بازگشت

انسان شيفته احسان است


انسان شيفته احسان است : عشر عاشورا ايام متبركي است كه براي زياد شدن ايمان و ولايت بايد بهره برداري كرد جان دين كه ولايت است ظهور و طلوع و زياد شدنش در اين ايام وليالي مي باشد محبت كه حقيقت ايمان است بايد زياده گردد براي روشن شدن مطلب معني ايمان ذكر شود : هر انسان عاقل مكلفي كه سفيه نباشد با اندك تأملي در خودش و آنچه دارا است خدايش را دوست مي دارد مي بيند آنچه نياز داشته از اعضاء و جوارح و علاقه هاي خارجي و داخلي خداوند به او داده است لازمه اين شناسائي و ديدن نعمت ، دوستي خداوند است زيرا خداي تعالي بشر را دوستدار احسان آفريده است ضرب المثلي است كه " الانسان عبيدالاحسان " انسان برده نيكي است فطري هر بشر عاقلي است اگر كسي به او نيكي كرد قهراً به او علاقمند مي شود ودلبستگي پيدا مي كند يعني راستي دل به او متوجه مي گردد .

اين معني حتي در حيوانات نيز موجود است در بعضي مثل سگ كاملاً مشهود است .

به هر انيز بيشتر مي شود - پس از آنكه پرشناختي كه هر چه داري از اوست چشم و گوش و زبان و دست و پا و عقل علاقه ها اولاد و همسر ، زندگي و وسائل و ا قسام خوراك و لباس و مسكن كه به شماره نمي آيد [1] از آنكه چشمت داد تشكر كن : خيلي عجيب است كسي چشمش آب آوره بود نمي ديد نزد دكتري رفت چشمش را ميل زد خوب شد تا آخر عمر به اين دكتر علاقمند و مدحذ او را مي كرد از او تشكر مي نمود چون سبب شد چشمش كه نمي ديد ببيند - اما يك كلمه از خدائيكه اصل چشم را به او داد تشكري نمي نمود چرا از آنكه اين دستگاه عظيم و لطيف را براي تو ساخت يادي نمي كني و همينطور بقيه اعضاء ايمان يعني دلبستگي : لازمه شناختن منعم ، دلبستگي به او يعني ايمان به او است عباشد كه انسان علاقه ها اين نخستين مرتبه ايمان است [3] تا جائيكه دارد به جهت و براي خدابرابر خدا ، اولاد كدام است اسم و رسم حتي جان چه باشد .

اگر رشد عقلي پيدا كند هر احساني و هر نعمتي از هر كس و هر چه هم به او روي آورد بفهمد آن هم از خداست " و ما بكم من نعمة فمن الله " حال كه چنين است بياوريد ، گروش پيدا كنيد به خداي خود دپيدا كنيد .

ديگران كه بي خبرند دور خودشان مي گردند ونندارند اما تو كه مي گوبايد تنها به خدادلبستگيت تنتها به خدا باشد تمام دل متوجه منعم گردد .

واسطه نعمت هم عزيز است : انسان پس از آنكه متوجه شد به تنهائي هيچ وقت معرفت حق پيدا نمي كرد ، از كجا آمده و به كجا خواهد رفت اين دانشها به بركت سفير حق ، واسطه الهي و وجود مقدس خاتم الانبياء محمد( ص )نصيب شده است محمد( ص )آقائي است كه خداوند كريم به لطف و كرمش او را فرستاده و واسطه هدايت و معرفت مردمان قرار داد اگر قرآن محمد نبود كسي چه مي فهميد غرض از آفرينش چيست چگونه بايد خدا را پرستيد ؟ انواع راهنمائيها كه حيات حقيقي بشر به آن وابسته است به واسطه نعمت محمد( ص )است .

پس بايد محمد( ص )را از جان و دل دوست بدارد يعني به او گروش پيدا كند به تعبير ديگر به محمد( ص )ايمان بياورد " آمنوا برسوله " ايمان به محمد( ص )تنها اين نيست كه بگوئي محمد(چه بسا از مشركين و منافقيكه محمد راست مي فرمايد [6] اما علاقه اي به او نداشتند و در نتيجه خشوع دل و تسليم دركار نبود .

بي خبران و بي خردان مال دنيا دلشان را برده پس ايمانشان به مال دنيا است تو كه دلت از خدا و رسول خبهم منحصر به خدبچه دلبستگي دارد يعني ايمانش به چيست [7] حب كمال ، فطري بشر است نكته ديگر : از خصائصي كه خداوند غريزه بشر قراكمال ديد آن را دوست مي پيدا مي كند.

