بازگشت

معراج خونين حسيني


ضرورت بحث :



عاشورا حادثه اي نبود كه در يك نيم روز در سال 61 هجري اتفاق بيفتد و از قبل و بعد خود جدا باشد. هم ريشه در حوادث پيشين و تحولات اجتماعي مسلمانان از رحلت پيامبر اكرم تا سال 60 هجري داشت و هم پيامدهاي آن و اثري كه در فكر و عمل مسلمانان داشته تا امروز گسترده شده است و تا دامنه قيامت نيز امتداد خواهد يافت. با آن همه بهره برداري هاي حماسي، عرفاني، تربيتي و معنوي كه تاكنون از قيام كربلا صورت گرفته، به نظر مي رسد كه غناي محتوايي اين نهضت الاهي بيش از آن است كه تاكنون مطرح شده است.



نهضت عظيم حسيني و حادثه كربلا داراي ابعاد مختلفي است كه هر بعد آن مي تواند براي ما درس آموز، الهام بخش و عبرت آفرين باشد.



از جمله ابعاد گسترده نهضت الاهي امام حسين عليه السلام جوانمردي و ايثارگري و وفاداري و صبر و استقامت و رشادتهاي ايشان و ياران با وفايشان است كه هر يك، اسوه جاودانه براي زندگي مان مي توانند باشند و در نهايت معراج خونين و بدون بازگشت امام حسين عليه السلام مي باشد.



ولي متاسفانه هنوز هم اين درس هاي بزرگ و انسان ساز ناآموخته مانده است، چنانچه محبان اهل بيت عليهم السلام به جاي پرداختن به شناخت عميق شخصيت و فضايل اخلاقي و حماسي شهداي كربلا، با پرداختن صرف به ابعاد عاطفي نهضت عاشورا كمتر در بعد عبرت ها و رسالت ها و درس هاي آنان انديشيده و در تحقق شخصيت و منزلت حقيقي حماسه سازان كوشيده اند.



حال اين سوال اساسي مطرح مي شود كه بهترين و متقن ترين راه براي شناخت اهل بيت چيست؟ به سهولت مي توان به اين نتيجه رسيد كه شناخت قرآني اهل بيت عليهم السلام بهترين و صحيح ترين راه است. چرا كه نور را با نور را مي توان شناخت.



حال برآنيم كه حادثه سرنوشت ساز عاشورا را با قرآن تطبيق داده و بررسي نماييم كه حركت امام حسين عليه السلام با كدام سيره قرآني مطابق است. لكن اين امام بزرگوار در شروع هر حركتي آيه اي از آيات قرآن را به عنوان مويد حركت خود بيان مي فرمودند كه ان شاءالله به تبيين ان ها خواهيم پرداخت.



پيامبر رحمت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله در آخرين لحظات زندگي با بركت خود، راه سعادت و هدايت همه مسلمانان را بيان فرموده و در حديث ثقلين اينگونه فرمودند كه «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي». «من در ميان شما دو چيز گرانبها به امانت مي گذارم كتاب خدا و اهل بيت. كه اين دو از هم جدا نمي شوند، تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.» نكته اساسي در اين حديث اين است كه اهل بيت و قرآن تفكيك ناپذيرند و هيچ كدام ديگري را نفي نمي كنند. قرآن كتاب هدايت الاهي است، خود قرآن بر اين امر تصريح دارد. «ذلك كتاب لا ريب فيه هدي للمتقين» و قرآن «تبيان لكل شيء» يعني روشن كننده هر چيزي است و با اين توضيح بديهي است كه تمامي اعمال اهل بيت عليهم السلام بر قرآن منطق بوده و بر اساس آن مي باشد.



جهت بررسي نهضت امام حسين عليه السلام توجه به زمان هاي خروج امام از مدينه و ورود ايشان به مكه حايز اهميت است. امام حسين عليه السلام در 27 رجب سال 60 ه.ق از مدينه خارج شده و در سوم شعبان مصادف روز تولدشان به مكه مي رسند.



