بازگشت

اهميت امر به معروف و نهي از منكر


در جامعه اسلامي ما، از جمله اولين مسائلي كه در خانواده و مدرسه به كودكان آموزش داده


مي شود اصول و فروع دين است، و در شمار فروع دين فرع هفتم و هشتم را امر به معروف و نهي از منكر ذكر مي كنند. يعني امر به معروف و نهي از منكر هم مثل نماز و روزه واجب است. بنابراين وجوب امر به معروف و نهي از منكر براي همه ي مردم روشن است، و همه مي دانند كه از ضروريات دين است، و جاي اين شبهه نيست كه كسي بگويد قرائت من در مورد اين دو عنوان اين است كه در اسلام امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست. اين دو امر از ضروريات اسلام است، و حتي كسي ك در مكتب درس خوانده مي داند كه در اسلام امر به معروف و نهي از منكر از ضروريات دين است.

آيات فراوان و متنوعي درباره ي امر به معروف و نهي از منكر وجود دارد كه جاي هيچگونه شبهه و ابهامي باقي نمي گذارد. همچنين روايات هم در اين باره بسيار است. من از بين روايات چند روايت را به عنوان نمونه و براي تبرك و تيمن نقل مي كنم تا ذهن شما با فرهنگي كه در اين مورد بر ذهنيت مسلمان ها و متدينان حاكم بوده است، آشنا شود.

مرحوم شيخ طوسي قدس سره در كتاب تهذيب و همچنين مرحوم كليني در اصول كافي چنين روايت مي كنند كه: «... عن جابر عن ابي جعفر عليه السلام قال «يَكُونُ في آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ يُتَّبِعُ فيهِ قَومٌ مُراؤُونَ، يَتَقَرَّؤُونَ وَ يَتَنَسَّكُونَ، حُدَثاءُ، سُفَهاءُ، لا يُوجِبُونَ أُمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْياً عَنْ مُنْكَرٍ، الَّا اَذا اَمِنُوا الضَّرَرَ، يَطْلُبُونَ لِاَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمعاذيرَ...» [1] حضرت باقر عليه السلام به جابر مي فرمايند: در آخرالزمان مردمي خواهند بود كه از گروه خاصي پيروي مي كنند، و در رفتار و گفتارشان به آن گروه خاص اعتماد مي كنند. (آن گروه خاص كه مورد اعتماد مردم قرار مي گيرند، طبعاً از كساني هستند كه مردم آن ها را عالم و اشخاص موجهي دانسته، و مورد اعتماد مي شمارند و حرف آن ها را گوش مي كنند).

اين اشخاص داراي اين صفات مي باشند: «يَتَقَرَّؤُنَ وَ يَتَنَسَّكُون»؛ يتقرؤن از ماده ي قرائت است. در صدر اسلام، بالاترين علما كساني بودند كه قرآن و علوم قرآني را خوب مي دانستند و به ديگران تعليم مي دادند. به اين افراد مي گفتند: «قراء»؛ مثلاً هنگامي كه مي خواستند براي شهري، كشوري، يا گروهي كه تازه مسلمان شده بودند مبلغ بفرستند، يكي از اين قراء را مي فرستادند و آن ها قرآن را براي مردم مي خواندند، تفسير مي كردند و تعليم مي دادند، و به اين وسيله آنان را هدايت مي كردند. به همين جهت قراء به عنوان علماي برتر در صدر اسلام


مشهور بودند. اما افرادي بودند كه خود را به لباس قراء درمي آوردند. يعني افرادي بودند كه صلاحيت اين كار را نداشتند، اما به اين كار تظاهر مي كردند. عبارت «روحاني نما» در اصطلاحات امروزي معادل مناسبي براي آن است.

امام باقر عليه السلام مي فرمايند مردم آخرالزمان از روحاني نماياني تبعيت مي كنند، كه تظاهر به قاري بودن و عالم بودن مي كنند. همچنين تظاهر به عبادت مي كنند. «يتنسكون»، از ماده ي نسك است و ناسك يعني كسي كه عبادت مي كند. تنسك يعني ظاهر به عبادت كردن. خيلي اهل عبادت نيستند، ولي در حضور مردم به گونه اي قيافه مي گيرند، كه مردم تصور مي كنند آن ها اهل عبادت هستند.

