بازگشت

خطر سكوت در برابر ظالم


عاشورا صحنه آزمايش الهي

"بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ" عزيزان بحث را در شام غريبان مي بينند بعد از غروب عاشورا؛ من هم معلم قرآن هستم، چه آيه اي مناسب است كه امشب هم درسهايي از قرآن باشد هم تناسب داشته باشيم با عاشورا.

فكر كردم اين آيه را من بنويسم آيه "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ" همينطور كه من مي نويسم شما هم بخوانيد با صداي بلند، "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ" البقرة/155 يك بار ديگر، "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ" البقرة/155-156 "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ"؛ مسئله آزمايش حدود بيست بار در قرآن مطرح شده كه ما شما را همه را آزمايش مي كنيم.

اين هم باز تأكيد، لامِ لَ يعني تأكيد، "وَلَنَّ" نون مشدد هم يعني حتماً "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ" لام يعني قطعا، نون مشدد هم يعني قطعا، يعني قطعاً قطعاً همه شما را امتحان مي كنيم.

مشكلات و مصيبتها، ابزار آزمايش الهي به چه امتحان مي كنيم؟ به مقداري از خوف، مي خواهم بترسانمتان، دهها هزار نفر مي آيند كربلا براي جمعيت شصت هفتاد نفري، "جُوعِ"، آب را مي بندند، "وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ" لباسها و اجناس خيمه را غارت مي كنند، "وَالْأَنفُسِ" حتي از علي اصغر هم نمي گذرند، "وَالثَّمَرَاتِ" شما را امتحان مي كنيم با سختي ها "وَبَشِّرْ" بشارت بده به آنهايي كه در مقابل اين سختي ها مقاومت كردند.

يك كلمه امام حسين فرمود (هيهات)، (هيهات منّا الذله) نگفت (هيهات منّي) فرق است بگويد (هيهات منّي) يا (هيهات منّا) اگر مي گفت (هيهات منّي) يعني منِ حسين، حسابش جداست، من زير بار ذلت نمي روم شما رفتيد طوري نيست، اما مي گويد (منّا)، (نا) يعني ما همه، (السلام علينا)، "اهدِنا"، "الصراطَ المُستَقيم" ني، يعني من، نا يعني ما، (هيهات منّا) يعني هر كس خون حسين در بدنش باشد زير بار ذلت نمي رود.

اين از زمان امام حسين بوده، الان هم اگر خواستند در هر قراردادي راجع به انرژي ها، راجع به مسئله هسته اي خواستند ايران را ذليل كنند، اين خون اگر در بدن ايران باشد زير بار ذلت نمي رود.

اين شعار اصلا تاريخ مصرف ندارد، يعني هميشه تر و تازه است.

امتحان خدا هميشه تر و تازه است، هنوز هم انسان امتحان مي شود، به صحنه هايي، پولي، زوري، تهديدي، تطميعي، هميشه همه ما در معرض امتحان هستيم، پولدار امتحان مي شود با پولش، بي پول امتحان مي شود با بي پولي اش.

هركسي به يك چيزي امتحان مي شود.

يكي با شهوت يكي با قدرت، يكي با رأي آوردن امتحان مي شود، يكي هم با رأي نياوردن امتحان مي شود.

يكي رأي مي آورد تا ببينيم چقدر از رأي آوردنش، مثلا چه مي كند با رأي آوردنش، يكي هم رأي نمي آورد تا ببينيم حالا كه رأي نياورد چه مي كند.

"وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ الْخَوْفِ"، "جُوعِ"، "نَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ" فلسفه امتحان و آزمايش الهي خوب، در اينجا چند تا مسئله هست؛ اول اينكه چرا خدا ما را امتحان مي كند؟ خدا كه مي داند ما چه كاره هستيم! امتحان خدا براي دانستن نيست، ببين ما كه چاي روغن را امتحان مي كنيم يك چيزي را مي كشيم امتحان كنيم، ما نمي دانيم، امتحان مي كنيم تا بدانيم، امتحان ما براي اين است كه تا بدانيم، امتحان خدا براي دانستن نيست، خدا از اول مي داند چه كسي چه كاره است، امتحان خدا براي اين است كه تا از ما كار سر زند، چون اگر از ما كاري سر نزد كه خدا مزد نبايد بدهد.

شما مي داني اين آقا حلّاج است، تا لحاف ندوزد كه پول به او نمي دهي.

اين آقا هم بنّا است، اين آقا هم آهنگر است، اين آقا هم مكانيك است، شما كه ماشينت را مي دهي، ماشينت را مي دهي تا كاري كند از او كاري سر زد، آنوقت تو مزد به او مي دهي.

