بازگشت

فضايل امام حسين در احاديث اهل سنت


تاريخ انسان را مي توان صحني پيكار ازلي ميان حق و باطل، خير و شر، نيك و بد، و عدل و ظلم دانست. هنگامي كه آدم خاكي به زمين فرستاده شد تا در اين نبرد جاويدان شركت كند، خداوند اين پيكار را مقدر ساخت. در نتيجه همين پيكار است كه انسان يا به سعادت ابدي در فردوس برين نايل مي آيد و يا به شقاوت ابدي در آتش دوزخ. حقيقت ياد شده در تاريخ ملتها گاه اهميتي جهاني مي يابد، چونان كه آن لحظي پيكار با همي اوضاع و دورانهاي بعد سخن تواند گفت. از اين رو، قرآن پيوسته ما را به تفكّر در سرانجام كار پيشينيان و چگونگي برخورد خداوند با آنان، وا مي دارد. وانگهي، هر بار پيامبر يا رسولي از جانب خداوند فرستاده مي شد، قومش با او به مخالفت برخاسته، تبعيد يا نابودش مي كردند. بدين ترتيب، اين پيكار در نهايت ميان خداوند و انسان، ميان حق و باطل، و ميان هدايت روشن و گمراهي آشكار است.



اين پيكار در صحني زندگي پيامبر اكرم و خاندان او از همه جا آشكار تر است. زندگي و بويژه شهادت حسين عليه السّلام در اعتقادات مسلمانان اهميتّي خاص دارد، چرا كه آن حضرت اسوي همي شهيدان راه خدا، در همي اعصار و دورانهاست.



هدف از اين گفتار تبيين اهميت جهاني امام در سنت اسلامي است. شايان ذكر است كه همي احاديث منقول در اين گفتار، هم در مجموعي احاديث شيعه آمده است و هم در مجموعي



احاديث اهل سنّت. اما هر چند اين گونه احاديث در جامعه اهل سنت صرفاً جنبي اعتقادي دارد، مكتب تشيّع آنها را به صورت شالودي نظامي پيچيده در علم كلام درآورده است.



به هر تقدير، به منظور درك جايگاه حسين عليه السّلام، سالار شهيدان، در تاريخ اسلام، بايد از جايگاه اهل بيت پيامبر در اعتقادات اسلامي نيز سخن گفت. اهل بيت در تاريخ انبيا منحصر به خاندان پيامبر اكرم نمي شود. اگر بخواهيم وفاداري مسلمانان را در طول تاريخ نسبت به اهل بيت محمد صلَّي الله عليه و آله، خاتم پيامبران، بخوبي درك كنيم، بايد نظري به خاندان ساير پيامبران نيز بيفكنيم.



به گفتي قرآن كريم، تاريخ انبيا با آدم صفوة الله آغاز مي شود. پس از او نوح آمد. نوح نخستين پيامبران اولوالعزم بود.او از طرف خداوند به سوي قوم خود فرستاده شد، اما قوم او نافرماني پيشه كردند تا اين كه سيل آنان را در كام خود فرو برد. آنگاه ابراهيم نياي پيامبران به پيامبري مبعوث شد. او همراه با فرزندش اسماعيل، كعبه، نخستين محل عبادت خدا را بنا نهاد. اسماعيل نيز پيامبر خدا و نياي شعيب، صالح، هود و محّمد خاتم پيامبران بود.



اسحاق، دومين فرزند ابراهيم، نيز پيامبر و خود نياي پيامبران بود. در ميان اخلافش خاندان عمران، پدر موسي عليه السّلام، عيسي عليه السّلام و ديگر پيامبران نخستين بودند كه از طرف خداوند به سوي فرزندان اسرائيل فرستاده شدند. قرآن كريم مي فرمايد: انّ الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين، (خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهيم و خاندان عمران را به جهانيان برتري داد). سپس مي فرمايد: ذريةً بعضها من بعضٍ و الله سميعٌ عليم، (فرزنداني بودند برخي از نسل برخي ديگر پديد آمده، و خدا شنوا و داناست). بدين سان، پيامبران و خاندان آنها جملگي به لحاظ روحاني و جسماني از يك تبارند. آنان و اهل بيت آنان برگزيدگان خدا و مبرّا از گناهند و نسبت به ديگر مردمان نيز حرمتي خاص دارند.



