بازگشت

نقش امام خميني در احياي تفكر ديني متأثر از عاشورا



نقش امام خميني در احياي تفكر ديني متأثر از عاشورا

«رهبر عاليقدرمان امام خميني عاشوراي ما را زنده كرد و حسين بن علي (ع) را از آن زواياي تاريك كه گرد و غبار رفتار ناهنجارمان در طول قرون، چهره تابناكش را پشت ابرهاي تيره مخفي كرده بود، وارد صحنه كرد.» [1] .

«در روزگاري كه مي رفت تا در زير چكمه استعمار، مكتب رهايي بخش اسلام محو و نابود گردد و در زماني كه خفقان و شكنجه به حد نهايت خود رسيده بود و بهترين فرزندان اين امت را به كام مرگ فرومي برد، آري، امام بود كه چون حسين (ع)، پرده هاي اوهام را بريد و ظلمات جهالت و بيداگري را زدود و چهره ي زيباي حق را آشكار كرد. او با نيروي يزداني و با دست خدايي خويش، قدرت بيداد و ستم را شكست. او حسيني بود كه در صحنه كربلا، آرايش عشق كرد و عاشورا را به ملايك عرضه داشت. مردي كه چون كوه، دامن بر كمر زد و چون مراد و آموزگارش حسين (ع) گردن تسليم در برابر بيدادگران فرود نياورد و به حسينيان زيادي درس فداكاري داد. دانش آموزي كه در جبهه هاي نبرد حق با باطل و به هنگام شهادت، نام حسين را برزبان مي آورد، آخرين كلامش حسين بود نه پدر يا مادر؛ چه آنكه شاگرد مكتب حسين (ع) بود. آخرين پيامش امام و لزوم حمايت از او بود.

براستي امام چه كرده بود؟ امام خميني (ره) اول كسي بود كه نخست تعاليم اسلام را در وجود خويش پياده كرد و سپس آن را به ديگران آموخت. اگر مي گفت «انا لله و انا اليه راجعون» خود اعتقاد داشت كه از خداست. او خدا را با چشم دل ديده بود، همچنانكه حسين (ع) خدا را ديده بود. او خدا را با قلب شهود كرده بود. او كسي بود كه به پيروي از مولايش علي (ع) و فرزندش حسين (ع) روزها همچون شير، عليه هر چه ظلم و بيداد است مي غريد و شبها در محراب عبادت از شدت زاري بيهوش مي شد. امام، نهضت را چون امام حسين (ع) ميدان به ميدان جلو مي برد. جوان ما، چشمانش را از دست مي داد، اما مي گفت: «شكر خدايي را كه اين منت بر من نهاد تا چشمانم را در راه خميني از دست بدهم.» و يا با از دست دادن پاهايش مي گفت: «كاش پاي ديگري داشتم و آن را در راه او از دست مي دادم» چه آنكه او، حسين (ع) را در چهره ي امام ديده بود.

به كلامي از شهيد والا مقام استاد مرتضي مطهري درباره امام خميني (ره) اشاره مي كنيم: ناگهان صاعقه اي رعد آسا بر آسمان كفر و جهالت زده شد و ريشه هاي ظلم و فساد را سوزاند و شب تاريك مستضعفين سراسر جهان را، چون روز روشن كرد، و از اين ميان فرزندي شايسته از تبار حسينيان، يعني بت شكن، ظهور كرد و با قيام خود چنان لرزه اي بر اندام فرعونيان تاريخ انداخت كه هيچ طاغوتي را ياراي مقابله با او نماند. آنگاه ندا سر داد كه: «اي جوانان عزيزي كه چشم اميدم به شماست، با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح برگيريد و آنچنان از حيثيت و شرف خود دفاع كنيد كه قدرت هر گونه تفكر را از آنان سلب كنيد...» [2] .

امام خميني (ره) در مكتب حسين بن علي (ع) درس خوانده بود، چنانكه مكتب فضيلت اخلاقي او را گشود و با ذكر نام و مجد و عظمت او، قيامي مردمي و افتخاري عظيم در طول تاريخ بنيان نهاد. او نهضتي را در سرزمين فقر به وجود آورد و با اين معجزه عظيم خويش، بشر را احيا كرد.

امام خميني (ره) عيسايي بود كه مردگان را زنده كرد. او موسايي بود كه معجزه كرد و به قول رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي: «او آن روح الله بود كه با عصا و يد بيضاوي موسوي و بيان و فرمان مصطفوي، به نجات مظلومان كمر بست. نخست فرعونهاي زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور اميد روشن ساخت. او به انسانها كرامت و به مؤمنان عزت و به مسلمانان، قوت و شوكت، و به دنياي مادي و بي روح، معنويت و به جهان اسلام، حركت و به مبارزان و مجاهدان في سبيل الله، شهامت و شهادت داد. او بتها را شكست و باورهاي شرك آلود را زدود.»

