بازگشت

عزاداري در چند پرسش و پاسخ



فلسفه عزاداري

اين مقاله از پرسش ها و پاسخ هاي برگزيده ويژه محرّم؛ گروه مؤلفان، تنظيم و نظارت نهاد نمايندگي مقام معظّم رهبري در دانشگاه ها. چاپ اوّل: قم، دفتر نشر معارف، 1382، گرفته شده است.

آيا پرسش از فلسفه عزاداري امر معقولي است يا خير؟

با توجه به پديدار شدن رويكردهاي نوين نسبت به تحليل و تبيين مسائل، انسان معاصر در پي كنكاش و كالبدشكافي مسائل، مفاهيم و حقايقي است كه با آنها زندگي مي كرده و نسبت به آنها باورهايي داشته است. در واقع پرداختن به موضوع با نگاهي بيروني، از ويژگي هاي انسان معاصر است. بر اين اساس، آدمي مي خواهد از بيرون، به مسئله عزاداري بنگرد و آن را مورد بررسي قرار دهد. در حقيقت، عقل وي تا وقتي كه توجيهي مقبول از عزاداري به دست نياورد و يا حداقل آن را خردستيز نداند - هرچند خردپذير نباشد - نمي تواند در درون اين پديده قرار گرفته و آن را باور كند.

اين نوع نگاه به مسائل، بسيار مبارك است؛ چه اينكه بنيان هاي معرفتي انسان را به مسائل اسلامي و مؤلفه هاي فرهنگ شيعي، تقويت مي كند و نبايد فراموش كرد كه در پرتو اين پشتوانه نظري، ايمان آدمي نيز تعالي مي يابد؛ زيرا ايمان بر پايه معرفت و خردورزي شكل مي گيرد. از اين رو اگر توجيه و تبيين موجهي از عزاداري ارائه گردد؛ پايه هاي باور جوانان و نسل معاصر، نسبت به اين موضوع تقويت خواهد شد.

فلسفه عزاداري بر اهل بيت عليهم السلام و فوايد آن چيست؟

فلسفه و حكمت عزاداري را مي توان در امور ذيل، رهيابي كرد:

الف. محبت و دوستي: قرآن و روايات، دوستي خاندان رسول اكرم صلي الله عليه وآله و اهل بيت عليهم السلام را بر مسلمانان واجب كرده است. [1] روشن است كه دوستي لوازمي دارد و محب صادق، كسي است كه شرط دوستي را - چنان كه بايد و شايد - بجا آورد. يكي از مهم ترين لوازم دوستي، هم دردي و هم دلي با دوستان در مواقع سوگ يا شادي آنان است؛ [2] از اين رو در احاديث، بر برپايي جشن و سرور در ايام شادي اهل بيت عليهم السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأكيد فراوان شده است.

حضرت علي عليه السلام در روايتي مي فرمايد:

شيعه و پيروان ما در شادي و حزن ما شريكند؛ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا. [3] .

امام صادق عليه السلام نيز فرمودند:

شيعَتُنا جُزْءٌ مِنّا خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طينَتِنا يَسُوؤُهُمْ ما يَسُؤُنا وَ يَسُرُّهُمْ ما يَسُرُّنا؛ [4] شيعيان ما پاره اي از خود ما بوده و از زيادي گل ما خلق شده اند؛ آنچه كه ما را بدحال يا خوشحال مي سازد، آنان را بدحال و خوشحال مي گرداند.

جز اين وظيفه عقلاني و شرعي، ايجاب مي كند كه در ايام عزاداري اهل بيت عليهم السلام، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ يعني، با اشك، آه و ناله و زاري، از نظر خوراك، با كم خوردن و كم آشاميدن مانند افراد غم زده [5] و از نظر پوشاك، با پوشيدن لباسي كه از حيث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حكايت گر اندوه و ناراحتي است، آشكار سازيم.

ب. انسان سازي: از آنجا كه در فرهنگ شيعي، عزاداري بايد از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم دردي با آن عزيزان، در واقع يادآوري فضايل، مناقب و آرمان هاي آنان بوده و بدين شكل، آدمي را به سمت الگوگيري و الگوپذيري از آنان سوق مي دهد.

فردي كه با معرفت در مجالس عزاداري، شركت مي كند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مي آميزد و در پرتو آن، انگيزه اي قوي در او پديدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزاداري، مانند محبي مي شود كه فعال و شتابان، به دنبال پياده كردن اوصاف محبوب در وجود خويشتن است.

ج. جامعه سازي: هنگامي كه مجلس عزاداري، موجب انسان سازي گشت؛ تغيير دروني انسان به عرصه جامعه نيز كشيده مي شود و آدمي مي كوشد تا آرمان هاي اهل بيت عليهم السلام را در جامعه حكم فرما كند.

به بيان ديگر، عزاداري بر اهل بيت عليهم السلام؛ در واقع با يك واسطه زمينه را براي حفظ آرمان هاي آنان و پياده كردن آنها فراهم مي سازد. به همين دليل مي توان گفت: يكي از حكمت هاي عزاداري، ساختن جامعه براساس الگوي ارائه شده از سوي اسلام است.

د. انتقال دهنده فرهنگ شيعي به نسل بعد: كسي نمي تواند منكر اين حقيقت شود كه نسل جديد در سنين كودكي، در مجالس عزاداري با فرهنگ اهل بيت عليهم السلام آشنا مي شوند. به راستي عزاداري و مجالس تعزيه، يكي از عناصر و عوامل برجسته اي است تا آموزه هاي نظري و عملي امامان راستين، به نسل هاي آينده منتقل شود. مراسم عزاداري، به دليل قالب و محتوا، بهترين راه براي تعليم و تربيت نسل جديد و آشنايي آنان با گفتار و كردار اهل بيت عليهم السلام است.

