بازگشت

وظيفه ما در برابر تحريفها


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين باريء الخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه , سيدنا و نبينا و مولانا ابي القاسم محمد صلي الله عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين .

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به (1)

بحث ما در سه شب گذشته درباره تحريفات در واقعه تاريخي عاشورا بود كه در چهار قسمت قرار داديم:

1- بطور كلي در معني تحريف و انواع آن .

2 - در بيان تحريفاتي كه در خصوص واقعه تاريخي عاشورا صورت گرفته است و نمونه ه ايي از آن تحريفات .

3 - عوامل تحريف , اسباب و موجباتي كه منجر به تحريف مي شوند بطور عموم , و عاملهاي خاصي كه در اين حادثه تاريخي دخالت كرده اند .

4 - راجع به وظيفه ما مردم در برابر اين تحريفها , هم وظيفه علماي امت و هم وظيفه توده مردم .

از اين چهار بخش , سه بخش اول را در شبهاي گذشته صحبت كرديم و امشب به فضل الهي درباره قسمت چهارم صحبت مي كنيم .

بطور قطع و يقين در اين حادثه بسيار بزرگ تاريخي تدريجا تحريفاتي در طول زمان پيدا شده است و بدون شك در اينجا وظيفه اي هست كه بايد با اين تحريفات مبارزه كرد , بلكه به تعبير بهتر , اگر بخواهيم از خودمان ستايش كنيم و تعبير احترام آميزي درباره خودمان به كار ببريم , بايد بگوئيم كه نسل ما رسالتي براي مبارزه با اين تحريفات دارد .

ولي قبل از آنكه اين وظيفه و اين رسالت را چه براي علماي امت ( به تعبير ديگر خواص ) و چه براي توده مردم ( به تعبير ديگر عوام ) عرض كنم , مقدمتان دو مطلب ديگر را بيان مي كنم , يكي اينكه نگاهي به گذشته كنيم و ببينيم مسوول اين تحريفات چه كساني هستند .

آيا خواص و علماء مسوول اين تحريفاتند و يا توده و عوام الناس ؟

امروزه وظيفه چيست و وظيفه كيست , يك مطلب است , در گذشته مقصر و مس…ول كه بوده است , مطلب ديگري است .

معمولا در اينگونه قضايا علماء به گردن عوام مي اندازند و عوام به گردن علماء . علماء مي گويند تقصير عوام الناس است , تقصير جهالت مردم است , بقدري مردم جاهل و نادان و نالايق و ناشايسته اند كه سزاوار همين مهملات هم هستند , شايسته حقايق نيستند .

من از مرحوم آيت الله صدر اعلي الله مقامه شنيدم كه تاج نيشابوري در منبر حرفهاي مفت مي گفت , كسي به او اعتراض كرد كه اين حرفها چيست , اين همه اجتماع مي شود چرا دو كلمه حرف حسابي نمي زني ؟

گفت مردم لايق نيستند ! بعد هم با يك دليل , به اصطلاح ثابت كرد . مردم عوام يعني توده مردم , منطقي در برابر خواص دارند , و اين منطق را اغلب بكار مي برند . مي گويند :

ماهي از سر گنده گردد ني زدم . علماء به منزله سر ماهي هستند و ما دم ماهي . ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير و در اين مسووليت , هم خواص مس…ولند و هم عوام .

اين را بدانيد كه عامه مردم و توده مردم هم در اين مسائل شريكند .

در اين جور مسائل اين توده مردم هستند كه حقايق كشي مي كنند و خرافات را اشاعه مي دهند .

حديث معروفي است و علماء براي آن اعتبار قائل شده اند كه شخصي از امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه :

و منهم اميون لا يعلمون الكتاب الا اماني ( 1 ) ( در اينجا خدا از عوام يهود انتقاد مي كند .

با اينكه خدا عوام را بي سواد , امي و درس ناخوانده معرفي مي كند , در عين حال از همين عوام در قرآن انتقاد مي كند و آنها را مسوول مي شناسد ) سوال مي كند كه آقا ! علماي يهود مس…ول بوده اند درست , عوام چه مسووليتي دارند ؟ اينها عوام بودنشان عذرشان است ( حديث مفصل است ) امام فرمود اين جور نيست . مسائلي هست كه احتياج به درس خواندن دارد , فقط درس خوانده ها آنها را درك مي كنند , درس ناخوانده ها درك نمي كنند .