در مورد خروج ايشان از مكه دو روايت وجود دارد كه برخي آن را 8 ذي الحجه و برخي ديگر آن را 10 ذي الحجه مي دانند.



علت ترس و نگراني امام حسين عليه السلام هنگام خروج از مدينه:



امام حسين عليه السلام از چه مي ترسند؟ «فخرج منها خائفا» علاوه بر اينكه مي ترسند، مراقب و نگران هستند دو وضعيت سياسي و اجتماعي شهر مدينه را زير نظر دارند. بعد از ممانعت امام عليه السلام از بيعت، يزيد دستور داده بود كه ايشان را در صورت عدم بيعت به شهادت برسانند.



علت اصلي خوف امام عليه السلام نگراني ايشان نسبت به عقيم ماندن نهضتشان بوده، نه ترس از مرگ. چرا كه ايشان كسي هستند كه بارها و بارها در جبهه هاي مختلف در كنار پدر و برادر به استقبال مرگ شتافته اند. در واقع ايشان از اين ترس دارند كه به شهادت رسيدن ايشان در همان ابتداي قيام، منيجه اي نداشته و آن اثر مورد انتظار را كه بايست احيا كننده سنت ناب محمدي صلي الله عليه و آله باشد، نخواهد داشت.



ورود به مكه:



روزي كه امام عليه السلام وارد مكه شد مصادف بود با شب جمعه سوم ماه شعبان و اين آيه را تلاوت مي كردند «و لما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل »(1)



امام عليه السلام در مكه اقامت گزيد و مردم به خدمت آن حضرت مي رسيدند و كساني كه براي عمره در مكه به سر مي بردند نيز به خدمت امام شرفياب مي شدند.



خروج از مكه:



زماني كه امام حسين عليه السلام از مكه خارج مي شوند، خطبه معروفي ايراد مي فرمايند كه در مقتلهاي معتبر موجود است. در آن خطبه امام عليه السلام اظهار سرور و شادماني مي كنند و چگونگي شهادت خود را بيان مي نمايند. در قسمتي از خطبه اين گونه مي فرمايند:



«گويا مي بينم در زمين كربلا بند بند مرا گرگان بيابان ها در نواويس از هم جدا مي سازند و شكم هاي خالي خود را پر مي كنند»



در هنگام خروج از مكه امام حسين عليه السلام بعد از گذراندن دوره هاي الاهي آمادگي دارند تا مسئوليت خطير نهضت عاشورا را بر عهده بگيرند و در حقيقت همان حسين بن علي قبل از ورود به مكه نيستند كه نگراني و ترس از عقيم ماندن نهضت در ايشان مشاهده مي شد.



البته اين امر سنتي از سنت هاي الاهي است كه قبل از دادن نعمت هاي بسيار بزرگ و نيز قبل از اعطاي مسئوليتي خطير به اوليا و انبيا، لازم است آن فرد دوره هاي خاصي را جهت به دست آوردن قابليت لازم براي آن بگذارند.



ماندگاري نهضت عاشورا



حال در اين جا سوالي مطرح مي شود كه چه عواملي باعث شده حادثه كربلا در طول تاريخ چنان زنده بماند كه در هر زماني و هر مكاني اثر عميق گذاشته و حس عدالت خواهي و ظلم ستيزي را در باطن مردم تحريك مي كند؟



قرآن به اين سوال اين گونه پاسخ مي دهد هيچ ديني بدون اخلاص الي الله باقي نخواهد ماند. بدين معني كه هر حركتي به اندازه اخلاصش دوام ماندگاري دارد. اين عامل را در قيام امام حسين عليه السلام به وضوح مي توان ديد. يعني تمامي اعمال و سكنات ايشان و در حقيقت كل نهضتشان فقط و فقط براي خداست و در نهايت نيز تمامي وجودشان را در راه خدا فدا مي كنند. وجود عامل اخلاص در نهضت عاشورا باعث شد تا اين حادثه چنان تاثيري در جامعه آن روز و نيز در كل تاريخ بر جاي بگذارد كه نام و ياد ايشان حتي در جوامع غير شيعه و غير مسلمانان الهام بخش حركت هاي انقلابي و عدالت خواهانه قرار گيرد.



