي بصيرت و احساس مسؤوليت به آن ها رأي بدهند، آن دموكراسي غربي است؛ اما در حكومت مردمي اسلامي، هر كس بر اساس احساس وظيفه ي ديني فردي را انتخاب مي كند كه بتواند بهتر براي اسلام كار كند. البته ممكن است بين صد نفر يكي دو نفر هم سوء استفاده اي كنند، اما اين در مقابل صد نفر، قابل اغماض است. اما در دموكراسي غربي اصل بر سوء استفاده، فريبكاريد و تبليغات سوء به نفع اغراض شخصي است.


سعي كنيد اجتماعات خود را تقويت كنيد، روح محبت را بين خودتان تقويت كنيد؛ ببينيد اسلام چه دستوراتي داده كه ما فراموش كرده ايم، مي فرمايند: «اَنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ اِذا الْتَقَيا فَتَصافَحا أَنْزَلَ اللَّهُ بَيْنَ اِبْهامَيْهِما مِئَةَ رَحْمَةً تِسْعَةَ وَ تَسْعينَ لِاَشَدِّهِما حُبّاً،» [1] هنگامي كه دو برادر مؤمن به يكديگر مي رسند و با يكديگر دست مي دهند و احوالپرسي مي كنند، خداوند صد درجه رحمت بر آن ها نازل مي كند كه نود و نه درجه ي آن براي كسي است كه ديگري را بيشتر دوست مي دارد. ملاحظه بفرماييد اسلام تا چه حد تلاش كرده است تا مؤمنان و كساني كه داراي يك هدف هستند، بر اساس ايمان به خدا و همكاري در راه تحقق اهداف الهي، نه راه هوس ها، با هم روابط دوستانه داشته باشند، از عيوب يكديگر صرف نظر كنند و عاشقانه با هم برخورد كنند. از معصوم عليه السلام نقل شده كه اگر مؤمني فقط براي ملاقات مؤمن ديگر به در خانه ي او برود، خداوند ملكي را مي فرستد كه برو از او بپرس براي چه كاري به در خانه ي اين مؤمن آمدي؟ عنايت بفرماييد، فرشته اي از طرف خدا مي آيد كه شما چه حاجتي داري كه در خانه اين مؤمن را مي زني؟ مي گويد آماده ام رفيقم را ببينم، مي پرسد آيا از او درخواست مالي داري؟ مي گويد نه. باز مي پرسد آيا احتياج ديگري به او داري؟ مي گويد نه. آن فرشته مي گويد پس براي چه مي خواهي او را ببيني؟ مي گويد فقط دلم براي او تنگ شده بود و مي خواستم او را ببينم؛ خدا به فرشته مي فرمايد كه به اين مؤمن بگو، «اِيَّايَ زُرْتَ وَ ثَوابُكَ عَلَيَّ» [2] تو به ديدن من آمدي پس اجر و ثواب تو بر عهده ي من است.

اين نمونه اي از دستورات اسلام است. سعي كنيد با هم رابطه ي محبت آميز داشته باشيد، كدورت ها را كنار بگذاريد، وحدتي كه مي فرمايند، «اعتصام بحبل اللّه» كه مي فرمايند، اين ها را عمل كنيم. اما دشمنان اسلام در اين مورد هم سوء استفاده مي كنند، گمان مي كنند هر وحدتي به هر شكلي حاصل شود، مطلوب است؛ حتّي اگر در جايي قدرت در دست نااهلان بود، براي اين كه وحدت حاصل بشود، همه تابع آن ها بشوند، تا وحدت حاصل شود. خوب، اگر چنين وحدتي مطلوب باشد، اكثر مردم روي زمين كافر و مشرك هستند، پس براي اين كه وحدت بشود، مسلمان ها هم كافر بشوند! شايد نود درصد مسلمان ها در عالم اسلام غير شيعه باشند، پس خوب است شيعه ها سني بشوند تا وحدت حاصل شود! آيا اين وحدت مطلوب است؟ نه،