«حُدَثاءُ سُفَهاء» افرادي كه مردم در آخرالزمان از آن ها پيروي مي كنند، انسان هاي تازه كار و سطحي نگر هستند و عمقي ندارند. «لا يُوجِبُونَ أمْراً بِمَعْرُوفٍ و لا نَهْياً عَنْ مُنْكَرٍ اِلَّا اِذا اَمِنُوا الضَّرَر» اين افراد كه مردم از آن ها تبعيت مي كنند، تكليفي براي امر به معروف و نهي از منكر قائل نيستند، آن ها به مردم از آن ها تبعيت مي كنند، تكليفي براي امر به معروف و نهي از منكر قائل نيستند، آن ها به مردم مي گويند امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست، مگر جايي كه ضرري نداشته باشد، امر به معروف و نهي از منكر جايي واجب است كه گفتن و نگفتن آن براي شما مشكلي ايجاد نكند، والا اگر امر به معروف و نهي از منكر مشكلي ايجاد كند واجب نيست، و نبايد نسبت به آن اقدام كرد. «يَطْلُبُونَ لِاَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ اْلمَعاذير»، اين افراد كه تظاهر به عمل و تقوا مي كنند، به دنبال بهانه اي هستند كه از زير بار تكليف شانه خالي كنند. چون بالاخره امر به معروف و نهي از منكر خواه ناخواه، مشكلات و تبعاتي دارد، افرادي كه مورد نهي از منكر قرار مي گيرند، اين مساله برايشان ناخوشايند است و ديگر مريد انسان نمي شوند، ممكن است به دنبال اين نهي از منكر مثلاً كمك هاي مادي و احترامي كه براي انسان داشتند ديگر انجام ندهند و از اطراف انسان پراكنده شوند. اگر انسان بگويد چرا اين منكر را انجام مي دهي، تا اين كه فلان معامله ات درست نيست، چرا مراسم ازدواج را اين گونه برپا كردي، چرا در فلان مجلس مطرب بردي، چرا در آن جا مجلس رقص به راه انداختي، چرا مرتكب گناه شدي، و مواردي از اين قبيل، كساني نهي شدن از اين منكرات را دوست ندارند، از اطراف انسان پراكنده مي شوند. و برخي افراد نيز براي اين كه موقعيت خود را بين مردم از دست ندهند، سعي مي كنند اين گونه مطالب را مطرح نكنند، و به دنبال بهانه اي مي گردند كه از زير بار تكليف امر به معروف و نهي از منكر شانه خالي كنند، تا بتوانند با مردم بسازند و كنار بيايند.


خوب، اين افراد عالم نما و روحاني نما هستند، در واقع اين ها صلاحيت رهبري و راهنمايي مردم را ندارند. اين ها عالمان حقيقي را از ميدان بيرون كرده و خود را به جاي آنان جا زده اند. افرادي با اين خصوصيات براي اين كه عالمان حقيقي را از صحنه بيرون كنند، بايد كاري انجام دهند كه آن ها را از چشم مردم بيندازند، لذا سعي مي كنند براي آن عالم حقيقي، برچسب هايي درست كنند، نقطه ضعف هايي پيدا كنند. ساده ترين كاري كه مي توانند انجام دهند اين است كه اشتباهي در كلام يا رفتار آن عالم حقيقي پيدا كنند و آن را زير ذره بين قرار داده و بزرگ كنند. بالاخره علماي حقيقي هم كه معصوم نيستند، ممكن است گاهي اشتباهي مرتكب شوند، فرض كنيد در بين صد سخنراني يك جمله را اشتباه بگويند، آماري را اشتباه نقل كنند، در خواندن آيه اي از قرآن دچار خطا شوند، ديگران كه پاي منبر نشسته اند، وقتي اشتباه او را بفهمند، مي گويند اين آقا اشتباه كرد، بلد نيست قرآن بخواند، يا اين كه در نقل فلان آمار اشتباه كرد. ولي اگر بنا باشد خود اين آقايان ده دقيقه سخنراني كنند، آن گاه مي فهمند صحبت كردن چه مشكلاتي دارد.