مثلاً ما حاتم طائي را نديده ايم و با او نسبتي نداريم اما چون مي دانيم مردي كريم بوده او را دوست مي داريم .

روزي ايپس ايشان دوست داشتني هستند عدل حسخاي مطلق و هر صفت كمالي كه تصور كنيد اصلش در اهل بيت است اگر كسي آن را شناخت و دوست نداشت معلوم مي شود نشناخته يا خودش خرابست .

دوستي محمد با آل است : مطلب ديگر آن است كه نمي شود كسي محمد( ص )را دوست بدارد اما با اهل بيتش و ذريه اش علاقمند نباشد زيرا : اولا انوار طيبه آل محمد با محمد( ص )يكي هستند چنانچه روايتي در اين زمينه رسيده : اولنا محمد او سطنا محمد آخرنا محمد كلنا محمد همه واسطه هاي هدايت الهي هستند همه اصل كمال و كل كمالند پس علاقمندي بيكي از ديگران جدا نيست ثانياً از نظر فريضه و وجوب شرعي ، شگفت اينجاست كه سني ها هم به قدري روايت در اين مورد دارند كه امام فخر رازي گويد ضرورت دين اسلام دوستي آل محمد و عترت است يعني اگر كسي آنرا منكر شود از اسلام بيرونست شافعي كه عجيب تر مي گويد : يا آل بيت رسول الله حبكم فرض من الرحمن في القرآن آن انزله يكفيكم من عظيم الفخر انكم من لم يصل عليكم لا صلوة له اي خاندان پيغمبر( ص )دوستي شما از طرف خداوند رحمن در قرآن واجب شده است كافي است شما را از فخر بزرگ كسي كه بر شما در نماز ( تشهد نماز ) صلوات نفرستند نمازش درست نيست .

اين معني نه چيزي است كه مسلماني بتواند انكار كند مرحوم اميني در الغدير روايت متعددي به سندهاي عامه نقل مي فرمايد تنها يكي را براي تبرك نقل مي نماييم .

رسول خدا( ص )فرمود : سوگند به خدائيكه جان من در دست قدرت اوست ايمان نياورد بنده ئي به خدا تا وقتي كه من در نزد او دوست داشتني تر باشم از فرزند پدرش خاندانش دوست داشتني تر باشد [8] در برابر محمد و آل ، مال و اولاد و خانواده چيست ؟ اگر محمد و آل محمد بيشتر در دلش جا نكرده باشد ايمان به دنيا و مال و جاه است ؟ نه به خدا و رسول( ص )تا علاقمندي و دلبستگي كه اصل ايمان است به چه باشد ؟ پس بر مسلمان واجب است كاري كنند كه علاقه دلشان محمد و آل شود .

راه نجات و ايمان حقيقي اين است نه تصديق تنها .

ايمان بايد در دل جا بگيرد همانطور كه پول در دلت جا كرده حسين جا كند ، بيشتر جانب خدا و آخرت بيايد .

اين فريضه و واجب است ولايت كه اهم فرائض الهي است ، همان ايمان است كه علاقمندي و بستگي به خدا و آنچه مربوط به خداست .

به خودت بگو آيا وقت آن نرسيده كه ديگر يك طرفي شوي ، خدا را دوست بداري و وسائط نعمت او ، محمد و آل را - آيا نرسيده موقعي كه خواهان بهست شوي نه ماشين و پارك - خدا از تو خشنود باشد خواه دنيايت آباد باشد يا خراب برخلاف اهل غفلت ك دنيايشان آباد باشد ديگر برايشان اهميت ندارد ، گناه كرده ، سستي در عبادت كرده است و با كي هم ندارد چون دل با آخرت نيست .

پاسخ اعتراض واضح مي شود .

اينجا است كه ما حيران مي شويم برادران سني چقدر بي انصافي مي كنند با اين همه رواياتي كه خودشان دارند و نقل مي نمايند به شيعه ايراد مي گيرند چرا هر سال محرم كه مي شود ، به سر و سينه مي زنند ، گريه و زاري مي كنند ؟ با اينكه خودشان نقل مي كنند رسول خدا( ص )فرمود : ايمان وقتي است كه اولاد من عزيزتر باشد نزد مؤمن از اولاد خودش اگر اولادت بميرد ، سالگرد وفات او چه حالي داري ؟ اگر مؤمن هستي علي اكبر بايد در دلت دوست داشتني تر از اولاد خودت باشد.

