بازگشت

شب چهارم محرم


بسم الله الرحمن الرحيم

" الحمد لله رب العالمين باري الخلائق اجمعين ثم الصلاة و السلام علي سيد الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابي القاسم محمد " صلي الله عليه و آله " و اللعن علي اعاديهم اجمعين من الان الي يوم الدين " ياران با وفاي امام حسين " عليه السلام " قال الله العظيم في محكفتية آمنوا بربهم و زدناهم هدي " [1] ، حضرت اباعبدالله الحسين در شب عاشورا القاب و عبارات بسيار زيبائي درباره ياران خود به كار برده اند يكي از آنها لقب " اوفي " است كه درباره ياران خود به كار برد و چنين فرمود : " اما بعد فاني لا أعلم اصحاباً او في و لا خيراً من أصحابي و لا اهل بيت أبر و لاأوصل و لا أفضل من أهل بيتي ، فجزاكم الله غني خيراً " " اما بعداز اصحاب خود نمي دانم واهل بيتي را ازبيت خود بهتر نمي دانم خداوند شما را جزاي نيدهد " [2] آنچه در تعبير امام نسبت به آنها آمده است گزافه گويي نيست .

شما در جاي خود اين موضوع را توجه كرده ايد كه كلمات امام و پيامبر ، تالي تلو كلمات قرآن است .

همانطوري كه در قرآن ، ما كم و زياد نمي بينيم .

كلمات و الفاظي كه در مدح افراد و يا در مذمت اشخاص ، در تعريف اشياء از ذات اقدس باري تعالي صادر شده است ، دقيق و رقيق ، بدون حشو و زوائد است ، چون كلمات وحي است .

اينكه بعضي مي گويند : فلان عبارت كم يا زياد است ، حق اين است كه بگوئيم : عقل ما نمي رسد ، ما راه توجيه و تأويل آن را نمي دانيم چون اگر معتقد شديم كه قرآن ، وحي است ، كم و زياد در آن معنا ندارد .

كلمات اولياء خدا كه حجج الهي هستند ، بعد از شناخت روي اشخاص ، از بلنداي فكر امام و پيامبر ، صادر شده است و كم و زياد قطعاً ندارد .

اباعبدالله الحسين ( سلام الله عليه ) شب عاشورا مي فرمايد : " من اصحابي ابر و اوفي از شما سراغ ندارم " ، يعني 000/124 پيغمبر آمدند ، همه يار و ياور داشتند ، خاتم النبيين ، پيروان و دوستداران و علاقمنداني داشتند ، اما ياران من يعني شما از همه باوفاتر هستيد .

اين عبارت تعريف اضافه و يا ( نستجير بالله ) از روي احساسات نبوده ، اين كلمات را امام كه مي فرمودند ، راستي آنها به حقايق باور داشتند .

در مقام عمل ما مي بينيم آنهايي كه كربلاسازان بودند و دوستدار سيد الشهداء و دور حسين را گرفته بودند ، فپسر به جان پدر اين چنين وفا نكند كه دست جود تو با دودمان آدم كرد ما باز هم براي نمونه و الگو ، يك مورد را از كربلاسازان عرض كنيم ، بايد معلوم باشد اينهايي كه كربلا جمع شده بودند همه اهل حجاز نبودند ، است كه ما از كوفه انتقاد مي كنيم كه كوفياوفا ندارند ، اما ناگفته نماند كه بعضي از آنهايي كه با حسين ياري و كمك كردند از كوفيان بودند و به قدري جالب كار كرده اند كه مورد تأييد حضرت اباعبدالله الحسين است .

شاكري ها مثلا يك فاميشاكري ها اكثراً از ارادتمندان اهل هستند [3] .

در صفين حضرت علي " عليه السلام " مي فرمود : اگر عدد شاكريها به هزار نفر مي رسيد ، خداوند ، آنطوري كه بايد ، ستايش و پرستش مي شد .

اين حرف معنايش اين است : كه در اين فاميل كمتر افراد نامنظم پيدا مي شود و اكثراً با ايمان هستند .