«او[ امام خميني ]به صراحت اعلام كرد، تنها اسلام نجات بخش شماست. او جهاد اسلامي را مطرح كرد، امر به معروف و نهي از منكر را مطرح كرد. وظيفه نوعي و ديني و بالاخره اجر و پاداش شهيدان را مطرح كرد، و مردمي كه سالها اين آرزو را كه در زمره ياران حسين (ع) باشند در سر مي پروراندند و هر صبح و شام تكرار مي كردند «يا ليتني كنت معكم فافوز فوزا عظيما» به ناگاه خود را در سرزميني مشاهده كردند آنچنانكه گويي حسين (ع) را بعينه مي ديدند.»

انبيا محيياني اند كه در طول تاريخ، به بشر جان مي دهند و ديگر محييان به دنبال آنها مي آيند. در طول تاريخ، كوششها و تلاشهاي زيادي راجع به دين شده است و حرفها و بحثهاي زيادي در اين مورد به ميان آمده است، اما هر تلاش و بحثي در دين را نبايد به حساب احياگري گذاشت.

در نظري به احياگري ديني ايران توسط حضرت امام (ره)، و تفاوت آن با انواع كوششهاي احياگران ديگر و از قوه به فعل، و از نظر به عمل در آوردن انديشه هاي مثبت بود. او نقشه هاي نظري را كه ساليان دراز در اذهان بسياري خطور كرده بود، به تصوير كشيد و به آن روح و جان بخشيد و در يك كلام، امام خميني (ره) به اسلام جامه عمل پوشاند. امام خميني (ره) احياگر عاشورا بود و به گفته رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي: «اين انقلاب بي نام امام، در هيچ جاي دنيا شناخته شده نيست.» انقلاب، بي اسم امام، به جسمي مي ماند كه تحرك ندارد. امام، سكاندار انقلاب و به عبارتي قطب نماي اين كشتي بود. حضرت آيت الله خامنه اي با تأكيد بر اين نكته كه عظمت نظام جمهوري اسلامي ايران در دنيا، همواره از نام و ياد امام نشأت مي گيرد، مي فرمايند: «عظمت و ابهت جمهوري اسلامي ايران در دنيا، همواره با نام امام مطرح بوده است و دوستان و دشمنان ما در رفتار و عمل خود، اين مسئله را مكرر نشان داده اند.»

امام خميني (ره) با استوار ساختن احكام دين، امر به معروف و نهي از منكر، ايجاد وحدت و اتحاد ميان جوامع اسلامي، تجديد عهد نسبت به مقام شامخ ولايت و امامت و قيام براي دفاع از حق و حقيقت، سنت جدش حسين بن علي (ع) و فرهنگ عاشورا و دين را احيا كرد.

احياي دين، با درك و تفكر و شهادت و خون صورت مي گيرد و علم پس از خون مي آيد. لذا تا انسان، انس با مرگ پيدا نكند، علمش كارساز نخواهد بود.

در زمان امام حسين (ع)، دين به اين دليل در معرض خطر بود كه كسي چون يزيد بر سر كار بود و امام حسين (ع) كه اين وضعيت را مي ديد و شاهد بدعت گذاري بني اميه بود و احساس مي كرد كه بر مسند خلافت نشسته است، مباني اسلام را زير سؤال مي برد، قيام كرد.

در هر جامعه اي نياز است كه عده اي از انسانها داراي شعور سياسي و ديني بيش از ديگران باشند و باصطلاح معروف، عده اي موي بينند و عده اي پيچش موي. چه آنكه در پيچش موي بسياري از واقعيتها روشن مي شود. لذا امام حسين (ع) با ديدن آن واقعيتها در جامعه براي احياي اصل اسلامي امر به معروف و نهي از منكر بپا خاست و همين هدف بود كه به نهضت حسين (ع) ارزش داد و امام حسين (ع) نيز به آن ارزش بخشيد.

اكنون در سير عاشورا بايد ديد كه آيا امام حسين (ع) توانست در مسير خود دين جدش را احيا كند؟

آيا واقعا هر كس كه كشته مي شود، شكست خورده است؟ آيا نهايت و غايت، احياي يك مسئله است، يا اينكه هميشه زنده ماندن و پيروزي را ديدن؟ آيا واقعا امام حسين (ع) در آن مقطع، به قول دشمنان شكست خورد؟ و يا دين با شهادت امام حسين (ع) احيا شد؟ و اگر امام حسين (ع) قيام نمي كرد آيا دين احيا نمي شد؟

امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران مي فرمايند: «اين حسين بن علي (ع) است كه جهت حفظ آيين آسماني اسلام، واژگون ساختن كاخ استبداد و ديكتاتوري و قانون شكني، در هم كوبيدن كاخ خيالي و پوشالي نژاد پرستي كه اسلام خط بطلان روي آن كشيده بود و مجددا به دست بعضي از حكام سياسي اسلام زنده گرديده بود، و بالاخره احياي اصول حق و عدالت كه با گسترش سلطه بني اميه، خوف آن مي رفت به كلي برچيده شود، قيام كرد و جهت برقرار ساختن نظام عادلانه ي اسلامي، توسعه و بسط عدالت اجتماعي شهيد گرديد. در آن روزهاي سياه مردم ظاهربين، حضرتش را شكست خورده و دشمن وي را غالب مي پنداشتند، ولي حوادث بعدي ثابت كرد و نشان داد كه سرور شهيدان سوخت و ساخت و چراغي تابنده و پرضيا فرا راه مسلمانان، با خون طاهر و مقدس خويش برافروخت. راه و رسم فداكاري، آزادي، شهامت، جانبازي و تسليم نشدن در برابر ستمگران را به نسلهاي مسلمان آموخت، پرده از چهره منحوس و قيافه وحشتناك و هول انگيز دشمن خدا و خلق خدا برگرفت، هرچه بيشتر او را رسوا ساخت تا مسلمانان ماهيت دودمان ننگين بني اميه را به خوبي شناختند و با الهام گرفتن از مكتب، نهضت و ياران باوفايش، دست به قيامها و حركتهاي پي در پي زده و پس از مدتي كوتاه، آخرين بقاياي شجره خبيثه را از بيخ و بن برافكندند. شهداي عظيم كربلا، سرود پيروزي خونرنگ خود را در خيمه تاريخ نواختند و بزرگترين سرمشق را به جهان اسلام بلكه همه آزاديخواهان و مسلمين عالم دادند. ارواح بزرگ و با عظمت آنها بر بال و پر فرشتگان در ابديت و در فروغ جاويدان به حركت درآمده و با خون مقدس خود سطوري درخشان بر پيشاني تاريخ اسلام نوشتند كه براي انقلابها، حماسه اي جاويد و پرشور باشد.» [3] .

امام حسين (ع) وقتي در آن برهه ي حساس مي ديد كه اگر قيام نكند، يزيد همچنان بر سر كار خواهد ماند و سرانجام او را خواهد كشت؛ كما اينكه به حاكم مدينه دستور داده بود كه اگر حسين (ع) بيعت نكرد، او را به شهادت برساند، و يا چنانكه در مكه مي خواستند او را به شهادت برسانند. لذا آن حضرت حج اصلي را رها كرد، تا به مسلمين بگويد آنجايي كه طاغوت بر سر كار است، حج نيز نمي تواند مورد قبول باشد. آنجايي كه كعبه به عنوان بتي جديد مورد پرستش قرار مي گيرد و خداي كعبه در حال فراموش شدن است، چگونه ممكن است حج قبول شود. بر اين اساس بايد اين فريضه اصلي را قرباني كرد. امام حسين (ع) از عرفه حركت كرد و با اين حركت، حقيقتي را به دنيا تعليم داد. او با اين قيام، بذر همت در جهان افشاند و به اهل جهان نشان داد كه مرگ با عزت از زندگي در ذلت بهتر است. به قول استاد شهيد مرتضي مطهري:

«حسين بن علي (ع) با آن جانبازي كه كرد، اسلام را تجديد حيات و درخت اسلام را با ريختن خون خود آبياري نمود. اشهد انك قد أقمت الصلوة و آتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت في الله حق جهاده: شهادت مي دهم كه تو اقامه نماز كردي و ذكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و در راه خدا جهاد نمودي و حق جهاد را به جا آوردي. اما چه رابطه اي ميان شهادت حسين بن علي (ع) و نيرو گرفتن اسلام و زنده شدن اصول و فروع دين وجود دارد؟ اگر شهادت حسين بن علي (ع) صرفا يك جريان حزن آور مي بود، اگر صرفا يك مصيبت مي بود، اگر صرفا اين مي بود كه خوني به ناحق ريخته شده است و به تعبير ديگر صرفا نفله شدن يك شخصيت مي بود و او شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري را به دنبال خود نمي آورد. شهادت حسين بن علي (ع) حيات تازه اي در عالم اسلام دميد. بعد از شهادت امام حسين (ع) رونقي در اسلام پيدا شد. اين

اثر در اجتماع از آن جهت بود كه امام حسين (ع) با حركت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده كرد». [4] .

امام حسين (ع) در تمام مسير راه خود، هرگز نويد دروغ به كسي نداد، بلكه هدف خويش را اجراي امر به معروف و نهي از منكر بيان فرمود.