فلسفه و حكمت عزاداري بر امام حسين عليه السلام چيست؟

مسئله انسان سازي، جامعه سازي و انتقال فرهنگ شيعي به نسل بعد در مجالس امام حسين عليه السلام، قوي تر نيز مي باشد؛ زيرا ماهيت قيام امام حسين عليه السلام و نيز آموزه هاي تربيتي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي عاشورا، در تعالي و بالندگي انسان و جامعه چشم گير بوده و عناصر رويداد كربلا، مؤلفه هاي اساسي و اصلي را در ترسيم فرهنگ شيعي رقم زده است كه توسط مراسم سوگواري به نسل بعد منتقل مي شود.

با توجه به بيانات، سخنان و شعارهاي عاشورا، مي توان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه كرد؛ مواردي چون:

عبادت، ايثار، شجاعت، توكل، صبر، امر به معروف و نهي از منكر، نابودي اسلام در شرايط سلطه يزيديان، حرمت بيعت با كسي چون يزيد، شرافت مرگ سرخ بر زندگي ذلت بار، اندك بودن انسان هاي راستين در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبي در عصر حاكميت باطل، زينت بودن شهادت براي انسان، تكليف مبارزه با سلطه جور و طغيان، اوصاف پيشواي حق، تسليم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهي شهادت طلبان در مبارزات حق جويانه، حرمت ذلت پذيري براي آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براي عبور به بهشت برين، آزادگي و جوانمردي، ياري خواهي از همه و هميشه در راه احقاق حق. [6] .



درس آزادي به دنيا داد رفتار حسين

بذر همت در جان افشاند، افكار حسين



گر نداري دين به عالم، لااقل آزاده باش

اين كلام نغز مي باشد ز گفتار حسين



مرگ با عزت ز عيش در مذلت بهتر است

نغمه اي مي باشد از لعل درربار حسين



در عين حال موارد ذيل علاوه بر موارد پيش گفته، مي توانند حكمت عزاداري بر امام حسين عليه السلام را تبيين كنند:

1. نوعي اعتراض به ظالمان زمان و حمايت از مظلومان جهان؛

2. عامل تقويت حس عدالت خواهي و انتقام جويي از ستمگران؛

3. زمينه ساز اجتماع شيعيان جهت پيروي و دفاع از حق؛


عزاداري در روايات

آيا در مورد برپايي مراسم عزاداري براي اهل بيت عليهم السلام روايتي وجود دارد؟

روايات فراواني در اين زمينه وجود دارد؛ به سه روايت در خصوص توصيه ائمّه عليهم السلام به برپايي مراسم عزاداري براي اهل بيت عليهم السلام بسنده مي كنيم:

1. امام صادق عليه السلام فرمودند:

رَحِمَ اللَّهُ شِيعَتَنَا، شِيعَتُنا وَ اللَّهِ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اللَّهِ شَرَكُونَا فِي الْمُصِيبَةِ بِطُولِ الْحُزْنِ وَ الْحَسْرَةِ؛ [1] .

خداوند شيعيان ما را مشمول رحمت خويش سازد. به خدا قسم، شيعيان ما همان مؤمنين اند، آنان به خدا قسم! با حزن و حسرت طولاني خويش [در عزاي ما] شريك و هم درد مصيبت هاي ما خاندانند.

2. امام رضاعليه السلام مي فرمايد:

مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَي لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ مَنْ ذَكَرَ بِمُصَابِنَا فَبَكي وَ اَبْكي لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيي فِيهِ أُمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ؛ [2] .

كسي كه متذكر مصايب ما شود و به جهت ستم هايي كه بر ما وارد شده، گريه كند، در روز قيامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و كسي كه مصيبت هاي ما را بيان كند و خود بگريد و ديگران را بگرياند؛ در روزي كه همه چشم ها گريان است، چشم او نگريد و هر كسي در مجلسي بنشيند كه در آن مجلس، امر ما را زنده مي كنند؛ روزي كه قلب ها مي ميرند، قلب او نخواهد مرد.

3. امام صادق عليه السلام به فضيل فرمود:

تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قَالَ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ اُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيي أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ [3] .

آيا مجالس عزا برپا مي كنيد و از اهل بيت و آنچه بر آنان گذشته است، صحبت مي كنيد؟ فضيل گفت: آري قربانت گردم، امام فرمود: اين گونه مجالس را دوست دارم. پس امر ما را زنده گردانيد كه هر كس امر ما را زنده كند، مورد لطف و مرحمت خدا قرار مي گيرد. [اي] فضيل: هر كس از ما ياد كند يا نزد او از ما ياد كنند و به اندازه بال مگسي اشك بريزد، خدا گناهانش را مي آمرزد، اگرچه بيش از كف دريا باشد.


پيشينه عزاداري

آيا عزاداري براي امام حسين عليه السلام، در زمان امامان عليهم السلام سابقه دارد؟

بلي، در اينجا تنها به ذكر نمونه هاي اندكي از آنچه كه در تاريخ نقل شده، بسنده مي كنيم:

1. عزاداري بني هاشم در ماتم سيد الشهدا؛ از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

پس از حادثه عاشورا هيچ بانويي از بانوان بني هاشم، سرمه نكشيد و خضاب ننمود و از خانه هيچ يك از بني هاشم دودي كه نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنكه ابن زياد به هلاكت رسيد. ما پس از فاجعه خونين عاشورا پيوسته اشك بر چشم داشته ايم. [1] .

2. عزاداري امام سجادعليه السلام؛ حزن امام سجادعليه السلام بر آن حضرت به صورتي بود كه دوران زندگي او، همراه با اشك بود. عمده اشك آن حضرت بر مصائب سيد الشهداعليه السلام بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا كه وقتي آب مي آوردند تا حضرت ميل كند، اشك مبارك شان جاري مي شد و مي فرمود: چگونه بياشامم در حالي كه پسر پيامبر را تشنه كشتند؟ [2] و مي فرمود: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهراعليها السلام را به ياد مي آورم، گريه ام مي گيرد». [3] .

