بازگشت

چرا امام حسين ع قيام كرد


چرا امام حسين عليه السلام قيام كرد بسم الله الرحمن الرحيم قال علي عليه السلام : " إذ حضرت بليه فاجعلوا اموالكم دون انفسكم و إذا نزلت نازلة فاجعلوا انفسكم دون دينكم (1) .

بسيار مي شنويم كه گفته مي شود امام حسين عليه السلام براي اصل اسلام احساس خطر نمود و قيام كرد ، و تشخيص امام حسين عليه السلام اين بود كه اگر اين قيام انجام نشود چيزي از اسلام نمي ماند و آنگاه كه از حضرت خواستند با يزيد بيعت كند فرمود : " و علي الاسلام السلام إذ قد بليت الامة براع مثل يزيد " (2) يعني اگر يزيد و مثل يزيد بخواهد خليفه مسلمين باشد و جانشين پيغمبر باشد بايد فاتحه اسلام را خواند اين احساس خطر و اين مطلبي كه انگيزه قيام امام عليه السلام شد نياز به توضيح دارد آيا امام عليه السلام در سال 50 كه به امامت رسيد تا سال 60 كه قيام كرد در طول اين 10 سال براي اسلام احساس خطر نمي كرد ؟ آيا در دوران امام حسن عليه السلام احساس خطر نمي كرد ؟ در دوران قبل از اين بيست سال ، علي عليه السلام احساس خطر نمي كرد ؟ شايد پاسخ اين باشد كه در طول اين 50 سال ( يعني بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله تا داستان كربلا ) كارهايي انجام شد كه در نتيجه كيان اسلام به خطر افتاد .

برنامه هايي كه در طول اين 50 سال انجام شده بود ( و امام حسين عليه السلام هم به خاطر همان برنامه ها در اين قطعه تاريخ احساس خطر كرد ) سه برنامه بود : 1- اينكه اهل بيت عليه السلام منزوي شده بودند .

2- فحشاء و منكرات جهان اسلام را فرو گرفته بود .

3- كساني كه جاي پيغمبر نشسته بودند زمزمه مي كردند كه اصلاً وحي و نبوتي نبوده است .

اما مطلب اول : يعني انزواي اهل بيت عليه السلام : از قرآن استفاده مي شود كه اسلام بدون امامت و اهل بيت اسلام نيست .

" يا ايها الرسول بلغ ماانزل إليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته " (3) اگر مسأله امامت تبليغ نشود اصل رسالت تبليغ نشده ، يعني اسلام بدون امامت نمي تواند اسلام كامل باشد .

همين كه امام حسين عليه السلام ببيند امامت را از بين برده اند و اهل بيت عليه السلام را منزوي كرده اند كافي است كه بفرمايد من احساس خطر مي كنم ، چون اسلام بدون امامت نمي تواند اسلام كامل باشد تمام تلاش رسول الله صلي الله عليه و آله اين بود كه اسلام و قرآن با اهل بيت عليه السلام باشد ولي امام حسين عليه السلام ديد در طول اين پنجاه سال برنامه هائي پياده شده است كه به تمام معني مردم از اهل بيت دور شده اند .

پيغمبر در طول 20 سال ( از سالهاي سوم كه آيه " وأنذر عشيرتك الاقربين " (4) نازل شد تا سال 23 ) به مناسبتهاي مختلف فرمود بودند كه آينده اسلام وقتي محفوظ و بيمه است كه مردم با اهل بيت باشند .

