بازگشت

اصلاح مطلوب


حال ببينيم سيدالشهداء عليه السلام براي چه قيام كرد؟ براي اين كه يك نظام «خود ساخته» «متغير» را بر مردم حاكم كند؟ آيا اين اصلاح بود؟ يا گفت بايد به همان احكامي كه جدم آورده است عمل كنيد؟ زماني كه مي ديد مدعي خلافت، مشروب خوار است و در حال مستي نماز مي خواند، آيا او مي گفت، اهلاً و سهلاً؟ اصلاح اين است؟ يا مي گفت بايد بر مشروب خوار حد جاري كرد؟ آن گاه كه كساني به مشروب خواران چراغ سبز نشان بدهند، در بعضي موارد بعضي از مؤسسات رسمي كشور به مهمان هاي خارجي بگويند آبجو احتياج داريد برايتان تهيه


كنيم! اسم اين كارها را اصلاح مي گذارند! چرا؟ مي گويند مردم در اوايل انقلاب سختگيري كردند، نگذاشتند مهمان هاي خارجي بيايند، ما اين موارد را بايد اصلاح كنيم، تا مهمان هاي خارجي بيايند و ما از كنار آن ها استفاده كنيم! مهمانان خارجي بيايند در حالي كه در چمدان هايشان مشروبات الكي و چيزهاي ديگر باشد! بگذرم.

اصلاح يعني چه؟ اين كه سيدالشهداء (ع) فرمود: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحَ في اُمَّةِ جَدّي» بايد ديد منظور حضرت (ع) چه بود؟ اجازه بدهيد قسمت هاي ديگري از بيانات ايشان را بخوانم، شايد مسأله روشن بود. در بين راه كربلا، در يكي از سخنراني هايش فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله قَدْ قالَ في حَياتِهِ مَنْ رَأي سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللَّهِ ناكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمُلُ في عِبادِ اللَّهِ بِالْاِثْمِ وُ الْعُدْوانِ ثُّمِّ لَمْ يُغَيِّرْ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْل كانَ حَقيقاً عَلَي اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُم أَنَّ هؤُلاءِ الْقَومَ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّيْطانَ وَ تَوَلَّوا عَنْ طاعَةَ اللَّهِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفِي ءِ وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللَّهِ و حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ اِنّي أَحَقُّ بِهذَا الْاَمْر» [1] اگر كسي ببيند كه زورمداري و سلطاني كه با زور بر ديگران مسلط باشد و قدرتي در اختيار دارد، در سايه قدرت خود پيمان خدا را كه عهد عبوديت است، شكسته «أَلَمْ أَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تِعْبُدُوا الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُّوٌ مُبينٌ وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيم» [2] اين پيمان خدا است، اگر كسي ديد كه اين شخص در پناه قدرت خود، سر از بندگي خدا پيچيده «مخالفا لسنة رسول الله»، با دستورات پيامبر صلي الله عليه و آله مخالفت كرده و به آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده عمل نمي كند، «يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان»، رفتارش با مردم همراه با گناه و تعدي است، اگر كسي چنين قدرتمندي را ديد و با گفتار و رفتار خود روش او را تغيير نداد، يعني با سخن يا با عمل كاري نكرد كه اين شخص به مسير صحيح برگردد، اگر مسلماني چنين چيزي را ديد و كاري انجام نداد كه او را از اين رفتار غلط بازدارد، «كان حقيقاً علي الله ان يدخله مدخله» حق خدا است كه او را نيز با همان ستمكار وارد جهنم كند تا با ستمكاران همنشين شود؛ آن حاكم كار خلافي انجام داد، اين شخص هم سكوت كرد. سكوت كردن در مقابل كار خلاف، مهر امضا بر عمل كسي است كه مرتكب خلاف گرديده است و باعث مي شود كه شخص، همنشين خلافكار بشود.