امام صادق عليه السلام به زراره فرمود:

جدم علي بن الحسين عليه السلام هرگاه حسين بن علي عليه السلام را به ياد مي آورد، آن قدر اشك مي ريخت كه محاسن شريفش پر از اشك مي شد و بر گريه او حاضران گريه مي كردند. [4] .

3. عزاداري امام محمّد باقرعليه السلام؛ امام باقرعليه السلام در روز عاشورا براي امام حسين عليه السلام مجلس عزا برپا مي كرد و بر مصائب آن حضرت گريه مي كردند. در يكي از مجالس عزا، با حضور امام باقرعليه السلام كميت شعر مي خواند، وقتي به اينجا رسيد كه: «قَتيلٌ بِالطَّفِّ...»، امام باقرعليه السلام گريه زياد كرده، فرمودند:

اي كميت! اگر سرمايه اي داشتيم، در پاداش اين شعرت به تو مي بخشيديم؛ اما پاداش تو همان دعايي است كه رسول خداصلي الله عليه وآله درباره حسان بن ثابت فرمودند كه همواره به جهت دفاع از ما اهل بيت عليهم السلام، مورد تأييد روح القدس خواهي بود. [5] .

4. عزداري امام صادق عليه السلام؛ امام موسي كاظم عليه السلام مي فرمايد:

چون ماه محرم فرا مي رسيد، ديگر پدرم خندان نبود؛ بلكه اندوه از چهره اش نمايان مي شد و اشك بر گونه اش جاري بود، تا آنكه روز دهم محرم فرا مي رسيد. در اين روز مصيبت و اندوه امام به نهايت مي رسيد. پيوسته مي گريست و مي فرمود: امروز، روزي است كه جدم حسين بن علي عليه السلام به شهادت رسيد. [6] .

5. عزاداري امام موسي كاظم عليه السلام؛ از امام رضاعليه السلام نقل شده است كه فرمود:

چون ماه محرم فرا مي رسيد، كسي پدرم را خندان نمي ديد و اين وضع ادامه داشت تا روز عاشورا، در اين روز پدرم را اندوه و حزن و مصيبت فرا مي گرفت و مي گريست و مي گفت: در چنين روزي حسين را كه درود خدا بر او باد، كشتند. [7] .

6. عزاداري امام رضاعليه السلام؛ گريه امام رضاعليه السلام در حدي بود كه فرمودند:

همانا روز مصيبت امام حسين عليه السلام پلك چشمان ما را مجروح نموده و اشك ما را جاري ساخته است. [8] .

دعبل خدمت حضرت رضاعليه السلام آمد. آن حضرت درباره شعر و گريه بر سيد الشهداعليه السلام كلماتي چند فرمودند؛ از جمله اينكه:

اي دعبل! كسي كه بر مصايب جدم حسين عليه السلام گريه كند، خداوند گناهان او را مي آمرزد. آنگاه حضرت بين حاضران و خانواده خود پرده اي زدند تا بر مصايب امام حسين عليه السلام اشك بريزند.

سپس به دعبل فرمودند:

براي امام حسين عليه السلام مرثيه بخوان، كه تا زنده اي تو ناصر و مادح ما هستي، تا قدرت داري از نصرت ما كوتاهي مكن.

دعبل در حالتي كه اشك از چشمانش مي ريخت، قرائت كرد:



أَ فَاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَيْنَ مُجَدَّلاً

وَ قَدْ مَاتَ عَطْشَاناً بِشَطِّ فُرَات



[اي فاطمه! آيا گمان مي كردي حسين را افتاده بر خاك؟ در حالي كه شهيد شد با لب تشنه در كنار رود فرات].

صداي گريه امام رضاعليه السلام و اهل بيت آن حضرت بلند شد. [9] .

7. عزاداري امام زمان (عج)؛ بنابر روايات، امام زمان (عج) در زمان غيبت و ظهور بر شهادت جدشان گريه مي كنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سيد الشهداعليه السلام مي فرمايند:

فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نُصْرَتِكَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلأََنْدُبَنَّكَ صَبَاحًا وَ مَسَاءً وَ لأََبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَي مَا دَهَاكَ؛ [10] .

اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و دور ماندم از ياري تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ كنم و با بدخواهان تو پيكار نمايم؛ هم اكنون هر صبح و شام بر شما اشك مي ريزم و بجاي اشك در مصيبت شما خون از ديده مي بارم و آه حسرت از دل پر درد بر اين ماجرا مي كشم.



در سوگ تو با سوز درون مي گريم

از نيل و فرات و شط، فزون مي گريم



گر چشمه چشم من، بخشكد تا حشر

از ديده بجاي اشك، خون مي گريم [11] .



آيا مراسم عزاداري از دوران صفويه رواج يافت؟

عزاداري بر امام حسين عليه السلام از زمان شهادت او بوده است؛ ولي تا زمان آل بويه (در سال 352 ق) اين عزاداري مخفي بود. قبل از قرن چهارم، عزاداري براي امام حسين عليه السلام، علني نبود و نهاني در خانه ها انجام مي گرفت؛ اما در نيمه دوم قرن چهارم، سوگواري در روز عاشورا آشكار و در كوچه و بازار انجام مي يافت. عموم مورخان اسلامي - مخصوصاً مورخاني كه وقايع را به ترتيب سنواتي نوشته اند؛ از قبيل ابن الجوزي در كتاب منتظم و ابن اثير در كتاب الكامل و ابن كثير در كتاب البداية والنهاية و يافعي در مرآت الجنان و ذهبي و ديگران - در ضمن ذكر وقايع سال 352 و سال هاي بعد از آن، كيفيت عزاداري شيعه را در روز عاشورا نوشته اند.