اهل بيت پيامبر اكرم، محمد مصطفي، نيز برگزيدي خدا و مبرّا از هر گونه پليدي و گناه بودند. اما مسلمانان از مقام و منزلت پيامبران پيشين و خاندان آنان به درك مقام و منزلت اهل بيت پيامبر اكرم نايل نيامدند. باري، آنان برگزيدگان خدا و مبرّا از تمامي گناهان و زشتيها بودند. اما چون محمد آخرين پيام آوري بود كه براي هدايت انسانها به خير و نيكي و دعوت آنها به دين خدا مبعوث شد، خاندان او نمي توانستند مقام نبوّتش را ادامه دهند. رسالت آنان اين بود كه امام و يا راهنماي امت مسلمان باشند. وظيفي آنان مراقبت از پيامي بود كه خداوند به محمد صلّي الله عليه و آله براي ابلاغ به بشر افاضه كرده بود. امامان نيز همچون بسياري پيامبران ناگزير بودند نافرمانيهاي قوم خود و آزار و شكنجه هاي بسيار آنان را تحمّل كنند؛ و اغلب سرنوشتي جز شهادت در راه خدا نداشتند. اما هر اندازه رنج بيشتري را تحمل كرده باشند، از پاداشي بيشتر و احترامي فزونتر كه خداوند وعدي آن را به پيامبران، اوليا و بندگان صالح خويش داده است برخوردار خواهند بود. از پيامبر اكرم سؤال شد: «از مردم چه كساني سنگين ترين مصيبتها را بر دوش كشيده اند؟» آن حضرت فرمود:



پيامبران، سپس صالحان؛ هر كسي به آندازي ايمانش. هر شخصي مطابق با دين خود مبتلا مي شود. اگر دينش پايدار باشد، بر ابتلايش نيز به همين منوال افزوده مي شود. اگر دينش سست و ضعيف باشد، ابتلايش آسانتر و كمتر است. ابتلاءات همچنان بر بندگان مؤمن وارد مي شود و زماني آنان را رها مي سازد كه در زمين از گناه پاك مي شوند.



فضايل اهل بيت عليهم السّلام



هم در احاديث اهل سنّت و هم در احاديث شيعه، رويدادي مهم از مقام و منزلت اهل بيت، انسانها، و ابعاد ارتباط معنوي آنان با پيامبر اكرم حكايت دارد. اين رويداد، واقعه يا حديث (كسا) است؛ كه بنابر آن پيامبر ردايش را بر روي خود، فاطمه عليها السلام، علي عليه السّلام و دو فرزند آنان حسن و حسين عليهما السّلام انداخت. اين حديث با تعابير گوناگون به ما رسيده است كه هر يك وجهي از فضايل اهل بيت پيامبر و محّبت آن حضرت را به آن چهار تن باز نموده است. احمد بن حنبل روايتي را از ام سلمه، همسر پيامبر، نقل مي كند با اين مضمون كه روزي آن حضرت به فاطمه عليها السلام فرمود:



«شوهر و دو فرزندت را نزد من بياور». وقتي جملگي نزد پيامبر حاضر شدند، آن حضرت جزئي از كسا را بر روي آنان انداخت. سپس دستان خود را به طرف آسمان بالا برد و فرمود: «پروردگارا، اينان اهل بيت و خواص من اند! خداوند مي خواهد پليدي را از شما دور كند و چنان كه بايد پاكتان دارد.» ام سلمه مي گويد: «سپس من سرم را داخل اتاق بردم و گفتم آيا من هم در ميان شما هستم اي رسول خدا؟» پيامبر اكرم فرمود: «تو عاقبت به خيري».



بنابراين حديث اهل بيت منحصر به پنج تن است: محمد صلّي الله عليه و آله، علي عليه السّلام، فاطمه عليها السلام، حسن عليه السّلام، و حسين عليه السّلام. ام سلمه، يكي از گرامي ترين همسران پيامبر، فاقد اين مقام دانسته شده است. شرح اين موضوع خواهد آمد. چنان كه تقريباً در همي تعابير گوناگون اين حديث به آن اشاره شده است.