سعيد بن عبدالله حنفي فاميل ديگري در كوفه هستند به نام حنفي كه يكي از آنها به نام سعيد بن عبدالله حنفي است ، او در كربلا از ياران باوفاي اباعبدالله الحسين است و از آقا مدالي گرفت كه كمتر كسي در كربلا موفق شده است به و عنوان را بگيرد ، زيرا حضرت به او فرمود : " أنت امامي في الجنة " ، تو قبل از من وارد بهشحال توجه شما را به نام يك يار يارانفدائي امعاشورا شد ، عزيز فاطمه مي خواست، ابوثمامه صاعدي [4] نزديك ظهر عرض كرد : يا اباعبدالله به ظهر رسيده ام ، دوست داشتيم يك بار ديگر با شما نمار بخوانيم .

امام حسين دعايش كرد و فرمود : " جعلك الله من المصلين ؛ خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد ".

اهيمت نماز معلوم مي شود عنوان " نمازخوان " بودن يك عنوان زيبا و جالبي هست .

همه ما نماز مي خوانيم ، نماز خواندن و ركوع و سجده انجام دادن غير از نماز خوان واقعي بودن است .

خيلي از مردم نماز مي خوانند ، بعد هم دروغ مي خوانند ، كاهل نماز هستند .

در اين امحرم و عاشورا در تكيه ها واقعاً گاهي تا نيمه شب به سر و سينه مي زنند ، حسين حسين ، مي گويند ، اما جواني كه تا ساعت يك بعد از نيمه شب اين تكيه و آن تكيه بوده است ، مشكل مي تواند نماز صبح را به وقت بخواند ! در روايات آمده است : " اول الوقت رضوان الله وآخر الوقت غفران الله ؛ نماز اول وقت بهشت و رضوان پاداش آن است و نماز آخر وقت به غفران و لطف خدا مورد قبول است " امام صادق " عليه السلام " مي فرمودند : " امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلوة ، كيف مواظبتهوقتهاي نماز كه چگونه مراقبت اول وقت[5] .

همانطوري كه شما محاسبات بازار را مرتب كنترل مي كنيد ، مبادا امروز بگذرد ، چكي كه بايد وصول كنم ، نكنم .

ببين براي مال دنيا چقدر دقيق و وقت شناس هستيم ؟ اما نماز را مي گويي ؛ هر وقت شد مي خوانيم ، براي كارهاي معمولي تلاش مي كنيم وقت شناسي مي كنيم .

اين معيار است كه امام جعفر صادق " عليه السلام " فرموده اند : " امتحنوا " امتحان كنيد شيعيان را در وقت نماز شناختن ، " كيف مواظبتهم عليها " امام صادق " عليه السلام " را مسموم كرده بودند ، حضرت در بستر تب افتاده بودند كه يكي از اصحاب مي گويد : وقتي به عيادت آن حضرت رفتم ، ديدم تمام بدن امام آب شده است ، " فلا يبقي منه الا رأسه " ، يعني جمجمه و سر آقا نمودار بود ، از بدن چيزي باقي نمانده بود .

امام صادق با اين حال چشم خود را باز كرد ، و فرمود : " اجمعوا لي كل من بيني و بينه قرابة ، تمام بستگان را دور من جمع كنيد " .

نزديكان فكر كردند امام چه كاري با آنها دارد ، چند نفر رفتند در خانه بستگان آن حضرت و خويشاوندان را احضار كردن ، دور تا دور اتاق امام صادق " عليه السلام " نشستند .

امام جعفر صادق رئيس مذهب ما است .

دين ما به وسيله امام صادق " عليه السلام " تكميل و تأييد شده است ، اين رئيس مذهب ما موقع رحلت هنگامي كه بستگانشانكرد و فرمود : " ان شفاعتنا لا تنال مبالصلوة " [6] ، يعني ا فرادي كه نماز را سبك بشمارند كاهلي كنند ، نه تارك الصلاة ، يعني اهميتي به نماز نمي دهد هر وقت شد ، شد .

سينه مي زنند دسته در مي كند ، تا يك بعد از نيمه شب عاشورا بيدار است ، اما معمولاً نماز صبح او قضا مي شود .