از روز اول كه دعوت خويش را اعلام كرد مسأله امامت علي عليه السلام و اهل بيت را اعلام كرد ، تا پايان عمر كه جمله نهائي را فرمود : " عترتي اهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تابداً " (5) يعني اگر به قرآن و اهل بيت با هم متمسك باشيد گمراه نمي شويد ، و اگر اهل بيت را كنار بگذاريد گمراه مي شويد رسول خدا صلي الله عليه وآله اين را بيان كرده بود و خيلي روشن بود كه اگر مردم اهل بيت را كنار بگذارند و اهل بيت منزوي وشند اسلام از مسير اصلي خود منحرف مي شود ، امام حسين عليه السلام ديد اين كار انجام شد ، قدم هايي برداشته شد ونقشه اي ترسيم شد تا نهايتاً اهل بيت منزوي شدند پيامبر صلي الله عليه و آله 20 سال زحمت كشيد تا مردم را به اهل بيت نزديك كند آنها هم بعد از آن حضرت 50 سال يا بيشتر تلاش كردند كه مردم را از اهل بيت دور كنند ، و نقطه مقابل آنچه پيغمبر صلي الله عليه و آله مي خواست انجام شد .

پيامبر صلي الله عليه و آله همه همت خود را دراين راه گذاشت كه مردم را باعلي عليه السلام و فاطمه عليها السلام آشنا كند ، به مردم بفهماند زهرا و اهل بيت باشند ، اما ديگراپيغمبراز دنيا رفت نقشه كشيدند و كوشش كردند تا هر چه مي توانند مردم را از اهل بيت جدا كنند و كردند .

اين اجمال مطلب و اما تفصيل آن : قدم اول : اينكه هنوز پيغمبر از دنيا نرفته بود كه گفتند ( حسبنا كتاب الله ) (6)يعني پيغمبر 20 سال مي گويد با قرآن و اهل بيت باشيد ولي اينها هنوز پيغمبر زنده بود و ساعات آخر عمر را مي گذراند كه با كمال جسارت گفتند ( حسبنا كتاب الله ) يعني ما اهل بيت را نمي خواهيم اين قدم اول بود .

قدم اول : ديدند پيغمبر صلي الله عليه و آله در طول اين مدت راجع به شخصيت اميرالمؤمنين عليه السلام مطالب زيادي فرموده ، اين مطالب ممكن است براي نسلهاي آتيه بماند ، بخشنامه كردند كه حديث نويسي ممنوع (7) ، نبايد حديث نوشته شود ، به اين بهانه كه اگر احاديث نوشته شود با قرآن مخلوط مي شود ، و معلوم نمي شود چه چيز حديث و چه چيز قرآن است ، اما واقع مطلب اين بود كه مي خواستند مطالبي را كه پيغمبر راجع به علي عليه السلام و اهل بيت عليه السلام فرموده بود نوشته نشود و براي آيندگان نماند صورتي كه بود حفظ كرد ، دشمنان از روي بغض و كينه و دوستان از راه تقيه و ترس ، فضائيل او را پنهان كردند ولي تمام كتابها پر است از فضائل او (8( .

قدم سوم : چون پيغمبر از فضائل و شخصيت حضرت علي عليه السلام بسيار گفته بود ، لازم ديدند شخصيتهاي كنار علي عليه السلام بتراشند ، و علم كنند كه اگر اسم علي عليه السلام مي آيد اسم آنها هم كنار علي عليه السلام باشد ، و از اين راه وارد شدند كه اگر ارزش علي عليه الصحابه پيغمبر زيادپناه علمي شما علي عليه ااما شرايط وقتي مي خواستند مسأله اي سؤال كنند گاهي از علي عليه السلام مي پرسيدند و گاهي از ديگران ، و تقريباً به صورتي جا افتاده بود كه علي عليه السلام يكي از صحابه و ديگران هم صحابه هستند ، ولي اصرار بود كه روي صحابه بودن تأكيد شود و به اين صورت در كنار علي عليه السلام شخصيت هاي بدلي تراشيدند ، اين يكي از خطرناك ترين نقشه ها بود ، مردم هم بصيرت و آگاهي لازم را نداشتند .

سالي كه حضرت سجاد عليه السلام از دنيا رفت ، آن سال را عام الفقهاء ناميدند ، يعني گفتند در اين سال چند نفر از فقها از دنيا رفتند كه يكي از آنها حضرت سجاد است و دومي و سومي و چهارمي ديگران .

جو را طوري كرده بودند كه امام سجاد عليه السلام به عنوان يك فقه مثل ساير فقها معرفي گردد نه اينكه شخصيت او شخصيت استثنايي باشد .

