بازگشت

اصحاب امام حسين(ع)


ماموران ابن زياد پريدند و دستان او را بشدت بستند و بعد گفتند: گردن خود را راست نگاه دار.

هاني گفت : من در تقديم جان به شما چنان سخاوتمند نيستم و در كشته شدن خويش شما را ياري نمي كنم .

غلامي از غلامان ابن زياد، شمشيري بر هاني زد، كارگر نشد.

هاني گفت : بازگشت به سوي خداست .

خدايا به سوي رحمت و رضوان تو مي آيم .

آنگاه غلام ابن زياد شمشيري ديگر زد، هاني به خيل شهيدان پيوست .

شاعر اسدي در اين باره چنين سرود: اي نفس ! اگر نمي داني مرگ يعني چه ؟ به هاني و پسر عقيل در بازار كوفه بنگر.

دلاوري را ببين كه شمشير استخوان صورت او را شكسته و كشته ديگري كه از بلندي به پايين انداخته شده است .

آنان به فرمان ملعوني كشته شدند و جز اخبار گذشتگان گشتند.

شما اندامي را مي بينيد كه مرگ ، رنگ آن را دگرگون كرد و خون وي از هر راهي جاري است .

راد مردي كه از يك دوشيزه پرده نشين با حياتر و از هر سلاح دو لبه ، صيقلي تر و برنده تر بود.


سيد عبدالحسين شرف الدين موسوي