در اينجا مي توان گفت عوام مسوول نيستند چون درس خوانده نيستند . گواينكه گاهي عوام مسووليتشان اين است كه چرا درس نمي خوا ندند ؟

اين هم يك منطقي است .

ولي اگر عوام مسووليت نداشته باشند , در مسائلي است كه آن مسائل احتياج به تحصيل و درس و كتاب و معلم دارد . وقتي معلم نديده , مدرسه نديده , كتاب نخوانده چرا مسوول باشد ؟ اما بعضي از مسائل هست كه بشر با فطرت سليم , آنها را درك مي كند و ديگر مدرسه و كتاب و معلم نمي خواهد , به تعبير من ديپلم داشتن نمي خواهد , كلاس شش را طي كردن نمي خواهد , ب لكه عقل داشتن كافي است , سلامت عقل كافي است .

سپس امام مثال زد , فرمود : عالمي مردم را به زهد و تقوا دعوت مي كند , ولي در عين حال برخلاف زهد و تقوا عمل مي كند ! توبه فرما است , اما توبه فرمايان خود , توبه كمتر كنند و مردم عوام هم اينها را مي بينند كه بر ضد گفته خودشان عمل مي كنند ! امام فرمود آيا انسان بايد درس خوانده و معلم ديده باشد و كلاس طي كرده باشد تا بفهمد كه چنين آدمي لايق پيروي نيست ؟

عوام قوم يهود اينها را به چشم خودشان مي ديدند و با عقل خودشان درك مي كردند , و اضطروا بمعارف قلوبهم ( 1 ) , با يك معرفت فطري درك مي كردند كه از چنين كساني نبايد پيروي كرد معذلك پيروي مي كردند , پس مسوولند .

يك سلسله مسائل هست كه احتياج به درس خواندن ندارد , به قول معروف خط سياه و سفيد خواندن نمي خواهد , عربي دانستن نمي خواهد , فارسي دانستن هم نمي خواهد , صرف و نحو نمي خواهد , فقه و اصول نمي خواهد , منطق و فلسفه نمي خواهد .

فطرت سليم مي خواهد و فطرت سليم را هم همه دارند .

فطرتشان درك مي كند .

پيغمبر اكرم جمله اي دارد كه از پخته ترين جمله هاست , چون از فطري ترين جمله هاست .

فرمود انما الاعمال بالنيات و انما لكل امري مانوي ( 1 ) عمل , به قصد و نيت بستگي دارد .

اگر شما كاري انجام دهيد چه خوب و چه بد , اما آن كار بدون قصد از شما صادر شده باشد , اگر بد است مسوول نيستيد و اگر خوب است پاداش نداريد .

اگر كسي آمد خوابي را نقل كرد , داستاني را نقل كرد , گفت فلان كس در يك جريان اضطراري , در يك عالم بي خبري , در يك كاري كه كوچكترين قصدي در آن نداشته است , بلكه قصد خلاف داشته است , در عين حال همين كار بدون قصد , او را به اعلي عليين بالا برد و تمام گناهانش را محو كرد , آيا بايد قبول كنيم ؟

بايد در كتاب خوانده باشيم ؟ عربي بايد بدانيم ؟ سياه و سفيد بايد خوانده باشيم ؟ گناهان انسان را فقط توبه پاك مي كند , يك بازگشت به حق پاك مي كند .

ان الحسنات يذهبن السيئات ( 2 ) , كار نيك است كه اثر كار بد را مي برد .

اما كار بدون اختيار اينچنين نيست .

ما از همين فطرت خدادادي خودمان هرگز استفاده نمي كنيم .

در بعضي از كتابها نوشته اند يك نفر دزد كه راه را براي مردم مي گرفت و آنها را مي كشت , يك روز اطلاع پيدا كرد كه قافله زواري مي خواهد به كربلا برود , آمد سر گردنه اي كمين كرد براي اينكه راه را بر زوار امام حسين ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بكشد .

