بازگشت

مفهوم اصلاح


از آن جا كه امروزه واژه «اصلاح» يكي از واژه هايي است كه در ادبيات سياسي ما خيلي كاربرد دارد و مقام معظم رهبري هم در خطبه اخيرشان به اين واژه اشاره كردند، روي اين كلمه تكيه مي كنم و براي اين كه در مسير رهنمودهاي ايشان حركت كرده باشم و توضيح بيشتري بدهم،


ابتدا معناي اين واژه را، و سپس موارد استعمال آن را در قرآن و روايات بيان مي كنم و آن گاه مطالبي كه بيشتر جنبه كاربردي دارد، عرض خواهم كرد. اصلاح كه كلمه اي عربي و از ريشه «ص ل ح» است دو معني دارد كه يكي از ماده صلح و ديگري از ماده صلاح است. اصلاح از ماده صلح، به معني آشتي دادن، و رفع اختلاف، دعوا و مشاجره بين دو فرد يا دو گروه است. واژه اصلاح به اين معني در قرآن كريم در مورد اصلاح بين دو همسر به كار رفته است؛ مي فرمايد: «... فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها اِنْ يُريدا اِصْلاحاً يُوَفِّق اللَّهُ بَيْنَهُما...» [1] يعني براي زن و شوهري كه با يكديگر اختلاف پيدا كرده اند، داوري از طرف خانواده، زن، و داوري از طرف خانواده مرد انتخاب كنيد؛ اگر زن و شوهر واقعا بخواهند آشتي و سازش كنند، خدا بين آن ها سازش برقرار خواهد كرد. و در جاي ديگر مي فرمايد: «وَ اِنِ امْرِأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَو اِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» [2] در اين آيه در مورد آشتي زن و شوهر مي فرمايد آشتي بهتر است. نظير اين مورد تعبير ديگري است كه زياد شنيده ايد و در قرآن نيز هست و آن اصلاح ذات البين است كه به معني آشتي دادن و دو نفر يا دو گروه مي باشد كه با يكديگر اختلاف دارند. در قرآن مي فرمايد: «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُم» [3] در روايات هم براي اصلاح ذات البين ثواب بسياري ذكر شده است، كه اگر دو مؤمن يا دو گروه يا دو خانواده با يكديگر قهر هستند و با همه اختلافي دارند، سعي كنيد آن ها را آشتي دهيد؛ و ثواب اين كار از ثواب نماز و روزه ي سال بيشتر است. [4] دامنه «اصلاح ذات البين» تا آن جا گسترش پيدا مي كند كه اگر دو گروه از مردم درون جامعه اسلامي با هم بجنگند، «وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤمِنينَ اقْتَتَلُوا...» [5] در اين جا هم قرآن دستور مي دهد كه سعي كنيد ابتدا آن ها را آشتي بدهيد: «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما...» دنباله ي آيه، مربوط به جهاد است كه فعلاً مورد بحث ما نيست. بنابراين كلمه اصلاح در جايي كه دو گروه با هم مي جنگند، به معني صلح دادن و آشتي دادن به كار رفته است. در اين موارد، اصلاح بين دو فرد و يا دو گروه انساني به معني آشتي دادن آنان با يكديگر است.


استعمال ديگر اصلاح، از ماده صلاح است. صلاح در مقابل فساد مي باشد و معمولا آن را در زبان فارسي «شايستگي» ترجمه مي كنند. كار صالح يعني كار شايسته و فرد صالح يعني فرد شايسته. اصلاح به اين معنا نيز در مقابل افساد است و به معني انجام كار شايسته يا برطرف كردن فساد مي باشد. به كسي كه درصدد است كار شايسته انجام بدهد و فسادها، نقص ها و عيب ها را برطرف كند، «مصلح» مي گويند و كسي را كه در صدد بر هم زدن كارها و ايجاد فساد در جامعه است، «مفسد» مي نامند. تعبير «مفسد في الارض» هم از همينجا است. اين معناي اصلاح، را برطرف كند يا كار فردي شايسته اي را انجام دهد، با فرد خاصي رو به رو نيست. پس اين اصلاح كه از ماده صلاح است دو نوع مصداق دارد، يكي به معني كار شايسته انجام دادن و ديگري به معني برطرف كردن فساد و تبهكاري يا جلوگيري از بزهكاري است. اين هر دو نوع مصداق، در قرآن نيز استعمال شده است؛ مثلا «اِلّا الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا» [6] يعني كساني كه توبه كردند و اصلاح كردند يعني عَمِلُوا عملاً صالِحاً، به جاي كارهاي غلط و به جاي گناهاني كه انجام داده بودند، اصلاح كردند يعني كار خوب انجام دادند. ولي آنچه بيشتر مفهوم اجتماعي دارد و در كلمات حضرت ابي عبدالله مطرح شده است و در ادبيات سياسي و اجتماعي امروز هم به كار رفته است، اصلاح مفاسد است كه در مقابل افساد به كار مي رود. تا اين جا مفهوم اصلاح از نظر لغت عربي و از نظر كاربرد قرآني و ديني آن روشن شد.

