بازگشت

كلام امام حسين(ع) خطاب به زهيربن قين


كلام امام حسين (ع)خطـاب بـه زهيـر بن قين "لا يبعدنك اللّه يا زهير! ولعن اللّه قاتليك لعن الذين مسخوا قردة وخنازير".

يكي از ملاقاتهاي سيد الشهدا(ع) در منزل "زرود" با زهير بن قين بن قيس انماري "است اينكه در اين ملاقات چه سخني رد وبدل شده , تاريخ چيزي ننوشته وشايد هم سخن مهمي گفته نشده , بـلـكـه ديـدن امام حسين (ع) يك مرتبه "زهير"راعوض كرد واورا حسيني كرد, چنانچه در روز عاشورا به "عزرة بن قيس " مي گويد:"فلما رايته ذكرت به رسول اللّه (ص) ومكانه منه ".

نـگاهم كه به چهره حسين (ع) افتاد, به ياد پيامبر(ص) افتادم واينكه حسين (ع)بجاي پيامبر(ص) نشسته است ".

چـنـانچه در محاورات عرفي اين سخن زياد گفته مي شود كه "وقتي فلاني راديدم به ياد پدرش افتادم واينكه تمام اعمال ورفتارش همانند پدرش مي باشد".

"زهـير" نخست عثماني بوده واز اينكه با سيد الشهدا(ع) روبه رو بشود, پرهيزمي كند, اما چگونه وقتي با حضرت روبه رو مي گردد, يكمرتبه عوض مي شود وعاقبت به خير مي گردد ويا از طرفي هـم افـرادي را مـي بـينيم ويا در تاريخ مي خوانيم كه عمري را در عبادت وبندگي خداوند متعال گذراندند اما سرانجام دچار سؤ عاقبت شدند.

خبر غيبي اميرالمؤمنين (ع) "كميل بن زياد نخعي " مي گويد: در تاريكي شب , همراه اميرالمؤمنين (ع) ازمسجد كوفه خارج وبـه طـرف مـنزل مي رفتيم كه صداي دلنشين قرآن , همراه با حزن وگريه , توجه مرا به خودش جلب كرد: (امن هو قانت انا الليل ساجدا وقائما يحذر الاخرة ويرجوا رحمة ربه ) "1" .

"كـميل " لحظه اي تامل كرد وبه حال خود تاسف وبر حال اين مرد غبطه خوردوگفت خوشا به حـالـش كـه در دل شب بر خاسته وبا خداي خود مناجات مي كند, اما بلافاصله اميرالمؤمنين (ع) خطاب به كميل فرمود: "لا يعجبك طنطنة الرجل انه من اهل النار".

"صوت قرآن اين شخص , تورا متعجب نكند, زيرا او اهل آتش است ".

سالها از اين پيشگويي امام (ع) گذشت تا جريان خوارج نهروان پيش آمد,حضرت در ميان مقتولين مي گشت تا اينكه نگاهش به جنازه اي افتاد, شمشيررا بر سريكي از اين جنازه ها گذاشت وفرمود: "كميل ! (امن هو قانت انا الليل ) "2" .

مراحل چهارگانه زندگي زهير "زهـيـر" در زنـدكي , مراحل مختلفي را طي كرده است , مرحله اول اوهنگامي است كه از لحاظ عـقـيـده , عـثـمـاني بود وعلاقه اي به اهل بيت نداشت وي ازمحترمين طايفه خود بود در كوفه زندگي مي كرد ودر ميدانهاي جنگ , رشادتهايي ازخود نشان داده است .

در سال شصت همراه خانواده اش به حج رفت ودر مراجعت مسير حركت اوبا قافله امام حسين (ع) يـكـي گرديد, منتها از اينكه با حضرت برخورد كند پرهيزمي كرد به اين نحو كه اگر حضرت راه مـي رفت , او مي ايستاد واگر امام (ع) توقف مي كرد او حركت مي نمود تا بالاخره در منزلي به ناچار هـر دو رحل اقامت افكندند,منتها با فاصله از همديگر, زهير با خانواده اش مشغول غذا خوردن بود كـه قـاصـد امام حسين (ع) آمد وچنين گفت : "ان ابا عبداللّه الحسين (ع) بعثني اليك لتاتيه " با شـنيدن اين پيغام , لقمه غذا از دست همه افتاد وحالت تحير وسكون به همه آنان دست داد:"كان علي رؤوسنا الطير".