از جمله ابن الجوزي گفته است: در سال 352 معز الدوله ديلمي، دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن كنند. در اين روز بازارها بسته شد، خريد و فروش موقوف گرديد، قصابان گوسفند ذبح نكردند، هريسه پزها، هريسه (هليم) نپختند، مردم آب ننوشيدند، در بازارها خيمه به پا كردند و به رسم عزاداري بر آنها پلاس آويختند، زنان به سر و روي خود مي زدند و بر حسين عليه السلام ندبه مي كردند. [12] .

به قول همداني: در اين روز، زنان موي پريشان در حالي كه [به رسم عزاداري] صورت هاي خود را سياه كرده بودند، در كوچه ها به راه افتادند و براي عزاي امام حسين عليه السلام سيلي به صورت خود مي زدند. [13] .

بنابر گفته يافعي: اين نخستين روزي بود كه براي شهيدان كربلا سوگواري مي شد. [14] ابن كثير در ضمن وقايع سال 352 گفته است: كه اهل تسنن قدرت منع شيعه را از اين اعمال نداشتند؛ زيرا شماره شيعه بسيار و نيروي حكومت نيز با ايشان بود.

از سال 352 تا اواسط قرن پنجم - كه آل بويه از ميان رفتند - در بيشتر سال ها مراسم عاشورا به ترتيب مزبور، كم و بيش انجام مي گرفت و اگر عاشورا با عيد نوروز يا مهرگان مصادف مي گرديد، انجام مراسم عيد را به تأخير مي انداختند. [15] .

در همين سال ها كه فاطميه و اسماعيليه، تازه مصر را به تصرف آورده و شهر قاهره را بنا نهاده بودند، مراسم عاشورا در مصر انجام مي يافت. بنا بر نوشته مقريزي: در روز عاشوراي 363، جمعي از شيعه مطابق معمول خود (از اين جمله معلوم مي شد كه مراسم مزبور در سال هاي قبل نيز معمول بوده است)، به مشهد كلثوم، و نفيسه (از فرزندان امام حسن عليه السلام) رفتند و در آن دو مكان، شروع به نوحه گري و گريه بر امام حسين عليه السلام كردند. مراسم عاشورا در زمان فاطميان هر سال برپا مي شد: بازارها را مي بستند و مردم دسته جمعي در حالي كه با هم ابياتي در مصيبت كربلا مي خواندند و نوحه گري مي كردند؛ به مسجد جامع قاهره مي رفتند. [16] .

بعد از آن به دليل در انزوا قرار گرفتن تشيع، مراسم عزاداري خيلي علني نبود، هرچند وضعيت بهتر از قبل زمان آل بويه بود. آنچه از بعضي منابع به دست مي آيد - خصوصاً كتاب روضة الشهداء كاشفي - قبل از زمان صفويه نيز مجالس سوگواري براي اباعبداللَّه عليه السلام برپا مي شده است. [17] پس از صفويه به دليل ترويج تشيع، عزاداري شكل عام و علني تري به خود گرفت.

منشأ زنجيرزني، سينه زني، تعزيه و علامت از كدام فرهنگ و ملل است؟

«زنجيرزني»، از هندوستان و پاكستان به ايران آمده است. از آنجا كه برخي به وضع نامناسبي با زنجير عزاداري كرده و موجب زخمي شدن بدن و خون آمدن آن مي گشت، برخي از علما به حرمت آن فتوا دادند؛ ولي اگر اين عمل به شيوه اي انجام شود كه موجب صدمه به بدن و تقبيح عاقلان نگشته و زمينه را براي وهن آموزه هاي عاشورا فراهم نسازد، اشكالي ندارد؛ چنان كه در عموم عزاداري هاي ايران در خصوص زنجيرزني، به دليل رعايت شؤون عزاداري اين نوع سوگواري رايج است. [18] .

اصل سنّت «سينه زني» در ميان عرب ها رايج بوده و بعدها به صورت موجود درآمده است كه با انتخاب نوحه هاي سنگين، حركات دست بر سينه مي خورد. اين گونه عزاداري ابتدا به صورت فردي بوده و زماني كه سوگواري علني و گسترده شد - خصوصاً در زمان صفويه - به شكل گروهي درآمده است. [19] .

«تعزيه»، عبارت است از مجسم كردن و نمايش دادن واقعه جانسوز عاشورا، ظاهراً اين نوع عزاداري در دوره كريم خان زند در ايران معمول و در زمان صفويه رايج شد و در زمان ناصرالدين شاه گسترش يافت. منشأ آن هم مشاهدات شاه در سفرهاي خود از تئاترهاي اروپا بوده كه اين امر، نمايش دهي را در واقعه عاشورا عيني ساخته است. بايد توجه داشت كه اجراي تعزيه، مخصوص ايران نبوده و در كشورهاي اسلامي و شيعي ديگري نيز اين سنّت مورد توجه بوده است و با سبك هاي گوناگون و اعتقادات و مراسم مختلف و ابزار و ادوات ديگري اجرا مي شود؛ از جمله در هند و پاكستان كه رواج بيشتري دارد. [20] .

«علامت»، از ابزار و وسايل عزاداري امام حسين عليه السلام است كه در هيئت ها و دسته هاي مذهبي به كار گرفته مي شود. اين ابزار پس از ارتباط ايران با اروپايي ها در عصر قاجار، از آيين هاي مذهبي مسيحيت اقتباس شده است. اين ابزار، نماد و مظهري است كه گاهي عزاداران را از محتوا و اصل عزاداري و اقامه شعائر ديني بازمي دارد. [21] .