اما مفهوم اصلاح كه امروزه به كار مي بريم، ويژگي خاصي در اصطلاحات سياسي پيدا كرده و معادل «رفرم» [7] و در مقابل انقلاب به كار مي رود. مي گويند تغييراتي كه در جامعه ايجاد مي شود، گاه تدريجي است و آرام آرام و با آهنگ كند انجام مي گيرد كه در اين صورت به آن «رفرم» مي گويند؛ و كساني را كه در صدد چنين تغييراتي در جامعه برمي آيند، «اصلاح طلب» مي نامند و معادل خارجي آن «رفرميست» [8] است. در مقابل، كساني كه مي خواهند دفعتاً اوضاع را عوض كنند، انقلابيون هستند. انقلاب به معني تغيير اجتماعي ناگهاني، تند و با سرعت كه گاهي احياناً همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامي ايران. اين اصطلاح اصلاح، به عنوان اصطلاح سياسي و در مقابل انقلاب، معناي اخصي براي اصلاح است. اين اصطلاح،


ريشه لغوي ندارد و اصطلاح ديني و مذهبي نيست؛ بلكه اصطلاح سياسي جديدي است كه اصلاح را در مقابل انقلاب به كار مي برند. مسلماً اين اصطلاح، جديد است و در قرآن و روايات به اين معناي خاص به كار نرفته است. در جايي كه سيدالشهداء عليه السلام مي فرمايد: «خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ في أُمَّةِ جَدّي» اين معناي خاص را منظور نكرده اند. حركتي كه ايشان انجام دادند، يك حركت تدريجي، آرام و بي خشونت نبود؛ جنگ بود و كشته شدن و فدا كردن ده ها انسان شريف در راه آن هدف.

مقام معظم رهبري در فرمايشاتشان به اين نكته اشاره كردند كه وقتي ما مي گوييم اصلاح، معناي خاص آن را كه امروزه در اصطلاح سياسي به كار مي رود نمي گوييم؛ بلكه منظور ما هرگونه مبارزه با فساد و رفع مفاسد است؛ خواه به صورت تدريجي باشد، و خواه به صورت دفعي و انقلابي. و لذا فرمودند خود انقلاب اسلامي ايران بزرگترين اصلاح بود؛ با اين كه در اصطلاح سياسي امروز به آن اصلاح نمي گويند. منظور ايشان اين بود كه ما وقتي به اصطلاح قرآن و روايات، از اصلاح سخن مي گوييم، معناي اعم آن را اراده مي كنيم؛ چه آن اصلاح به صورت تدريجي باشد يا به صورت دفعي و انقلابي و تند و با آهنگ سريع. و به همين جهت انقلاب اسلامي هم بزرگترين اصلاح بود؛ زيرا موجب از بين رفتن مفاسد زيادي گرديد؛ گرچه اين كار نسبتا به صورت دفعي، انجام شد. البته دوران نهضت پانزده سال طول كشيد تا اين كه سرانجام به پيروزي رسيد؛ ولي زماني كه انقلاب پيروز شد، نظام سابق به صورت دفعي تغيير كرد و دستگاه هاي كشور و سياست هاي سابق ناگهان تغيير كرد، قانون اساسي جديد وضع شد و تحولي بنيادين و همه جانبه اتفاق افتاد.


پاورقي

[1] نساء، 35.

[2] نساء، 128.

[3] انفال، 1.

[4] ر. ک: بحارالانوار، ج 42، باب 127، روايت 51 و 58؛ ج 75، باب 34، روايت 3؛ ج 76، باب 101، روايت 2؛ ج 78، باب 18، روايت 2.

[5] حجرات، 9.

[6] بقره، 160،نساء، 146.

[7] Reform.

[8] Reformist.