به هر حال، افراد عالم نما به دنبال اين هستند كه نقطه ضعفي از كسي پيدا كنند، و آن را زير ذره بين قرار دهند كه فلان كلمه را اشتباه گفت، فلان مطلب را اشتباه نقل كرد. بالاخره هر عالم با تقوايي ممكن است در موردي نقطه ضعف داشته باشد، و يا حداقل اشتباه كند. هر چه با تقوا باشد، حتي اگر نزديك به عصمت نيز باشد، ولي معصوم از اشتباه نيست. انسان ممكن است اشتباهاً كار خلافي را انجام دهد، يا حتي ممكن است كاري را براي خود واجب بداند، بعد معلوم شود كه اشتباه كرده است، اين كار واجب نبوده است. پس به هر حال امكان دارد كه از بهترين عالمان، از بهترين شخصيت ها هم نقطه ضعف هايي پيدا شود. اين روحاني نماها، منتظر هستند تا از روحانيون حقيقي نقطه ضعفي پيدا كنند، و آن ها را چند برابر بزرگ كرده، از تار مويي پلاسي ببافند و از پر كاهي كوهي بسازند، و آن عالمان حقيقي را در چشم مردم تضعيف كنند. به زبان امروزي ترور شخصيت كنند، تا مردم از اطراف عالمان واقعي پراكنده شوند، و جذب عالم نماها شوند. اين را من نمي گويم، به حسب اين روايت كه در تهذيب شيخ طوسي قدس سره و همچنين اصول كافي نقل شده، امام باقر عليه السلام به جابر، يكي از اصحاب سرّشان مي گويد: «يَتْبَعُونَ زَلَّاتِ العُلَماء وَ فَسادَ عِلْمِهِم»، اين ها اشتباهات، لغزش ها و مواردي از عمل عالمان حقيقي را كه اشتباه و غلط بوده دنبال مي كنند. «يُقْبِلُونَ عَلَي الصَّلاةِ وَ الصّيامِ وَ ما لا


يَكْلِمُهم في نَفْسٍ وَ لا مال»، اين عالم نمايان، در انظار مردم به انجام نماز و روزه و اعمالي كه براي مال و جانشان خطري ندارد رو مي آورند. «يُقْبِلُون»، يعني اقبال مي كنند، به نماز و روزه رو مي آورند، «وَ ما لا يَكْلِمُهُم في نَفْسٍ وَ لا مال»، يعني اعمالي را برمي گزينند كه به مال و جانشان آسيبي وارد نمي سازد. و حال آن كه امر به معروف و نهي از منكر به مال و جان انسان آسيب مي رساند، اگر امر به معروف و نهي از منكر صورت بگيرد، حداقل كمك هايي را كه ديگران به انسان مي كردند، قطع مي كنند. پولدارها، سرمايه دارها، زورمداران، و يا كساني كه قدرتي در اختيار دارند، چون داراي تمكن بيشتري هستند، امكان ارتكاب گناهان بزرگ را نيز دارند، بنابراين وقتي عالم نماها بخواهند امر به معروف و نهي از منكر كنند با اصحاب زور و زر مواجه مي شوند، كه برخورد با آن ها موجب كم شدن منافع مي شود، لذا به دنبال عبادتي مي روند كه هيچ صدمه اي به مال و جانشان نزند «لا يكلمهم»، زخمه به مال و جانشان نزند.