خودتان مي گوئيد : محمد( ص )فرمود : خدايا من گريانم بر آنچه امت بر سر حسين مي آورند .

حسين را در بغل مي گرفت ، روي منبر گريه ها و ناله ها داشت براي حسين از سر تا پايش رامي بوسيد و مي فرمود : نمي بوسم مگر جاي شمشير و تيرها و نيزه ها را .

در سجده نماز ، حسين بر پشت پيغمبر سوار مي شد ، پيغمبر سجده را طول مي داد بدسستش آهسته حسين را مي گرفت كه نيفتد چقدر بروز علاقه به حسين " ع " مي داد .

در قرآن مي فرمايد روش و سنت پيغمبر را بايد پيروي كنيد .

خود پيغمبر در مجالس متعدد عزايپيغمبر( ص )و عزاي از طريق سني ها هم رسيده مواردي كه پيغمبر در خانه عايشه ، فاطمه ، ام سلمه ، در مسجد و مجمع اصحاب عزاي حسين را بر پا فرمود .

در كتاب سيرتنا و سنتنا مرحوم اميني نقل كرده است كه مضمون آن چنين است : رسول خدا( ص )در خانه ام سلمه استراحت فرموده بود ، حسين آمد ام سلمه جلو آقازاده را گرفت گفت جدت خوابيده است ، حسين اعتنا نكرد رو به رسول خدا( ص )رفته روي سينه پيغمبر نشست .

ام سلمه منتظر است كي پيغمبر بر مي خيزد .

ناگهان صداي گريه رسول خدا را شنيد .

پيش خود گمان كرد كه رسول خدا( ص )چون حسين بي موقع آمده است ناراحت شده است ، عذر چون حسين بي موقع آمده است ناراحت شده است ، عذر خواست كه يا رسول الله من جلو او را گرفتم اما نتوانستم او را باز دارم .

فرمود : ام سلمه من گريه نمي كنم كه چرا حسين آمد گريه ام براي اين است كه جبرئيل گزارشات او را برايم نقل كرد .

كربلاي حسينم را نشانم داد و از خاك قبرش براي من هديه آورد .اينك در دست من است .

آن را نگهدار هر وقت ديدي خون شده ، بدان حسين كشته شده است .

مسلمانان بايد به حكم قرآن مجيد بر رسول خدا اقتداء نمايند عزاي حسين را بر پا كنند .

سجده بر تربت حسين( ع ) از جمله ايرادهاي واهي كه به شيعه مي گيرند ، سجده بر تربت حسين است .

مي گويند شرك و بت پرستي است .

در باره اهل بيت غلو مي كنند .

اولا ما خودمان شرمساريم كه نتوانستيم آن طوري كه سزاوار است بروز محبت و علاقه دهيم .

ثانياً - كار بر عكس است به جاي اينكه ايرادهاي زيادي كه به خودتان است بر طرف كنيد ، به كار صحيح ديگران ايراد مي گيرد ؟ شما روي قالي در مسجد و خانه سجده مي كنيد آيا يك روايت ( هر چند ضعيف ) داريم كه رسول خدا( ص )بر قالي سجده كرده باشد ( اصلا در آن زمان قالي معلوم نيست بوده ) يا اذن داده باشد كه روي فرش سجده كنند شما بدعت گذاشته ايد نه ما كه به روي خاك سجده مي كنيم .

روايات سجده از صحاح سته رواياتي كه در صحاح سته در باب سجده نقل شده، مرحوم اميني در " سنتنا و سيرتنا " در سه دسته جمع آوري فرموده است .

يك دسته روايات مضمونش اين است كه رسول خدا( ص )از اول بعثت تا آخر عمر در اوقاتيكه هوا زياد گرم نبوده ، روي ريگ و خاك سجده مي كرد .

دسته دوم - گاهي كه هوا گرم بو د مسلمانان ريگهاي كف مسجد را كه داغ بود در دست مي گرفتند قدري كه از حرارت مي افتاد بر آن سجده مي كردند گاهي نيز حصيري كه از سعف خرما بو د مي انداختند قدري آب رويش مي پاشيدند و بر آن سجده مي كردند .

دسته سوم - روايت ديگري كه باز سني ها نقل كرده اند وقتي پيش آمد كه محل سجده پيغمبر سخت داغ بود كه پيشاني مي سوخت رسول خدا دامنش را كشيد روي سنگ و بر آن سجده كرد و اينطور نتيجه گرفته مي شود كه مسلمانان روي خاك و سنگ سجده مي كردند مگر وقتي ضرورت اقتضاء كند .