نماز ظهر و عصر نزديك غروب آفتاب مي خواند ، اينها از شيعيان امام صادق نيستند و شفاعت امام صادق به افراد كاهنمي رسد [7] نماز در صحنه نبرد عاشورا نزديك ظهر بود ابوثمامه عرض كرد : " يا اباعبدالله علاقمه منديم يك بار ديگر با شما نماز اول وقت بخوانيم " ، حسين به او فرمود : " جعلك الله من المصلين ؛ خدا تو را از نماز خوانها قرار بدهد " .

حسين " عليه السلام " مي خواست وسط ميدان كربلا نماز بخواند يا اباعبدالله در حالي كه دشمنان بي حيا هزاران تير به چله كمان گذارده اند و هر لحظه ممكن است كه به جانب تو تيراندازي كنند آقا برويد پشت خيمه ها كه چشم دشمن تو را نبيند اصلاً چه لزومي دارد كه وسط صحرا در دسترس دشمن و تير رس آنها نماز بخوانيد ، حتما حكمت و مصلحتي در نظر مبارك امام " عليه السلام " بوده است كه آقا در مقابل چشم دشمن نماز خوانده ؟ آنچه به نظر مي رسد اينكه امام با اين عمل مي خواست شايعه مخالفت اهل بيت را با دين و احكام ، كه دشمن سالهاي سال روي اين حربه سرمايه گذاري كرده بود منتفي كند و لي اثر نمايد و پرده حماقت و جهل را از مقابل دل و ديده آنها برداشته و آنها را به سوي خدا و دين و آورندگان دين هدايت كند .

تأثير نماز ظهر عاشورا در خنثي كردن تبليغات مسموم بني اميه ناگفته نماند سربازان پسر سعد كه نماز مي خپيغمبر و خدا داشتند ، فكر نمي كآخر جمع شدند ، حجت خدا را كنار دو نهر آب جاري با لب تشنه شهيد كردند .

كسي كه نماز مي خواند ممكن است گناه مرتكب شود ، اما نه اينطور گناه علني و گناه به اين عظمت فاجعه آفريني و حسين كشتن ، واقع مطلب اين است كه عقلشان را دزديده بودند ، حكومت بي داد معاويه و يزيد روي عقل هاي مردم تصرف كرده بودند پول زياد پخش كرده بودند آش با نخود ، طلا ، مشك عسل با زعفران مي دادند ، لبه تيز قدرت تبليغ را گذاشته بودند روي اعصاب و دين مردم .

منبري ها بالاي منبر ( نستجير بالله ) به اميرالمؤمنين علي " عليه السلام " اهانت مي كردند .

مؤذن بالاي مأذنه مسجد در پايان اذان به علي " عليه السلام " اهانت مي كرد و اين جزء مذهب و عقائدشان شده بود ، به حدي تحت تأثير تبليغات مسموم قرار گرفته بودند كه گويند وقتي علي " عليه السلام " را در محراب مسجد كوفه ترور كردند مردم شام تعجب مي كردند و مي گريشه اين اتهامظاهري علي " عليه السلام " شده بود [8] .

بنابراين اباعبدالله الحسين لازم بود روز عاشورا وسط صحراي كربلا جلوي تيررس و چشم كور دشمن نماز بخواند ، بگويد : " خلق الله ، بيچاره ها از خواب بيدار بشويد ، ببينيد من نماز مي خوانم " .

ودر زيارت امام حسين هم اين جلمه آمده است : " اشهد انك قد اقمت الصلوة و آتيت اداشتي ، البته ازنهضت امام حسين است ، اما امام السلام " كه در اين زيارتنامه بيشتر نظرشان روي معناي ظاهري عبارات بوده است علي الظاهر رغماً لانف دشمن و تبليغات سوء دشمن كه حسين نماز نمي خواند حضرت حسين " عليه السلام " به نماز ايستاد ولي دشمن وقت را غنيمت شمرده و هزاران تير انداز تير گذاشته اند به چله كمان تا بدن حسين " عليه السلام " را آماجگه تير كنند ، آيا چه كسي مي تواند از امام در اين حال دفاع كند ؛ يك جوانمرد ، يك نفر به نام سعيد اهل كوفه است ، از فامل حنفيها است ، اين ها سربازان با نام و نشان كربلا هستند .

