بازگشت

ملاقات امام حسين(ع) با برادرش محمدبن حنيفه


ملاقات امام حسين (ع)با برادرش محمد بن حنفيه "اتـانـي رسول اللّه (ع) بعد ما فارقتك فقال : يا حسين ! اخرج فان اللّه قد شا ان يراك قتيلا فقال ابن الـحـنـفـية : اناللّه و انا اليه راجعون , فما معني حملك هؤلا النسوة معك وانت تخرج علي مثل هذه الحال ؟ فقال له : قد قال لي : ان اللّه قد شا ان يراهن سبايا" "1" .

يـكـي از ملاقاتهاي سيدالشهدا(ع) در مكه معظمه , با برادرش "محمد بن حنفيه " "2" است هنگامي كه محمد از حركت امام (ع) مطلع مي شود, به خدمت حضرت مي رسد وعرض مي كند: "يـا اخي !ان اهل الكوفة من قد عرفت غدرهم بابيك واخيك وقد خفت ان يكون حالك ك حال من مـضي , فان رايت ان تقيم فانك اعز من في الحرم وامنعه فقال يا اخي ! قدخفت ان يغتالني يزيد بن معاوية في الحرم فاك ون الذي يستباح به حرمة هذا البيت ".

"اي بـرادر! مردم كوفه را خوب مي شناسي ومي داني كه با پدر وبرادرت چه كردند ومن مي ترسم كـه سـرنوشت شما نيز همان سرنوشت گذشتگان بشود اگرمصلحت بداني , در مكه بمان كه هم جانت سالم مي ماند وهم عزت واحترامت محفوظاست ".

حضرت فرمود: "خوف اين را دارم كه يزيد به طور ناگهاني مرا بكشد ومن همان كسي باشم كه با كـشـته شدنش حرمت حرم شكسته مي شود (كلام امام (ع)اشاره به "عبداللّه بن زبير"است كه با كشته شدنش , حرمت خانه خدا هتك مي شد").

محمد بن حنفيه گفت : "پس به اطراف يمن برويد كه مناطق امني است ".

امـام (ع) فرمود: "در اين گفته شما تامل مي كنم " اما وقت سحر, حضرت حركت كرد محمد بن حنفيه آمد ومهار شتر امام (ع)را گرفت وعرض كرد: "مگر بنا نشد درگفته من تامل كني ؟!".

حضرت فرمود: "آري ".

گفت : "پس چه شد كه در حركت كردن عجله كرده اي ومي خواهي زودتربروي ".

امـام (ع) فـرمـود: "بـعـد از رفـتن تو, پيامبر(ص)را در خواب ديدم وبه من فرمود:بيرون برو كه خداوند خواسته تورا كشته ببيند".

محمد بن حنفيه كلمه استرجاع را بر زبان آورد وگفت : "اكنون كه عازم بر رفتن هستي پس چرا زنان را با خودت مي بري ؟".

حضرت فرمود: "خداوند خواسته كه اينان را اسير ببيند".

الـبـتـه محمد بن حنفيه دوبار با سيدالشهدا(ع) ملاقات كرده , يك بار در مدينه وبار دوم در مكه معظمه "3" .

در زندگي "محمد بن حنفيه " دو مساله نظر اهل نظررا به خود جلب كرده است : 1 ـ ادعاي امامت بعد از امام حسين (ع).

2 ـ حاضر نشدن در كربلا همراه امام حسين (ع).

آيا محمد بن حنفيه مدعي امامت بود؟! از مـجـموعه اخبار وتاريخ , استفاده مي شود كه اگر "محمد" چنين ادعايي هم داشته , منصرف شده است هنگامي كه براي تعيين امامت به حكميت "حجر الاسود"تن در مي دهد وموقع سخن گفتن حضرت سجاد(ع) حجر الاسود, مضطرب مي شوداو از ادعاي خود دست بر مي دارد وشايد هـم از ابـتدا چنين ادعائي نداشته وصرفابراي تثبت مقام امام سجاد(ع) اين كاررا انجام داده است وبه تعبير مرحوم آيت اللّه العظمي خوئي ـ نور اللّه مضجعه ـ در ذيل اين قضيه مي فرمايند: "الرواية صحيحة السند, دالة علي ايمانه وقوله بامامة علي بن الحسين (ع").

"روايت از لحاظ سند, صحيح است ودلالت مي كند بر اينكه وي به امامت حضرت سجاد(ع) مؤمن بوده است ".

علي الخصوص روايتي از اميرالمؤمنين (ع) رسيده كه : "ان المحامدة تابي ان يعصي اللّه عزوجل ".

محمد بن جعفر بن ابيطالب , محمد بن ابي بكر, محمد بن حنفية ومحمد ابن حذيفه , پرهيز دارند از اينكه خداوند متعال معصيت بشود".

وبه تعبير مرحوم علامه مامقاني , اين تعريف , فوق مرتبه عدالت است .

"ابـو خـالـد كـابـلي " مي گويد: ساليان متمادي كه در خدمت محمد بن حنفيه بودم ,ترديدي نداشتم كه او امام است , روزي اورا قسم دادم كه آيا وي امام مفترض الطاعه است ؟ گفت : "الامام علي وعليك وعلي كل مسلم الامام علي بن الحسين (ع").

"امروز, حجت خداوند بر من وتو وهر مسلماني , امام زين العابدين (ع)است " "4" .