در تعبير بسيار جذاب ديگري از اين حديث، به استناد عبدالله بن جعفر بن ابي طالب؛ چنين مي خوانيم:



وقتي رسول خدا نزول رحمت را مشاهده كرد، فرمود: «فرا خوانيد، فرا خوانيد!» صفيه پرسيد: «چه كسي را فرا خوانيم اي رسول خدا؟» آن حضرت پاسخ داد» «اهل بيتم: علي، فاطمه، حسن و حسين را.» هنگامي كه آنان را آوردند، كسايش را بر روي آنان كشيد؛ سپس دستهايش را به سوي آسمان بالا برد و فرمود: «پروردگارا اينان اهل بيت من اند، پس بر محمد صلّي الله عليه و آله و آل او درود فرست.» آنگاه خداوند اين آيه را نازل كرد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً. (همانا خداوند مي خواهد پليدي را از شما دور كند و شما را چنان كه بايد پاك دارد).



اين تعبير، مفهوم كسا و دليل اهميت آن را بيان مي دارد. كسانشاني از رحمت و عنايت الهي است كه پيامبر خدا و خاندان مقدسش مشمول آنند. وانگهي، كسا منبع و ملجأ تسلّاً و آرامش خاطر در برابر مصيبتها و حوادث ناگوار و شهادتهايي است كه خاندان پيامبر پس از او ناگزير به تحمل آنها بودند. صالحان نيز به همراه آن بزرگواران، از اين منبع بي انتهاي رحمت الهي، به هنگام سختي و دشواري، بهره مي برند. بدين سان، كسا، پنج تن انسان مقدس را از ساير مؤمنان مستثنا مي كند، و ميان آنها و ديگر اعضاي خاندان پيامبر تمايز قايل مي شود.



واقعي كسا زمينه را براي نزول آيي تطهير كه در سطور بالا به ذكر آن پرداختيم، مهيا ساخت. پيش از آغاز منازعات فرقه اي، كه موجب فروپاشي جامعي اسلامي شد، سنّت معهود، در تفسير اين آيه اتفاق نظر داشت و آن را به پيامبر، دخترش فاطمه، شوهر و پسر عمويش، و حسنين عليهما السّلام نسبت مي داد.



باز تعبير ديگري از اين حديث صريحاً حكايت از آن دارد كه خاندان پيامبر اكرم، تداوم خاندان ساير پيامبرانند. واتلة بن اصقع، كه اين حديث به صورتهاي گوناگون آن به او نسبت داده مي شود، دعاي زير را از پيامبر اكرم روايت كرده است:



پروردگارا! بركت، رحمت، عنايت و درودت را بر محمد صلّي الله عليه و آله و آل محمد فرو فرست، همچنان كه بر ابراهيم و آل او فرو فرستادي. اينان (علي، فاطمه، حسن و حسين)، از من هستند و من از آنان! پس بركت، رحمت، عنايت، و درودت را بر من و آنان نازل فرما.



اين دعا، همان است كه همه روزه مسلمانان آن را بر زبان جاري مي سازند: پروردگارا؛ بر محمد و آل او درود فرست، همچنان كه بر ابراهيم و آل او درود فرستادي.



بدين ترتيب، خاندان پيامبر، از نظر همي مسلمانان، «خاندان نبوت و مأواي هر از چند گاه فرشتگان است.» سيوطي مفسّر نامدار قرآن در تفسير آيي تطهير حديثي منسوب به ام سلمه نقل مي كند.



اين آيه در خاني من نازل شد... در اين هنگام هفت نفر در خانه حضور داشتند: جبرئيل، ميكائيل، علي، فاطمه، حسن، حسين. من نزديك به درِ خانه ايستاده بودم. سؤال كردم: «اي رسول خدا! آيا من هم از اهل اين بيت هستم؟» آن حضرت پاسخ داد: «همانا تو عاقبت به خيري! اما يكي از همسران پيامبري.»