و اين ياران مجموعه كربلا را بوجود آوردند تا قيام قيامت و آمدن حجة ابن الحسن " عج " اين تشكيلات مي گردد ، هر سال اول محرم كه مي شود ، يك شور و حالي در همه سرها و دلهاي عشاق پيدا مي شود .

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است با اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است سعيد بن عبدالله حنفي ، سپر نماز امام حسين " عليه السلام " سعيد بن عبدالله حنفي اين جوانمرد آمد خدمت اباعبدالله الحسين ، عرض كرد : " حسين جان ، عزيز فاطمه ، مي خواهي وسط صحراي كربلا نماز بخواني ؟ دشمن حيا نمي كند ؟ تيرها را به چله كمان گذاشته اند ؟ بدن مظلوم تو را هدف قرار گرفته اند ؟ تا من يكي سرپا هستم ، تا زنده ام اي حسين ، نمي گذارم ، امان نمي دهم يك تير دشمن به گوشه لباست اصابت كند .

اي حسين ، از تمام وجودم برايت سپر مي شوم " .

گفت و از عهده برآمد .

مي داني چه كرد ؟ ايستاد مقابل اباعبدالله ، تمام وجودش را سپر كرد براي وجود سيد الشهداء و جسم شريف امام حسين ، سرالشهداصابت كند [9] شايد به چامروز مي خواستم ، لب و دهن ، به درد امروز مي خوريد ، گونه ها به درد امروز مي خوريد ، قلب من ، الان موقع كار است ، بعد از اين قلب ، تو نمي خواهد بطپي ، به تو هيچ نيازي نيست ، خدا تو را داده است و من هم مواظبتت كردم تا امروز ، كه از پسر زهرا حمايت كنم .

اعضاء و جوارحم كمكم كنيد .

ايستاد مقابل سيد الشهداء رو به سوي دشمن مثل تگرگ و باران تير مي انداختند ، با چشمش ، با لبش ، با دهانش ، با چانه ، با گردن ، با قلب ، با بازو ، با كف دست " ، اصلاً مي تواني تصور كني يعني چي ؟ گوشه ناخنت را اشتباهي جدا كني ، آب مي كشد ، چرك مي كند ، شب تا صبح خوابت نمي برد .

صبح ، ديگر اعصاب نداري .

مي گويم : تير مي خورد كف دست ، كف دست را سوراخ مي كرد ، مثل ناودان خون سرازير مي شد ، اما اين دست را تكان نمي داد ، همانطور ايستاده بود ، به چشمش تير خورده غرقه به خون شده بود ، اما تكان نمي خورد .

" انهم فتية آمنوا بربهماي زندگي حلال كساني كه در جهان آزاد زيهر روز از اين خراب غم آباد مي رود آنها كه هفته دگر از ياد مي روند در تمام اين مراحل گوش به زنگ بود ببيند نماز حسين " عليه السلام " كي تمام مي شود تا آنكه امام به تشهد رسيدند ، " السلام علينا و علي عبادالله الصالحين ، السلام عليكم و رحمة الله و بركاته " ، وقتي مطمئن شد حجت خدا نمازش به سلامتي تمام شد و وظيفه اش را انجام داد ديگر نتوانست ايستادگي كند .

افتاد روي زمين .

مثل مرغي كه پر ندارد ، تمام بدنش آماجگه تير شده بود ، به قلبش تير نشسته بود ، در چشمش تير اثر كرده خون از بدنش جاري شد ، روي زمين افتاده بود ، امام بعد از نماز از قبله برگشت ، سعيد را در بغل گرفت ، اگر همه عالم روي سر انسان خراب شود فقط لحظه آخر حسين " عليه السلام " سر انسان را به دامن بگيرد خدا مي داند ارزش دارد .

اگر بدن سربازي باكارد و قيچي ريز ريز شود اما موقع رفتن سيد الشهداء يك لبخند به صورتش بزند كار دست است .