امام خميني (ره) نيز چون مولايش حسين بن علي (ع) در مسير راه خود هرگز به كسي نويد دروغ نداد. به هيچ گروه سياسي نگفت كه اگر من رهبر شوم، شما نيز بر سر كار مي آييد. او براي مصلحت جامعه قيام كرد و هميشه نفع عمومي را بر منافع شخصي ترجيح داد.

امام حسين (ع) در شب عاشورا اصحاب و اهل بيتش را جمع كرد و فرمود: «بدانيد كه از همه شما متشكر و ممنونم، ولي بدانيد كه دشمنان با شما كاري ندارند، و اگر بخواهيد برويد، مانع شما نمي شوند. من هم از نظر شخص خودم كه با من بيعت كرده ايد، بيعت خودم را از دوش شما برداشتم، هركس مي خواهد برود آزاد است.» امام خميني (ره) نيز در لحظاتي كه به پشتيباني گروهي نياز داشت، اعلام كرد كه من احتياج به گروه خاصي ندارم، اين توده هايند كه قيام مي كنند.

امام اگر اهل مصالحه و سازش بود، بني صدر را به عنوان فرمانده كل قوا در شرايطي كه آبادان، خرمشهر، قصر شيرين و سر پل ذهاب در محاصره دشمن بود، بر كنار نمي كرد.

در آن شرايط اگر امام، يك «آري» به آمريكا مي گفت، صدام براي همه عمرش عقب نشسته بود، اما امام چون مولايش حسين (ع)، خود را در برابر دشمن ذليل ننمود و برنامه هاي زور بيگانه را اجرا نكرد. او با شعار «هيهات منا الذلة» چون حسين بن علي (ع) سر تعظيم جز به خالق يكتا فرود نياورد و تن به زير بار ذلت دشمن نداد و طومار بردگي ملت را امضا نكرد و بر حكومت ننگين و پوشالي زمان مهر تأييد نزد. چنانكه مولايش حسين بن علي (ع)، شهادت را بر ننگ و ذلت بيعت با يزيد ترجيح داد، و با صراحت فرمود: «لا و الله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد.»: «نه به خدا قسم، من دست ذلت به اين ناپاكان نخواهم داد و مانند بندگان در برابر آنها تسليم نخواهم شد.»

امام خميني (س) ياران حقيقي خود را حسين گونه برگزيد. همانگونه كه مورخان نوشته اند، امام حسين (ع) در شب عاشورا به ابوالفضل العباس (ع) فرمود: نزد دشمن برو و به آنها بگو كه امشب را به ما مهلت دهند، چه آنكه امام مي خواست در آن شب، ياران حقيقي خويش را برگزيند، چه آنكه: «در مسلخ عشق، جز به عشق نتوان رفت.»

امام حسين (ع) يك هدف بيشتر نداشت. او خدا را داشت و مي دانست كه خدا، خون او را بيهوده نخواهد گذاشت. حكومت خونخوار ابوسفيان گمان مي كرد كه با كشتن امام حسين (ع) و يارانش و اسب تازاندن بر پيكرهاي پاك و مطهر آن آزاد مردان، هيچ نشاني از آنها براي نسل آينده باقي نمي ماند و خاطره خاندان وحي براي هميشه محو و فراموش مي شود. غافل از آنكه امام حسين (ع) و قيام خونين آن تا ابد، به صورت مكتبي الهامبخش، زنده خواهد ماند و اين چراغ فروزان الهي، هيچگاه به خاموشي نخواهد گراييد. «يريدون أن يطفؤا نور الله بأفواههم و يأبي الله الا أن يتم نوره و لو كره الكافرون.»: «كافران مي خواهند كه نور خدا را به نفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند و خدا نگذارد تا آنكه نور خدا را در منتهاي ظهور و حد اعلاي كمال برساند، هر چند كافران، ناراضي و مخالف او باشند.»

انسانيت تاريخ، هيچگاه اين حادثه عظيم را فراموش نكرد، بلكه جلوه هاي عظمت حسين (ع) تا ابد، حركت زاست و اصيل ترين قيامهاي راستين جهان با الهام از نهضت حسيني برپا مي شود، و هر چه مي گذرد بر عظمت و شوكت قيام عاشورا به رهبري حسين بن علي (ع) افزوده مي شود.