علاوه بر اخلاص عوامل زير نيز در ماندگاري نهضت امام حسين عليه السلام موثر مي باشند:



1- موافق بودن با فطرت انسان: يعني انسان فطرتا از ظلم و ستم دوري مي جويد و طرفدار حق و عدالت است.



2- فجيع بودن هر دو صحنه اين حادثه(سفيد و سياه): يعني كارنامه اصحاب امام سفيد و نوراني است، ولي كارنامه طرف مقابل سياه تاريك است.



3- ائمه معصومين عليهم السلام بارها و بارها توصيه به زنده نگهداشتن اين نهضت كرده اند.



4- جامع بودن و مانع بودن اين حادثه كه تبلور كاملي از اسلام ناب محمدي است.



5- شور و شعور حسيني (روانشناسي): در اين كره خاكي مكاتب مختلفي پا به عرصه وجود گذاشته اند، ولي بعد از مدتي از بين رفته اند كه مهم ترين دليل آن نداشتن شور و اهميت ندادن به احساسات بود، ولي اين عامل در مكتب امام حسين عليه السلام بوده و خواهد بود و اين گريه ها و عزاداري هاي عارفانه و با بصيرت است كه اين مكتب را زنده نگهداشته و خواهد داشت.



سوره فجر و امام حسين عليه السلام



در اين سوره شريفه به فجر و ده شب عظيم القدر و شفع و وتر و مطلق شب قسم ياد شده است كه دلالت بر عظمت و اهميت اين موارد مي باشد. اين موارد به عنوان مقدمه و دليل در هم شكسته شدن صولت جباران وظهور حق و حقيقت مورد قسم ياد شده اند.



در پايان سوره، ناگهان سهن از عروجي ملكوتي از شخصيت عظيم القدري است كه به درجه اطمينان و رضاي الاهي نائل شده است.



قسم به ده شب از پي قسم به فجر، گوياي ارتباط ميان اين دو مي باشد كه ظاهرش قسم به سپيده دم پايان شب دهم مذكور مي باشد.



در قرآن كريم تنها در يك مورد از ده شبي عظيم القدر سخن مي گويد كه چله مناجات و لقاء حضرت موسي عليه السلام را با خدا تكميل مي كرد: « و ما موسي عليه السلام را سي شب وعده كرديم و آن را با ده شبي عظيم القدر تكميل كرديم، پس موسي عليه السلام ميقات پروردگارش را در چهل شب تمام نمود »(2)



اين ميقات حضرت موسي عليه السلام با توجه به روايات بسياري از ابتداي ذيقعده تا دهم ذي الحجه بوده است كه اين ده شب تكميلي، همان ده شب اول ذي الحجه مي باشد كه فجر از پس اين ده شب، همان فجر عيد قربان مي باشد.



سنت قرباني كردن به پيشگاه خداوند در روز نهم ذي الحجه، سنت ابراهيمي است كه از حادثه ماموريت ذبح حضرت اسماعيل عليه السلام در منطقه مني در روز دهم ذي الحجه به يادگار مانده است.



پس با توجه به اين نكات قرآني، اين فجر، همان فجر عيد قربان مي باشد كه از پس ده شب عظيم القدر دهه اول ذي الحجه قرار دارد.



از اينجا معلوم مي گردد كه اين نفس مطمئنه مطرح شده در پايان سوره، شخصيت عظيم القدري است كه چهل شب بيتوته و راز و نياز با خداي عالم خصوصا ده شب اخير را به نحو احسن به پايان رسانده، در روز دهم قرباني عظيمي را به پيشگاه خداي عالم عرضه داتشه است، آن چنان كه او را به مقام رضا و تسليم محض امر خدا رسانده است.