بنابراني سجده بر فرش پشمي يا پنبه اي بدعت است نه روي خاك ، چون اصل آن است كه روي خاك سجده كنند .

چرا مهر كربلا درست مي كنند ؟ عمده ايرادي كه دارند اين است كه چرا خاك كربلا را به صورت مهر درست مي كنند ؟ كسي كه مقيد به نمازهاي پنجگانه است و مقيد است حتماً محل سجده اش خاك نظيف باشد در خانه روي فرش است ، در مسافرت است موقع نماز چه كند ؟ بايد يچزي كه سجده بر آن دست است همراه داشته باشد چه بهتر از خاك نظيف و طاهر به صورت مهر اما خصوص خاك كربلا كه ايراد مي گيرند هم اكنون گفتيم كه روايت از خود عامه است .

حضرت رسول خدا( ص )به ام سلمه فرمود جبرئيل از خاك كربلا براي من هديه آورد آن را بوسيد فرمود بوي بهشت مي دهد .

اين قطعه از زمين بداعي خدا ، محب خدا ، عبدخالص خدا ، حسين نسبت دارد و شرافتش را پيغمبرشناخت و عملا و قولا به ما رساند .

كربلا پاره اي از بهشت است : رسول خدحسين را در كربلا ، پس هر آينه كربلا از بهشت است [9] خدا هم طول عمر به جابر داد و موفق گرديد قبر حسين را زيارت نمايد : حديث مشهور زيارت جابر در روز اربعين حسين را شنيده ايد .

اگر چشم بصيرتي باشد سزاوار است خاك كربلا را تو تياي چشم كنند ، خاكي كه رسول خدا به آن متبرك مي شد .

تربت حسين همراه جنازه صاحب كتاب " مدارك الاحكام " مي نويسد : در زمان حضرت صادق( ع )زن زانيه اي بود بچه هائيكه از زنا مي زائيده در تنور مي انداخت و مي سوزاند .

وقتي كه مرد پس از غسل و كفن او را به خاك سپردند ، زمين جنازه اش را بيرون انداخت .

جاي ديگر او را دفن كردند باز زمين او را نپذيرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق( ع )متمسك شد : اي پس پيغمبر به فريادم برس .

فرمود كارش چه بود ؟ عرض كرد زنا و سوزاندان بچه هاي حرامزاده .

فرمود هيچ مخلوقي حق ندارد مخلوقي را بسوزاند ، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است : عرض كرد حالا چه كنم ؟ فرمود مقداري از تربت حسين با او در قبر بگذاريد .

تربت حسين " ع " امان است همراهش كرد زمين او را پذيرفت .

در توقيع مبارك حضرت حجة بن الحسين عجل الله تعالي فرجه نيز اذن داده شده است يكي از شيعيان به حضرت ( در زمان غيبت صغري توسط نائب خاص حضرت ) مي نويسد آيا جايز است ما تربت حسين را با ميت در قبر بگذاريم يا با تربت حسين كفن بنويسيم ؟ حضرت در پاسخ مرقوم مي فرمايند : هر دو جايز و كار پسنديده ايست البته بايد رعايت احترام تربت بشود .

مهر يا تربت مقابل يا زير صورت ميت باشد بلكه به بركت خاك قبر حسين ، قبر ميت محل امن باشد از هر بلا و آفت و عذابي در امان گردد .

اگر در خود خاك كربلا دفن شود چه بهتر


پاورقي

[1] و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها " سوره ابراهيم 14 ، آيه 34 " [2] قل ان كان آباوكم و ابناؤكم و ..." سوره توبه 9 ، آيه 24 "

[3] و الذين آمنوا اشدحبالله " سوره البقره 2 ، آيه 165 "

[4] رضيت بالله رباً " تعقيب نماز "

[5] اللهم ما بنا من نعمة فمنك " تعقيب نماز"

[6] وجحدوا بها واستيفنتها الغسم " سوره نمل 27 ، آيه 14 "

[7] بل الانسان علي نفسه بصيرة والوالقي معاذيره " سوره قيامت 75 ، آيه 14 " [8] والذي نفسي بيده لا يؤمن عبدالله حتي اكون احب اليه من ولده و والده و يكون عترتي احب اليه من عترته " الغدير "

[9] يا جابرزر قبر الحسين بكربلا فان كربلا قطعة من الجنة


شهيد دستغيب