بازگشت

اصلاح از ديدگاه منافقان


از قديم الايام سوء استفاده از اين قبيل واژه ها، به كار بردن ناصحيح و مغالطه كردن در مورد آن ها يكي از شيوه هاي منافقان بوده است. منافقان افرادي دو چهره هستند و هميشه به گونه اي حرف مي زنند كه براي هر دو طرف قابل توجيه باشد. نفاق يعني همين دو چهرگي، آنان هميشه بين حق و باطل و از روي مرز حركت مي كنند، نه حق صرف و نه باطل صرف، براي اين كه اگر نتيجه به نفع اين طرف تمام شد خود را جزء جبهه ي حق قلمداد كنند، «أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ؟» مي گويند مگر با شما نبوديم؟ چرا، ما هم با شما و مؤمن هستيم. اما اگر به نفع طرف مقابل تمام شد، مي گويند ما هم از اول به اين ها گفتيم اين كارها را نكنند اما گوش ندادند. گفتيم حالا كه خرمشهر را گرفتيد ديگر بس است، جنگ را رها كنيد! اما گوش ندادند. هميشه از ويژگي هاي منافقان اين است كه روي خط مرزي بين حق و باطل حركت مي كنند: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا اِلي هؤُلاءِ و لا اِلي هؤُلاء» [1] اين گونه افراد، فرصت طلب هستند. در واقع نه اين طرف را قبول دارند نه آن طرف را، بلكه به دنبال منافع خود هستند. اگر امروز باد از اين طرف بيايد، انقلابي هستند. اگر فردا گروه ديگري راس كار آمد خود را اصلاح طلب مي نامند و آن طرفي مي شوند. هر روز رنگ عوض مي كنند و به تناسب و مطابق شرايط، تغيير چهره مي دهند. اين از خواص نفاق است.

يكي ديگر از ويژگي هاي نفاق اين است كه هميشه خود را اهل اصلاح مي دانند «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَومِ الْاخَرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ. يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذين آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُوَنَ اِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُون» [2] ؛ دسته اي از انسان ها يعني از اين حيوان هاي دو پا هستند كه مي گويند و از جمله ادعاهاي آن ها اين است كه «وَ اِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا في الْاَرْضِ قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون» [3] اگر به ايشان گفته شود افساد نكنيد، مرتكب جرم و جنايت نشويد، كارهاي خلاف قانون نكنيد، به مردم تهمت بي جا نزنيد، ترورهاي پنهاني انجام ندهيد، «قالوُا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون» مي گويند ما اهل اصلاح هستيم، ما اصلاح طلبيم. منظور اين افراد از «اصلاح» مطلب ديگري است. خدا وقتي به ايشان مي گويد: «لا تفسدوا» يعني فساد طبق نظام ارزشي


الهي. كار آن ها را بر اساس نظام ارزشي الهي و قرآني فساد ديده و مي گويد: «لا تفسدوا»؛ اما آن ها نظام ارزشي ديگري را پذيرفته اند. امروز مي توان نظام مورد نظر آن ها را در نظام ارزشي آمريكايي يا غربي مجسم كرد. زمان پيامبر صلي الله عليه و آله هم يك نظام ارزشي الحادي در مقابل نظام اسلامي پيامبر صلي الله عليه و آله وجود داشت. تفاوتي نمي كند، هر چه غير اسلام است، الحادي و كفر است، چه آمريكايي، چه انگليسي، چه منسوب به قوم ديگري باشد. چه فرقي مي كند، اسلام كه نبود «الْكُفْرُ مِلَّةُ واحِدَة».

اگر قرآن مي گويد «لا تُفْسِدُوا في الْاَرْض»، يعني كارهايي كه طبق نظام اسلامي فساد است انجام ندهيد. آن ها مي گويند نه، كارهايي كه ما مي كنيم اصلاح است نه افساد. سر اين مسأله در اين است كه اين دو ديدگاه اختلاف مبنا دارند. خدا چيزي را و آن ها چيزي ديگري را اصلاح مي دانند. خدا چيزي را و آن ها چيز ديگري را فساد معرفي مي كنند. اين است كه قرآن در پاسخ ايشان مي گويد: «اَلا اِنِّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُون» با ضمير فصل و «الف و لام» كه دلالت بر حصر مي كند، «اَلا اِنِّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُون» مفسدان واقعي همين منافقان هستند، همين كساني كه ادعا مي كنند ما اصلاح مي كنيم؛ و در واقع دروغ مي گويند.