"دلـهم بنت عمر" زوجه زهير گفت : "چرا نشسته اي ؟ ! "زهير" حركت كردوشرفياب حضور امام (ع) گشت , در اين تشرف چه گفته وشنيده شد, تاريخ مطلبي راضبط نكرده است , همينقدر آمده كه زهير با حالت خوشحالي وبشارت برگشت واثاثيه خودرا از ساير اثاثيه ها جدا كرد وحسيني شد.

دامن ز هوس پيش تو برچيدم ورفتم فرياد دل غم زده بشنيدم ورفتم با دست تهي پيش تو آمده بودم اين گوهر دل را به تو بخشيدم ورفتم وبعد هم رو كرد به همسرش وگفت : "نمي خواهم تو به خاطر من صدمه اي ببيني , لذا تورا طلاق مي دهم ".

گفت جفتش الفراق اي خوش خصال گفت ني ني الوصال است الوصال گفت آن رويت كجا بينيم ما گفت اندر خلوت خاص خدا بـعد به رفقا ودوستانش هم گفت : "هركس كه به همراه من مي آيد كه بيايدوالا اين آخرين وداع مـن بـا شماست اما در اينجا براي شما خبري را نقل مي كنم : در"بلنجر" "3" مشغول جنگ بـوديـم كه پيروزي وغنيمت زيادي نصيب ما گشت ,سلمان "4" به ما گفت آيا از فتح امروز خـوشـحـال شـديـد؟ گـفتيم : آري , گفت : اما وقتي سيد جوانان آل محمد(ص) را درك كرديد وهـمـراه او جـنـگـيـديد, بيشتر خوشحال خواهيد شد در پايان هم با دوستانش خدا حافظي كرد ورفت ".

مرحله دوم از زمـاني است كه به امام حسين (ع) ملحق گرديد تا عصر تاسوعا وقتي كه "حربن يزيد رياحي " جلو حضرت را گرفت , زهير گفت : "يابن رسول اللّه ! ان قتال هؤلا اهون علينا من قتال من بعدهم ".

الان كه (دشمنان ) در موضع ضعف هستند جنگ با اينان آسانتراست ".

امام (ع) فرمود: "من آغازگر جنگ نخواهم بود".

مرحله سوم مـرحـلـه سـوم از زندگي زهير, سخنان او در عصر روز تاسوعا وشب عاشوراست هنگامي كه عصر تـاسـوعـا, سپاه "عمر سعد" قصد جنگ داشتند وحضرت ابو الفضل (ع) آن شب را مهلت گرفت , اصـحاب امام (ع) هريك سخناني گفتند تا اينكه نوبت به "زهير" رسيد رفيق قديمي زهير به نام "عزرة بن قيس " به زهير گفت : "ما كنت عندنا من شيعة هذا البيت , انما كنت عثمانيا".

"تو عثماني بودي واز شيعيان اين خاندان نبودي ؟".

زهير گفت : اينكه امروز اينجا هستم دليل اين است كه من از اين خاندان هستم البته من نه نامه اي بـراي حـسـيـن (ع) نوشتم ونه قاصدي براي او فرستادم ونه وعده نصرت به او داده بودم "ولكن الطريق جمع بيني وبينه , فلما رايته ذكرت به رسول اللّه (ص) ومكانه منه ".

بـلـكـه راه , بين من وحسين (ع) جمع كرد ووقتي اورا ديدم به ياد پيامبر(ص)افتادم , لذا تصميم گـرفـتـم جـانـم را فـداي او كنم در شب عاشورا هم آن وقتي كه امام (ع)بيعت خودرا از اصحاب برداشت "زهير" برخاست وگفت : "واللّه لـوددت اني قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتي اقتل كذا الف قتلة وان اللّه يدفع بذلك القتل عن نفسك وعن انفس هؤلا الفتية من اهل بيتك ".

"به خدا قسم ! دوست دارم كشته شوم , بعد زنده شوم , باز كشته شوم وبعد زنده شوم تا هزار مرتبه , تا بدينوسيله خداوند متعال , مرگ را از شما واز جوانان اين خاندان دفع كند".

مرحله چهارم مرحله چهارم زندگي زهير, صبح عاشورا وشهادت زهيراست صبح عاشوراامام حسين (ع) زهيررا در ميمنه وحبيب را در ميسره لشكر قرارداد وزهير, سوار براسب براي موعظه سپاه عمر سعد جلو آمد وچنين گفت : "ان حقا علي المسلم نصيحة اخيه الم سلم ونحن حتي الان اخوة وعلي دين واحد وملة واحدة ما لم يقع بيننا وبينكم السيف , فاذا وقع السيف انقطعت العصمة ".