صميميت ميان پيامبر و خاندان مقدس او را، كه پيوندي است فراتر از علايق خوني، در واقعي مباهله مي توان ديد. در همين واقعه بود كه پيامبر اكرم مسيحيان نجران را به معارضه طلبيد. در آيي مباهله، خداوند به پيامبر و مخالفانش فرمان مي دهد كه: فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لّعنة الله علي الكاذبين، (بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را شما زنان خود را. ما خود و شما خود... 3/61). از نظر اكثر محدثان و مفسّران قرآن، فرزندان پيامبر حسن و حسين عليهما السّلام اند، و مراد از زنان، فاطمه و مراد از خود، پيامبر صلّي الله عليه و آله و علي عليه السّلام است. وقتي اهل نجران آنها را ديدند، به علوّ درجات آنها نزد خداوند پي بردند و با وحشت بسيار پيشنهاد مباهله را رد كردند، و راه آشتي برگزيدند.



اين حديث حكايت از آن دارد كه پيامبر اكرم خصومت قومش نسبت به خاندانش پس از خويش را احساس كرده بود. نقل شده است كه آن حضرت گاهي اظهار مي داشت «هر كس كه با شما بستيزد، من نيز با او مي ستيزم، و هر كه با شما صلح و آشتي كند، من نيز با او صلح و آشتي خواهم كرد.» اين لحن تند آن حضرت در حديثي از قول ابوبكر، صحابي معروف پيامبر و خليفي اول، آمده است:



رسول خدا را ديدم خيمه اي بر پا داشت و علي، فاطمه، حسن و حسين را در آن جاي داد. سپس فرمود: اي مسلمانان! هر كس كه با اهل اين خيمه بستيزد من نيز با او ستيزه كنم، و هر كس با اينان از در صلح و آشتي درآيد، من نيز با او چنين كنم. من دوست دوستداران آنهايم. كسي كه به آنان عشق ورزد يكي از نياكان سعادتمند و داراي اصل نسبي نيكو خواهد بود.



خداوند در قرآن به مردم توصيه مي كند كه خاندان پيامبر اكرم را دوست بدارند: قل لا اسئلكم عليه اجراً الّا المودّة في الْقُرْبي، (بگو بر اين رسالت مزدي از شما جز دوست داشتن خويشاوندان نمي خواهم). مفسران قرآن عموماً اتفاق نظر دارند كه مراد از «خويشاوندان» اهل بيت هستند.



خاندان اهل بيت پيامبر براي صالحان همواره اسوي سخاوت و صبر در برابر سختيها و منبع سكون و آرامش به هنگام روي آوردن بلاها و مصيبتها بوده اند. آنان پس از چند روز نماز خواندن و روزه گرفتن براي بهبود حسن و حسين، جز ذره اي نان خشك و خرما كه علي عليه السّلام با رنج و زحمت بسيار براي نيازمندان فراهم آورده بود چيزي براي طعام نداشتند. در اخبار آمده است كه شب نخست سائلي از راه رسيد، شب دوم يتيمي و شب سوم اسيري. به هر يك قرص نان جو و قدري خرما، كه فاطمه عليها السّلام آنها را براي افطار مهيّا كرده بود، دادند. آن گاه خداوند اين آيه را نازل كرد: و يطعمون الطّعام علي حبّه مسكيناً و يتيماًَ و اسيراً، (و طعام را در حالي كه خود دوستش مي دارند به مسكين و يتيم و اسير مي دهند). اما، سرانجام خداوند غذايي از بهشت براي آنان فرو فرستاد تا دوستان خود را اطعام كنند.



اخبار نخستين از كشمكش ميان پيامبر اكرم و امت او و ميان امت او و اهل بيتش حكايت دارد. بيشتر متوني كه اين كشمكشها را نشان مي دهند به احتمال قريب به يقين در دوره هاي بعد فراهم آمده اند، اما از عصر پيامبر و اصحاب او حكايت دارند. در اين متون عشق به پيامبر نه تنها عملي صالح توصيه مي شود، بلكه به صورت بازخواست و با لحني تند و سرزنش آميز ابراز مي گردد. وانگهي، جزا و پاداش اخروي منوط است به عشق به آنان.