بلكه وحدت بر اساس محور حق مورد تأييد است: «أَنْ أَقيمُوا الدّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيه،» [3] دين را معيار قرار بدهيد و پيرامون آن وحدت داشته باشيد، نه اين كه با بي دين ها متحد شويد. وحدت با دشمنان جز هلاكت چه نتيجه اي ممكن است داشته باشد؟ بايد با خودي ها وحدت داشت. چه ملاكي را بايد در نظر بگيريم؟ دو ملاك ممكن است مطرح شود كه بازگشت هر دو به يك چيز است؛ در بخش قوانين، «احكام اسلام» و در بخش اجرا «ولي فقيه» ملاك وحدت است. براي كساني كه بخواهند واقعاً دين در جامعه به دست كسي كه مأذون از طرف امام زمان- عجل اللّه تعالي فرجه الشريف- است اجرا شود، اين دو ملاك، مهم است: حاكميت قوانين اسلام به دست ولي فقيه؛ اين مي تواند معيار وحدت باشد. اختلاف سليقه ها زياد است و هيچ گاه هم برداشته نخواهد شد، شيوه هاي رفتاري مختلف است، روش هاي پياده كردن اهداف هيچ گاه واحد نخواهد بود، اما اين دو مورد مي تواند ملاك وحدت جامعه باشد: همه بخواهند اسلام جاي شود و همه بخواهند كه احكام اسلام به دست كسي پياده شود كه اولاً اسلام شناس تر از ديگران- به خصوص در مسائل اجتماعي- باشد، و ثانياً از طرف خداي متعال و اولياي دين مأذون باشد، تا غاصب نباشد. حالا گر به ولايت فقيه تمسك كرديد، طبعاً اسلام هم هست، چون ولي فقيه كه به غير اسلام حكم نمي كند. پس مي توانيم بگوييم بر اساس محور ولايت فقيه، وحدت حاصل مي شود. اما وحدت هاي ديگري بر اساس دموكراسي، ارزش هاي غربي، آزادي و... چگونه است؟ همان آزادي هايي كه نمونه هاي آن را در كنفرانس برلين ملاحظه فرموديد كه اين ها به دنبال چه آزادي هايي هستند! روزي كه من در دانشگاه تهران گفتم اين ها دنبال چه آزادي هايي هستند، تمام روزنامه ها عليه ما بسيج شدند، شخصيت هاي بزرگ مملكت به ما اعتراض كردند؛ بسم اللّه! حالا ببينيد، نماينده ي آن گروه دانشجويي و ساير گروهك ها رفتند دنبال چه وحدتي، و چه آزادي هايي را مي خواستند، و با چه ذلت و خواري اين كنفرانس را برگزار كردند! آبروي خودشان و آبروي كشورشان و آبروي مردمشان را ريختند! البته آبروي اسلام و مردم مسلمان بالاتر از اين است كه اين پليدها بتوانند بريزند، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنين،» [4] ولي آن ها به اندازه ي دهان نجس خودشان، آب نجسي به آبروي جامعه ي اسلامي ريختند! آنان دنبال اين آزادي ها هستند! آيا وحدت بر اين


اساس مي تواند مطلوب باشد؟ بر فرض كه اين گروهك ها همه در يك جبهه با هم متحد شوند، آيا اين براي اسلام چيز مطلوبي خواهد بود؟ وحدت بر اساس دين، كه نماد و سمبل آن ولي فقيه است، مورد نظر اسلام است.

پس اگر شما خواستيد همفكرها، همكاران و دوستاني انتخاب كنيد، اين را اصل قرار دهيد، ببينيد آيا مي خواهد احكام اسلام پياده شود يا نه؛ يا اين كه مي خواهد به بهانه ي ترك احكام اسلام بگويد قرائت ديگري هم هست! براي اين كه از زير بار حكم اسلام در برود، بگويد اين فهم شماست! فهم خود را مطلق نكنيد! فهم هاي ديگري هم هست! اين حرف ها يعني «انكار دين»؛ وقتي احكام جزايي اسلام ترك شد، احكام شرعي آن هم شد اعتبارياتي كه پايه ي عقلاني و واقعي ندارد! پس چه چيزي براي دين باقي خواهد ماند؟ كساني كه واقعاً بخواهند احكام دين پياده بشود، معتقد باشند كه آنچه در قرآن است، آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود و آنچه چندي پيش امام قدس سره عمر خود را بر سر آن گذاشت و اين نهضت و انقلاب را براي آن به پا داشت، ما همان اسلام را مي خواهيم، نه اسلامي كه تحصيل كرده هاي هاروارد و دانشگاه لندن، آكسفورد و جاهاي ديگر بيايند، تفسير كنند! و قرائت آن ها بر ما حكم كند! بلكه قرائت خدا، قرائت پيامبر (ص)، قرائت ائمه ي اثني عشر عليهم السلام، قرائت همه ي علما در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله، ما اين اسلام را مي خواهيم؛ و غير از آن، اسلامي نيست. اين غلط است كه اسلام اين و اسلام آن، اين مسامحه در تعبير است؛ وگرنه يك اسلام بيشتر نيست و هر چه غير از آن باشد كفر و الحاد است، كه اسم آن را قرائت ديگري از اسلام گذاشته اند؛ ما دو اسلام نداريم.