همين كساني كه مي گويند ايمان داريم و دروغ مي گويند، مي گويند ما روشنفكر مذهبي هستيم، اما نمي دانند مذهب چيست. وقتي صحبت از وحي مي شود مي گويند وحي يك تجربه ي شخصي است! شخص حالي پيدا مي كند و فكر مي كند خدا با او حرف مي زند! و اين تصور براي او مي شود وحي! صحبت از دين كه مي شود مي گويد اصلاً دين مربوط به امور شخصي است نه امور اجتماعي! دين نه اقتصاد دارد، نه امور سياسي، نه مسائل اجتماعي و نه اصلا ارزش هاي اخلاقي! ارزش ها هم كه جزو دين نيست! چون ارزش ها متغير است و بايد هر روز طبق سليقه هاي اشخاص تغيير كند! پس دين چيست؟ يك سري مناسك و آداب و رسوم قراردادي، به عنوان پرستش چيزي كه شخص فكر مي كند خداي اوست! ممكن است اين مفهوم در قالب بت پرستي يا خداپرستي باشد! ممكن است كسي هم دوگانه پرست و يا سه گانه پرست باشد، دين همين است! هيچ كدام از اين ها با هم تفاوت نمي كند! اين يك صراط مستقيم و آن يكي هم صراط مستقيم ديگري است! پرستيدن بتي كه از سنگ تراشيده شده يك صراط مستقيم است، عبادت آن خدايي هم كه اسلام مي گويد كه از جسم و جسمانيات منزه و كمال مطلق است، دين و صراط مستقيم ديگري است! هيچ تفاوتي هم ندارند! چگونه تفاوتي ندارند؟ چون به نظر آن ها هيچ كدام واقعيت ندارد. اگر دروغ باشد، چه تفاوتي مي كند كه اين


دروغ باشد يا آن دروغ! چنين كساني ادعاي دينداري مي كنند، نه دينداري تنها، ادعاي اين كه ما راهبر و راهنما هستيم! ديگران را راهنمايي مي كنيم و به آن ها دين ياد مي دهيم!

چنين كساني ادعاي اصلاح طلبي هم مي كنند! اصلاح طلبي طبق كدام نظام ارزشي؟ خودشان گفتند كه هيچ نظام ارزشي ثابتي در عالم وجود ندارد و نمي تواند باشد. البته زماني كه درباره احكام اسلام صحبت مي شود نهايتاً براي اين كه ديگران را فريب بدهند مي گويند بله، اين حكم از اسلام است، ولي براي 1400 سال پيش از اين بوده است! امروز شرايط تغيير كرده، اسلام هم كه پوياست و هر روز تغيير شكل مي دهد! اگر اسلامي هست و ما طرفدار اسلام هستيم و مي خواهيم نظام اسلامي برپا شود، انقلاب اسلامي كرديم، كدام اسلام را مي گوييم؟ اسلام 1400 سال پيش را مي گوييم يا اسلامي كه شما از آمريكا آورديد؟ كساني كه صدها هزار شهيد دادند براي اين كه نظام اسلامي برپا شود اين اسلامي را مي خواستند كه شما مي گوييد؟ اين كفري را كه شما اسم آن را اسلام گذاشتيد؟ اين افسادي كه شما اسم آن را اصلاح گذاشتيد؟ اين كه حجاب را برداريد و زن لخت و عور در جلسات شما بيايد؟ اين كه مشروب خواري را آزاد كنيد؟ اين كه دختر و پسر در خيابان با هم برقصند؟ به من گفتند چرا اين مطالب را مي گويي؟ اگر نگويم پس چه زماني و در كجا اين حرف ها گفته مي شود؟ همه مردم كه روزنامه خوان نيستند. آقايان اصلاح را در اين موارد مي دانند. احياي سنتهاي كفار 2500 سال پيش! اين مي شود اصلاح! تعطيل احكام الهي! تغيير قانون هاي قرآن! به اين كارها اصلاح مي گويند! «وَ اِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا في الْاَرْضِ قالُوا اِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون. اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُون.» [4]


پاورقي

[1] نساء، 143.

[2] بقره، 8-9.

[3] بقره، 11.

[4] بقره، 11.