بدين ترتيب، در خبر آمده است كه پيامبر اكرم صلّي عليه و آله فرمود:



هر كس حياتي چون حيات من و مرگي چون مرگ مرا آرزو مي كند، و مشتاق است در بهشتي كه پروردگارم براي او آماده كرده مأوا گزيند، بايد علي عليه السّلام و دوستدار علي را پس از من دوست بدارد. بايد پس از من به ائمه اقتدا كند، چرا كه آنان عترت من هستند، از طينت من آفريده شده اند، و علم و شعور به آنها ارزاني داشته شده است. واي بر كساني كه فضيلت آنها را انكار و پيوند مرا به آنان قطع كنند! باري، شفاعت من به آنان نخواهد رسيد.



در حديثي ديگر، پيامبر به كساني كه فرزندانش را اكرام مي دارند، نيازمنديهاي آنان را برآورده مي سازند و قلباً به آنان عشق مي ورزند و اين عشق خود را بر زبان نيز جاري مي سازند، وعدي شفاعت مي دهد.



پيش از اين تأكيد شد كه اهل بيت در درجات عالي و عنايات الهي، و البته نه در مقام نبوت، با پيامبران پيشين و اخلاف آنان شريك اند. افزون بر اين، آنان در موهبت شفاعت هم با پيامبر اكرم صلّي الله عليه و اله برابرند. به اين موضوع در سيري انبيا و ائمه، كه در احاديث شيعه و در احاديث اهل سنت، هر دو، تصريح شده است. چنين نموني مشتركي كافي است تا عشق و محبت نسبت به پيامبر و خاندان او را در هر دو مذهب باز نمايد.



قرآن كريم به ما خبر مي دهد كه آدم كلماتي از خداوند اخذ كرد كه رحمت و عنايت پروردگار شامل حالش شد: فتلقّي آدم من ربّه كلماتٍ فتاب عليه انّه هو التّواب الرّحيم. (آدم از پروردگارش كلمه اي چند فرا گرفت. پس خدا توبي او بپذيرفت، زيرا او توبه پذير و مهربان است، 2/37). سيوطي نقل مي كند كه ابن عباس، محدث و مفسر نامدار قرآن، از پيامبر درباري كلماتي كه آدم فرا گرفت پرسيد. پيامبر اكرم پاسخ داد: «آدم رب خويش را فرا خواند و گفت: «پروردگارا، به حق محمّد صلّي الله عليه و آله و علي عليه السّلام، فاطمه عليها السّلام، حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام، توبي مرا بپذير»، آنگاه خداوند توبي او را پذيرفت». در تعبير بسيار شورانگيز ديگري از اين روايت، كلمات به منزلي تنها وسيله اي كه خداوند بدان وسيله توبي آدم را مي پذيرد و از گناهان او در مي گذرد، به او آموخته مي شود. در خبر آمده است كه علي عليه السّلام نظر پيامبر را در مورد آيي مزبور جويا شد. آن حضرت پاسخ داد كه وقتي آدم و همسرش از بهشت رانده شدند، آدم به سبب گناهي كه مرتكب شده بود، صد سال با صداي بلند گريست، تا اين كه جبرئيل از طرف خدا نازل شد و به او گفت:



اي آدم، آيا من با دست خود تو را نيافريدم؟ آيا من از روح خود بر تو ندميدم؟ آيا من به فرشتگان فرمان ندادم بر تو سجده كنند؟ آيا من بنده ام حوا را براي تو نفرستادم؟ آدم پاسخ داد: «آري، چنين كردي». جبرئيل پرسيد: «پس چرا مي گريي؟» آدم پاسخ داد: «چگونه نگريم در حالي كه از قرب درگاه خداوند رحمان رانده شدم.» آن گاه فرشته گفت: «بايد خالصانه با اين كلمات دعا كني، تا خداوند توبه ات را بپذيرد و از گناهانت درگذرد. بگو: پروردگارا، به حق محمد صلّي الله عليه و آله و اهل بيت محمد از تو استمداد مي جويم، خدايي جز تو نيست. مرتكب گناه شدم و به خود ستم كردم. توبه ام را بپذير، چرا كه تو بخشنده و توبه پذيري».



حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام



حكايتهاي بسياري در احاديث اسلامي ثبت شده است كه از رأفت و محبت پيامبر نسبت به حسن و حسين حكايت دارد. آنان در مدينه زاده شدند و در دوران كودكي محضر پيامبررا درك كردند. بدين ترتيب، نخستين روزگار زندگي اين دو امام با عشق و صميميت جدّي مهربان همراه است. از طرف ديگر حكايتهاي مضبوط در مورد اين خاندان، بوضوح از كشمكشهاي سياسي و اعتقادي در ميان امت اسلام سخن مي گويد: كشمكشهايي كه اساساً دامنگير حسن و حسين عليهما السلام مي شد. يكي از اين حكايتها را در سطور زير نقل مي كنيم.



آمده است كه روزي حسن و حسين عليهما السّلام ناپديد شدند. مادرشان فاطمه عليها السّلام با اضطراب فراوان خود را به پيامبر رساند. جبرئيل نازل شد و به آن حضرت خبر داد كه اين دو جوان در آشياني حيواني در فاصله اي دور از خاني خود آرميده اند. جبرئيل به خانوادي مضطرب او اطمينان داد كه خداوند فرشته اي را بر آنها گمارده است تا از آنان محافظت كند. وقتي پيامبر به آن جا عزيمت فرمود ديد كه فرشته دو بال خود را گسترده است، يكي را بر زير آنان و ديگري را همچون پوششي بر روي آنان. آن حضرت بر بالين آن دو بنشست و بوسه اي بر لبانشان نهاد تا از خواب بيدار شدند. سپس آنان را بر دوش نهاد و با خود به خانه برد. جمع كثيري از مسلمانان پيامبر خدا و دو نواده اش را تا مسجد همراهي كردند. آن گاه رسول خدا خطاب به جمعيت فرمود: «اي مسلمانان، آيا شما را از كساني كه بهترين پدر بزرگ و مادر بزرگ را دارند آگاه كنم؟ پاسخ دادند: «آري، اي رسول خدا.» فرمود: «آنان حسن و حسين هستند. پدر بزرگ آنها رسول خدا، خاتم پيامبران، و مادربزرگ آنها خديجه دختر خويلد، بانوي زنان بهشتي است.» سپس رسول خدا اظهار داشت كه حسن و حسين بهترين عمه و عمو را دارند: جعفر و ام هاني، فرزند و دختر ابوطالب. دايي و عمي آنان نيز بهترين عمه ها و دايي ها به شمار مي آيند: قاسم، فرزند پيامبر خدا، و زينب، دختر رسول خدا. سپس رسول خدا فرمود: «پروردگارا، تو مي داني كه حسن و حسين، عمه و عموهاي آنان و كساني كه به آنان عشق مي ورزند، جملگي در بهشت مأوا خواهند گزيد، اما آنان كه با ايشان دشمني مي ورزند به آتش دوزخ افكنده خواهند شد.»



ابو هريره، راوي مشهور حديث، نقل مي كند كه وقتي رسول خدا به نماز مي ايستاد، به محضي كه به سجود مي رفت حسن و حسين بر پشت او مي جستند، هنگامي كه سراز سجود بر مي داشت، آنان را به آرامي از خود دور مي كرد و در كنار خويش قرارشان مي داد.



شبي، پس از اقامي نماز، ابوهريره خواست آن دو را با خود ببرد، اما پيامبر اكرم از رفتن آنها با او ناخرسند بود. ديري نگذشت كه نوري در آسمان درخشيد و آن دو در ميان آن نور به راه افتادند تا به خانه رسيدند.



اولياي خدا، همانند انبياي خدا، از موهبت اعجاز برخوردارند؛ اما نمي توان اين موهبت را به معناي دقيق كلمه معجزه خواند، بلكه بايد گفت كه آن كرامت است. درخشيدن نور در آن شب نيز كرامتي بود كه بدان وسيله پيامبر اكرم خواست تا امت خود را از مقام و منزلت خاصي كه خداوند به آنان عطا كرده است آگاه سازد.