با اين توجه برجسته ترين قرباني عجيب در راه خدا، از پس اين سير و سلوك معنوي را سيدالشهدا حسين بن علي عليه السلام به پيشگاه الاهي عرضه نموده است. شخصيتي كه خود و عزيزترين عزيزانش را درقربانگاه كربلا در راه خدا قرباني نموده است.



حضرت حدود 27 ماه رجب سال 60 هجري از مدينه خارج شده، سوم شعبان وارد مكه مي شود از مكه، 8 ذي الحجه يا 10 ذي الحجه بعد از فجر عيد قربان به سوي كوفه حركت مي كند.



به راحتي مي توان در جواب افرادي كه اعتقاد دارند كه امام در 8 ذي الحجه حركت كدره اند گفت كه امام هنگام ورود به مكه آيه اي را قرائت كردند مبني بر اين كه شهر مكه براي من امن و امان خواهد بود: «فلما تلقائ مدين ... و رب نجني من القوم الظالمين» لذا نمي توان استدلال آن ها را مبني بر وجود تهديد و ناامني بر عليه امام را قبول كرد و به نظر مي رسد چنانچه اشاره شد اين توطئه اي باشد كه توسط عبدالله بن زبير طراحي شده است.



اضطراب قبل از ورود به مكه و امنيت خاطر و سرور و ابتهاج عجيب ملكوتي حضرت هنگام خروح از مكه كه در سخنراني شب عيد قربان حضرت نمودار است ، خبر از چله ملكوتي وي‍ژه حضرت و بهره مندي از بركات عظيم ليال عشر در مواقف حج مي دهد؛ ميقات و موقفي كه ميعاد ارواح انبيا و اوليا از آدم تا خاتم عليهم السلام در اين زمان و مكان مي باشد.



ليال عشر و فجر حضرت در مكه و ليكن قربانگاه حضرت به همراه عزيزانش در كربلاست اين تنها ليال عشر و فجري است كه به عروج حيرت انگيز حاجيانش ختم مي شود و حج كننده و قرباني يكي است.



امام حسين و يارانش به عنوان قربانيان واقعي به معراج خونين الاهي لبيك مي گويند و با اين معراج خونين خود، صولت و ابهت و هيمنه ظالمان را متزلزل مي كنند و اين همان معني آيات پاياني سوره فجر است. «يا ايتها النفس المطمئنة. ارجعي الي ربك راضية. فادخلي في عبادي. وادخلي جنتي.»



زيبايي هاي توحيدي نهضت عاشورا



• ما رايت الا جميلا



زماني كه اسرا را به مجلس ابن زياد لعنت الله عليه بردند، ابن زياد با حال تحقيرآميز خطاب به حضرت زينب سلام الله عليها سوال كرد: ديدي برخورد خدا با برادرت را؟ در واقع با اين استنباط، ابن زياد خود را فردي الاهي قلمداد كرده و تمامي جنايت هاي حكومت يزيد را نيز الاهي جلوه دهد. اما شيرزن كربلا حضرت زينب سلام الله عليها در جواب آن ملعون فرمود: «ما رأيت الا جميلا»: چيزي به جز زيبايي نديدم.



متاسفانه برخورد ما شيعيان با حادثه عظيم كربلا بسيار تاسف برانگيز است. چرا كه با تفسير ذهني و دور از قرآن اين حادثه و شخصيت هاي والاي اين نهضت، ظلم بزرگي را مرتكب مي شويم. مثلا در مراثي و ذكر مصيبت ها اين چنين برخورد توحيدي حضرت زينب سلام الله عليها را ناديده گرفته و ايشان را تا حد انسان هاي معمولي پايين مي آوريم و چنان وانمود مي كنيم كه ايشان در اين حادثه همچون يك خواهر براي امام حسين بودند. در حالي كه ايشان در اين سفر در ركاب امام بودند نه برادر خويش.



