بازگشت

كلام امام حسين(ع) در بيابان به يك رهگذر


كلام امام حسين (ع) در بيابـان به يك رهگذر "هـذه كـتـب اهـل الكوفة الي , ولا اراهم الا قاتلي , فاذا فعلوا ذلك , لم يدعوا للّه حرمة الا انتهكوها فيسلط اللّه عليهم من يذلهم حتي يكونوا اذل من فرام الامة "

شـخـصـي بـه نـام "يـزيد الرشك " "1" از كسي نقل مي كند كه خيمه اي را در بيابان ديده , مـي گـويـد جلو خيمه آمدم وپرسيدم خيمه از آن كيست ؟ گفتند: از حسين بن علي (ع) است به جـلـو خـيـمه رسيدم "فاذا شيخ يقرا القرآن , والدموع تسيل علي خديه ولحيته , قلت له : بابي انت وامي يابن بنت رسول اللّه (ص) ما انزلك هذه البلاد والفلاة التي ليس بها احد؟"

"پير مردي را ديدم كه مشغول خواندن قرآن است واشك برگونه ها ومحاسنش جاري است , عرض كـردم پدر ومادرم فداي شما اي پسر پيامبر(ص) ! چه شده كه آواره بيابانها وسرزمينهايي شده اي كه احدي در آن زندگي نمي كند"

امام (ع) فرمود: "اينها نامه هاي مردم كوفه است كه براي من فرستاده اند وكسي هم جز اينان قاتل مـن نـيـسـت , وهرگاه اين عمل را انجام دادند وهيچ حريمي از حرمات الهي نماند مگر آنكه آن را شـكـسـتـنـد خـداونـد مـتـعال شخصي را بر آنان مسلط مي كند كه از كهنه پاره كنيزان , خوارتر شوند" "2"

در ايـن ملاقات , نكاتي قابل توجه است , از جمله نامه هاي مردم كوفه , قرآن خواندن امام حسين (ع) وهتك حرمات الهي وانتقام خداوند از مردم

اهتمام به قرآن اولين توصيه رسول خدا(ص) به قرآن كريم است كه قرآن را بخوانيد وبه آن عمل كنيد ودر حوادث وفـتـنـه هـا به قرآن پناه آوريد, قرآن ميزان است كه امور بايد با آن سنجيده شود درجات بهشت به مقدار خواندن آيات قرآن كريم است كه خطاب آيد:"اقر وارق "

امـام حـسـين (ع) مي فرمايد: "كتاب خداوند بر چهار قسم است : عبادات ,اشارات , لطايف وحقايق عبارات , براي عوام , اشارات , براي خواص , لطايف , براي اوليا وحقايق , براي انبيااست " "3"

شـخـصـي از پيامبر(ص) تقاضا كرد كه مقداري برايش قرآن بخواند, حضرت سوره زلزال را قرائت فرمود, وقتي به آيه : (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره ) رسيد,گفت : "يكفيني هذه وانصرف , فقال رسول اللّه (ص) انصرف الرجل وهو فقيه "

"همين آيه براي من كافي است واز همانجا برگشت , رسول خدا(ص)فرمود:در حالي برگشت كه در امر دين فقيه وبيناشد" "4"

"مـحدث نوري " نقل مي كند كه : "ابو عبدالرحمن سلمي , سوره حمدرا به يكي از فرزندان امام حسين (ع) تعليم كرد, حضرت دستور فرمود مقدارهزار اشرفي وهزار جامه به او بدهند ودهانش را پـر از مـرواريد نمايند بعضي به اين مقدار عطيه زياد, اعتراض كردند, فرمود: عطاي من در مقابل تعليم قرآن اوكم است " "5"

احتجاج به قرآن در عاشورا در عـصـر تـاسوعا وقتي كه امام (ع) حضرت عباس را فرستاد تا آن شب را هم مهلت بگيرد, حضرت چنين دليل آورد: "فهو يعلم اني كنت احب الصلاة وتلاوة كتابه "

"خداي متعال مي داند كه من نماز وتلاوت قرآن را دوست دارم " "6"

صبح عاشورا هم مواعظ خودرا با كلام الهي آغاز كرد: "فاجمعوا امركم وشركاكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الي ولا تنظرون ان وليي اللّه الذي نزل الكتاب وهو يتولي الصالحين " "7"

"در لـحظات آخر هم وقتي حضرت اصرار ولجاجت آن قوم را بركشتن خودملاحظه فرمود, قرآن را در مـقابل آنان باز كرد وروي سرقرار داد وبا صداي بلندفرمود: بين من وشما كتاب الهي وجدم پـيـامـبـر(ص) حـاكم باشد اي مردم ! چرا خون مرامباح شمرده ايد, مگر من پسر پيامبر(ص) شما نيستم "

"لـمـا رآهـم الـحسين (ع) مصرين علي قتله , اخذ المصحف ونشره وجعله علي راسه ونادي بيني وبينكم كتاب اللّه وجدي محمد(ص) يا قوم بم تستحلون دمي الست ابن بنت نبيكم " "8"