چرا محمد بن حنفيه در كربلا شركت نكرد؟ الـبـته اشكال حاضر نشدن در واقعه طف , تنها متوجه "محمد بن حنفيه " نيست بلكه اين قضيه دامن بسياري از بزرگان آن عصررا نيز مي گيرد, از جمله "ابن عباس ,عمر الاطرف , عبداللّه بن جعفر, جابر بن عبداللّه انصاري " وصدها نفر از اخياروبزرگان آن عصر.

مرحوم علامه مامقاني در حالات محمد بن حنفيه پاسخي كلي از ايشان وهمه كساني كه در كربلا شـركـت نكردند, داده اند كه عبارت ايشان را نقل مي كنم وقضاوت رابه عهده خوانندگان محترم مي گذاريم : "والـحـسـين (ع) حين حركته من الحجاز وان كان يدري هو انه يستشهد بالعراق الا انه في ظاهر الـحـال لـم يـكـن ليمضي الي الحرب حتي يجب علي كل مكلف متابعته وانماكان يمضي للامامة بمقتضي طلب اهل الكوفة فالمتخلف عنه غير مؤاخذ بشي وانمايؤاخذ لترك نصرته من حضر الطف او كـان بـالـقـرب مـنه علي وجه يمكنه الوصول اليه ونصرته ومع ذلك لم يفعل وقصر في نصرته فالمتخلفون بالحجاز لم يكونوا مكلفين بالحركة معه حتي يوجب تخلفهم الفسق ولذا ان جملة من الاخـيار الابدال الذين لم يكتب اللّه تعالي لهم نيل هذا الشرف الدائم بقوا في الحجاز ولم يتامل احد في عدالتهم " "5" .

امـام حـسين (ع) موقع حركت از حجاز, هر چند واقعا مي داند كه در عراق به شهادت خواهد رسيد ولـي بحسب ظاهر, براي جنگ نمي رود تا بر همه مكلفين متابعت وهمراهي امام واجب باشد, بلكه حـضرت براي اجابت دعوت مردم كوفه حركت مي كند وهر كس كه نرفت , مؤاخذه نمي شود, بلي , آنـانـي كـه در كـربـلا يا درسرزمينهاي اطراف آن بودند ومي توانستند حضرت را كمك كنند ولي كـوتـاهـي كـردنـد,مـؤاخـذه مـي شـونـد امـا آنـانـي كـه در حجاز بودند, واجب نبود كه همراه امـام (ع)حـركـت كنند تا تخلف آنان موجب فسق بشود ولذا بسياري از خوبان ونيكان آن عصر كه به فيض شهادت نايل نيامدند, در حجاز ماندند و احدي هم در عدالت آنان شبهه وتاملي نكرد".

در "مناقب ابن شهر آشوب " آمده است كه از محمد بن حنفيه سؤال كردند چرادر "وقعه طف " شركت نكردي ؟ در پاسخ گفت : "ان اصحابه عندنا لمكتوبون باسمائهم واسما ابائهم " "6" .

"اسامي شهداي كربلا ونام پدرانشان از قبل در نزد ما نوشته شده بود".

روضه وقـتي كاروان كربلا به شهر مدينه رسيد وخبر شهادت حسين (ع) منتشر شد,شهر يكپارچه شيون وماتم گشت , محمد بن حنفيه در بستر بيماري خوابيده بود, ازغلامش سؤال كرد اين سر وصداها از چيست ؟ (چون نبايد خبر ناگوار به بيماربدهند) گفت : برادرت از سفر مي آيد.

مـحـمـد بـن حـنفيه حركت كرد تا از برادر استقبال كند, ولي نگاهش كه به علمهاي سياه افتاد, فهميد بي برادر شده است , صيحه اي زد واز اسب بر زمين افتاد غلام نزد امام سجاد(ع) آمد وگفت : .

"ادرك عمك قبل ان تفارق روحه الدنيا".

قبل از آنكه عمويت از دنيا برود, اورا درياب ".

امام سجاد(ع) بر بالين عمو حاضر شد, چون محمد بن حنفيه به هوش آمدونگاهش به امام چهارم افتاد, گفت : "يا بن اخي ! اين اخي ؟ اين قرة عيني ؟ اين ثمرة فؤادي ؟".

حـضـرت فـرمـود: "آتـيـتـك يتيما ليس معي الا نسا حاسرات في الذيول عاثرات ,باكيات نادبات ولليتامي فاقدات ".

*** ايا عماه ان اخاك اضحي بعيدا عنك بالرمضا رهينا بلا راس تنوح عليه جهرا طيور والوحوش الموحشينا "7"




پاورقي





1- ملف , 27.

2- "مـحـمد ب حفي ", فرزد ميرلممي (ع ) مدر "خل " دخر "جعفر ب قيس ب سلم حفي "س ي ز جع رزگر در جگي "جمل صفي " رك كرد س لد درس 21 ف سل 81 مي بد بعد ز ميرلمؤمي (ع ) مد سير بي م , گ گـيـر مــزي بد "مخر" ر مم خد ب م بر عرق مسلي د در سل 66 چ حـضـرـد ب "عبدللّ ب زبير" بيع كد, ب طئف بعيد گرديد "فرق كيسي " ر مم مـي خـــدمي گيد در "جبل رضي " زد س , بم فرزد ز علمي بعي ب مرمي رد(قيح لمقل , 3/112 سفي , "حمد".

3- لف , 27 حية لحسي , 3/31 عي ليع , 1/588 ـ 593.

4- كفي , 1/348 قيح لمقل , 3/115 معجم رجل لحديث , 16/48.

5- قيح لمقل , 3/112, "محمد".

6- مقب , 4/53.

7- معلي لسبطي , 2/122.




علي نظري منفرد