خدا كه امتحان مي كند براي دانستن نيست، خدا مي داند، براي اين است كه امتحان مي كند تا از ما در مقابل سختي ها يك كاري سر زند، آنوقت يك كاري كه سر زد آنوقت بر اساس كار به ما مزد مي دهد.

پس سؤال اول جواب داده شد، سؤال: خدا كه مي داند چرا امتحان مي كند؟ سؤال است، پاسخ: امتحان خدا براي دانستن نيست، امتحان ما براي دانستن است، امتحان خدا براي اين است كه از مردم يك كاري سر بزند، كار كه سر زد مزد بدهد، مثل اينكه شما به لحاف دوز مي داني، شما علم داري كه اين لحاف دوز است اما با دانستنت آقا من چون علم دارم لحاف دوز هستي پول را بگير، نخير، با خدا، ما با علم لحاف دوزي پول به لحاف دوز نمي دهيم، بايد از او يك كاري سر بزند، خدا هم با علمش مزد نمي دهد، با اينكه از ما كاري سر بزند مزد مي دهد.

اين جمله اي كه گفتم مالِ اميرالمؤمنين است.

دو، تازه مي گويد: "بِشَيْءٍ مِنْ الْخَوْفِ"، اين "شَيْءٍ" يعني يك چيز كمي، كربلا چقدر بود؟ نصف روز بود، اينها با نصف روز روسفيد تاريخ شدند و يزيديها با نصف روز روسياه ...

چيزي نيست، دندان سرِ جگر بگذاريد دنيا كوچك است، كم است، تا رويت را برمي گرداني تمام شده است.

خودشان را فروختند به چي؟ "بِشَيْءٍ"، "شَيْءٍ" يعني مقدار كم، "شَيْءٍ" يعني مقدار كم.

حالا اين آيه تلخي ها را گفته.

يك آيه ديگر داريم شيريني ها را هم گفته.

مي گويد: "وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ" الأنبياء/35 يعني با تمام شيريني ها و تمام شرها شما را امتحان مي كنم.

يعني ابزار امتحان در اين آيه تلخ است، خوف تلخ است، گرسنگي تلخ است، مال از بين برود تلخ است، داغ ببيني تلخ است، اين آيه همه تلخي ها است، اما يك آيه ديگر داريم كه خدا با شيريني ها هم انسان را امتحان مي كند.

ابزار امتحان چي است؟ تمام شيريني ها و تمام تلخي ها.

اين هم يكي.

مردم در مقابل امتحان چهار دسته هستند.

مردم چهار دسته هستند.

عكس العمل متفاوت مردم در برابر آزمايشهاي الهي 1- جيغ مي زنند، اصلا توان ندارند، قرآن مي گويد: "إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا" المعراج/20، " جَزُوعًا" يعني جزع مي كنند، عده اي در مقابل سختي ها جيغ مي زنند، يك چيزي پايين و بالا شود نرخش، به همه كس فحش مي دهد.

هرچه مي گويي آقا بيا، درست است اين كار نبايد بشود، اما گناه اين چي است؟ گناه اين چي است؟ پياز گران مي شود، به منِ طلبه فحش مي دهد، مي گوييم آقا بيا، حرف شما درست، گراني درست، اما حالا پياز گران است تقصير من است؟ اين دينش را راحت مي فروشد.

نمي گويم جيغ نزنيد، جيغ بزنيد منتهي آن كسي را كه بايد جيغ سرش بزنيد، جيغ بزنيد.

گنه كرد در روم آهنگري ز شوشتر زدند گردن مسگري 1- گروهي جيغ مي زنند.

2- گروهي صبر، عده اي صبر مي كنند در مقابل سختي ها.

3- گروهي داوطلب هستند، اصلا سراغ سختي ها مي روند.

من يك مثل مي زنم مانند پياز، پياز و فلفل را بچه كه آدم دورش مي گذارد جيغ مي زند، بزرگتر كه مي شود صبر مي كند، بزرگ بزرگ كه مي شود اصلا پول مي دهد اين پياز و فلفل را مي خرد.

يك پياز هم بيشتر نيست، يكي در مقابل بچه سر سفره حلوا را دوست دارد از ترشي فرار مي كند، اما مادر بچه ترشي و حلوا را با هم زيبا مي بيند.

ولذا زينب كبري فرمود: (ما رأيتُ الا جميلا) يعني هرچه مي بينم زيباست.

يعني هم ترشي زيباست، هم حلوا زيباست.

ما بچه هستيم كه مي گوييم اين تلخ است اين شيرين براي بزرگان شيريني و تلخي وجود ندارد.