حرمات الهي چه كساني هستند؟ در روايـات اسـلامـي از حـضـرات ائمـه معصومين (ع) تعبير به "حرمات "شده است , در ذيل آيه شريفه : "ومن يعظم حرمات اللّه فهو خير له عند ربه " از"حرمات " چند تفسير شده است : 1 ـ حرمة الاسلام

2 ـ كتاب اللّه

3 ـ بيته الذي جعل قبلة للناس

4 ـ حرمة الرسول (ص)

5 ـ حرمة عترة الرسول (ص)

6 ـ حرمة المؤمن "9"

حـفـظ حـرمت وحريم اشخاص براي همه لازم است وترك آن موجب آثاروضعي وتكليفي مي شود خـداي مـتعال براي خودش حريمي دارد,پيامبر(ص)وائمه (ع) هم براي خود حريمي دارند, علما ومراجع ووالدين واستاد,هريك در نوبه خود, حريمي دارند

در عصر رسول خدا(ص) شخصي در ضمن سخنان خود چنين گفت : "مـن اطـاع اللّه ورسوله فقد فاز ومن عصاهما فقد غوي , فقال (ص): بئس الخطيب انت ؟ هلا قلت من عصي رسوله "

"هـركـس طـاعت خدا وپيامبر(ص)را نمايد, رستگار مي شود وهركس آنان رامعصيت كند, همانا گـمـراه شـده اسـت پـيـامبر(ص) فرمود: گوينده بدي هستي ؟ چرانگفتي هركس معصيت خدا ورسول را نمايد گمراه مي شود"

يـعـني چرا نام خداي متعال وپيامبر(ص)را با ضمير تثنيه ودر كنارهم ذكركردي , بلكه مي بايست اينهارا جدا ـ جدا ذكر مي كردي "10"

روضه سر مبارك ابي عبداللّه (ع) در مواردي تكلم كرده وقرآن خوانده است : 1 ـ "زيـد بـن ارقم " مي گويد "سر مبارك را ديدم كه در حال خواندن قرآن است :(ام حسبت ان اصـحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا), موي بر تنم راست شدوگفتم : اين ماجرا عجيبت تر از جريان اصحاب كهف ورقيم است "

2 ـ وقـتـي سررا به درختي آويزان مي كنند ونوري از آن ساطع مي شود, قرآن مي خواند: (وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون )

3 ـ "هـلال بـن نـافـع" مـي گـويـد: "مـردي را ديدم كه سررا حمل مي كند وسر مقدس به او مي گويد: بين سر وبدنم جدايي انداختي , خداوند بين سر وبدنت جدايي بيندازد"

4 ـ "سلمة بن كهيل " مي گويد: "از زبان مقدس سر شنيدم كه مي خواند:(فسيكفيكهم اللّه وهو السميع العلي)

5 ـ "ابـن وكيده " صدايي مي شنود اما نمي داند كه از سر مقدس است يا ازديگري , سر, اورا مورد خطاب قرار مي دهد كه :"يابن وكيده ! اما علمت انا معشر الائمة احيا عند ربهم يرزقون "

6 ـ "منهال بن عمر" مي گويد: "سررا در دمشق ديدم ومردي سوره كهف ميخواند زبان مقدس به سخن آمد وگفت : "اعجب من اصحاب الكهف قتلي وحملي " "11"

الـبـتـه ايـن اسـتـبـعادي ندارد, زيرا حضرت موسي (ع) از درختي شنيد كه : (ياموسي اني انا رب العالمين) "12"

يـا در خـيـبـر, زن يـهوديه گوسفندي را مسموم كرد وجلو پيامبر(ص)گذاشت ,حضرت فرمود: "كفوا ايديكم فان هذه الذراع تخبرني انها مسمومة " "13"

"اين پاچه گوسفند به من خبر مي دهد كه مسموم است "

"تـذكـرة الشهدا" نقل مي كند كه از "شيخ مفيد" سؤال كردند آيا خواندن قرآن ازبالاي ني در مـورد سـر مـبـارك حـسين (ع) صحيح است ؟ مي فرمايد: روايتي از ائمه نرسيده ولي من منكر هم نيستم در جايي كه در قيامت دست وپاي گنهكاران شهادت بدهد

گفتم سر پر خون ز كه داري تو شكايت از سوره كهف است ترا از چه حكايت ؟ اي قرص قمر از چه پر از خون شده رويت بينم زپس پرده چه مه روي نكويت اندر عقب قافله داري نظر اي سر در كوفه مگر هست تورا همسفر اي سر

پاورقي

1- "يـزيـد لـرـك " ـ يـزيـد بـ بـي يزيد لضبعي بلزر لبصري , ثقة م سة 130 (ذيب لذيب , 11/323)

2- سير علم لبل, 3/305 لبدية لية , 8/169 حية لحسي , 3/44

3 4- سفي , "قر" بحر, 92/107

5- لؤلؤ مرج , 44

6 7-بصر لعي , 28 , 10 , طبري , 5/424 كمل ب ثير, 4/57 ـ 61

8- سفي , "صحف "

9- بحر, 24/185 , حديث 1 , 2 , 4 5

10- فسير م , 8/20 مسدرك حكم , 1/289

11- مقل لحسي , مقرم , 434

12- قصص / 30

13- مغزي , قدي , 2 / 678


علي نظري منفرد