"اي مـردم كـوفـه ! شـمـارا از عذاب الهي بر حذر مي دارم ! هر مسلمان وظيفه خيرخواهي برادر مسلمانش را دارد, ما وشما تا الان برادر هستيم واز يك ملت وازيك دين هستيم مادامي كه بين ما وشـماخوني ريخته نشده باشد وبعد از آنكه شمشيردر بين ما كشيده شد, اين روابط قطع مي شود بـيـاييد حسين (ع) را ياري كنيد وازهمراهي عبيداللّه دست برداريد اينان (مانند فرعون ) چشمان شمارا كور وپاي شماراقطع وشمارا بر درخت خرما آويزان مي كنند".

مردم كوفه به جاي پذيرفتن نصايح , زهيررا ناسزا گفتند واز عبيد اللّه حمايت كردند زهير گفت : "اگـر حـاضـر نـيـستيد حسين بن علي (ع)را كمك كنيد, حد اقل ازكشتن او صرف نظر كنيد وحسين (ع) ويزيدرا به حال خود بگذاريد ويزيد بدون كشتن حسين هم از شما راضي مي شود".

ايـنجا بود كه "شمر" تيري را به طرف زهير پرتاب كرد وگفت : "اسكت , اسكت اللّه نامتك , فقد ابرمتنا بكثرة كلامك , ساكت شو مارا با حرفهايت خسته كردي ".

زهـيـر در پاسخ شمر گفت : "اي عرب بياباني ! روي سخن من با تو نيست , هماناتو حيواني بيش نـيـسـتـي !", بـعـد رو كرد به مردم وگفت : "عباد اللّه ! لا يغرنكم عن دينكم هذا الجلف الجافي واشـبـاهه " اي بندگان خدا! اين مرد جلف ونظاير او, شمارا فريب ندهد, هركس دستش به خون فرزندان پيامبر(ص) آغشته شود, به شفاعت آن حضرت نمي رسد".

همينطور كه زهير مشغول موعظه مردم بود, قاصدي از طرف سيد الشهدا(ع)آمد وگفت : ان ابا عبداللّه (ع) يقول لك اقبل , فلعمري لئن كان مؤمن آل فرعون نصح لقومه وابلغ في الدعا, لقد نصحت لهؤلا وابلغت , لو نفع النصح والا بلا غ ".

امـام (ع) مي فرمايد برگرد, به جان خودم سوگند! همچنانكه مؤمن آل فرعون قومش را نصيحت كرد, تو هم اينان را نصيحت كردي البته اگر نصيحت به حال آنان فايده اي ببخشد".

شهادت زهير بـعـد از شـهـادت حـبيب , صحنه جنگ داغ شد, موقع ظهر, حضرت , نمازراخواند, زهير جلو آمد وحمله را آغاز كرد وگفت : انا زهير وانا بن القين اذودكم بالسيف عن حسين دوباره خدمت حضرت رسيد وبا اين اشعار با امام (ع) وداع كرد: فدتك نفسي هاديا مهديا اليوم القي جدك نبيا وحسنا والمرتضي عليا وذا الجناحين الشهيد الحيا مدتي جنگيد تا برزمين افتاد, ابا عبداللّه الحسين (ع) خودش را بر بالين زهيررساند وفرمود: "لا يبعدنك اللّه يا زهير! ولعن اللّه قاتليك لعن الذين مسخوا قردة وخنازير" "5" .

در زيارت ناحيه , خطاب به زهير, چنين مي خوانيم : "الـسـلام عـلـي زهير بن القين البجلي القائل للحسين وقد اذن له في الانصراف , لاواللّه لا يكون ذلك ابدا ا اترك ابن رسول اللّه اسيرا في يد الاعدا وانجو انا لا اراني اللّه ذلك اليوم " "6" .


پاورقي

1- زمر/9.

2- سفية "كمل " بحر, 33/399.

3- "بـلــجـر" ـري در خرس ك در زم عثم ب دس "سليم ب ربيع " فح د س (بصر, ص 100).

4- سـلـمـ در يــج "سلم ب ربيع بلي "س ي "سلم فرسي " چچ ب ثير ذكركرد س بصر, 100.

5- طبري , 5/396 بصر , 95 ريخ كمل , 4/63.

6- بحر لر, 101/272.


علي نظري منفرد