منتظر بود قافله برسد كه ناگهان كنار راه خوابش برد , قافله آمد , رد شد و او بيدار نشد . در همين حال صحنه قيامت را خواب ديد كه او را به جهنم مي برند ؟

چرا به جهنم مي برند ؟ چون كوچكترين عمل صالح در نامه عملش نيست , هر چه هست گناه است , هر چه هست جنايت است .

او را تا لبه پرتگاه جهنم بردند ولي جهنم نپذيرفت و برگشت ! چرا نپذيرفت ؟ چون اين مرد سر راهي خوابيده بود كه در آن قافله زوار مي رفت و گرد زوار بر تن و لباس او نشسته بود , بدون اينكه خودش قصدي داشته باشد , بلكه قصد كشتن زوار را داشته است , قصد بردن مال آنها را داشته است , ولي علي رغم گفته پيغمبر كه : انما الاعمال بالنيات و انما لكل امريء مانوي , اين عمل بدون اختيار , تمام گناهانش را محو كرد : فان النار ليس تمس جسما { عليه غبار زوار الحسين از جنبه شعري خيلي خوب است اما از جنبه مكتب امام حسين متاسفانه درست نيست .

مطلب دومي كه بايد قبل از بيان اين رسالت و وظيفه عرض كنم , خطراتي است كه در اين تحريفات وجود دارد .

مختصري راجع به خطر تحريف بحث كنيم . انواع تحريفها در واقعه تاريخي عاشورا را بدست آورديم , عوامل تحريف را هم شناختيم .

ممكن است كسي بگويد مگر تحريف چه عيبي دارد ؟ چه ضرري دارد ؟ چه خطري دارد ؟ خطر تحريف فوق ال عاده زياد است . تحريف ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم كاري تر است .

يك كتاب كه تحريف مي شود ( چه تحريف لفظي , چه تحريف معنوي ) اگر كتاب هدايت باشد , تبديل به كتاب ضلالت مي شود , اگر كتاب سعادت باشد تبديل به كتاب شقاوت مي شود .

اگر كتابي باشد كه انسان را رو به بالا مي برد , در اثر تحريف رو به پائين ميآورد . اساسا آن حقيقت را بكلي عوض مي كند .

نه تنها بدون خاصيت مي كند , بلكه اثر معكوس مي بخشد .

هر چيزي آفتي متناسب با خودش دارد , پيغمبر اكرم مي فرمايد : آفه الدين ثلاثه : فقيه فاجر , امام جائر , مجتهد جاهل ( 1 ) , سه چيز آفت دين است :

1- دانشمند بد عمل , فاسق و فاجر .

2- زعيم و پيشواي ستمكار .

3- مقدس نادان .

پيغمبر اكرم اينها را بعنوان آفتهاي دين مي شمرد . همان طور كه جمادات , نباتات و حيوانات آفتهاي مخصوص بخود دارند , بدن انسانها آفتهاي مخصوص به خود دارد , دين , آئين و مسلك هم آفت مخصوص به خود دارد .

تحريف , كه بوسيله دو صنف از آن سه صنفي كه پيغمبر اكرم فرمود , يعني عالم بد عمل و فاسق , و مقدس نادان ايجاد مي شود , آفت دين است , دين را از بين مي برد . تحريف چون موضوع را عوض مي كند مردم آن را بعنوان حقيقت مي پذيرند , اما نتيجه معكوس مي گيرند .

علي عليه السلام , شخصيتي به آن عظمت , در نظر بعضي از ما مردم يك شخصيت تحريف شده عجيبي است .

بعضي از مردم علي را فقط و فقط به پهلواني مي شناسند و بس ! گاهي به وسيله اشخاص بسيار معرض عكسهايي از علي عليه السلام منتشر مي شود كه شمشيري مانند زبان مار كه دو زبانه دارد در دست اوست و بازوها و قيافه اي براي ايشان درست مي كنند و نقاشي مي كنند كه معلوم نيست از كجا بدست آورده اند . اصلا عكس و مجسمه علي و پيغمبر قطعا در دنيا نبوده است .

يك قيافه هاي عجيبي درست مي كنند كه انسان باور نمي كند اين همان علي عادل است , اين همان علي اي است كه شبها از خوف خدا مي گريسته است .