عده اي اصلا حمد مي كنند.

در زيارت عاشورا داريم: (اللهم لك الحمدُ حمدَ الشاكرين)، (اللهم) خدايا، (لكَ الحمد) براي تو حمد است، (حمد الشاكرين) حمد كساني كه شكر مي كنند چي؟ (علي مصابهم) مي داني چه مي گويد؟ مي گويد در مقابل مصيبت ها حمد مي كند، مگر مصيبت حمد دارد؟ بله، آدم مي داند كه ؟؟؟ بيشتر مي شود.

يك كسي كه بار سنگين بلند مي كند، بار سنگين است اما مي گويد عوضش مردم ديدند، عوضش قهرمان جهان شدم.

آسان شدن سختيها، با توجه به حضور خداوند اگر آدم بداند مردم مي بينند سنگيني برايش آسان مي شود، آنوقت مي گويد خدا مي بيند، علي اصغر وقتي گلويش پاره شد امام حسين فرمود (حوّل علي) آسان است، (أنّه بعين الله) يعني خدايا تو مي بيني، ببين اين است، علي اصغر است، يعني همين كه خدا مي بيند فشار كم مي شود، (حوّل علي) يعني آسان شد براي من، انسان اگر ايمانش زياد شود همه مشكلات آسان مي شود.

خود زينب كبري نقل شده كه آمد بالاي سرِ امام حسين، آخر كلمه (ءَأنت أخي) مهم است، يعني تو برادر مني، شك كرد، يعني خيلي بايد بدن تكه تكه شود كه برادر و خواهر همديگر را نشناسند، بعد زينب كبري فرمود: (ربّنا تقبّل منّا هذا القليل) حسين قابل شما را ندارد، (هذا القليل)، (هذا القليل) كم است، قبول كن.

يعني زينب كبري به قدري معرفت دارد كه ....

من سفارش نمي كنم به نماز شب خيلي، گاهي ممكن است لاي حرفهايم بگذارم ولي شام غريبان به اعضاي خانواده ام، دخترهايم مي گويم امشب را، نماز شب را بخوانيد شما، چون زينب كبري امشب را نماز شب خواند.

آخر آدم، زينب كبري دو تا از بچه هايش شهيد شدند، برادرش هم شهيد شد، اين همه داغ ديد، حالا تازه از نمازشب دست برنمي دارد.

نماز اول وقت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا امام حسين از مستحباتش كم نكرد، يعني خوب بابا اذان مستحب است، حسين جان روبروي جمعيت است حالا از خير اين مستحب بگذر، نمي گذرم، اذان هم بايد بگويم، اقامه هم بايد بگويم، نماز را من بايد با جماعت بخوانم، بايد هم اول وقت بخوانم.

يعني امام حسين ذره اي از مستحباتش كم نكرد.

آنوقت چقدر ما بايد، چقدر ما بايد مشكل داشته باشيم كه سر يك چيز ساده به راحتي از نماز بگذريم.

سي تا تير خورد، سي تا تير به امام حسين پرتاب كردند، براي دو ركعت، شما مي دانيد نماز امام حسين شكسته بود؟ چون دوم وارد كربلا شد، دهم شهيد شد، مسافر هشت روزه نمازش شكسته است، نماز شكسته دو تا حمد دارد، دو هفت تا چهارده تا، دو تا "قل هوالله" هم بگو ده تا و چهارده تا بيست و چهار تا، دو تا هم ركوع، بيست و شش تا، چهار تا هم سجده، سي تا، تشهد هم خلاصه اش چهار كلمه مي شود، چهار جمله، يعني امام حسين سي و چهار تا جمله گفت سي تا تير خورد.

بعد هم زينب كبري به قدري مقامش بالاست كه امام حسين مي گويد زينب جان در نماز شب به حسين دعا كن، اين خيلي است، يعني چه نماز شبي است كه امام حسين به زينب كبري مي گويد در نماز شب براي من دعا كن.

پارسال، پيارسال بود يك بحثي داشتم، اخيراً در اين دكتراي مديريت هايي كه در دانشگاه مي خوانند يك بابي باز شده تحت عنوان مديريت بحران، يعني در شرايط بحراني بايد چطور منطقه را، مثلاً زلزله بم كه مي شود مديريت بحران، مديريت بحران، آقايان اساتيد دانشگاه، دكتراي مديريت، كساني كه مدرك دكتراي مديريت از شرق و غرب گرفتيد، بيائيد مديريت بحران را از زينب كبري عصر عاشورا ياد بگيريد، مديريت بحران.