در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم امام حسين " عليه السلام " بر بالين سعيد يا اباعبدالله ، حسين جان ، تو را به جان علي اكبر ، موقع رفتن ما را تنها نگذاريد ، آقا مي بيني روز چهارم ماه محرم مردم چه مي كنند ، حسين سرش را به دامن گرفت جمع و جورش كرد ، اصحاب ديدند لبهاي سعيد حركت مي كند ، لبش چاك برداشته اما تكان مي خورد خود آقا خم شد چه مي گويد شنيدند كه با خدا مناجات مي كرد ، حسين " عليه السلام " از اين مناجات لذت برد و صدايش كرد فرمود : " سعيد ، سعيد ، من حسينم " به به بدين مژده گر جان فشانم روا است ، خستگيش تمام شد ، زخمهايش را فراموش كرد متوجه امام شد ، با گوشه لب عرض كرد : " يا بن رسول الله أوفيت يا اباعبداللبه وعدآري ره و رسم عشق اين است جان دادن عاشقان چنين است يعني يا اباعبدالله ، ايا اين كار مرا قبول داري ؟ آيا من به وظيفه خودم عمل كردم ؟ امام فرمود : " نعم انت امامي في الجنة ؛ سعيد تو قبل از من بهشت مي روي سلام مرا به مادرم برسان " [10] اي كه به عشقت اسير ، خيل بني آدمند سوختگان غمت با غم دل خرمند هر كه غمت را خريد عشرت عالم فروخت بي خبران غمت با خبر از عالمند خاك شهيدان تو زنده كند مرده را كين شهداء تا ابد جمله مسيحا دمند اي ياران با وفاي اي مردان خدا تا شما زنده بوديد نگذاشتيد كه تير خطا حتي به لباس امام برخورد كند ، كجا بوديد شما ياران با صفا ، كنار گودال قتلگاه ، وقتي همه دشمن دور حسين " عليه السلام " را گرفته بودند يكي با شمشير مي زد ، يكي با نيزه ، يكي با عصا ، آنهائي كه حربه نداشتند دامنها را پر از سنگ كرده بودند " فرقه بالسيوف ، و فرقه بالعصاء و الحجارة " يكي مي زد به تير و آندگر مي زد به شمشيرش ندانم زاده زهرا چه بود آن روز تقصيرش زينب آمد بالاي بلندي و ديد كه حسينش را مي زنند رو كرد به طرف پسر سعد فرمود : " يابن سعد أيقتل ابوعبدالله و انت تنظر اليه ، اي پسر سعد مگر نمي بيني حسين را مي كشند " .

زينب مي خواهد بگويد اي پسر سعد ، حسين عزيز مادر من است حسين يادگار پيامبر است ، پسر سعد يك حرفي بزن يك كري بكن نگذار من داغ برادر ببينم " .

آ" چنان ناله زد كه پسر سعد با آن شقاوت اشك نحسش جاري شد .

اما بي سعادت رو از دختر علي گرداند يك نگاهي به طرف سربازها كرد و فرياد زد اول برويد هر چه زودتر كار حسينسر مهمان و يارانش بريدند چنين مهمان نسر سركرده جمله شهيدان حسين آن سرور آزاد مردان " و السلام عيكم و رحمة الله و بركاة " -------------------------------------------------------------------------------- [1] ( سوره كهف 1885 آيه 12 .

( همانا آنان " اصحاب كهف " بودند كه ايمان به پروردگار خود آورده و بر هدايتشان افزوديم ) .

[2] نفس المهموم ، ص 137 [3] مرحوم كمره اي مي نويسد ، شاكريها فرزندان شاكر قبيله و بطني از همدانند اكثر آنها از ارادتمندان اهل بيت " عليه السلام " بودند ، و بني شاكر در دوستي اميرالمؤمنين " عليه السلام " از مخلصين بودندو علي " عليه السلام " درباره آنها در صفين فرمود اگر عدد آنها به هزار نفر مي رسيد خداي هر آينه پرستش مي شد چنان كه سزاوار و شايسته بود از شجاعان عرب بودند و نيز از حمات عربند كه به پناه آنها آمدند ، و آنها را ( فتيان الصباح ) لقب داده بودند .

يعني جوانمردي كه سيما و طلعتشان چون روشن است " نقل از عنصر شجاعت ، ج 1 ، ص 133 ، از نصر بن مزاحم منقري در كتاب صفين " [4] ابوثمامه همداني است ساكن كوفه بود در جنگ صفين جمل و نهروان در ركاب علي بود بعداً از ياران امام حسن بود تا كربلا .