توصيه مي كنم جلسات مذهبي را احيا كنيد، محور آن ها را مسجد قرار دهيد، سعي كنيد كه همه ي اهل محل، از كساني كه ايمان به اسلام دارند، مي خواهند احكام اسلام پياده شود و ولي فقيه را قبول دارند، همه را دعوت كنيد، با همه مهربان باشيد، با همه صميمي باشيد، از اشتباهات آن ها صرف نظر كنيد، اشتباهات كوچك را به رخ ديگران نكشيد، تا اندزه اي كه مي توانيد به ايشان كمك كنيد؛ اگر از مال دنيا هم دستتان خالي است و نمي توانيد كمك مالي كنيد، حداقل با زبان خوش كمك كنيد، «وَ يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لوَ ْكاَن بِهِمْ خَصاصَة،» [5] همان روحيه اي كه در ايام انقلاب و بعد از انقلاب در زمان جنگ بود كه مردم از نان شب خود و از


خوراك فرزندانشان مي زدند؛ اين روحيه را احيا كنيد، تا همبستگي بيشتري پيدا شود و مسلمانان حكم پيكر واحد را پيدا كنند.

خوب، زماني كه اين تشكل حاصل شد، چه خوراك فكري اي در آن ارائه كنيم؟ البته محور اصل، قرآن و كلام ائمه اطهار عليهم السلام است؛ و اگر توضيحي لازم است از كساني كه صحت فكرشان مورد تأييد شخصيت هاي اسلامي است، استفاده كنيم. امام قدس سره تأييد فرمود كه همه ي كتاب هاي شهيد مطهري معتبر است، آن ها را عرضه كنيد؛ چرا با وجود اين كتاب ها، سراغ چيزهاي مشكوك يا معلوم الكذب و معلوم الخطا برويم؟ به اين بهانه كه مطلب نو مي خواهيم! خوب، اگر اين گونه است قرآن را كنار بگذاريم و چيز ديگري پيدا كنيم! قرآن هم مال هزار و چهارصد سال پيش است! مگر هر چه متعلق به قديم بود، بد و هر چه جديد باشد، خوب است؟ عكس اين ادعا اولي است، هر مطلب تازه اي در دين بدعت و ضلالت است؛ اين عبارت نهج البلاغه است، بخوانيد. [6] البته ممكن است تفسير جديدي براي آيه اي پيدا شود كه صحيح هم باشد، اما نوآوري در دين و چيزي را پيش خود عرضه كردن، بدعت و ضلالت است و بازگشت آن به جهنم است. اما اگر كساني با روش هاي صحيح تحقيق، مطالب جديدي را از كتاب و سنت استفاده كردند، بر سر و چشم؛ كار همه علماي ما در طول تاريخ همين بوده است، اما بر اساس روش معقول و معتبر و با روش صحيح تحقيق، نه به صورت دلخواه؛ نه براي اين كه آمريكا راضي بشود! نه براي اين كه ضد انقلاب از ما خوشنود شود! نه براي اين كه صهيونيست ها از ما تعريف كنند! اگر با روش صحيح، تحقيقي انجام شد و از كتاب و سنت مطلب جديدي به دست آمد، اهلاً و سهلاً.

پس كار ما بايد اين باشد كه كتاب و سنت و روح اسلام را بهتر بفهميم و در مقابل شبهاتي كه به اسلام وارد مي شود، بتوانيم جواب بدهيم و در كنار اين، مسائل روز مربوط به عالم اسلام- چه كشور خودمان و چه كشورهاي ديگر را- بيشتر آشنا شويم و تحليل سياسي داشته باشيم؛ اين كارهايي است كه بايد انجام دهيم.

مشكل ما اين است كه گمان كرده ايم امر به معروف و نهي از منكر هميشه يك كار فردي است و اگر خواستيم خدمتي به دين بكنيم، حداكثر در تظاهرات شركت كنيم و شعار بدهيم.


