بازگشت

وظيفه مسلمانان در برابر منكرات


«فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُم»، وظيفه ي اول شما اين است كه اگر كار بدي را در جامعه مي بينيد، در دل احساس نفرت و انزجار كنيد، اشمئزاز پيدا كنيد. اگر مي بينيد كار خلاف و گناهي در جامعه انجام مي گيرد، پيش خود نگوييد كه بله، گناه است، اما گناه بدي هم نيست، درست است كه امروزه فرهنگ سرا درست مي كنند، اما بچه ها سرگرمي پيدا مي كنند! كمي مشغول مي شوند! رقصي فرامي گيرند! آوازي ياد مي گيرند!در اين زمانه نبايد بچه ها خيلي بي هنر باشند! خوب


نيست! و حرف هايي از اين قبيل. اولين قدم در برخورد با گناه اين است كه قلبا از گناه ناراحت باشيد، خشمگين شويد، اگر از ته دل از گناه ناراحت نشديد، اين اولين مرحله ي نفاق است. يعني شما به حكم خدا راضي نيستيد، دلتان نمي خواهد احكام خدا درست اجرا شود. ته دل شاد مي شويد.

چرا در كنار مصلاي قم، مركز جهاني اسلام، ام القراي اسلام، شهر خون و قيام، زني بيايد يك ساعت با حركات به اصطلاح موزون، آن هم در كنار مصلاي قم نمايش بدهد؟ آيا مرد نبود كه نمايش بدهد؟! آيا نمايش بهتري نبود؟ حتما بايد خانمي بيايد نمايش بدهد، آن هم تماما با حركات موزون و ريتم دار- يعني رقاصي- همان رقاصي ساده، و مؤمنان هم بنشينند تماشا كنند، هيچ كس هم نفس نكشد؟! بعضي ها هم به روي خودشان نياورند و بگويند ما كه تا به حال نديده بوديم، اقلاً توفيق جبري شد. يا بعضي ها جلوي بعضي سينماها صف بكشند، با اين كه مي دانند فيلم هاي مبتذل نمايش داده مي شود، در آن صف ها چهره هايي مشاهده مي شود كه انتظار نمي رود. اولين كار در مقابل گناه اين است كه «أنْكِرُوا بِقُلُوبِكُم»، در دل از اين اعمال تنفر داشته باشيد، و احساس ناراحتي كنيد، كه چرا اين كارها انجام مي گيرد.

در مرحله دوم «وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُم»، بعد به زبان بياوريد، اعتراض كنيد. ممكن است به زبان آوردن خيلي نرم، ملايم و با مهرباني باشد، در مرحله ي اول بهتر است كه همين گونه باشد. اما در مرحله بعد «وَ صُكُّوا بِها جِباهَهُم»، وقتي كه با گناهكار رو به رو مي شويد و با حرف نرم نتوانستيد او را هدايت كنيد، و اگر به او گفتيد چرا اين كار زشت را كردي او خجالت نكشيد و حتي رو در روي شما ايستاد و گفت آزادي است! دلم مي خواهد! اين جا ديگر جاي نرمي و ملاطفت نيست، بعد از اين كه با نرمي صحبت و موعظه كرديد، با زبان خوش با او صحبت كرديد ولي اثر نبخشيد، چه بايد كرد؟ «صُكُّوا بِها جِباهَهُم» حضرت عليه السلام مي فرمايند با تندي به پيشاني او بزنيد- البته نه با دست بلكه با سخن- يعني آن چنان رو در رو و با تندي با او برخورد كنيد، مثل كسي كه مي خواهد توي پيشاني طرف مقابل بزند، «صُكُّوا بِها جِباهَهُم»، اگر برخورد نرم اثر نكرد، رو در روي طرف و با تندي با او برخورد كنيد و بگوييد به تو مي گويم، چرا گناه مي كني؟! البته چنين اقدامي كار هر كس نيست، مخصوصاً كار افرادي كه با فرهنگ تساهل و تسامح آشنا شده اند، نمي باشد. مي ترسيم اگر چنين چيزي بگوييم، فوراً ما را متهم كنند به اين كه اين ها خشونت طلب هستند! اين ها دور از تمدن هستند! يا اين كه همانگونه كه


در رشت و خرم آباد و بعضي جاهاي ديگر اتفاق افتاد، بريزند، اذيت كنند، بزنند،ببندند، و يا بكشند، چنان كه كم و بيش هر روز مي بينيم، يا آمر به معروف را مي كشند! يا تهديد مي كنند! يا كتك مي زنند! دست و پايش را مي بندند و او را در جايي دور از انظار رها مي كنند! و يا براي آن ها مزاحمت تلفني ايجاد مي كنند! خوب، وقتي انسان مي بيند عاقبت كساني كه مي خواهند امر به معروف و نهي از منكر كنند گرفتاري است، مي ترسد امر به معروف و نهي از منكر كند. هنگامي كه با افرادي كه ضابطين امر به معروف و نهي از منكر هستند، و از طرف دستگاه قضايي براي اين كار اجازه دارند، اين گونه رفتار مي شود، تكليف ديگران روشن است.