آيا شيوه هاي عزاداري كه در زمان صدر اسلام وجود نداشته است، يك نوع بدعتگذاري در دين نيست؟

يكم. بايد توجه كرد كه شيوه هاي عزاداري، غير از ماهيت عزاداري است. در واقع عزاداري يك اصلي است كه به گونه هاي متفاوت و در شكل هاي مختلف، ظهور مي كند؛ بنابراين آنها صرفاً يك ابزارند نه بيشتر.

دوم. ابزار و اظهار ماهيت بايد با محتواي عزاداري و مغز پيام متناسب باشد؛ به صورتي كه بتواند با بهترين، شيواترين، نافذترين و نافع ترين وجهي، پيام و درس و آموزه را به ديگران منتقل كند. به بيان ديگر، بايد لباسي باشد كه به قامت آن راست آيد؛ نه كوچك تر و نه بزرگ تر. اگر كوچك باشد، كه همه پيام را پوشش نمي دهد و اگر بزرگ تر باشد، ذهن مخاطب را منحرف مي كند و او را از اصل فهم حقيقت بازمي دارد.

سوم. مي توان براي ابلاغ محتواي پيام، از ابزارهايي كه در فرهنگ و تمدن ملل گوناگون وجود دارد سود جست و آنها را به خدمت گرفت؛ چنان كه اسلام زبان اردو را در هند به خدمت گرفت و آن را ابزاري براي صدور اسلام به شبه قاره قرار داد. يا فلسفه را از يونان گرفت و آن را در خدمت آموزه هاي وحياني گذاشت و....

چهارم. اسلام به آداب و رسوم ملل تا زماني كه با آموزه هاي اصلي و گوهر اسلام در تضاد و تهافت نباشد، احترام گذاشته و هيچ منعي نسبت به آنها روا نمي دارد؛ مثلاً اسلام هيچ گاه براي زبان و رنگ لباس و كيفيت غذاي ملل مختلف، فنون، صنايع و علوم - مادامي كه با روح اسلام منافات نداشته باشد - محدوديتي قائل نيست.

با توجه به آنچه گفته شد، از ديدگاه اسلام «عزاداري و سوگواري» اهل بيت عليهم السلام، مي تواند در قالب ها، فرم ها و ابزاري كه در ميان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق مي شود و به شيوه هاي گوناگون تجلي يابد. اين تا زماني است كه قالب ها؛ شكل ها، شيوه ها و گونه ها، به اصل پيام و محتوا لطمه وارد نسازد؛ بلكه به بهترين نحو پيام را در ذهن و جان مخاطب جاي دهد. از اين رو استفاده از شيوه هاي عزاداري كه در زمان صدر اسلام نبوده (مانند زنجيرزني، سينه زني، تعزيه و...) نه تنها بدعت در دين نيست؛ بلكه مددكار اسلام بوده و مي تواند در حد خود، شعارهاي عاشورا و اهل بيت عليهم السلام را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدان ها سوق دهد.

در هر حال تأكيد مي كنيم كه اينها تنها ابزارند نه بيشتر و بايد همواره جنبه ابزاري آنها حفظ شود؛ نه آنكه خداي ناكرده ابزار بر جان مسئله فائق آيد! ابزار تنها پلي براي گذشتن و رسيدن به بن و مايه مطلب است و هيچ گاه هدف اولي نمي باشد. آنچه گاهي مشاهده مي شود، متأسفانه همين قصه تلخ است كه عده اي از روي ناداني، به ظاهر بيش از باطن اهميت مي دهند و اصل موضوع را مغفول مي گذارند.

چرا عزاداري ساير امامان عليهم السلام، مانند عزاداري امام حسين عليه السلام نيست؟

اين به دليل گستره كمي و كيفي واقعه عاشوراست. وضعيت خاص جهان اسلام و مسلمانان، حالات حاكمان مسلمان و ظلم هاي فراوان آنان، دربند كشيده شدن انسانيت و آزادي، تحقير امت اسلامي، سلب امنيت، تشديد ظلم عليه شيعيان، فراموشي آموزه هايي چون امر به معروف و نهي از منكر، شيوع بدعت ها و ورود آنها به دين، اخلال در وحدت مسلمانان، فراموشي اخلاق اسلامي و انساني و... از يك سو و موقعيت ويژه اباعبداللَّه عليه السلام از جهت مظلوميت و تنهايي، كيفيت برخورد مسلمانان به ظاهر دوست با حضرت، نوع جنگ و برخورد فيزيكي با آن حضرت و اصحاب و اهل و عيالش، آموزه ها و درس هاي تربيتي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ديني به خصوص امام حسين عليه السلام از سوي ديگر؛ [22] همه و همه شكل خاصي به اين حادثه داده است كه ابعاد گوناگون، پيچيده و ژرف آن، موضوعات و مسائل فراواني را براي تحقيق و پژوهش فراروي محققان قرار داده است و اين با توجه به وجود هزاران كتابي است كه تاكنون در زمينه اين رويداد، به نگارش درآمده است.

حضرت رسول صلي الله عليه وآله امام علي عليه السلام، حضرت زهراعليها السلام، امام حسن مجتبي عليه السلام و معصومان پس از اباعبداللَّه عليه السلام؛ به دليل همين ويژگي هاي خاص و منحصر به فرد قصه كربلا، اين همه بر احياي يادكرد آن در قالب عزاداري تأكيد فرموده اند. [23] .

به هر روي نفس حوادث عاشورا و ابعاد گوناگون آن، آن را واقعه اي بي نظير در تاريخ ساخته است؛ چنان كه امام صادق عليه السلام فرمود: «لا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يا أباعَبْدِاللَّهِ» [24] و روشن است كه نكوداشت هر واقعه اي، به گستردگي آن بستگي دارد و چون حادثه عاشورا چنين است، عزاداري آن نيز كماً و كيفاً با عزاداري براي واقعه هاي ديگر قابل مقايسه نيست.