چون سيماي يك عابد , سيماي يك متهجد , سيماي كسي كه شبها استغفار مي كرده است , سيماي يك حكيم , سيماي يك قاضي , سيماي يك اديب , يك جور ديگر است . مطلب ديگري كه مخصوص ما ايرانيهاست اينست كه به امام چهارم عليه السلام مي گوييم امام زين العابدين بيمار ! غير از زبان فارسي در هيچ زبان ديگري كلمه بيمار را دنبال اسم امام زين العابدين نمي بينيم .

در زبان عربي چنين كلمه اي نيست . ايشان القاب زيادي دارند , السجاد يكي از القابشان است , ذوالشفنات يكي از القابشان است .

آيا شما كتابي در دنيا پيدا مي كنيد كه لقبي به زبان عربي به امام داده باشند كه مفهوم بيمار را برساند ؟ !

امام زين العابدين تنها در ايام حادثه عاشورا بيمار بودند ( شايد تقدير الهي بود براي اينكه بايد امام زنده مي ماند و نسل امام حسين از اين طريق محفوظ مي شد ) و همان بيماري سبب نجات ايشان شد .

چند بار تصميم گرفتند امام را بكشند , اما چون بيماري او شديد بود , گفتند انه لما به ( 1 ) چرا او را بكشيم ؟ او دارد مي ميرد .

در دنيا چه كسي هست كه در عمرش بيمار نشده باشد ؟ در غير اين چند روز ببينيد آيا يك جا نوشته اند كه امام زين العابدين بيمار بود ؟ ! ولي ما امام زين العابدين را به صورت يك بيمار مريض زرد رنگ تب داري كه هميشه عصا بدستش است و كمر خم كرده و راه مي رود و آه مي كشد , ترسيم كرده ايم ! همين دروغ , همين تحريف سبب شده است كه بسياري از اشخاص آه بكشند , ناله بكنند , خودشان را به موش مردگي بزنند تا مردم آنها را احترام كنند و بگويند آقا را ببينيد درست مانند امام زين العابدين بيمار است ! اين تحريف است . امام زين العابدين عليه السلام با امام حسين عليه السلام و با امام باقر عليه السلام از نظر مزاج و بنيه هيچ فرقي نداشته است . امام بعد از حادثه كربلا چهل سال زنده بود .

مانند همه سالم بود , با امام صادق عليه السلام فرقي نداشته , چرا بگوئيم امام زين العابدين بيمار ؟ ! (2) امامت به معني نمونه بودن و سرمشق بودن است .

فلسفه وجود امام اين است كه يك انسان مافوق انسانها باشد , همان طور كه پيغمبران , بشر مثلكم يوحي الي ( 1 ) بودند , تا مردم از اين مثلهاي اعلي پيروي و تبعيت كنند .

اما وقتي كه چهره اين شخصيتها اين قدر مشوه شد , خراب شد , سيمايشان تغيير كرد , ديگر قابل پيروي و لايق پيروي نيستند .

يعني پيروي از اين شخصيتهاي خيالي به جاي اينكه سودمند باشد , نتيجه معكوس مي بخشد .

پس اجمالا دانستيم كه خطر تحريف چقدر زياد است . واقعا تحريف ضربت غير مستقيم است , از پشت خنجر زدن است . نسل يهوديان در جهان قهرمان تحريفند . هيچكس به اندازه اينها در تاريخ جهان تحريف نكرده است , و به همين دليل هيچكس به اندازه اينها به بشريت ضربه نزده است , حقايق را قلب و بدعتها ايجاد نكرده است .

رسالت و وظيفه ما مخصوصا در اين عصر بدانيد كه وظيفه سنگيني داريم . با حادثه تحريف شده نمي شود به مردم خدمت كرد , در گذشته هم نمي شد . در گذشته اگر فايده اي نداشت ضررش كم بود ولي در اين عصر ضررش خيلي زياد است .

ما و شما بزرگترين وظيفه اي ك ه داريم اين است كه ببينيم چه تحريفاتي در تاريخ ما شده است , چه تحريفاتي در نقاشي شخصيتها و بزرگان ما شده است , چه تحريفاتي در قرآن شده است ؟ اما تحريف قرآن تحريف لفظي نيست , يعني در قرآن نه يك كلمه كم شده است و نه يك كلمه زياد . خطر تحريف معنوي قرآن به اندازه خطر تحريف لفظي آن است .