اين تصور اشتباه است، شعار دادن آغاز كار است. هنگامي كه دهه عاشورا تمام مي شود، مجالس سينه زني و عزاداري تدريجاً كم و تعطيل مي شود، و اين حرارت و شور و شوقي را كه در سايه ي نام سيدالشهداء عليه السلام پيدا كرديم از دست مي دهيم، در حالي كه اين برنامه ها بايد آغازي باشد براي اين كه كار اصلي ما شروع شود و آن را ادامه دهيم، نورانيتي را كه در سايه ي عزاداري سيدالشهداء (ع) پيدا كرديم، حفظ كنيم، وحدت و همدلي كه براي ما ميسر شده تقويت كنيم، نه اين كه تا سال بعد رها كنيم. از همين امشب تصميم بگيريد- البته بنده جسارت نمي كنم و نمي خواهم دستور بدهم. اما چون مكرراً سؤال شده كه چه كنيم، بنده آنچه به ذهنم مي رسد مي گويم، اگر شما راه بهتري سراغ داريد، به من هم بگوييد تا بر اساس آن عمل كنم- از همين امشب تصميم بگيريد، فردا سعي كنيد بچه هاي محل را در هيأتي سازماندهي كنيد، ممكن است در ابتدا اين كار عملي نشود، اما به تدريج در ظرف مدتي مي توانيد تمام بچه هاي محل را سازماندهي كنيد؛ با يك هيات پاك و بي غل و غش، براي اين كه دين را بهتر ياد بگيريم و در موقع مقتضي از اين اجتماع بهتر استفاده كنيم. بعد از اين كه اين هيأت قوام يافت، سعي كنيم با هيأت مجاور رابطه برقرار كنيم. اگر شهر شما بيست محله دارد، بيست نماينده- از هر هيأتي يك يا دو نفر- جمع شوند، براي اين كه كار هيأت ها را هماهنگ كنند. شورايي تشكيل دهند، اگر لازم شد اطلاعاتي به همه برسد، فوراً به وسيله ي همين اعضا طي مدت كوتاهي به تمام افراد هيأت مي رسد، بايد به خاطر داشته باشيد اوايل انقلاب زماني كه پيام امام قدس سره مي رسيد، چگونه ظرف يك شب توزيع مي شد؛ روح همبستگي بين مردم پيدا شده بود، اما اين روحيه را زود از دست داديم؛ البته الحمد لله هنوز به طور كلي از دست نداده ايم، ولي ضعيف شده است. اين روحيه را احيا كنيد. راه پيروزي بر دشمنان اسلام، تقويت روابط انساني و اسلامي ميان افراد مسلماني است كه به احكام اسلام و ولايت فقيه معتقد هستند. اگر شما اين رابطه را تحقق بخشيديد و تقويت كرديد، مطمئن باشيد كه آمريكا كه هيچ، اگر تمام عالم پشت به پشت هم بدهند، هيچ ضرري به شما نخواهند زد.

حاصل كلام اين شد كه در اين جلسات، محور بحث ها بايد اول ياد گرفتن معارف اسلامي، پاسخ دادن به شبهات و آشنا شدن به مسائل سياسي كشور با استفاده از تحليل هاي افراد مورد اعتماد باشد، البته نمك اين جلسات هم عزاداري براي سيدالشهداء عليه السلام، و به يك معنا روح اين جلسات است؛ ولي بايد به خاطر داشته باشيد كه اگر فقط جلساتي تشكيل دهيم و از شب


تا سحر فقط سينه بزنيم، با اين كار، مشكل ما حل نمي شود. نام سيدالشهداء (ع) براي اين بود كه ما را جمع كند، اما براي چه جمع كند؟ براي اين كه اسلام را بهتر ياد بگيريم و با دشمنان اسلام بهتر مبارزه كنيم. برنامه اين نيست كه شب تا سحر سينه بزنيم، اين عزاداري ها بايد نمك اجتماعات ما باشد، آش را با نمك جا به جا نكنيم؛ سعي كنيم معارف دين را بهتر ياد بگيريم، جواب شبهات را ياد بگيريم، مسائل سياسي را خوب درك كنيم و راه هاي مبارزه با دشمنان را بهتر بياموزيم.



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 5، ص 323، باب 17، روايت 11.

[2] بحارالانوار، ج 74، ص 345، باب 21، روايت 4.

[3] شوري، 13.

[4] منافقين، 8.

[5] حشر، 9.

[6] نهج‏البلاغه، خطبه 145، «وَ ما أُحْدِثَتْ بِدْعَةً اِلَّا تُرِکَ سُنَّةً، فَاتَّقُوا الْبِدَعَ وَ أَلْزِمُوا الْمُهْيَعَ. اِنَّ عَوازِمَ الْأُمُورِ أَفْضَلُها وَ اِنَّ مُحْدَثاتَها شِرارُها.».