بازگشت

مقابله با تهاجم فرهنگي


يكي از اين قبيل خطرات كه از بقيه مهم تر است، مسأله ي تهاجم فرهنگي است. البته ما نام آن را تهاجم فرهنگي گذاشته ايم. تهاجم فرهنگي تا حدودي ناشي از ضعف هاي فرهنگي است كه در خود ما و جامعه ي ما وجود دارد. اما براي اين كه به زبان ديگران سخن گفته باشيم، مي گوييم تهاجم فرهنگي. اما تهاجم فرهنگي يعني چه؟ يعني تهاجم به دين. همان طور كه مقام معظم رهبري فرمودند، دشمنان، ايمان مردم را هدف قرار داده اند. اين شوخي نيست، بلكه سخني است از كارشناسي كه اين گونه مسائل را از هر كسي بهتر مي فهمد. در چنين شرايطي بنده بگويم من دنبال نماز و درسم هستم! چه كار به اين كارها دارم! و ديگري هم همين طور، كاري نداشته باشد! و دولت هم به يك صورت ديگري عمل كند، و ملت هم به دنبال كار خودش باشد! جناح هاي مختلف هم مشغول درگيري هايي بين خود باشند، و ديگر كسي توجه به دسيسه ي دشمن نداشتاه باشد! هر چه رهبر مسلمانان فرياد بزند كه فكري براي تهاجم فرهنگي بكنيد، فكري براي دانشگاه ها بكنيد، دانشگاه هاي ما هنوز اسلامي نيست، گوش شنوايي در كار نباشد، و كسي توجه نكند. دولت، اسلامي است، ولي فقيه هم در رأس نظام اسلامي قرار دارد، اما كساني كه بايد مجري اوامر او باشند دستورات او را اجرا نمي كنند. آيا مسلمان ها اين جا بايد دست روي دست بگذارند و تماشا كنند؟ نبايد حرفي بزنند، كه مبادا كار آن ها «خشونت» ناميده شود؟ آيا بايد تساهل و تسامح را اعمال كنند؟ بعد از اين كه مقام معظم رهبري اين همه تاكيد مي كنند كه شبيخون فرهنگي است، دشمن در حال غارت فرهنگ و دين شما است، ايمان جوان هاي شما را هدف قرار داده است، ديگر چه بايد گفت؟ آيا ما بازهم نبايد هيچ احساس وظيفه اي بكنيم؟ مثلاً اگر شما در خانه ي خود نشسته باشيد، ناگهان كسي در محله شما فرياد بزند كه سيم هاي برق اتصالي پيدا كرده، مواظب باشيد، اگر كسي -مثلا -دست به سيم يا كليد برق بزند، خانه اش آتش مي گيرد. يا باران آمده و در كوچه ها سيل راه


افتاده است، شما هم در خانه و در بستر گرم، آرام خوابيده ايد، ناگهان كسي با صداي گوش خراشي فرياد بزند سيل آمده، از خانه هاي خود بيرون برويد، در اين صورت شما چه كار مي كنيد؟ اول ممكن است بلند شويد و حتي در حالي كه خواب آلود باشيد، بگوييد اين موقع شب چه كسي فرياد مي زند؟ و مجدداً بخوابيد. اما زماني كه چند بار اين فرياد را شنيديد و از خواب بيدار و كاملاً هوشيار شديد، مي بينيد آب همه جا جاري است، در اين موقع است كه مسأله را جدي مي گيريد، بعد از آن، از كسي كه فرياد مي زند، تشكر هم مي كنيد. به او مي گوييد عجب خدمت بزرگي به ما كردي، وگرنه خانه ي ما خراب مي شد، و بچه هاي ما خفه مي شدند. يا آتشي آمده و محله اي آتش گرفته است، اگر كسي داد زد «آتش» و شما را نيمه شب از خواب بيدار كرد، بعد متوجه شديد كه چه خدمت بزرگي به شما كرده است، آيا نسبت به او اعتراض مي كنيد يا از او تشكر مي كنيد؟