اين قدمهايي بود كه قبل از دوران خلافت علي عليه السلام انجام شد در دوران 5 ساله خلافت آن حضرت ، جنگها و گرفتاريهايي كه براي حضرت پيش آوردند ، مانع شد كه بتواند جو را عوض كند و خود را درست معرفي كند .

اگر مي بينيد بعد از عثمان سراغ علي عليه السلام آمدند معنايش اين نيست كه شيعه علي بودند و شناختي مانند ما از علي عليه السلام داشتند بلكه سراغ آن علي عليه السلام رفتند كه به خيال خ ودشان مثل اولي و دومي و سومي بود ، گفتند اين چهارمي آنها است ، شاهدش اينكه حضرت هر جا مي خواست دست به اصلاحي بزند كه يا به اولي يا دومي بر مي خورد نمي گذاشتند يعني در اين پنج سال هم دنبال علي به عنوان اهل بيت نبودند ، البته بركات اين دوران زياد بود از جمله نهج البلاغه ، و شايد بيشتر مطالب علمي كه از علي عليه السلام براي ما مانده از همين دوران است .

قدم چهارم : معاويه با يك بخشنامه رسماً اعلام كرد كسي حق ندارد فضيلتي از فضائل علي عليه السلام را نقل كند ، قبلي ها گفته بودند ننويسيد ، نگفته بودند نقل نكنيد ولي اين يك قدم جلوتر گذاشت و گفت كسي حق ندارد فضيلتي از فضائل علي عليه السلام را نقل كند و چون قدرت داشت تا حد زيادي مؤثر افتاد .

قدم پنجم : بخشنامه كرد قدري از فضائل ديگران نقل كنيد يعني اول گفت از علي عليه السلام سخن نگوئيد ، بعد گفت از ديگران بگوئيد ، كسانيكه دين نداشتند و دينشان پول و دنيا بود شروع كردند به نقل احاديث جعلي و حتي احاديثي درباره فضيلت خود معاويه ، به صورتي كه خود معاويه فهميد رسوائي بار مي آيد ، بخشنامه كرد كه ذكر فضائل ديگران كافي است .

قدم ششم : در گذشته جرأات نمي كردند بر ضد اهل بيت تبليغ كنند ، كسي جرأت نمي كرد عليه فاطمه عليها السلام و علي عليه السلام صحبت كند ( مكرر شنيده ايم كه خليفه دوم هفتاد بار در مواقع گوناگون مي گفت " لولا علي لهك عمر " (9) يعني با اينكه علي عليه السلام را از امامت كنار گذاشته بودند از علي تمجيد مي كردند و براي علي عليه السلام شخصيت قائل بودند ) ولي در دوران معاويه تبليغ بر ضد اهل بيت شروع شد اگر مي شنويم وقتي خبر رسيد كه علي عليه السلام در محراب شهيد شده بعضي تعجب كردند كه مگر حضرت اهل نماز بود ؟ اگر مي شنويم كه مي گويند پاي جنازه امام مجتبي عليه السلام 250 يا 300 زن از همسرهاي آن حضرت بودند اينها تبليغات سوء بود آنها مي خواستند با تبليغات امام عليه السلام را زن باره معرفي كنند اين تبليغات بقدري مؤثر بود كه در دوران امامت 10 ساله امام حسين عليه السلام ( از سال 50 تا 60 ) اصلاً كسي سراغ او نمي رفت همان امام حسيني كه پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره اش آن همه سفارش فرموده بود كه اگر امام هم نباشد به حكم حديث ثقلين مردم بايد در مورد مطالب ديني به او رجوع كنند اصلا ً مردم به او رجوع نمي كردند .

علامه طباطبايي (ره) فرمودند يك دوره كتاب وسائل الشيعه را از آغاز تا انتها مطالعه كردم ( وسائل الشيعه كتاب حديثي است و 35 هزار حديث فقهي دارد ) در اين كتاب و در اين 35 هزار حديث به موردي برخورد نكردم كه در طول 10 سال امامت امام حسين عليه السلام يك نفر از امام حسين يك مسأله شرعي ديني سؤال كرده باشد ، اين مسأله انزواي اهل بيت عليه السلام را نشان مي دهد .