وحدتي بين پيامبر و اهل بيت او وجود دارد. اين وحدت نه تنها در خون، كه در جان نيز هست. واقعي كسا نمودار اين وحدت است. بدين ترتيب، اين وحدت چنان كه سخن پيامبر بدان اشارت دارد، وحدت در عشق نيز هست. آن حضرت فرمود: «هركس حسن و حسين را دوست بدارد، من نيز او را دوست مي دارم، و هر كه را من دوست بدارم، خداوند دوستش مي دارد، و هر كه را خداوند دوست بدارد، به سعادت خواهد رسيد.» به همين سان، هر كه حسن و حسين را دشمن بداردبه آتش دوزخ افكنده خواهد شد، زيرا هم خداوند از او نفرت دارد و هم رسولش. و «مجازاتي سخت در انتظار او خواهد بود».



در كتابها و منابعي كه در باب سيري ائمه و اوليا سخن گفته اند، اتحاد و صميميت ميان پيامبر و دو نواده اش تا بدانجا تعميم داده مي شود كه فرشتگان بهشتي نيز در آن شريك مي شوند. بدين سان، حذيفه، راوي و صحابي معروف نقل مي كند كه پيامبر اكرم فرمود: «فرشته اي در اين جا حضور دارد كه پيش از امشب هرگز بر زمين فرود نيامده است. او از ربّ خود رخصت يافته تا فرود آيد و بر من درود فرستد، و مرا خبر دهد كه فاطمه كدبانوي زنان بهشتي است، و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت اند».



بي ترديد مقام خاص امام حسين در دين اسلام و اعتقادات مسلمانان تا حد زيادي معلول آن بوده است كه آن حضرت از اهل و مال و جان خود در راه خداوند در مي گذرد. شهادت امام حسين، شهامت، پايمردي، شرافت و ايمان حقيقي او به هنگام مواجه شدن با بحرانها و آشفتگيها، الهام بخش كليّي مسلمانان بوده است. بهترين اشعار در همي زبانهاي ممالك اسلام با الهام از حسين سروده شده است. حتي شاعران غير مسلمان شجاعت وفضيلت بسيار او را ستوده اند اما، افزون بر اينها، شهادت حسين به مسلمانان در برابر سختيها، ستمها، آزارها و شكنجه ها، نيرو و قوت قلب داده است. او در كنار زنان و مردان ستمديده و در برابر حاكمان ستمگر به پا خاست، بدكاران را سرزنش كرد و ستمديدگان را بر انگيخت تا در راه مبارزه براي رسيدن به آزادي و شرافت پايداري كنند. روياروي شدن زيدبن ارقم، صحابي مكرم پيامبر، با عبيدالله بن زياد، شاهدي است زنده از نبرد ميان حاكميتي نامشروع و قدرتي برحق. وقتي سر بريدي حسين را نزد ابن زياد بردند، وي عصاي خود را بر لبها و دندانهاي آن حضرت نهاد و فشرد.



زيد زبان به اعتراض گشود: «عصايت را دور كن! سوگند به خداوند كه رسول خدا را مي ديدم بر اين لبان بوسه مي زد.» اين سخنان را بگفت و بگريست. سپس ابن زياد او را مورد ملامت قرار داد و گفت: «خداوند اشك از چشمانت جاري سازد! اگر پير و فرتوت نبودي سرت را از تن جدا مي كردم.» آن گاه زيد از آن جا دور شد در حالي كه فرياد مي كشيد: «اي مردم، از اين پس شما بَرده ايد. چرا كه فرزند فاطمه عليها السّلام را كشتيد و پسر مرجانه بر شما چيره شد. به خدا سوگند كه او بهترين شما را خواهد كشت و شريرترين شما را به بردگي خواهد گرفت. نابود باد كسي كه به ذلت و رسوايي تن در دهد.» سپس زيد گفت: «ابن زياد، سخن ديگري با تو دارم كه حتي بيش از اين بر افروخته ات خواهد كرد. رسول خدا را ديدم حسن را بر زانوي چپ و حسين را بر زانوي راست خود نشاند و فرمود: «پروردگارا! حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام و صالح ترين پيروان دينم را به تو مي سپارم. اي ابن زياد! با امانت رسول خدا چگونه رفتار كردي؟».



بر طبق قرآن كريم، حكمت الهي را در نظام طبيعت، فرد انساني و جامعه اش بهتر مي توان ديد. متون اسلامي تأثير شگرف شهادت حسين را حتي بر طبيعت ثبت كرده اند. بدين سان، بيهقي محدث نامي نقل مي كند كه وقتي حسين بن علي به شهادت رسيد، ماه چنان خسوف كرد كه ستارگان در نيمه شب پديدار شدند. وحشت وجود مردم را فرا گرفت و گمان بردند رستاخيز سر رسيده است...