تحريف معنوي قرآن يعني چه ؟ يعني تفسير غلط , توجيه غلط , قرآن را غلط تفسير كردن , توجيه غلط كردن , همين هم نبايد باشد . ببينيم در تاريخهاي ما , آن تاريخهايي كه بايد براي ما درس آموزنده باشد و سند اخلاقي ماست , سند تربيت اجتماعي ما است , مانند حادثه تاريخي عاشورا , چه تحريفاتي شده است ؟ بايد با اين تحريفات مبارزه كنيم .

وظايف علماي امت و عامه مردم وظايفي كه علماي امت دارند چيست ؟ وظايف عامه و توده مردم چيست ؟

راجع به علماي امت يك سخن كلي را عرض مي كنم : عالم نقطه انحرافش در اينجاست كه هميشه خودش را در مقابل نقاط ضعف و عيبهاي مردم مي بيند . نقاط ضعف روحي و اخلاقي و اجتماعي در افراد يك نوع بيماري است .

در بيماريهاي جسماني , خود بيمار معمولا بيماري خودش را احساس مي كند و خودش دنبال معالجه مي رود . ولي در بيماريهاي روحي آنچه كه كار را مشكل مي كند اين است كه شخص بيمار است ولي خودش نمي فهمد كه بيمار است ! بلكه برعكس , آن بيماري را به عنوان سلامت مي پذيرد ! به بيماري خودش علاقه دارد ! چنين نيست كه افراد , نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه ضعف بشناسند و قبول كنند , بلكه آنها را نقطه قوت در خودشان مي دانند ! اين , عالم است كه مي فهمد نقاط ضعف اجتماعش چيست .

عالم كه در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار مي گيرد , دو حالت دارد :

1- با نقاط ضعف مردم مبارزه مي كند . اين را مصلح مي گويند مصلح يعني كسي كه با نقاط ضعف مردم مبارزه مي كند . غالبا مردم از او خوششان نميآيد !

2- مبارزه كردن با نقاط ضعف مردم را كار سخت و مشكلي مي بيند .

مبارزه كردن با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعت ندارد بلكه ضرر هم دارد , از نقاط ضعف مردم استفاده مي كند ! اينجاست كه مصداق فقيه فاجر مي شود كه به فرموده پيغمبر اكرم يكي از آفات سه گانه دين است .

در ساير مسائل بحث نمي كنيم بلكه فقط در واقعه عاشورا بحث مي كنيم . عامه مردم دو نقطه ضعف در موضوع عزاداري امام حسين دارند , يكي از آنها اين است كه معمولا مؤسس يا مؤسسين و صاحبان مجالس , چه آنهايي كه در مساجد و چه آنهايي كه بالخصوص در منزلشان مجلسي بر پا مي كنند , در حدودي كه من تجربه دارم ( استثناء ندارد ) آن چيزي را كه مي خواهند ازدحام جمعيت است ! اگر جمعيت ازدحام كند راضي هستند اگر ازدحام نكند راضي نيستند ! اين نقطه ضعف است .

اين جلسات براي اين نيست كه جمعيت ازدحام كند .

مگر ما مي خواهيم سان ببينيم , مگر ما مي خواهيم رژه برويم ؟ ! هدف , آشنا شدن با حقايق است , مبارزه كردن با تحريفات است . اين يك نقطه ضعف است كه گويند در مقابل آن قرار مي گيرد .

آيا با اين نقطه ضعف مبارزه كند يا از اين نقطه ضعف مانند تاج نيشابوري استفاده كند ! اگر بخواهد با اين نقطه ضعف مبارزه كند , با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعين كه از جمع شدن دور يكديگر و شلوغ شدن خوششان ميآيد , ناسازگار است , اگر هم بخواهد از اين نقطه ضعف استفاده كند , فقط در فكر اين است كه چه كار كنم تا جمعيت , بيشتر جمع شود .