اگر اغو صفات خدا ومعرفي نكنند و معارف و فقه از اين خاندان گرفته نشود انحرافات بسياري پيش مي آيد ، اگر امام صادق عليه السلام و معارفي را كه بيان فرموده ، و معارفي گكه از اهل بيت براي ما باقي مانده نبود ما چه داشتيم ؟ ببينيم كساني كه با اهل بيت نبودند و نيستند راجع به خدا چه مي گويند ، باور مي كنيد همين امروز علمايي هستند كه خدا را جسم مي دانند ؟ (10) اين بخاطر جدائي از اهل بيت عليه السلام است اينكه امام باقر عليه السلام فرمودند به مشرق برويد به مغرب برويد علم صحيح فقط و فقط در خانه ما پيدا مي شود (11) واقعيت است چون فقط اين خانه است كه با وحي سر و كار دارد و آيه تطهير مصونيتش را در گرفتن مطالب از مبدء وحي و بيان مطالب بيان كرده است و صد در صد از خطا و اشتباه مصونند ، ديگران چه مصونيتي دارند ؟ به ديگران چه اطمينان و اعتمادي است ؟ مطلبخدا صلي الله عليه و آله از قبل از علي عليه السلام و دوران پنج ساله حضرت ظواهر محفوظ بود ، خود آنها هم دست به فحشاء و منكرات ظاهري نمي زدند ولي در دوران معاويه فحشاء و منكرات از خود كساني كه بايد حافظ و حامي دين باشد شروع شد .

مطلب سوم : زمزمه انكار نبوت و وحي ، موقع اذان بود يكي از بني اميه پرسيد آيا در مجلس غريبه اي نيست گفتند : نه گفت ببينيد اين محمد چه كرده است اسم خودش را پيش اسم خدا گذاشته تا وقتي اذان بگويند اول نام خدا را ببرند بعد اسم او را ، يعني انكار رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله را زمزمه مي كرد .

اكند و يزيبالملك فلا خبرجاءيعني محمد آمد سلطنتي كرد و رفت وحي و نبوتي در ميان نبود .

اينها شرائطي بود كه امام حسين عليه السلام ديد اگر ساكت بماند از اسلام چيزي نمي ماند و به فرموده آن حضرت : " و علي الاسلام السلام إذ بليت الامه براع مثل يزيد " (13) .

امام حسين عليه السلام چه كرد ؟ به همان دستور كلي كه براي همه هست عمل كرد در روايت است كه اگر حادثه اي پيش آمد كه دين در خطر بود بايد جان و مالتان را فداي دين كنيد (14) امام حسين عليه السلام در عمل نشان داد كه من همان حسين هستم كه پيامبر صلي الله عليه و آله درباره ام فرموده حسين مني و أنا من حسين (15) .

من بايد فداي دين شوم ، ارزش دين از من زيادتر است ، وقدين شود تكليف ما معلوم است .

ما بامجالس درس دين داري بگيريم يعني بفهميم دين آنقدر اهميت دارد كه شخصيتي مانند سيدالشهداء عليه السلام براي حفظ آن تن به شهادت مي دهد .


پاورقي

1- بحرلر 75/ 55

2- بحرلر ، 44/ 326

3-5- لغدير 1/ 176 فضئل لخمسة م ل2/ 52 بحرلر 2 / 100 رسلة لثقلي ي

6- لغدير : 5/ 340

7- سيري در صحيحي : 37

8- بحرلر 41/ 139 ب قل ز رح ج لبلغ ب بي

10- سيري در صحيحي

11- بحرلر 46/ 312

12- لغدير 11/14

13- بحرلر 4/ 326

14- بحرلر 75/ 55

15- بحرلر 43/ 261


حضرت حجه الاسلام و المسلمين جناب آقاي استادي