[6] ان[7] در سفينة البحار صلاة ، ص 44 ، و ارشاد القلوب آمده : كما كان علي " عليه السلام " يوما في حرب صفين مشتغلاً بالحرب و القتال ، و هو مع ذلك بين الصفين يراغب الشمس فقال له ابن عباس ، يا اميرالمؤمنين ما هذا الفعل ، قال : انظر الي الزوال حتي نصلي ، فقال : ابن عباس و هل هذا وقت الصلاة ؟ ان عندنا لشغلاً بالقتال عن الصلاة ، فقال علي " عليه السلام " علي ما نقاتلهم انما نقاتل للصلاة قال : و لم يترك الصلاة الليل حتي ليلة الهرير ؛ يكي از روزها كه علي " عليه السلام " در جنگ صفين مشغول جنگ شديد بودند .

گاهي نظر به خورشيد مي كردند عبدالله بن عباس به عنوان دلسوزي عرض كرد چرا به خورشيد مي نگريد ( چون يك لحظه چشم از دشمن برداشتن خطرناك بود ) علي " عليه السلام " فرمود مراغب خورشيدم تا وقت نماز برسد و نماز اول وقت بخوانم : ابن عباس گفت : ايا حالا وقت نماز است كه درگير جنگيم ؟ علي " عليه السلام " فرمود براي چه چيز جنگ مي كنيم ؟ مگر نه اين است كه جنگ ما براي نماز است : و علي حتي در ليلة الهرير كه تا به سحر جنگ مي كردند نماز شب را ترك نكردند [8] وقتي كه ظهر عاشورا ابو ثمامه صاعدي به حسين " عليه السلام " عرض كرد ، دوست دارم كه نماز ظهر را با تو بگذارم ، آنگاه خداي خود را ملاقات كنم ، امام فرمود : " از اين قوم بگذاريم " فرياد برداشت ، نماز شم مقبوله درگاه حق نيست ، حبيب بن مظاهر فرمود ، اي خمار قدار ، نماز پسر رسول خدا قبول نيست ، و از تو قبول است ؟ و امام صادق " عليه السلام " براي اينكه مردم را با واقعيتها آشنا كنند ، رغمالاً لانف آن سوء تبليغات وسيع در زيارتنامه سيد الشهداء آورده اند : " اشهد انك قد اقمت الصلاة و آتيت آلزكاة " [9] كمره اي مي گويد : برابر حسين ايستاده بودم امام را از تيرها نگهداري مي كرد ، به جان تنش تير مي آمد ، نوبتي صورت ديگر نوبت سينه اش ، يك بار پهلو را سپر مي كرد ، خاتم المحدثين قمي مي نويسد روايت شده است كه سعيد بن عبدالله حنفي در پيش روي حضرت ايستاد و خود را هدف تير نمود بود ، و هر كجا آن حضرت به يمين و شمال حركت مي نمود در پيش رو[10] ابصارالعين از حتي سقط الحنفي و هو يقول : اللهم العنهم لعن عادو ثمود ، اللهم ابلغ نبيك عني السلام و البلغه مالقيته من ألم الجراح ، فاني اردت ثوابك في نصره نبيك ، ثم التفت الي الحسين " عليه السلام " و قال أوفيت يابن رسول الله " صلي الله عليه و آله " قال الامام " عليه السلام " نعم ، انت امامي في الجنه ثماز ابي مخنف نقل مي كند كه عبدالله حنفي روي زمين افتاد مي گفت اي خدا اينها را لعنت كن مانند لعن عاد و ثمود : اي خدا به پيامبرت سلام مرا برسان و به او ابلاغ فرما اين جراحتها كه من تحمل كردم خدايا رضاو اجر و ثواب تو را از ياري پيغمبر " صلي الله عليه و آله " و آل پيغمبر " صلي الله عليه و آله " مي خواهم ؛ سپس رو پيغمبر " صلي الله عليهعليه السلام " فرمود : بله ( سعيد ) تو به وعده خود وفا كردي و قبل از من به بهشت مي روي " آنگاه روحش به ملكوت اعلي پرواز كرد .




صادقي واعظ