روش عزاداري

عزاداري براي امام حسين تا چه اندازه مجاز است؟

با توجه به حكمت عزاداري بر اهل بيت عليهم السلام - به خصوص امام حسين عليه السلام - حد عزاداري را شرع و عقل تعيين مي كنند. اگر عزاداري در شيوه هايي اجرا شود كه شور را بر شعور غالب سازد و به نوعي موجب انحراف از فلسفه عزاداري گردد؛ خارج از حدود عزاداري مشروع، مقبول، موجه و معقول است. اگر قالب هاي عزاداري به گونه اي باشد كه عقلاي جامعه، آن را تقبيح كرده، آن را موجب وهن مذهب و آموزه هاي اصلي عاشورا مي دانند، قطعاً حد غير مجاز عزاداري خواهد بود.

گفتني اينكه شكل و صورت عزاداري، بايد به گونه اي باشد كه بتواند هسته و محتواي اصلي پيام عاشورا را به مردم ابلاغ كند و باور انسان ها را نسبت به آنها تقويت نمايد، ولي اگر اين ظاهر به صورتي درآيد كه نه تنها باطن و مغز را نشان ندهد، بلكه باعث گردد اصل مسئله و موضوع خدشه دار شود، شكل و صورت مناسبي نخواهد بود و اين لباس بر قامت اين تن رعنا، راست نخواهد آمد.

به عنوان مثال قمه زني - كه يك گونه خاص عزاداري است - نه تنها شعارها و گفتارهاي اصلي عاشورا را به درستي ابلاغ نمي كند؛ بلكه چنانچه مقام معظم رهبري فرمودند، موجب وهن قضيه كربلا مي گردد و لذا غير مجاز است. [1] .

با توجه به ابهت و شوكتي كه حضرت امام حسين عليه السلام داشتند، چرا در برخي مراسم و مجالس، چهره مظلوم و خوار، از ايشان ترسيم مي كنند چگونه توجيه مي شود؟

عزت - به معناي سخت، محكم و استوار بودن - صفت پسنديده اي است كه در برخي آيات قرآني بر آن پافشاري شده و آن را زيبنده خداوند، و رسولش و مؤمنان دانسته است. [2] .

امام حسين عليه السلام و اصحاب ايشان، با تأسي به اين آموزه قرآني در گفتار و عمل همواره پيش قدم بودند و هيچ گونه زبوني و ذلت را تاب نياوردند تا آنجا كه «هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» به يكي از شعارهاي اصيل نهضت عاشورايي تبديل شد.

اما متأسفانه در بعضي از منابع و نوشته ها - كه دستمايه برخي از مجالس عزاداري نيز هست - عنصر عزت در سيره نهضت سيد الشهداعليه السلام مفقود و مغفول است.

ريشه و عامل رواني اين شيوه، در اين نكته نهفته است كه برخي از مبلغان نهضت حسيني، بجاي آنكه سعي و تلاش خود را در افزايش شناخت مردم با ابعاد گوناگون اين واقعه عظيم قرار دهند؛ تنها به تحريك احساسات و عواطف آنان پرداخته و براي اين منظور به نقل مطالب از هر منبع غير موثق و غير مستند روي مي آورند و چهره اي ذليلانه از نهضت اباعبداللَّه عليه السلام براي مردم ترسيم مي كنند!

به هر روي، بيان پاره اي از مطالب - كه صورتي رقت بار و به دور از عزت براي امام حسين عليه السلام و اصحاب و همراهان وي مطرح مي سازد - با اصل غيرتمندي دين اسلام و سيره نبوي و علوي و اهل بيت عليهم السلام ناسازگار و كاري غير موجه است.

البته روايت «مظلوميت اباعبداللَّه عليه السلام»؛ به معناي تحليل ظلم هاي مستندي كه بر حضرت و صحابه او رفت، هيچ منافاتي با عزتمندي آن شخصيت عظيم ندارد؛ بلكه عزت سيد الشهدا و همراهانش را بيشتر روشن مي سازد؛ زيرا با تبيين ظلم دشمنان آن حضرت و چگونگي برخورد اباعبداللَّه عليه السلام با آن و تشريح ابعاد ظلم ستيزي ايشان، مشخص مي گردد كه روحيه عزيزانه چگونه و در چه قالبي مي تواند در برابر ظلم ايستادگي كند.

چرا براي بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفت وگو اكتفا نمي شود؟ آيا زنده نگه داشتن ياد عاشورا فقط منحصر به اين است كه انسان سينه زني و گريه كند، شهر را سياه پوش كند، مردم تا نيمه هاي شب به عزاداري بپردازند و حتي گاهي روزها كار و زندگي خود را تعطيل كنند؛ مخصوصاً با توجه به اينكه اين امور ضررهاي اقتصادي به دنبال دارد.آيا ممكن نيست اين خاطره ها به گونه اي تجديد شود كه ضررهاي اقتصادي و اجتماعي كمتري داشته باشد، مثلاً جلسات بحث، ميزگرد يا سمينارهايي ترتيب داده شود، و با تماشاي بحث و گفت وگو خاطره اين حادثه براي مردم تجديد شود؟

بحث درباره شخصيت سيد الشهداعليه السلام در قالب تشكيل ميزگردها، كنفرانس ها، سخنراني ها، نوشتن مقالات و امثال اين قبيل كارهاي فرهنگي، علمي و تحقيقات، بسيار مفيد و لازم است و البته در جامعه ما نيز انجام مي شود و به بركت نام سيدالشهداعليه السلام و عزاداري آن حضرت، بحث، گفت وگو و تحقيقات زيادي درباره اين امور صورت مي گيرد و مردم نيز معارف را فرا مي گيرند.