بعد مي فرمايد «و قد علمتم انّ هؤلاء القوم قد لزموا طاعة الشيطان» كساني كه من با آن ها


مواجه هستم، يعني بني اميه، ملازم اطاعت شيطان شدند «و تولوا عن طاعة الله» عهد خدا اين بود كه «أن لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين» اين عهد را بر عكس كردند، اطاعت شيطان مي كنند، اما خدا را اطاعت نمي كنند. «و اظهروا الفساد» مورد شاهد من اين عبارت است. اين ها فساد را ظاهر كردند، فساد را در جامعه پديد آوردند، چه كار كردند؟ در عطف تفسير عبارت قبل مي فرمايد: «و عطّلوا الحدود» حدود الهي را تعطيل كردند، در موردي كه بايد دست دزد را ببرند، نمي برند، جايي كه بايد زاني و زانيه را تازيانه بزنند، نمي زنند و آن جا كه بايد ساير احكام الهي را اجرا كنند، نمي كنند. اين ها فساد است، در فرهنگ حسين عليه السلام اين ها فساد است. «و استأثروا بالفي ء» بيت المال را به خود و دار و دسته خود اختصاص دادند، بيت المالي كه بايد صرف همه مسلمانان بشود، امكاناتي كه بايد به طور يكسان در اختيار همه قرار بگيرد، در اختيار دار و دسته خود قرار مي دهند، «و أحلوا حرام الله» آن چه را خدا حرام كرده مي گويند نه، مقدار كم آن عيب ندارد! يا الآن اشكال ندارد! اسلام سيال است! فقه پويا مي خواهيم! ديروز حرام بود، امروز حلال است! كاري كرده اند كه حتي بچه هاي متدين مي پرسند چه وقت رقصيدن حلال مي شود؟ آيا هنوز حلال نشده است؟ چه زماني دوست پسر گرفتن و دوست دختر گرفتن جايز مي شود، هنوز آقايان اجازه نداده اند؟ مي گويم اين مسايل حلال شدني نيست، چيزي كه خدا حرام كرده حرام است. مي گويند نه، خيلي چيزها هست كه حرام بوده است حالا حلال شده است! چه وقت اين ها حلال مي شود؟ صادقانه سؤال مي كنند! فقه پويا را به اين شكل تعريف مي كنند، يعني احكام خدا روزي تغيير مي كند، چه كسي تغيير بدهد؟ قدرت حاكم! بعد امام عليه السلام مي فرمايد حال كه اين گونه شده است.

مگر رسول الله صلي الله عليه و آله نفرمود كسي كه اين رفتارها را تغيير ندهد با آن ها در جهنم همنشين خواهد بود در چنين زماني چه كسي از من سزاوارتر است كه عليه اين ها قيام كند، تا اين مطالب را تغيير دهد؟ «و اني أحق بهذا الامر» من سزاوارترين كسي هستم كه بايد اين ها را تغيير بدهد. پس، حركت من براي اصلاح اين موارد است.

آن جا كه گفتم «خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي» [3] يعني اين مطالب. مصداق «اصلاح» اين موارد است؛ بايد حدود الهي برگردد، بايد بيت المال مسلمين به طور يكسان در اختيار همه قرار بگيرد، بايد مردم به طور يكسان از تسهيلات اقتصادي، اداري، قانوني استفاده كنند،


نه اين كه فقط خويش و قوم ها، دار و دسته، هم حزبي ها و هم جبهه اي ها از امكانات و تسهيلات استفاده ببرند. اين ها فساد است و بايد در مقابل اين فسادها قيام كرد. حسين عليه السلام قيام كرد تا اين فسادها را براندازد. اگر كساني اصلاح طلبي را اين مي دانند، همان طور كه مقام معظم رهبري فرمودند، همه طالب چنين اصلاحي هستند، چه كسي با اين اصلاح مخالف است؟ مگر كسي كه مسلمان نباشد. البته هستند كساني كه با چنين اصلاحي مخالف اند، ولي آن ها همان كساني هستند كه به خدا و احكام خدا ايمان ندارند، دروغ مي گويند كه مسلمان اند، براي فريفتن من و شما ادعاي اسلام مي كنند.