در مجلس ابن زياد، هنگامي كه عبيدالله خطاب به زينب كبري (س) گفت: «كيف رأيت صنع الله بأخيك؟» يعني: كار خدا با برادرت را چگونه ديدي؟ حضرت زينب (س) مي ديد كه ابن زياد با اين سخن گويي مي خواهد شهادت امام حسين (ع) و يارانش و پيروزي سطحي و موقتي خود را به حساب اراده و خواست خدا بگذارد، بپا خاست و با آگاهي كامل پاسخ داد: «ما رأيت الا جميلا» [5] يعني من از خداوند درباره برادرم جز نيكويي و جمال نديدم.» كلام زينب كبري (س) به اين معنا بود كه امام حسين (ع) و يارانش، با آفرينش زيباترين لحظه ها، پيروز هماره تاريخ خواهند بود و آنان به هدف مقدس خويش رسيده اند. امام خميني (ره) نيز عقيده داشت، در فرهنگ عشق اگر كشته شوي، پيروزي، و اگر پيروز شوي باز هم پيروزي. و اين فرهنگ هم انقلاب ما را پيش برد و هم امام حسين (ع) را اسطوره اي كرد.

آنچه كه نام حسين (ع) را جاودانه ساخت و او را در صدر مقام انسانيت قرار داد، همان اساسي بود كه هدف خويش را بر پايه ي آن استوار ساخته و برنامه ريزي كرده بود. او صفحات نوراني تاريخ زندگي قيام خود را سرمايه اي براي ملتهاي مسلمان قرار داد، تا از آن درس عظمت و بزرگي و فداكاري و عدم تمكين در مقابل ظلم و ستم بياموزند و چون حسين بن علي (ع) در مقابل دستگاه جابر و ستمگر زمان بپاخيزند.

امام حسين (ع) و ياران پاك او كشته شدند و زنان و فرزندانشان به اسارت رفتند، تا نام خداوند و زحمات انبياي الهي فراموش نشود و امتهاي بعد از او تن به ذلت و بردگي ندهند و عدالت پيروز گردد. آري، اين است هدف عالي حسين (ع) يعني امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه با ظلم و ستم، تسليم نشدن در برابر بيدادگري حكومت ظالم زمان و زنده ساختن حق و نابود كردن باطل و نجات انسانيت از جهل و ناداني و ظلالت و گمراهي. خون حسين بن علي (ع) ريخته شد تا امت گمراه بصيرت يابد و درس آزادي و آزادگي را بهتر و بيشتر بياموزد.

فرهنگ حسيني هنوز حركت زا و شور آفرين است. هنوز در آن سوي قاره آفريقا كشته مي دهند نام حسين (ع) را بر زبان مي آورند. به قول استاد شهيد مطهري:

«حسين بن علي (ع) در آن زمان يك سوژه بزرگ بود، هر كس كه مي خواست در مقابل ظلم قيام بكند، شعارش «يا لثارات الحسين» بود. امروز هم حسين بن علي (ع) يك سوژه بزرگ است، سوژه اي براي امر به معروف و نهي از منكر، براي اقامه نماز، براي زنده كردن اسلام، براي اينكه احساسات و عواطف عاليه اسلامي در وجود ما احياء بشود.» [6] .

آري، حسين (ع) اسطوره اي بي مانند بود، همچنان كه امام خميني (ره) نيز با شخصيت بارزش اسطوره اي كم نظير بعد از ائمه اطهار - عليهم السلام - به شمار مي آيد. رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي، از امام خميني (ره) اينچنين ياد مي كنند: «امام خميني شخصيتي آنچنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ - بجز انبيا و اولياي معصومين (ع) - به دشواري مي توان كسي را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد. آن بزرگوار قدرت ايمان را با عمل صالح، و اراده پولادين را با همت بلند، و شجاعت اخلاقي را با علم و حكمت، و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، و صفاي معنوي و روحاني را با هوشمندي و كياست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، ابهت و صلابت رهبري را با رقت و عطوفت، و خلاصه بسي خصاص نفيس و كمياب را كه مجموعه آن در قرنها و قرنها به ندرت ممكن است در انسان بزرگي جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيتي دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور، و اساطير گونه بود.» [7] .

امام خميني (ره) به عنوان احياگر عاشورا، با الهام از حركت و قيام حسين بن علي (ع)، بنيان ظلم ظمانه را فروريخت و با زنده كردن جنبه هاي ظلم و ستيزي و عدالتخواهي، به احياگري اسلام ناب محمدي پرداخت و با ابعاد و جنبه هاي حقيقي قيام امام حسين (ع) را روشن كرد. او فرهنگ عاشورا و تفكر ديني متأثر از آن را احيا نمود و ارزشهاي آن را در درون مسلمين جا انداخت. او به عنوان انساني تكامل يافته و ادامه دهنده راه حسين بن علي (ع)، وظيفه سنگين حراست امت و پاسداري و احياي شريعت اسلام را در عصر حاضر و با مقتضيات و شرايط آن به خوبي انجام داد و پيام عاشوراييان را به مسلمين جهان منتقل كرد. او چون مولايش امام حسين (ع) با قيام و نهضت عظيم خويش، سند تداوم سنت احياي دين را امضا كرد. و در تعظيم شعاير عاشورا و حفظ و تداوم و تبيين شريعت اسلام و استمرار بخشيدن به آن تلاش فراوان نمود.