اين فعاليت ها بجاي خود لازم است، اما آيا براي اينكه ما از حادثه عاشورا بهره برداري كامل كنيم، اين اقدامات كافي است؟ يا اينكه امور ديگري نيز مثل همين عزاداري ها بجاي خود لازم است؟

جواب دادن به اين سؤال متوقف بر اين است كه ما نظري روان شناسانه به انسان بيندازيم و ببينيم عواملي كه در رفتار آگاهانه ما مؤثر است، فقط عامل شناختي و معرفت است يا عوامل ديگري هم در شكل دادن رفتارهاي اجتماعي ما مؤثر است.

هنگامي كه در رفتارهاي خود دقت كنيم، درمي يابيم كه در رفتارهاي ما دست كم دو دسته از عوامل نقش اساسي ايفا مي كنند. يك دسته عوامل شناختي كه موجب مي شود انسان مطلبي را بفهمد و بپذيرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقوله اي كه باشد، متناسب با آن از استدلال عقلي، تجربي و يا راه هاي ديگر استفاده مي شود.

قطعاً شناخت در رفتار ما تأثير زيادي دارد، اما يگانه عامل مؤثر نيست. عوامل ديگري هم هستند كه شايد تأثير آنها در رفتار ما بيشتر از شناخت باشد. اين عوامل را به طور كلي احساسات و عواطف، تمايلات، گرايش ها مي نامند. اينها سلسله اي از عوامل دروني و رواني است كه در رفتار ما مؤثر است.

هرگاه شما رفتار خود را تحليل كنيد، - خواه رفتار مربوط به زندگي فردي و خانوادگي، خواه رفتار اجتماعي و يا سياسي شما باشد - خواهيد ديد، عامل اصلي كه شما را به انجام آن رفتار واداشته، چه بسا عوامل تحريك كننده و برانگيزاننده باشد.

مرحوم شهيد استاد مطهري در اين باره مي فرمايند:

عاملي بايد در درون ما باشد تا ما را برانگيزاند. بايد براي هر كاري ميلي داشته باشيم تا آن كار را انجام دهيم. بايد شور و شوقي نسبت به انجام آن كار پيدا كنيم، علاقه اي نسبت به آن كار داشته باشيم تا بر انجام آن اقدام كنيم. فقط شناختْ كافي نيست تا ما را به حركت درآورد. عامل رواني ديگري نياز داريم تا ما را به سوي كار برانگيزاند و به طرف انجام كار سوق دهد. اين گونه عوامل را انگيزه هاي رواني، احساسات و عواطف و مانند آنها مي نامند. اين عوامل در مجموع، ميل به حركت را در انسان به وجود مي آورد، عشق به انجام كار را ايجاد مي كند و شور و هيجان به وجود مي آورد. تا اين عوامل نباشد كار انجام نمي گيرد. حتي اگر انسان به يقين بداند كه فلان ماده غذايي براي بدن او مفيد است، اما تا اشتها نداشته باشد و يا تا اشتهاي او تحريك نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمي رود. اگر فرضاً اشتهاي كسي كور شود و يا به بيماري مبتلا شود كه اشتها پيدا نكند، هر چه به او بگويند كه اين ماده غذايي براي بدن او خيلي مفيد است، تمايلي به خوردن آن پيدا نمي كند؛ پس غير از آن دانستن، بايد اين ميل و انگيزه نيز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعي و سياسي هم همين حكم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حركت اجتماعي خوب و مفيد است، تا انگيزه اي براي انجام آن حركت نداشته باشد، حركتي انجام نمي دهد.

حال، بعد از اينكه پذيرفتيم براي حركت هاي آگاهانه و رفتارهاي انساني، دو دسته عوامل شناختي و انگيزشي يا عواطف و احساسات لازم است و بعد از اينكه دانستيم حركت سيد الشهداعليه السلام چه نقش مهمي در سعادت انسان ها داشته است، متوجه خواهيم شد اين شناخت خود به خود براي ما حركت آفرين نمي شود. هنگامي دانستن و به ياد آوردن آن خاطره ها ما را به كاري مشابه كار امام و به پيمودن راه او وامي دارد كه در ما نيز انگيزه اي به وجود آيد و براساس آن، ما هم دوست داشته باشيم آن كار را انجام دهيم.

خودِ شناخت، اين ميل را ايجاد نمي كند؛ بلكه بايد عواطف ما تحريك شود و احساسات ما برانگيخته شود تا اينكه ما هم بخواهيم كاري مشابه كار او انجام دهيم.

جلسات بحث و گفت وگو و سخنراني ها مي تواند آن بخش اول را تأمين كند؛ يعني، شناخت لازم را به ما بدهد، اما عامل ديگري هم براي تقويت احساسات و عواطف لازم داريم، البته خود شناخت، يادآوري و مطالعه يك رويداد مي تواند نقشي داشته باشد، اما نقش اساسي را چيزهايي ايفا مي كند كه تأثير مستقيمي بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.

هنگامي كه صحنه اي بازسازي مي شود و انسان از نزديك به آن صحنه مي نگرد، اين مشاهده با هنگامي كه انسان بشنود چنين جرياني واقع شده، يا اينكه فقط بداند چنين حادثه اي اتفاق افتاده است، بسيار تفاوت دارد.

نمونه اين مسئله را شما خود بارها تجربه كرده ايد. مكرراً حوادث عاشورا را شنيده ايد و در ذهن شما جاي گرفته است. مي دانيد امام حسين عليه السلام روز عاشورا چگونه به شهادت رسيد، اما آيا دانسته هاي شما اشك شما را جاري مي كند؟ وقتي در مجالس شركت مي كنيد و مرثيه خوان مرثيه مي خواند، مخصوصاً اگر لحن خوبي هم داشته باشد و به صورت جذابي داستان كربلا را براي شما بيان كند، آنگاه مي بينيد كه بي اختيار اشك شما جاري مي شود.