لكن اينجا سوال ديگري مطرح مي گردد كه: چرا امام حسين عليه السلام اهل بيت خودشان را همراهشان به كربلا آورده بودند؟



امام حسين عليه السلام به دستور خداوند مي خواست اهل بيتش را نيز با خود به معراج ببرد ولي از درك مردم آن زمان به دور بود و به همين خاطر در جواب آنهايي كه علت همراهي اهل بيت ايشان را در اين سفر جويا مي شوند يك جواب تكليفي و تعبدي مي دهند «ان شاءالله ان براهن سبايا» خداوند مي خواهد اهل بيت مرا اسير ببيند. در حالي كه بحث، بحث ديگري بود. اگر زينب سلام الله عليها نبود، حادثه كربلا فراموش مي شد. اگر حضرت زينب سلام الله عليها به معراج نرفته بود، اين گونه نمي توانست صلابت از خود نشان دهد.



شب عاشورا



شب عاشورا شبي است كه فرداي آن معراج خونين امام حسين عليه السلام و ياران با وفايشان رخ داد. ايشان خطبه اي شبيه آن خطبه اي كه هنگام خروج از مكه ايراد كرده بودند، تكرار نموده و جزئيات حادثه فردا را به يارانشان تشريح كردند و نسبت به ابعاد مختلف آن آگاهي دادند. چرا كه امام حسين عليه السلام به عنوان يك رهبر اسلامي بايد به تمام افراد حاضر بصيرت داده و فرصت انتخاب را در اختيار همه آنها قرار دهند. بايد همه ياران حاضر بدانند كه فردا صلحي در كار نبوده و براي كساني كه مي مانند سرنوشتي جز شهادت و تكه تكه شدن و اسارت در انتظارشان نخواهد بود. بدين معني كه هر كدام از افراد حاضر بايد فرصت انتخاب ازادانه داشته و با آگاهي كامل تصميم خود را بگيرند.



اي نشمي در حثيثت سنت الاهي است كه خداوند نيز در قرآن مي فرمايد: «ان هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا»، «ما را هدايت را نشان داديم، حال يا پيروي ميكنيد و شاكر مي شويد و يا اينكه پيروي نمي كنيد و از كفار خواهيد شد.». اين آيه قرآن بيانگر اختيار دادن خداوند به بندگان در انتخاب يا عدم انتخاب راه سعادت و صراط مستقيم است.



اما جمله اي از امام حسين عليه السلام در مقاتل ذكر شده است كه فرموده اند: « اينها با من كار دارند، هر كس مي خواهد از تاريكي شب استفاده كند و برو د و بيعت را از گردنشان برداشتم و هر كس مي تواند از اهل بيت من چند نفري با خود ببرد.»



انتساب اين سخنان به امام حسين عليه السلام بعيد به نظر مي رسد، چرا كه امام حسين عليه السلام در هنگام حركت از مدينه كاملا از شهادت خود و اسارت اهل بيتشان آگاه بودند و در جواب آن هايي كه تقاضا مي كردند كه اهل بيت را همرا نبرند، مي فرمودند كه خداوند مي خواهد اهل بيت مرا در اسارت ببيند.



از اين مباحث مي توان اين نتيجه را گرفت كه امام با آگاهي كامل و هدفي كاملا مشخص اهل بيت خودشان را آورده بودند، چرا كه اگر اهل بيت ايشان نبودند، پيام عاشورا به گوش جهانيان نمي رسيد. اگر خطبه هاي آتشين امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب سلام الله عليها نبود، دشمن، قيام عاشورا را از بين مي برد و به حجاست كه كار حضرت زينب سلام الله عليها و اهل بيت امام حسين عليه السلام را عاشوراي دوم بناميم.



آخرين دليلي كه براي عدم انتساب آن سخنان به امام حسين عليه السلام مي توان ارائه داد، ذليل قرآني است. در قرآن شرايطي شبيه آن شرايطي كه در شب عاشورا حاكم بود، اشاره شده و شب عروج آسماني حضرت عيسي را بيان مي كند.