مكتب امام حسين (ع) دانشگاه وسيعي است كه شاگردانش با ذكر مجد و عظمت نام او شور مي آفرينند و با برافراشتن پرچم بر حق عاشورا و نثار خون خود، آزادي و آزادگي خود را به اثبات مي رسانند. آري، صداي مجاهدت حسين (ع) و فداكاري او در راه دين تا قيامت به گوش همگان خواهد رسيد.

شخصيت بارز امام حسين (ع) آنچنان است كه حتي رهبران و دانشمندان مذهبي، علمي و سياسي غير مسلمان درباره آن بزرگوار و فداكاري بي سابقه او در راه حمايت از نهضتهاي خويش قرار مي دهند. چنانكه مهاتما گاندي رهبر فقيد هند درباره آن حضرت گفته است: «من زندگي امام حسين آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستي از سرمشق امام حسين پيروي كند.» [8] .

امام حسين (ع) با عشق شور آفريد نه با پول و نيرنگ، در حالي كه يزيد و معاويه اهداف خود را با پول و نيرنگ به پيش بردند. فرهنگ حسين (ع)، فرهنگ عشق بود، و اين امري است كه امام خميني (س) در وجود فرزندان ما ايجاد كرد. چنانكه نوجوان پانزده ساله، نارنجك به كمر مي بندد و خود را به زير تانك مي افكند و عاشقانه به شهادت مي رسد.

امام خميني (س) در كساني تحرك ايجاد كرد كه حتي در آستانه شهادت مي گفتند: «اماما كاش مي شد كه در عشق تو هزاران بار مي كشتند مرا و قطعه قطعه ام مي كردند و تكه هاي تنم را مي سوزاندند و خاكسترم را به باد مي دادند و باز زنده مي شدم و دوباره اين كار تكرار مي شد.» [9] .

اين همه براي آن بود كه امام چيزي جز سخن حسين (ع) بر زبان نمي آورد. او بر قلبها حكومت مي كرد، همچنان كه حسين (ع) بر دلها حكومت مي كرد.

شهيد ناصر آشوري صادقانه مي گويد: «... پدر و مادر چشمان من هستند، ولي امام قلب من. بدون چشم مي شود زندگي كرد، اما بدون قلب هرگز. من براساس پيروي از اوامر الهي ولايت فقيه، و براي خودسازي لازم ديدم به دانشگاه امام حسين (ع) بيايم، در اين دانشگاه ناظرم مولا امام زمان (عج) و درس شهادتين حسين (ع) و استادم خميني بت شكن، مرا امتحان كردند و من در اين امتحان موفق شدم و به سوي معبود مي روم...» [10] .

جسم را مي توان تحت فرمان در آورد، اما روح بشر را هرگز، مگر آنكه روحت را با آن روح اصلي گره زده باشي و امام خميني (س)، اين را با آن گره زد. امام فاصله بين عرش و فرش را در نورديد و بشر را به عرش برد. ما اگر بخواهيم عرفان شهيد را بررسي كنيم، بايد آن را در ميان شهيدان عارف خودمان جستجو كنيم؛ كساني كه با چشم فاطمه زهرا (س) را ديدند. كساني كه دقايق آخر، عطر مي زدند و مي گفتند: هنگامي كه خونم مي ريزد و بوي خون، بدنم را فرامي گيرد، نكند فاطمه زهرا (س) بر مزارم حاضر شود و بوي خون، او را ناراحت كند. او به اين يقين رسيده بود كه فاطمه زهرا (س) بر مزارش مي آيد. و اين تحرك را امام در فرزندان ما ايجاد كرده بود.

شهيد محمد اسماعيل زاده در قسمتي از وصيت نامه اش مي گويد: «... امروز و هر روز اين مملكت، عاشورا است، و پرچم دار اين حركت كه حركتي است به سوي خدا، خميني است و ان شاء الله كه خدا ما را از اين امتحان كه خود طالب آن بوديم، پيروز و مفتخر در آورد كه براستي هر آن كه خميني را دوست دارد، حسين (ع) را دوست داشته و هر آنكس كه خميني را ياري كند، حسين (ع) را ياري كرده... [11] .

جواناني كه در راه اسلام، جان مي دادند، هر يك محيي اسلام و دين بودند.