اما ما نسبت به امور معنوي اين گونه نيستيم. امور مادي را خوب مي فهميم، اگر كسي ما را نسبت به خطر آمدن زلزله، آتش، سيل، و يا بمباران متوجه كرد، خوب مي فهميم. و اين هشدارها براي ما خيلي ارزش دارد. و از هشدار دهنده تشكر هم مي كنيم. اما اگر كسي نسبت به امور معنوي هشدار بدهد، با اين كه مي فهميم كه او دوست و خيرخواه ماست، از سر دلسوزي فرياد مي زند، ولي از او استقبال نمي كنيم. حتي مي گوييم چرا خشونت به خرج مي دهي! آرام حرف بزن! چطور هنگامي كه زلزله يا سيل امد و آن فرد فرياد زد، نگفتيد آقا آرام حرف بزن؟ اگر هنگام خطرها آرام سخن بگويند كه كسي بيدار نمي شود. اين خطرهاي معنوي را كه دائما مي گويند و مي نويسند، بازمن و شما هيچ متوجه نمي شويم. شايد اگر فرياد بزنند در بعضي اثر كند، وگرنه، ما نسبت به خطرهاي معنوي حساس نيستيم. منظورم از «ما» فقط همين حزب اللهي ها و مومنان نيست. اصلاً طبيعت بشر بيشتر با امور حسي انس دارد. آنچه را كه فراتر از حسيات او باشد زود باور نمي كند. وقتي كه به ما مي گويند در معرض غارت دين هستند، مي گوييم كو؟ چيزي را كه نبردند! اگر مال ما را ببرند، زود مي فهميم. اما اگر بگويند دين ما را بردند، مي گوييم خير، ما كه نماز مي خوانيم، روزه هم مي گيريم، دين ما را كجا بردند؟ اما اگر به خوبي دقت كنيم، مي بينيم كه ايمان سال گذشته ي ما با ايمان امسال ما فرق مي كند. سال گذشته ما به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله يقين داشتيم، اما امسال شك داريم. امسال گاهي به ذهن ما مي آيد كه نكند اين حرف هاي آخوندها درست نباشد؟ بالاخره كساني هم كه حرف هاي ديگري برخلاف


گفته هاي روحانيون مي گويند درس خوانده اند، دانشگاه رفته اند، در دانشگاه هاي لندن درس خوانده اند، لابد چيزي مي فهمند كه اين مطالب را مي گويند، و شايد بهتر از آخوندها مي فهمند.

دين ما به اين صورت آرام آرام رنگ مي بازد، ناگهان انسان نگاه مي كند، و مي بيند ديگر از دين چيزي باقي نمانده است. كسي كه بيدار و نسبت به مسائل حساس، و داراي شامه قوي است، وقتي دشمن از دور مي آيد مي فهمد دشمن براي چه كاري مي آيد. حركات دشمن را مي تواند ارزيابي كند، مي تواند حدس بزند كه دشمن چه چيزي را هدف قرار داده است، و الان مشغول چه كاري است. اما ديگران كه از دسيسه هاي دشمن غافل هستند، هر اندازه هم كه به آن ها بگويند، باور نمي كنند. به هر حال اين هم نوعي نهي از منكر است. خطرهايي كه متوجه جامعه اسلامي است، نه از طرف يك نفر است، و نه دفع آن با يك نفر ميسر است. اين منكرها داراي طرح هاي پيچيده اي است، و خطرهاي بزرگي را متوجه جامعه مي كند، و مبارزه و مقابله با آن ها به برنامه ريزي احتياج دارد، بايد متخصصان شيوه ي برخورد با آن ها را طراحي كنند، ديگران هم به ايشان حسن ظن داشته باشند، و از فريادهاي فريادگران با حسن نيت استقبال كرده و آن ها را بپذيرند. در غير اين صورت دود آن به چشم خود انسان مي رود. فردا فرزندان همين جامعه بي ايمان مي شوند، زماني كه بچه ها بي ايمان شدند آثار بد اخلاقي بر آن مترتب مي شود، در آينده مبتلا به مواد مخدر و ايذر مي شوند، جنايتكار مي شوند، باند قاچاق تشكيل مي دهند. انحطاط فرهنگي اين نتايج را به بار خواهد آورد. «لَهُمْ عَذابٌ في الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ» [1] اين عذاب دنيوي آن ها است، متلاشي شدن خانواده ها، اختلاف دائمي زن و شوهرها، بد تربيت شدن بچه ها، عادات زشت، اعتياد به مواد مخدر، و هزاران درد بي درمان ديگر كه گفتني نيست.