بايد خودش را نگه دارد، تسلط بر خود.

بايد چنان سخنراني كند كه كاخ يزيد بلرزد، بايد بچه ها را جمع كند، بايد به ديگران روحيه بدهد.

مديريت بحران قهرمانش روي كره زمين در طول تاريخ زينب كبري است، اين مديريت بحران اين است.

شما در دانشگاه مديريت، اين را من از دكتراي مديريت شنيده ام، آنهايي كه هم دكتر مديريت هستند، هم بيست سال، بيست و پنج سال مديريت كردند، مي گفت ما يك سر فصلي داريم در مديريت به نام استفاده از فرصت، استفاده از فرصت يكي از سرفصل هاي مديريت در دانشگاه ها، دكتراي مديريت مي خوانند، استفاده از فرصت را بيائيد مسجد كوفه، تا يزيد خواست منبر امام سجاد را به هم بريزد گفت مؤذن اذان بگو، تا گفت (اشهد أن لا اله الا الله) گفت وايسا، وايسا، استفاده از فرصت، گفت (لا اله الا الله) من هم مي گويم، تا گفت (أشهد أنّ محمداً رسول الله) استفاده از فرصت، گفت جد من است، (اللهم صل علي محمد و آله محمد).

تا اينها بردند در كوفه و شام بگردانند سخنراني كرد، يعني خودشان را نباختند.

به بچه كوچولو، (الله اكبر).

دكتراي علوم تربيت، علماء، حجه الاسلام ها همه جمع شويد ببينيم اين چي است، يك بچه كوچولو را همه به او گفتند حرف بزن، از اين بچه هاي امام حسين كه كربلا شهيد شده، گفتند يك چيزي بگو، گفت: (الحمد لله عدد الرمل و الحطاء)، الله اكبر، به عدد دانه هاي شن خدا را شكر.

ما بعد از 1400 سال وقتي ؟؟؟ غذا خورديم مي گوييم صد هزار بار شكر، صد هزار تا چيزي نيست، صد هزار تا يك مشت شن است، بچه كوچولو گفت به عدد تمام دانه هاي شن كره زمين شكر، (الحمد لله عدد الرمل و الحطاء) اصلا آدم گيج مي شود، مديريت بحران زينب كبري، استفاده از فرصت سخنراني امام سجاد، آرامش عشق به خدا، آقا من ديگر نماز نمي خوانم، چرا؟ تخم مرغ گران شده، من ديگر پشت سر اين آقا نماز نمي خوانم، چرا؟ عوض عطسه سرفه كرد، من ديگر...

چرا؟ راحت، چه زود مي برد.

بچه كوچولو اين همه حادثه ديده، بازهم مي گويد به عدد دانه هاي شن الحمدلله.

ما در مقابل امتحان چهار رقم امتحان داريم.

عده اي جيغ مي زنند، "إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا" المعراج/20، عده اي صبر مي كنند، " وَبَشِّرْ الصَّابِرِينَ" كه در همين آيه است، عده اي داوطلبانه سراغ مي روند، عده اي اصلا خدا را شكر مي كنند، (حمد الشاكرين علي مصابهم) در مقابل مصيبت ها خدا را شكر مي كنند.

الله اكبر.

عظمت عاشورا در هندوستان رهبر هندوها با سي چهل تا بنز ضد گلوله، هندوستان صدها ميليون هندو است، رهبرشان خيلي با عظمت است، پياده شد، من عاشورا هند بودم نرسيدم صحنه را ببينم فيلمش را براي من گذاشتند، ديدم پياده شد پرچم را گرفت، كفشهايش را كند، حسين حسين گفت، گفتند آقا شما خدا را كه قبول نداري، پيغمبر و اسلام را قبول نداري، علي ابن ابيطالب ...

گفت من حسين را قبول دارم، گفتند آخر چي است؟ گفت حسين زير سم اسب رفت، زيرِ بار زور نرفت.

كربلا جغرافي نيست، كربلا تاريخ است.

آنوقت به ما گفته اند مُهر كربلا بگذار نمازت قبول مي شود.

يعني سجده ما بعلاوه عصمت بعلاوه امامت، بعلاوه شهادت.

نبايد كربلا فراموش شود.

خيلي عصر عاشورا مهم است، مديريت بحران.

شاعر يك چيزي مي گويد، مي گويد يك لانه مرغ را كسي آتش نمي زند، گيرم اينها بچه هاي پيغمبر نبودند: آتش بر آشيانه مرغي نمي زنند گيرم خيمه، خيمه آل عبا نبود بر فرض اينها بچه هاي پيغمبر نبودند.