كمتر آسيبي خارج از دين به آن وارد مي شود. همچنان كه مسيحيت از درون تضعيف شد. بديهي است عامل بزرگي كه موجب تضعيف دين مي شود «منيت» است، كه به صورتهاي مختلف ظهور مي يابد. منيتي كه در عالم، تجدد دارد اما دل ديني ندارد و امام خميني (س) اين عامل بزرگ را در ميان امت و ملت اسلامي ما از بين برد. امام، «من» را به «ما» تبديل كرد، هر چند كه «ما بودن» بسيار سخت تر از منيت است و بايد در راه آن بسياري از منيتها را كنار گذارد. امام خميني (س) هنگامي كه مي فرمود: سيدالشهدا شور آفريد و يا اگر مي فرمود: هر روز ما عاشورا و هر زمين ما كربلاست، براي او ديگر فلسطين وار يتره و لبنان و عراق فرقي نمي كرد، اسلام برايش مرز نداشت؛ قدس هم جزو وجودش بود. امام بارها اعلام كرد كه ما فقط به خاطر اسلام قيام مي كنيم و به قول شهيد حسين شعباني: «... اگر اوراق تاريخ را ورق بزنيم، از هابيل و قابيل گرفته تا امام حسين (ع) و تا حضرت مهدي (عج)، دو چيز مهم نظرها را جلب مي كند، دو گروه در مقابل هم، هابيل در مقابل قابيل، ابراهيم (ع) در مقابل نمرود، و موسي (ع) و عيسي (ع) در برابر فرعونيان، و حضرت رسول اكرم (ص) در برابر مشركين، و اين ستيز ادامه داشته تا امروز. در خطي كه هابيليان و رسول اكرم (ص) و امام بودند، امام خميني نيز هست و در مقابلش آمريكا، شوروي، اسرائيل و صدام و... هستند. شما راه خود را انتخاب كنيد، يا كافر بوده و در خط شيطان و قابيل و نمرود و آمريكا و صدام باشيد و يا در خط سرخ محمدي و در خط امام خميني باشيد. سنگ وسط راه نباشيد. با اين طرف و آن طرف...» [12] .

فاصله زماني امام حسين (ع) و امام خميني (ره) چهارده قرن بود و اين فاصله را امام خميني در نورديد، كه به قول مولانا «بعد منزل نبود در سفر روحاني». امام فاصله بين عرش و فرش را پيمود و چون حسين (ع) آداب و رسوم ديني را زنده نگاه داشت و چون او، اسلام را زنده كرد. انقلاب امام حسين (ع) و انقلاب امام خميني (س) هر دو براي احياي دين بود. در آن زمان حسين بن علي (ع) رهبري امت را بر دوش داشت و در اين زمان، امام خميني نايب بر حق امام زمان (عج)، و ايران همان كربلا و انقلاب اسلامي همان انقلاب حسيني است كه: و كل يوم عاشورا و كل أرض كربلا».

حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي مي فرمايند: «اولين كار بزرگ امام خميني (س)، احياي اسلام بود.دومين كار بزرگ امام خميني (س)، اعاده روح عزت به مسلمين است. سومين كار بزرگ امام خميني، احساس درك امت اسلامي را به مسلمانان داد. چهارمين كار بزرگي كه امام خميني، انجام داد، يكي از مرتجع ترين و پليدترين رژيمهاي جهان را از بين برد. پنجم، ايجاد حكومتي بر مبناي اسلام بود، چيزي كه به ذهن مسلمانان خطور نمي كرد. ششم ايجاد نضت اسلامي در عالم بود قبل از انقلاب اسلامي. هفتم، نگردش جديد در فقه شيعه بوده است. هشتم، ابطال باورهاي غلط در باب اخلاق فردي حكام در دنيا پذيرفته كه آن كساني كه در طبقه حكومت و رأس اجتماعات قرار مي گيرند، اينها اخلاق فردي خاصي را داشته باشند. نهم، احياي روحيه غرور و خودباوري در ملت ايران است. دهم، اثبات اينكه نه شرقي و نه غربي يك اصل عملي و ممكن است، حال آنكه به تصور ديگران مي بايست در اداره كشور يا به شرق متكي بود يا به غرب، هرگز فكر نمي كردند كه يك ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگويد و در مقابلشان بتواند ايستادگي نمايد و هر روز بر قدرت و ثبات خويش بيفزايد.» [13] .