سيل سر شك مؤمنان كه در مصيبت حسين، دوستان و دلبندان او شريك اند، خاطري شهادت آن امام را زنده و جاويد نگاه داشته است. بار ديگر اين حديث اندوهي را كه صالحان در مصيبت او ابراز داشته اند، به نظام هستي سرايت مي دهد. بدين ترتيب، سيوطي در شرح آيه اي كه رأفت خداوند را نسبت به يحيي فرزند زكريا وصف مي كند، خبر مي دهد كه: «آسمانها بر مرگ هيچ كس جز يحيي فرزند زكريا و حسين بن علي نگريستند. سرخ فامي آسمان (به هنگام شفق) نشاني از گريه هاي اوست.»



نتيجه



گفتيم كه وحدتي وجودي و فراگير ميان پيامبر و دخترش فاطمه، علي و دو فرزندش حسن و حسين وجود دارد، به گونه اي كه بحث در باب يكي از آنان را بدون ديگري غير ممكن مي سازد. بدين سان، ما سراسر اين گفتار را به حسين در اين اتحاد وجودي اختصاص داديم. بايد افزود كه حسين در قلب جد بزرگوارش، پيامبر اكرم، جاي خاصي داشت. و تنها در حق او بود كه فرمود: «حسين از من است و من از اويم. خداوندا هر كه حسين را دوست مي دارد او را نيز دوست بدار». هنگامي كه سوري كوثر نازل شد، پيامبر اكرم اين التفات خاص خويش را براي صحابي نزديكش انس بن مالك، كه حديث مزبور به استناد همو نقل شده است، ابراز داشت. انس بن مالك پرسيد: «كوثر چيست؟» آن حضرت پاسخ داد: «كوثر حوضي است در بهشت، اما كساني كه پيمان مرا نقض يا اهل بيت مرا هلاك كنند، مجاز به نوشيدن از آن نيستند.»



كوتاه سخن آن كه، در احاديث شيعه پيوسته بر فضيلت بسياري كه مؤمنان در زيارت حرم امام حسين و شهيدان ركابش كسب مي كنند، تأكيد شده است. احاديث اهل سنت نيز به فضيلت فراوان اين عمل صالح اشاره كرده اند. زيارت حرم اين امام شهيد در همي احاديث اسلامي اهميت خاص يافته است، زيرا امام و ياران شهيدش الگوهاي جهاد در راه خدا به شمار آمده اند. نقل شده است كه علي بن ابي طالب پس از جنگ صفين از سرزمين كربلا گذشت. مشتي خاك از آن برداشت و بانك برآورد: «آه، آه... مرداني در اين مكان به خون خواهند غلتيد و بدون حساب وارد بهشت خواهند شد!».



اتحاد معنوي اهل بيت، كه در حديث كسا تجلي يافته است، خود نشاني از اتحاد تمامي مسلمانان. به سبب همين اتحاد در دين و تسليم در برابر خداوند است كه حسين جان خود را فدا مي كند. او با رد خلافت اموي، اسلام سكوت را نپذيرفت، و از آن روي كه خفت و خواري، بدكاري و انحراف از آرمانهاي رهبري اسلام را، به گونه اي كه در شخصيت رسول اكرم و امير مؤمنان علي عليه السّلام تجسم يافته بود، مردود مي دانست، براي هميشه ميان خليفي حقيقي رسول خدا و سلاطين روزگار خود تفاوت قايل شد. افزون بر اين، امام حسين و شهيدان ركابش معاملي خداوند را با مؤمنان در دادن جان و مال خود به ازاي سعادت ابدي در بهشت پذيرفتند. اين دعوت الهي به مبارزه امروز نيز مانند چهارده قرن پيش در جامعي اسلامي زنده و مطرح است. و هنوز هم ما را به «آن بهشتي فرا مي خواند كه پهنايش به قدر همي آسمانها و زمين است و براي پرهيزكاران مهيا شده است».

م. ايوب