اصلاح خوب است اما اصلاح بر اساس سيستم اسلامي، بر اساس نظام ارزشي اسلامي، نه آنچه را كه آمريكا يا ساير كفار اصلاح مي دانند. براي ما آمريكا يا هر كس ديگر چه تفاوتي مي كند. چون او بيشتر اصرار مي كند ما او را سمبل قرار داده ايم. و الا براي ما آمريكا با كسان ديگر فرقي نمي كند، هر كافري همين گونه است. هر كه با ارزش هاي اسلامي مخالف است ما دشمن او هستيم؛ ما خواستار تحقق ارزش هاي اسلامي هستيم. مي خواهيم احكام خدا اجرا شود. دنيا مي گويد اين كارها خلاف اعلاميه حقوق بشر است، مي گوييم آن اعلاميه براي خودتان. ما تا جايي با اين اعلاميه موافقيم كه در فرهنگ اسلامي جايگاه خودش را داشته باشد. «خوب» در نظر ما آن است كه اسلام مي گويد خوب است، «بد» هم آن است كه اسلام مي گويد بد است؛ نه آنچه شما يا پارلمان اروپا يا كنگره آمريكا بگويد، گفته هاي آن ها براي ما حجيت ندارد، مراجع تقليد ما بايد بفرمايند، قرآن بايد بفرمايد، سنت رسول الله صلي الله عليه و آله بايد بفرمايد.

امام حسين عليه السلام در بيان ديگري، مشابه همين مي فرمايد: «اِنَّ هؤُلاءِ الْقَومَ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّيطانَ وَ تَرَكُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ في الْاَرْضِ وَ أَبْطَلُوا الْحُدُودَ وَ شَرِبُوا اْلُخُمور»؛ اين ها حدود الهي را باطل كردند، تعطيل حدود، يك مطلب است؛ باطل كردن، از آن بالاتر است. گاهي مي گويند امروزه شرايط به گونه اي نيست كه ما حد الهي را اجرا كنيم. ولي زماني هم مي گويند اين حكم بي مورد است، اين قانون خلاف ارزش هاي انساني و انسانيت است، آن گونه كه جبهه ملي درباره ي لايحه قصاص گفتند، [4] و امروز اتباع آن ها به صورت صريح تر مي گويند و مي روند در كنفرانس برلين و در آن جا رسماً احكام اسلامي را محكوم كرده و


مي گويند بايد تغيير كند! [5] و متأسفانه بعضي از روحاني نماها نيز چنين افتضاحاتي به بار مي آورند! آن كساني كه خودشان را مدافع قانون اساسي مي دانند اقلا اين بي دين ها را به محاكمه بكشانند؛ شما ضروريات اسلام را انكار كرده ايد! شما آبروي اسلام را در كشورهاي خارجي برده ايد! دفاع از قانون اساسي اين ها را اقتضا نمي كند؟ آيا فقط اقتضا مي كند كه جلوي روزنامه ها را باز بگذاريم تا هر غلطي مي خواهند بكنند؟ هر جسارتي مي خواهند به مقدسات بكنند؟ فقط در اين صورت دفاع از قانون اساسي مي شود؟ انصاف كجاست؟ شرف كجاست؟

امام حسين عليه السلام مي فرمايد: «أَنَا أَولي بَنُصْرَةِ دينِ اللَّهِ وَ اِعْزازِ شَرْعِه» من به اين كه دين خدا را ياري كنم و شريعت خدا را عزيز گردانم اولي هستم. اين ها شريعت خدا را منزوي و ذليل كردند، از جامعه كنار زدند، من كه پسر پيامبرم صلي الله عليه و آله اولي هستم به اين كه در مقام عزيز كردن شريعت خدا برآيم. «وَ الْجِهادِ في سَبيلِهِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيا» من بايد در راه خدا جهاد كنم، ابي عبدالله حركت خود را جهاد در راه خدا مي داند، با اين هدف كه «لتكون كلمة الله هي العليا» تا سخن خدا برترين باشد، كسي بالاتر از سخن خدا حرفي نگويد، آن جا كه گفتند «خدا گفته است»، همه خضوع كنند. نه اين كه بگويد خدا گفته، ولي اين حرف براي 1400 سال پيش خوب است! امروز خود ما بهتر از خدا مي فهميم!

هدفي كه امام حسين عليه السلام در وصيت نامه خود براي برادرش فرمود اين بود، «انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي» شايد كلمه «طلب» اشاره به اين مطلب باشد كه، من نمي گويم مي توانم چنين كاري را انجام دهم، همه مشكلات را حل و فسادها را برطرف كنم، اما در اين راه تكاپو مي كنم و قدم برمي دارم؛ نهايت سعي خود را مي كنم، اگر مردم هم كمك كرده و به وظيفه شان عمل كردند، اين كار انجام خواهد شد، مفاسد اصلاح خواهد شد. اما اگر مردم كمك نكردند، من به وظيفه خود عمل كرده ام. پس هدف «طلب الاصلاح» بود، و اين هدف به بهترين وجه تحقق پيدا كرد.