امام خميني (س) اسلام را دوباره به عرصه قدرت كشاند، و از راه گشوده شده توسط ايشان هزار باب تازه گشوده شد، در آينده نيز هزاران باب گشوده خواهد شد. چنانكه امروز مسلمانان جهان، به يمن انقلاب خونين حسين (ع) و به بركت آن انقلاب امام خميني (س) به مسلمان بودن خود افتخار مي كنند. اين امر در بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي مشهود است. ايشان در ديدار فرماندان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به معظم له، به مناسبت ولايت با بركت امام حسين (ع) فرمودند: «... اگر يك نگاهي به امروز بيندازيم، همه چيز بشارت است. اگر امروز به صحنه بين المللي و حضور اسلام در زواياي جوامع گوناگون در اكناف جهان و به ملتهاي مسلمان و به كساني كه تا قبل از انقلاب اگر مسلمان هم بودند، يا توجه به مسلماني نداشتند، يا اگر توجه داشتند، احساس افتخار نمي كردند - و شايد احيانا احساس سرشكستگي هم مي كردند - نگاه كنيم، مي بينيم كه امروز به مسلماني خود افتخار مي كنند آن هم نه فقط افتخار در عالم ذهنيت و به عنوان احساسات پوچ، بلكه افتخاري كه آثاري هم در زندگي آنها به دنبال دارد. آنها امروز دعوي استقلال و تسلط بر امور خود و حاكميت اسلام را دارند كه نمونه هاي آن را در منطقه بوسني هرزگوين، چچنستان و مناطق گوناگون آفريقا و غيره مشاهده مي كنيد. اين صحنه ها بين المللي است و اينها بشارت است. اينها نشان دهنده يك خيز بلند از سوي اسلام است با يك مجاهدت جانانه و خونين كه چنين چيزي هم به وسيله شما، يعني اين امت بزرگ اتفاق افتاد و براي هر ملتي، بالاترين موفقيتها اين است كه راه او غريب و ناشناخته نماند و ادامه پيدا كند. اين بزرگ ترين موفقيت است...» [14] .

آري، چنين بود كه امام خميني (س) فرهنگ عاشورا را احيا كرد و به قول شهيد دكتر محمد جواد باهنر: «رهبر عاليقدرمان امام خميني، عاشوراي ما را زنده كرد و حسين بن علي را از آن زواياي تاريك تاريخ كه گرد و غبار رفتار ناهنجارمان در طول قرون، چهره تابناكش را پشت ابرهاي تيره مخفي كرده بود، وارد صحنه كرد.» [15] .

و در آن روزي كه خورشيد غروب كرد، به قول رهبر معظم انقلاب: «افسوس كه براي ما خاكيان از آن آيينه بندان جشن ملكوتي، بارقه تسلايي نمي درخشيد و جز اشك ديدگان، نمي بر آتش هجران آن قبله دلها افشانده نمي شد. شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حكيم و ديده بان هميشه بيدار طبيب درد و درمان شناس و سروش رحمت خدا بر امت و يادگار انبيا و اوليا در زمين، اهل زمين را مي گداخت و غمي بي تسلي بر آن فرومي ريخت. زمان، يگانه خود را از دست داد و زمين گوهري يكدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام پس از عمري مبارك كه در راه اعتلاي اسلام سپري شده بود، دنيا را وداع كرد و قطب عالم امكان و ولي الله الاعظم ارواحنا فداه در مصيبت خليفه خود سوگوار شد. راه او راه ما، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست.» [16] .


پاورقي

[1] بخشي از سخراني شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر در تاريخ 26 / 3 / 59. روزنامه رسالت 29 / 11 / 69 ص 4.

[2] شهيد ابوالقاسم جوادي پاسدار، تاريخ شهادت: 8 / 2 / 60، صبح آزادگان 30 / 5 / 61.

[3] روزنامه اطلاعات 24 / 4 / 68. بخشي از بيانات رهبر معظم انقلاب.

[4] شهيد مرتضي مطهري: پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، ص 120.

[5] روزنامه جمهوري اسلامي 28 / 3 / 71: بيانات مقام معظم رهبري .

[6] شهيد مطهري: حماسه حسيني ج 1، ص 175.

[7] روزنامه جمهوري اسلامي 2 / 2 / 68.

[8] مجله نور دانش شماره 2 سال 41 شمسي به نقل از كتاب درسي كه حسين (ع) به انسانها آموخت ص 447.

[9] بخشي از وصيت نامه شهيد ابراهيم اصغري، روزنامه جمهوري اسلامي 2 / 10 / 67.

[10] بخشي از وصيت نامه شهيد ناصر آشوري، روزنامه جمهوري اسلامي 14 / 3 / 63.

[11] بخشي از وصيت نامه شهيد محمد اسماعيل زاده، روزنامه جمهوري اسلامي 30 / 4 / 63.

[12] شهيد حسين شعباني، طلبه اي از نظر آباد كرج. روزنامه جمهوري اسلامي، 14 / 5 / 65.

[13] مقام معظم رهبري به نقل از كتاب جلوه هاي نور، ص 26.

[14] مقام معظم رهبري به نقل از روزنامه اطلاعات 18 / 10 / 73.

[15] سخنراني شهيد محمد جواد باهنر به نقل از روزنامه رسالت 29 / 11 / 69.

[16] پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت نخستين سالگرد ارتحال امام خميني (س) به نقل از كتاب جلوه هاي نور، ص 28.



الهه هاديان رستاني