اگر ايمان رفت، به دنبال آن اين مشكلات خواهد آمد. اگر مي خواهيد جامعه به اين سرانجام منتهي نشود، بايد از اول جلو آن را بگيريد، نسبت به مسائل فرهنگي حساس باشيد. نگوييد همه چيز در سايه اقتصاد حل مي شود، بعضي از اين دردها از اقتصاد برمي خيزد. بسياري از مفاسد اجتماعي به وسيله پولدارها اجرا مي شود. كساني كه حرص مال اندوزي پيدا مي كنند، و بيش از حد نياز خود، ثروت دارند، اما بازمي خواهند ثروت بيشتري بيندوزند؛ آن ها دست به اين حركات مي زنند. همه اين مفاسد از فقر نيست، كساني كه فكر مي كنند


معضلات اجتماعي با حل شدن مسائل اقتصادي مرتفع مي شود، سخت اشتباه مي كنند. البته مسائل اقتصادي را هم بايد در جاي خود مورد توجه قرار داد. گاهي فقر اقتصادي و نابساماني اقتصادي به اين انحرافات كمك مي كند، اما آن ها علت تامه نيست. راه حل آن هم فقط حل مشكل اقتصادي نيست. درست است كه بايد مشكل اقتصادي را حل كرد، اين وظيفه ي جامعه اسلامي و دولت اسلامي است. اما يگانه وظيفه ي دولت اسلامي حل مشكلات اقتصادي نيست؛ بلكه اولين وظيفه، حفظ دين، حفظ اخلاق، حفظ معنويات و حفظ ارزش هاي معنوي است. بعد از آن حفظ ارزش هاي ديگر لازم است. البته منظور تقدم و تاخر زماني نيست، بلكه اين تقدم و تأخر از لحاظ رتبه است.

متأسفانه مدتي است به دلايلي، با بيانات، و مقالاتي، به وسيله رسانه ها به ما تلقين كرده اند كه اگر مسائل اقتصادي حل شود، همه چيز درست مي شود. خير، اين گونه نيست. كساني كه اين حرف ها را مي گويند خودشان را گول مي زنند. شما گول نخوريد. رفاه اقتصادي حلال همه مشكلات نيست. معروف است كه مرفه ترين كشورها در دنيا آمريكاست. درآمد سرانه آن از ساير كشورها بيشتر است، رشد اقتصادي آن ها از همه ي كشورها بيشتر است. لااقل يكي از كشورهاي پيشرفته از لحاظ اقتصاد، آمريكا است. آيا اين كشور مشكلات اخلاقي و اجتماعي ندارد؟ بر اساس آنچه در مطبوعات خود آمريكا گفته مي شود، در هر چند ثانيه يك جنايت واقع مي شود، بچه هاي دبستاني آن ها بايد با اسكورت به مدرسه بروند، در تمام دبيرستان هاي آمريكا پليس مسلح وجود دارد. با وجود همه اين ها روزي نيست كه در مدارس جنايت واقع نشود. آيا اين مشكلات اخلاقي، اجتماعي با پول حل مي شود؟ آيا آن ها پول كم دارند؟ البته من نمي خواهم انكار كنم كه بسياري از مشكلات اجتماعي در اثر فقر ايجاد مي شود، يا حداقل، فقر آن را تشديد مي كند. اما اين گونه تصور نكنيد كه اگر مسأله فقر حل شد همه چيز حل مي شود. گاهي در اثر پول فراوان بلاهاي جديدي پيدا مي شود.


پاورقي

[1] رعد، 34.