اينجاست كه يك عالم بر سر دو راهي قرار مي گيرد . حالا كه اينها احمق هستند , چنين نقطه ضعفي دارند , من از اين نقطه ضعف استفاده و بهره برداري كنم يا علي رغم وجود اين نقطه ضعف , با آن مبارزه كنم و به دنبال حقيقت بروم ؟

نقطه ضعف دومي كه در مجالس عزاداري هست و بيشتر از ناحيه عوام الناس است و خوشبختانه كمتر شده است , مسئله[ ( شومر و واويلا] ( بپا شدن است . منبري در آخر منبرش حتما بايد ذكر مصيبت كند و در اين ذكر مصيبت هم نه تنها مردم اشك بريزند , كه تنها اشك ريختن قبول نيست , بايد مجلس از جا كنده شود و شور و واويلا بپا شود .

من نمي گويم مجلس از جا كنده نشود , من مي گويم اين نبايد هدف باشد . اگر در آن مسير صحيح با بيان حقايق و واقعيات , بدون آنكه روضه دروغي خوانده شود , بدون آنكه جعلي شود , بدون آنكه تحريفي شود , بدون آنكه براي امام حسين اصحابي بسازند كه در تاريخ نيست و خود امام حسين آنها را نمي شناسد چون وجود نداشته اند , بدون آنكه براي امام حسين فرزنداني ذكر شود كه چنين فرزنداني در دنيا وجود نداشته اند , بدون اينكه براي امام حسين دشمناني ذكر شود كه اصلا چنين كساني وجود نداشته اند , اگر اشكي از روي صداقت و حقيقت ريخت , شور و واويلا هم بپا شد , مجلس هم كربلا شد , بسيار خوب است .

ولي وقتي كه حقيقت و صداقت نبود , آيا بايد با امام حسين بجنگيم , دشمني كنيم , دروغ ببنديم , دروغ بگوييم ؟

! اين , نقطه ضعف مردم عوام است . با اين نقطه ضعف چه بايد كرد ؟ آيا بايد از اين نقطه ضعف مردم استفاده كرد ؟ بايد بهره برداري كرد و سوارشان شد ؟ بايد مانند تاج نيشابوري گفت كه چون اينها احمقند , من از حماقتشان استفاده مي كنم ؟ ! نه , بزرگترين رسالت و بزرگترين وظيفه علماء مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . اين است كه پيغمبر اكرم فرمود :

اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه و الا فعليه لعنه الله ( 1 ) , آنجا كه بدعتها و دروغها ظاهر مي شود .

آنجا كه چيزهايي ظاهر مي شود كه در دين نيست , مسائلي پيدا مي شود كه من نگفته ام , برعهده دانايان است كه حقايق را بگويند ولو مردم خوششان نيايد . آن كسي كه حقايق را كتمان مي كند ,

لعنت خدا بر او باد . بالاتر از اين را خود قرآن كريم فرموده است :

ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون ( 1 ) . آن داناياني كه حقايقي را كه ما گفته ايم , مي دانند ولي كتمان مي كنند , مي پوشانن د , اظهار نمي كنند , لعنت خدا ولعنت هر لعنت كننده اي بر آنها باد .

وظيفه علما , در دوره ختم نبوت مبارزه با تحريف است .

خوشبختانه ابراز اين كار در دست است و در ميان علماء , بوده و هستند افرادي كه با اين نقاط ضعف مبارزه كرده و مي كنند . كتاب لولو و مرجان كه در همين موضوع حادثه عاشورا نوشته شده و در سه شب گذشته از آن نام برده , از مرحوم حاجي نوري ( رضوان الله عليه ) است كه درست همان قيام و وظيفه بسيار بسيار مقدسي است كه اين مرد بزرگ انجام داده است و مصداق قسمت اول آن حديث است اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه . وظيفه علماست كه در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد .

وظيفه علماست كه با اكاذيب مبارزه كنند , وظيفه علماست كه مشت دروغ گويان را باز كنند .

فقها در باب غيبت مطلبي دارند مي گويند غيبت مواردي دارد كه استثناء شده است .