آيا از دست يك انسان يا مجموعه كوچكي از انسان ها بيش از اين برمي آمد كه چنين تحولي ايجاد كند؟ تحولي كه بعد از هزار و سيصد و چند سال اين چنين هيجان در مردم پيدا شود، از شرق و غرب عالم براي حسين (ع) گريه كنند، به ياد حسين (ع) و براي احياي دين خدا قيام كنند. يكي از ثمرات آن، انقلاب اسلامي ايران بود و نظير چنين ثمراتي در تاريخ


اسلام بارها اتفاق افتاده است. گرچه شايد هيچ كدام به شكوهمندي انقلاب اسلامي ايران نبوده است. بايد هم چنين باشد، چون تجربه ها تكرار مي شود، مردم از گذشته ها بيشتر عبرت مي گيرند، از مفاسد دستگاه ضد اسلامي بيشتر پند مي گيرند. چرا امسال عزاداري ها بيشتر و بهتر از سال هاي ديگر است؟ چرا؟ شما در شهر خودتان مي بينيد، اگر دو برابر سال هاي قبل نباشد، چيزي در همين حدود است. بحمدالله، شهرستان هاي ديگر هم به همين صورت است. چرا؟ براي اين كه دشمنان حسين (ع) و اين احمق ها دست خود را رو كردند؛ مردم تا به حال باور نمي كردند كه اين ها دشمن امام حسين (ع) هستند. اگر هم مطالبي در زمينه هدف واقعي اين افراد گفته مي شد، كسي باور نمي كرد، مي گفتند اين مسائل نادر است؛ يا اين مطالب بدبينانه است. اما حالا ديديد چگونه دست ها رو شد؟ در چند شهر ايران در همين شب هاي تاسوعا و عاشورا آمدند به دسته هاي عزاداري حمله كردند، [6] مانند رشت و خرم آباد. كساني كه نمي دانند، روزنامه نمي خوانند يا راديو گوش نمي كنند، بدانند. البته چند نفر بيشتر نبودند، اما براي اين كه به ديگران جرات بدهند و ديگران را گستاخ كنند، حركتي هر چند كوچك انجام مي دهند، تا قداست سيدالشهداء عليه السلام و امنيت عزاداري از بين برود، ولو با يك ترقه باشد. اين اقدامات رفتارهايي حساب شده است. بي جهت آن شخص نگفت كه امسال در ايران ناامني هايي خواهد شد. آن ها از سال پيش نقشه ي آن را كشيدند. زماني كه ديدند نقشه ي هيجدهم تيرماه سال گذشته به ثمر نرسيد، سعي كردند اشتباهات خود را تصحيح كنند و كودتاي ديگري راه بيندازند. فهميدند كه تا زد و خورد و كشت و كشتار نشود، آن ها نمي توانند از آب گل آلود ماهي بگيرند. نقشه كشيدند كه در اين سال اين كارها را بكنند. در اصفهان اعلاميه مي دهند كه ما شلوغ خواهيم كرد، در رشت و خرم آباد به دسته هاي سينه زني جسارت مي كنند، در بعضي جاهاي ديگر بعضي از اوباش به حضرات معصومين عليهم السلام جسارت مي كنند. بري اين كه حريم ها را بشكنند. اين ها كارهايي است كه دارند مي كنند؛ آيا اسم اين كارها اصلاح طلبي است؟ كساني كه زمينه را براي اين كارها فراهم كردند، آن ها اصلاح طلبند يا افسادطلب؟ آيا در منطق قرآن، آن ها مصلح اند يا مفسد؟ آنان مؤمنند يا منافق؟ «أَلا إِنَهُم هُمُ المُفْسِدُونَ وَلكِنْ لا يَشْعُرُون». [7] .



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 382، باب 37، روايت 2.

[2] يس، 60-61.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 329، باب 37، روايت 2.

[4] ر. ک: ميزان، زمستان 1359 و بهار 1360.

[5] ر. ک: کيهان، 24 ،23 و 25 فروردين 1379، گزارش‏هاي مربوط به کنفرانس برلين.

[6] ر. ک: کيهان، 28 / 1 / 1379، ص 2؛ جمهوري اسلامي، 22 / 1 / 1379، س 2.

[7] بقره، 12.