در آيه 25 سوره آل عمران چنين مي فرمايد:«فلما احسن عيسي منهم الكفر قال من انصاري الي الله...» در اين آيه حضرت عيسي عليه السلام از يارانش سوال مي كند كه چه كساني مرا در راه خدا ياري مي كنند؛ در جواب مي گويند:«نحن انصار الله» : ما ياران و انصار خداونديم، يعني شما محور دين هستيد. حمايت از شما يعني حمايت از خدا.



بنابراين مي توان نتيجه گرفت امام حسين عليه السلام در شب عاشورا نسبت به حوادث روز عاشورا به يارانشان بصيرت كامل داده، عاقبت حمايت و عدم حمايت از دين خدا را يادآور شدند و سپس چراغ ها را خاموش كرده و فرمودند كه هر كس بخواهد مي تواند برود.(3)



اما در مورد انگيزه ساختن چنين احاديثي بايستي گفت كه اينگونه احاديث ساخته افرادي هم چون حر جوفي است كه با اين عمل مي خواستند سرپوشي بر عدم حمايت شان از از امام درست كنند تا بتوانند در بين مردم زندگي كنند. چرا كه مردم اينگونه افراد را مذمت كرده و مي پرسيدند كه چرا امام را ياري نكرديد و بازگشتيد و آنها نيز در جواب مي گفتند كه امام حسين عليه السلام بيعت را از ما برداشته و گفتند كه اينها با من كار دارند و شما مي توانيد برويد و ما نيز به خاطر سخن ايشان برگشتيم.



بنابراين بايد سعي كنيم تا قيام عاشورا و نهضت الاهي امام حسين عليه السلام را با معيارهاي الاهي كه متقن ترين و مطمئن ترين مرجع مي باشد، دنبال كنيد تا به شناخت حقيقي و و اقعي دست يابيم.



و اما امروز



حق و باطل هميشه هست و هر كدام را رهرواني است. امروز قافله سالار جبهه حق، وجود مبارك بقيةالله عجل الله تعالي فرجه الشريف است كه دلي پرخون از ظلم ظالمان، مكر منافقان و سكوت مدعيان انتظار دارد. اكنون هر روز ما عاشورا است و تيرهاي دشمن هر لحظه عزت اسلام را نشانه رفته اند. يزيد مرده است، اما يزيديان زنده اند. شمر نيست، اما بدتر از شمرها پراكنده اند.



آيا براي آمدن حسن زمان آماده اي؟ آيا قلب خود را از دوستي يزيديان خالي كرده اي؟ دوستي مسلم ها به دل داري يا ابن يزيدها؟ يا مثل خيلي از كوفيان انس با زندگي و راحتي، تو را از دايره اين نبردها بيرون كشيده است؛ كه اگر اين گونه باشد بدان كه بايد دنباله رو حق بود يا باطل. و حالت ديگري نيست، چه آنان كه با عمل و اقدام، دشمنان حق را ياري كردند و چه آنها كه با سكوت، مهيا كننده زمينه ظلمشان شدند؛ هر دو از لشكر جبهه باطلند.



اكنون، نيك در خود بنگر، كه آيا عاشق راستين حسين هستي؟ كه اگر اين چنين باشد، بايد عاشق جهاد و شهادت باشي. ببين به خاطر دين، از چه ها گذشته اي كه غير از تو نگذشته اند؟ و در نهايت بنگر كه از مدعيان راحت طلبي يا منتظران شهادت طلب؟



آنان كه رفتند كار حسيني كردند. آنان كه ماندند بايد كار زينبي بكنند و گرنه يزيدند.



بياييد اگر مرهمي بر داغ مصيبت ثارالله عليه السلام، بر دل مولايمان بقيةالله ارواحنا فداه نيستيم، با معصيت قلبش را نرنجانيم.



يا رب الحسين بحق الحسين اشف صدر الحسين بظهور الحجة

پاورقي

1 - سوره قصص آيه 22



2 - سوره اعراف آيه 142



3 - ر.ش بررسي شخصيت اهل بيت در قرآن، نوشته دكتر نقي پورفر ص136 تا 143

مالك رحمتي