امام عليه السلام مي فرمايند وقتي به اين صورت برخورد كرديد، ممكن است كساني معترض شما شوند، و يا شما را ملامت كنند كه چرا پرخاشگري مي كنيد! چرا با تندي حرف مي زنيد! چرا خشونت طلبي مي كنيد! حتي ممكن است دوستان نيز شما را ملامت كنند، اما «وَ لا تَخافُوا في اللَّهِ لَوْمَةِ لائِمٍ» اگر مي خواهيد آن روز نيايد كه بلايي نازل شود، و تر و خشك را با هم بسوزاند، از ملامت كنندگان نترسيد، ولو ملامت گران از نزديكترين دوستان شما باشند. بسيار خوب، در امر به معروف و نهي از منكر، ما نخست با زبان نرم با افراد صحبت و موعظه مي كنيم،با خواهش و تمنا امر به معروف و نهي از منكر مي كنيم، اما مي بينيم اثري نكرد،بعد با تندي برخورد كرديم و از كسي هم نترسيديم، خودمان را در معرض همه گونه خطر نيز قرار داديم، لكن باز ديديدم اثري برجاي نگذاشت، در مقابل چه بايد كرد؟ بله، اگر ابتداي امر باشد، مثل اوايل رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله، هنوز مردم طراوت ايمان و شور انقلابي داشتند، اگر از اول جلوي خطر را مي گرفتند، راحت بود. اما ممكن است شرايطي پيش بيايد كه اين گونه نباشد، مقابل انسان مي ايستند، فحش مي دهند، كتك مي زنند، تهديد مي كنند، در اين صورت چه بايد كرد؟

به هر حال مسأله از دو صورت خارج نيست، بعد از اين كه شما انجام وظيفه كرديد، عكس العمل افراد خطاكار در مقابل شما يكي از دو حالت است، يا تحت تأثير امر به معروف و نهي از منكر شما واقع مي شوند و دست از كار بد و خود برمي دارند، يا اين كه نه، پررويي و لجاجت مي كنند، در مقابل شما مي ايستند و احياناً كلماتي كه سزاوار خودشان است نثار شما مي كنند، و از اين بالاتر، گاهي به مقدسات دين هم جسارت مي كنند.

بنابراين، در مقابل امر به معروف و نهي از منكر يكي از اين دو حالت پيش خواهد آمد: يا


افراد خلافكار بعد از امر به معروف و نهي از منكر تحت تأثير واقع مي شوند، دست از كار بد خود برمي دارند و به راه راست بازمي گردند، در اين صورت ديگر شما بر آن ها حجتي نداريد و بايد با آن ها مهرباني كنيد. ايشان مرتكب اشتباهي شده بودند و به واسطه امر به معروف و نهي از منكر از راه خطا به صواب برگشتند، «فَاِنِ اتَّعَظُوا وَ اِلي الْحَقَّ رَجَعُوا فَلا سَبيلَ عَلَيْهِم»، اگر به سوي حق برگشتند و از گناهان خود توبه كرده، دست از كارهاي بد برداشتند، نعم المطلوب. اما اگر اين گونه نشد، «اِنَّما السَّبيلُ عَلي الَّذينَ يَظْلِمونَ النَّاسَ وَ يَبغُونَ في الْاَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ، اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم»، [1] اگر موعظه ي شما را نشنيدند و نسبت به جنايت، ظلم و كج روي خود اصرار ورزيدند،شما وظيفه ي ديگري خواهيد داشت. بايد در مقابل آن ها به گونه ي ديگري رفتار كنيد. ديگر وظيفه ي شما از حد سخن گفتن و ملامت كردن و حتي تندي كردن هم فراتر مي رود.

امام عليه السلام مي فرمايد اگر كار به اين جا رسيد كه علي رغم برخورد تند، توجهي به امر به معروف و نهي از منكر نكردند، «هُنالِكَ فَجاهِدُوهُمْ بِأَبْدانِكُم» در اين جا بايد شما در مقام جهاد برآييد، چنين افرادي دشمن اسلام هستند و بايد با ايشان جنگيد و مبارزه كرد، «فَجاهِدُوهُم بِأَبْدِاُنِكُم وَ أَبْغِضُوهُم بِقُلُوبِكُم» اين ها را از ته دل دشمن بداريد. با چنين افرادي كه گستاخ شده و علناً عليه السلام قيام كرده، احكام اسلام را انكار مي كنند و به مقدسات اسلام اهانت روا مي دارند، بايد مبارزه كرد، و از عمق دل با آن ها دشمني كرد. نگوييد اسلام دين محبت است! دين رأفت است! اسلام دين دشمني هم هست. در جاي خود نهايت رأفت و رحمت را دارد و در موقع مقتضي به خشونت و تندي امر مي كند.

«أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِكُم»، ولي مواظب باشيد زماني كه با اين گونه افراد بناي مبارزه را گذاشتيد، نيت خود را بررسي كنيد، اين جا شيطان سراغ انسان مي آيد. شيطان سراغ تارك الصلوة نمي رود تا او را به ريا كاري ترغيب و تشويق كند. تارك الصلوة اصلاً نماز نمي خواند تا رياكاري كند. اما وقتي كسي در مقام نماز خواندن برآيد، مخصوصاً داخل مسجد و در حضور مردم، آن گاه شيطان او را وسوسه مي كند كه مد «وَ لا الضَّالّين» را بيش تر بكش تا مردم بگويند عجب قرائت خوبي بود! اگر كسي در مجالس عزاداري شركت نمي كند، و به فرهنگ سرا، سينما و تئاتر مي رود، شيطان با او كاري ندارد. او خود راه باطل و جهنم را پيش گرفته است. اما زماني كه به مجلس عزاداري آمد، آن گاه شيطان او را وسوسه مي كند و مي گويد بيا تظاهر به


گريه كن، وانمود كن خيلي دلت سوخته است، تا مردم بگويند عجب انسان با محبتي است! اهل ولايت است! زماني شيطان سراغ انسان مي آيد كه شخص در راه حق باشد.

تا شما اهل امر به معروف و نهي از منكر نيستيد، شيطان با شما كاري ندارد، زيرا شما با او رفيق و همراه هستيد، شما خود يك شيطانك ديگري هستيد. اما آن وقت كه خواستيد امر به معروف و نهي از منكر كنيد، ديگر راه شما از شيطان جدا مي شود. شيطان طراغ شخصي مي آيد كه به جبهه مي رود. شيطان چنين افرادي را وسوسه مي كند، مي گويد كاري كنيد كه قدرت را به دست بياوريد، تا فردا به پست و مقامي دست يابيد. چقدر انسان به جبهه برود و بجنگد! زماني كه برگشت، مي بيند كه بي لياقت ها پست ها را گرفته اند، و دست او از پست و مقام خالي مانده است. خوب، حالا اگر نوبتي هم باشد نوبت ماست. چقدر مردم غافل و جاهل دست به قاچاق زدند! چقدر سوء استفاده كردند! خوب، حالا ما نيز چند صباحي قاچاق فروشي كنيم تا به نان و نوايي برسيم! بنابراين هنگامي كه خواستيد مبارزه كنيد، نيت خود را خالص كنيد و به فكر قدرت طلبي نباشيد، به اين فكر نباشيد كه مال و مقامي را از راه مبارزه به دست آوريد، و وجاهتي نزد مردم پيدا كنيد، والا علاوه بر اين كه جان خود را از دست داده ايد، ثوابي هم نبرده ايد، زيرا با انگيزه هاي شيطاني و نفساني كار كرده ايد، لذا ديگر ثوابي نداريد. عبادت زماني ارزش دارد كه براي خدا باشد.

«وَ أَبْغِضُوهُم بِقُلُوبَكُمْ غَيْرِ طالِبينَ سُلْطاناً وَ لا باغينَ مالاً و لا مُريدينَ بِالظُّلْمِ ظَفَراً» نه در صدد كسب قدرت و نه در صدد كسب مال باشيد و نه بخواهيد از روي سركشي و ناحق بر ديگران پيروز شويد. پيروزي مطلوب است، اما پيروزي از راه صحيح و مشروع مطلوب است، نه اين كه از هر راهي پيروزي به دست آمد مطلوب باشد. در بازي هاي سياسي اين حرف ها نيست. هدف وسيله را توجيه مي كند. حزب ما پيروز شود، هر چه مي خواهد بشود. ما در انتخابات برنده شويم، هر چه مي خواهد بشود. اما در اسلام وقتي مي فرمايد امر به معروف و نهي از منكر را حتي تا حد به خطر افتادن جان انجام دهيد، در كنار آن مي گويد مراقب باشيد شيطان شما را وسوسه نكند. مبادا شما را وسوسه كند تا بگوييد ما بايد پيروز شويم؛ حتي اگر از راه نامشروع هم هست، بايد پيروز شويم. بلكه بايد احكام الهي و حدود آن را درست رعايت كنيد، نيت خود را خالص كنيد و براي خدا امر به معروف كنيد.

اكنون به چه منظوري با افرادي كه در مقابل امر به معروف و نهي از منكر مقاومت مي كنند


بايد جنگيد؟ حضرت عليه السلام مي فرمايند امر به معروف و نهي از منكر را انجام دهيد و اگر كار به مبارزه و جهاد كشيد با مخالفين بجنگيد. «حَتَّي يَفيئُوا اِلي أَمْرِ اللَّه» تا دست از مخالفت بردارند و از فرمان خدا پيروي كنند.تا از اطاعت دستورات شيطان بزرگ دست بردارند، و نسبت به آنچه شيطان به آن ها ديكته مي كند، نقشه هايي كه براي آن ها ترسيم مي كند، توجهي نداشته باشند، «حَتَّي يَفيئُوا اِلي أَمْرِ اللَّه» و از راه باطل بازگشته و سر به فرما نخدا بگذارند. «وَ يَمْضُوا عَلي طاعَتِه» براساس طاعت الهي حركت كنند.


پاورقي

[1] شوري، 42.