«وَلَو أَضَرَّت الصَّلاةُ بِسائِرِ ما يَعْمَلُونَ بِاَمْوالِهِم وِ أَبْدانِهِم لَرَفَضُوها كَما رَفَضُوا أَتَّمَ الْفَرائِض» اگر زماني شرايطي پيش آيد كه نماز خواندن هم موجب بروز مشكلي براي مال و جانشان شود، نماز را نيز رها مي كنند. چون ملاك ترك امر به معروف و نهي از منكر ضرر بود. اين ها مي ترسند به مال و جانشان ضرر برسد، لذا امر به معروف و نهي از منكر را ترك كرده اند. حال اگر نماز هم موجب ضرر به مال و جان باشد، بر اساس همان ملاك آن را ترك مي كنند. «كَما رَفَضُوا أَتمَّ الْفَرائِضَ وَ أَشْرَفَها» [2] آن ها بالاترين، كامل ترين و شريف ترين فريضه ها، يعني امر به معروف و نهي از منكر را به خاطر ضرر به مال و جان ترك كردند، از ترس اين كه مبادا به منافعشان خسارت وارد آيد. لذا، اگر نماز هم اين ضرر را به آن ها بزند، آن را نيز ترك مي كنند.

حضرت عليه السلام مي فرمايند: امر به معروف أتم الفرائض و أشرف الفرائض است، حتي از نماز هم بالاتر است، «اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَريضَةً عَظيمَة»، امر به معروف و نهي از منكر مسأله ي ساده اي نيست، فريضه ي بسيار بزرگي است كه «بِها تُقامُ الْفَرائِض»، اگر امر به معروف و نهي از منكر نباشد، به ساير واجبات هم عمل نمي شود، و ساير واجبات در جامعه زنده نمي ماند. حيات و بقاي دين و احكام آن، به امر به معروف و نهي از منكر است. اگر به اين دو واجب عمل نشود، ساير واجبات نيز ترك مي شود. روحاني نماها چنين انسان هايي هستند. «مردمي پيدا مي شوند جوفروش و گندم نما»، در جامعه افرادي هستند كه خود را اهل علم و


عبادت معرفي مي كنند و بارزترين ويژگي آن ها اين است كه به امر به معروف و نهي از منكر اهميت نمي دهند، مگر در مواردي كه هيچ ضرري براي آن ها نداشته باشد.

حضرت عليه السلام فرمودند در آخرالزمان چنين افرادي پيدا مي شوند، بعد نتيجه گيري مي كنند كه «هُنالِكَ يَتِّمُ غَضَبُ اللَّهِ عَلَيْهِم» زماني كه مردم اين گونه شدند و دنباله رو چنين افرادي گشتند غضب خدا بر اين مردم كامل مي شود: «فَيَعُمُّهُمْ بِعِقابِه»، همه ي مردم را مورد عقوبت قرار مي دهد «وَ يَهْلِكُ الْاَبْرارُ في دار الْفُجّار» هنگامي كه عقاب عمومي خدا بر همه مردم نازل شده، بد و خوب، و تر و خشك را با هم مي سوزاند، «وَ الصِّغارُ في دارِ الْكِبار»، حتي اطفال نيز همراه با بزرگترها مشمول عقوبت خواهند شد، آن گاه كه چنين وضعيتي در جامعه به وجود آيد كه امر به معروف و نهي از منكر ترك شود، چنين بلاي همگاني خواهد آمد و كسي از آن استثنا نمي گردد.