يك وقتي كوفه مسئله آب بستن، يك بار امام صادق در يك سفري ديد يك كسي با دستش اشاره مي كند در بيابان، فرمود ببينيد چي است، دويدند رفتند برگشتند، گفتند چي بود؟ گفت آب مي خواست، گفت به او داديد؟ گفتند نه، گفت چرا؟ گفتند يهودي بود، گفت اِه، يهودي باشد، آب به او بدهيد.

سفارشهاي پيامبر درباره زنان و اسيران در يكي از جنگها زني را اسير كردند، دادنش به يكي از اصحاب كه اين زن برادرش كشته شد، خواهرش هم در جبهه بود اسير شد، برويد پهلوي پيغمبر، اين زن را كه مي خواست بياورد از كنارِ جنازه مردش آورد، حالا شوهرش بود يا برادرش، تا مردش را ديد جيغ كشيد، اين فكر كرد كار قشنگي كرده، گفت يا رسول الله، جگرش را سوزاندم، گفت چه كردي؟ گفت وقتي مي خواستم بياورمش از كنار جنازه آوردمش كه دلش بسوزد، پيغمبر فرمود چرا اين كار را كردي؟ مگر تو رحم نداري؟ يا رسول الله، اجازه ندادي زني كه شمشير دست گرفته بيايد مسلمان ها را بكشد،زنِ كافر شمشير به دست را اجازه ندادي دلش بسوزد، اما امروز زينب كبري را...

گفتند نمي دانم از كنار جسد شهدا عبور بدهند كه زينب كبري دلش بسوزد، بعد آنوقت آن بچه ها خودشان را پرت كردند، بعد در تاريخ داريم (جروها) يعني با سختي جدا كردند، آدم مصيبت زده را از كنار شهيدش با محبت جدا مي كند، يعني با قهر.

خدايا در قرآن گفتي "فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ" الضحي/9 اينها يتيم هاي امام حسين را به بدترين وضع، اما استفاده از فرصت.

زينب كبري در شام جوري سخنراني كرد با زن و بچه يزيد كه يزيد كه آمد در خانه ديد زن و بچه اش نفرينش مي كنند.

در كنار خرابه جوري استفاده از فرصت كرد كه مردم شام متحول شدند.

استفاده از فرصت.

ما بايد از فرصت ها استفاده كنيم.

امام حسين عليه السلام، فرد نيست، فرهنگ است (هيهات منّي) امام حسين نفرمود من زير بار يزيد نمي روم، فرمود (مثلي) خيلي مهم است عنايت كنيد، فرمود (مثلي لا يبايع مثله) نگفت (أنا لا أبايع يزيد) نگفت من زيرِ بار يزيد نمي روم، فرمود هر كه مثل من است نبايد بيعت كند با كسي كه مثل يزيد است، مي خواهد بگويد من، فقط من نيستم شما هم همينطور، نگفت (أنا لا أبايع يزيد) نگفت ؟؟؟ من زير بار يزيد نمي روم، فرمود هركس مثل من است نبايد بيعت كند با كسي كه، يعني مكتب است، فرد نيست، فرهنگ است، عاشورا فرهنگ است.

عزاداري فرهنگ است، وقتي ما مي ريزيم در خيابان مي گوييم حسين حسين يعني زور دارم، بدانيد با كشتن قصه حل نمي شود.

وقتي حسين حسين مي كنيم يعني مظلومان بدانيد رفتيد جبهه اسمتان نابود نمي شود.

آن بچه لبنان و فلسطين كه آن رقمي انتحاري مي رود در مقابل اسرائيل لعنتي، اين، وقتي ما خيابان تهران را به اسمش مي كنيم در فلسطين مي گويند بقيه كشورها را ما كاري نداريم خوابند يا بيدار، اما ايران بيدار است.

يك جوان فلسطيني آنجا عمل انتحاري انجام مي دهد يك خيابان تهران را به اسمش مي كنند.

يا حسين، يا حسين، يعني مظلوم فراموش نمي شوي، يعني ظالم با كشتنت قصه حل نمي شود.

(مثلي لا يبايع مثله) بيننده ها بحث را غروب عاشورا مي شنويد.

اشكها خيلي ارزش دارد، يكي از مراجع تقليد در وصيت نامه اش نوشته نگاه كردم به عمر تبليغاتم، به عمر تحقيقاتم، به عمر حوزه و تربيت طلبه هايم، اما به هيچ چيز به اندازه اشكي كه براي امام حسين ريختم دلگرم نيستم.

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم


آقاي محسن قرائتي