يكي از موارد استثناي غيبت كه همه علماي بزرگ مرتكب اين غيبت شده ا ند و آن را لازم و بلكه احيانا واجب مي دانند , جرح راوي است . يعني چه ؟ يعني : شخصي حديث روايت مي كند , از پيغمبر حديث روايت مي كند , از امام حديث روايت مي كند , آيا شما فورا بايد قبول كنيد ؟ نه , بايد تحقيق كنيد كه او چگونه آدمي است , آيا راستگو است يا دروغگو ؟ ا



گر در زندگي اين آدم نقطه ضعفي را كشف كرديد , اگر عيبي , نقصي , دروغي , فسقي را كشف كرديد , اينجا بر شما نه تنها جايز است , بلكه لازم است كه در متن كتابها , اين آدم را رسوا كنيد .

اين اسمش جرح است . با اينكه غيبت است , با اينكه بدگويي است , و غيبت و بدگويي نه از مرده جائز است و نه از زنده , ولي در اينجا كه تحريف حقايق است , قلب حقايق است , بايد او را رسوا كنيد . دروغگو را بايد رسوا كرد .

يك عالم ممكن است در يك زمينه , بزرگ هم باشد , مانند ملاحسين كاشفي كه خيلي مرد ملايي بوده است ! اما روضه الشهدايش پر از دروغ است . به همه دروغ بسته حتي به ابن زياد و عمر سعد هم دروغ بسته است ! نوشته است ابن زياد پنجاه خروار زر سرخ به عمر سعد داد كه آمد كربلا و دست به اين كار زد ! هر كس بشنود مي گويد پس عمر سعد خيلي هم تقصير نداشته است , پنجاه خروار طلا را به هر كس بدهند دست به اين كار مي زند .

در مورد ملا آقاي دربندي اتفاق نظر است كه آدم خوبي بوده است .

حتي مرحوم حاجي نوري كه از كتابش انتقاد مي كند و به حق هم انتقاد مي كند , مي گويد مرد خوبي بوده است . واقعا نسبت به امام حسين عليه السلام مرد مخلصي بوده است و نوشته اند هر وقت نام امام حسين را مي شنيد اشكش جاري مي شد , فقه و اصول را هم به خوبي مي دانسته است . خودش خيال مي كرد كه از فقهاي درجه اول است ولي نه , از فقهاي درجه دوم و سوم لااقل بشمار مي رود .

كتابي نوشته به نام خزائن كه يك دوره فقه است و چاپ هم شده .

معاصر با صاحب جواهر است . به صاحب جواهر گفت اسم كتاب شما چيست ؟

گفت جواهر . اسم كتاب خودش خزائن بود . گفت از اين جواهر شما در خزائن ما بسيار است .

اما كتاب جواهر تا به حال ده بار چاپ شده است و هيچ فقيهي نيست كه از اين كتاب استفاده نكند , هيچ فقيهي نيست كه خودش را نيازمند به اين كتاب نبيند . ولي كتاب خزائن كه يك دوره چاپ شده , بعد از آن احدي به سراغ آن نرفت ! قيمت آن با اينكه هزار صفحه است , همان قيمت كاغذش بيشتر نيست .

اين مرد با اينكه مرد عالمي است ولي اسرار الشهاده را نوشته كه به كلي حادثه كربلا را تحريف كرده است , قلب كرده است , زير و رو كرده است , بي خاصيت و بي اثر كرده است , كتابش مملو از دروغ است ! حال به خاطر اينكه او عالم بوده , باتقوا بوده , مخلص امام حسين بوده است , ما بايد درباره اش سكوت كنيم ؟

حاجي نوري نبايد درباره اسرار الشهاده او اظهار نظر كند ؟ بايد جرح بشود و اين وظيفه عالم است .


پاورقي



1- سوره مائده آيه 13

1- سوره بقره آيه 78 .

1- احتجاج طبرسي ج 2 ص 457 .

1- بحار الانوارج 70 ص 225 , جامع الصغيرج 1 ص 3 .

2- سوره هود آيه 114 .

1- جامع الصغيرج 1 ص 4 .

1- بحار الانوارج 45 ص 61 , اعلام الوري ص 246 , ارشاد شيخ مفيد ص 242 .

1- سوره كهف آيه 1 , سوره فصلت آيه 6 .

1- سفينه البحارج 1 ص 63 , اصول كافي ج 1 ص 54 . 1- سوره بقره آيه 159 .


شهيد مطهري