باز امام عليه السلام مجددا نسبت به امر به معروف و نهي از منكر تذكر مي دهد «اِنَّ الْاَمْرَ بِاْلَمْعُروفِ وَ النَّهْيَ عَنْ الْمُنْكَرِ سَبيلُ الْاَنْبياء» امر به معروف و نهي از منكر راه انبيا است، كساني كه مي خواهند راه انبيا را بروند، بايد اهل امر به معروف و نهي از منكر باشند و اگر اين گونه نباشند راه ديگري را رفته اند و دنباله رو انبيا نيستند؛ «وَ مِنْهاجُ الصَّالِحين»، برنامه ي افراد صالح و شايسته همين امر به معروف و نهي از منكر است، «فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِض» مجدداً حضرت تكرار مي فرمايند كه اقامه ي ساير واجبات نيز در گرو امر به معروف و نهي از منكر است؛ «وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِب»، امنيت راه ها در سايه ي امر به معروف حاصل مي شود؛ «وَ تَحِلُّ الْمَكاسِب»، حليت كسب ها در سايه امر به معروف است. اگر مردم مي خواهند كسب و تجارت آن ها حلال مي شود، بايد در اقامه امر به معروف و نهي از منكر سعي داشته باشند. در غير اين صورت كم كم ربا در كسب آن ها سريان يافته و اگر كسي از آن نهي نكند مردم حلال و حرام را درست تشخيص نخواهند داد. زماني كه چنين شد كسب هاي حلال به حرام مبتلا مي شود. «وَ تُرَدُّ الْمَظالِم»، در سايه امر به معروف و نهي از منكر مظلمه ها برمي گردد، اگر كسي حق ديگري را ضايع كرده باشد، رواج امر به معروف و نهي از منكر در جامعه باعث مي شود حق به صاحب آن برگردد. «وَ تَعْمُرُ الْاَرْض» آباداني زمين در سايه ي امر به معروف و نهي از منكر است. زيرا دايره ي امر به معروف و نهي از منكر آن قدر وسيع است كه در مقابل سودجوياني كه به خاطر قدرت يا سود بيشتر، محيط زيست را تخريب مي كنند، نيز مي ايستد. كارخانه داراني كه امور بهداشتي را رعايت


نمي كنند، و محيط زيست را آلوده مي كنند، براي چيست؟ آن ها سود بيشتر مي خواهند.با امر به معروف و نهي از منكر جلو اين گونه اعمال نيز گرفته شده، محيط سالم مي شود، و زمين آباد مي گردد. «وَ يُنْتَصَفُ مِن الْاَعْداء» زماني كه امر به معروف و نهي از منكر باشد دشمنان هم منصف مي شوند، يعني دشمنان هم به رعايت انصاف وادار مي شوند. آن گاه كه صاحبات قدرت اهل امر به معروف و نهي از منكر باشند، ديگر دشمنان جرأت نمي كنند اقدام به ظلم كنند، به اين شرط كه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه رواج داشته باشد. تنها اين نيست كه يك نفر در موردي به عنوان كاري فردي و مقدس و به قصد اتمام حجت انجام دهد و به آن اكتفا كند. اگر امر به عروف در جامعه رواج داشته باشد، ديگر دشمنان جرأت پيدا نمي كنند مؤمنان را مورد هجوم خصمانه خود قرار دهند. و نهايتاً حضرت عليه السلام مي فرمايند «وَ يَسْتَقيمُ الْاَمْر»، كارها در سايه امر به معروف و نهي از منكر به سامان مي رسد. اين همان اصلاح است. مفاسد برطرف مي شود، و كارها به سامان مي رسد. اين ها نتايج امر به معروف و نهي از منكر است.

امام (ع) از يك طرف هشدار مي دهند كه در آخرالزمان، امر به معروف و نهي از منكر رنگ مي بازد، گاهي بعضي از مردم عمل مي كنند، اما به شرط اين كه براي آن ها ضرري نداشته باشد، ولي عملاً امر به معروف و نهي از منكر رواج و رونق خود را از دست مي دهد و در جامعه مطرود و منزوي مي شود. امام (ع) هشدار مي دهد كه اگر چنين وضعي پيش آمد از عقاب خدا بترسيد. عذابي نازل مي شود كه تر و خشك، و بزرگ و كوچك را با هم مي سوزاند. از طرفي ديگر حضرت (ع) بعد از هشدار نصيحت مي كنند كه چه بايد كرد كه اين گونه نشود، چنين روزگاري خواهد آمد، شما كه تابع من هستيد، نصيحت هاي مرا- يعني امام باقر عليه السلام را- گوش كنيد. تا به اين بلا مبتلا نشويد.


پاورقي

[1] تهذيب الاصول، ج 6، ص 180، باب 22، روايت 21؛ اصول کافي، ج 5، ص 55، روايت 1.

[2] در کافي «أسمي الفرائض» نقل شده است.