اين شيوه مي تواند در تحريك احساسات شما تأثير داشته باشد كه خواندن و دانستن، چنان اثري را ندارد. به همين نسبت آنچه ديده مي شود، به مراتب مؤثرتر از شنيدني هاست. منظور از اين توضيحات آن بود كه ما علاوه بر اينكه بايد بدانيم چرا اباعبداللَّه عليه السلام قيام كرد، بدانيم كه چرا مظلومانه شهيد شد، بايد اين مطلب به گونه اي براي ما بازسازي شود تا عواطف و احساسات ما برانگيخته تر شود. هر اندازه اينها در برانگيخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگي ما مؤثرتر خواهد بود.

بنابراين صِرف بحث و بررسي عالمانه واقعه عاشورا، نمي تواند نقش عزاداري را ايفا كند. بايد صحنه هايي در اجتماع به وجود آيد كه احساسات مردم را تحريك كند. همين كه صبح از خانه بيرون مي آيند، مي بينند شهر سياه پوش شده است، پرچم هاي سياه نصب شده است... خود اين تغيير حالت، دل ها را تكان مي دهد.

گرچه مردم مي دانند فردا محرم است، اما ديدن پرچم سياه، اثري را در دل آنان مي گذارد كه دانستن اينكه فردا اول محرم است، آن اثر را نمي گذارد. راه انداختن دسته هاي سينه زني با آن شور و هيجان خاص خود مي تواند، آثاري را به دنبال داشته باشد كه هيچ كار ديگر آن آثار را ندارد.

اينجاست كه متوجه مي شويم چرا حضرت امام رحمه الله بارها مي فرمود آنچه داريم از محرم و صفر داريم. چرا اين همه اصرار داشت كه عزاداري به همان صورت سنتي برگزار شود؟ چون در طول سيزده قرن تجربه شده بود كه اين امور نقش عظيمي در برانگيختن احساسات و عواطف ديني مردم ايفا مي كند و معجزه مي آفريند.

تجربه نشان داده كه بيشتر پيروزي هايي كه در دوران انقلاب و يا در دوران جنگ در جبهه ها حاصل شد، در اثر شور و نشاطي بود كه مردم در ايام عاشورا و به بركت نام سيدالشهداعليه السلام حاصل مي كردند. اين تأثير كمي نيست. با چه قيمتي مي شود چنين عاملي را در اجتماع آفريد كه اين همه شور و حركت در مردم ايجاد كند؟ اين همه عشق مقدس بيافريند، تا جايي كه افراد را براي شهادت آماده كند؟ اگر بگوييم در هيچ مكتبي و يا در هيچ جامعه اي چنين عاملي وجود ندارد، سخن گزافي نگفته ايم.


پاورقي

[1] ر. ك: سوره شوري، آيه 23؛ سوره هود، آيه 29؛ ميزان الحكمه، ج 2، ص 236.

[2] ر. ك: المحبة في الكتاب و السنة، ص 170 - 169 و 182 - 181.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 287.

[4] امالي، ص 305.

[5] طبق فرموده امام صادق عليه السلام به معاوية بن وهب، «عزاداران سيد الشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دوري جويند تا آنكه يك ساعت از وقت فضيلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاي معمول صاحبان مصيبت، سد جوع و عطش كنند». [ر. ك: تاريخ النياحة الامام الشهيد الحسين بن علي، ج 1، ص 159 - 157].

[6] در اين خصوص ر. ك: فرهنگ عاشورا، ص 271 - 268؛ حسين، عقل سرخ، ص 119 - 77؛ امام حسن و امام حسين عليه السلام، ص 121 - 116.


[1] بحارالانوار، ج 43، ص 222.

[2] همان، ص 278.

[3] همان، ص 282 و 289.


[1] ر. ك: امام حسن و امام حسين عليه السلام، ص 145.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 145.

[3] خصال، ج 1، ص 131.

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 207.

[5] مصباح المتهجد، ص 713.

[6] امام حسن و امام حسين عليه السلام، ص 143.

[7] حسين، نفس مطمئنه، ص 56.

[8] بحارالانوار، ج 44، ص 284.

[9] همان، ج 45، ص 257 «مُجَدَّل» يعني بر خاك افتاده شده.

[10] بحارالانوار، ج 101، ص 320.

[11] مصطفي آرنگ به نقل از اشك حسيني، سرمايه شيعه، ص 66.

[12] المنتظم في تاريخ الملوك و الامم، ج 7، ص 15.

[13] تكملة تاريخ الطبي، ص 183.

[14] مرآت الجنان، ج 3، ص 247. مقصود عزاداري به طور علني است.

[15] النجوم الزاهرة في ملوك مصر و قاهرة، ج 4، ص 218.

[16] الخطط، مقريزي، ج 2، ص 289. و نيز ر. ك: النجوم الزاهرة، ج 4، ص 126، (بخش وقايع سال 366)؛ اتعاظ الحنفاء، مقريزي، ج 2، ص 67 به نقل از: سياهپوشي در سوگ ائمّه نور، ص 162 - 161.

[17] در اين خصوص ر. ك: مقالات تاريخي، رسول جعفريان، ج 1، ص 206 - 201،185 - 183.

[18] موسوعة العتبات المقدسة، ج 8، ص 378.

[19] موسيقي مذهبي ايران، ص 26.

[20] همان، ص 35-33 و درآمدي بر نمايش و نيايش در ايران، ص 86، كيهان فرهنگي، مهر 63، ص27.

[21] فرهنگ عاشورا، ص 346.

[22] در اين خصوص ر. ك: حسين، نفس مطمئنه، ص 18 - 5.

[23] ر. ك: بحارالانوار، ج 44، ص 293،291،289،282،281،245،244،243،223 و....

[24] شيخ صدوق، امالي، ص 77.


[1] در اين خصوص ر. ك: پيرامون عزاداري عاشورا، (مجموعه سخنان، استفتائات و جواب هاي مقام معظم رهبري در خصوص عاشورا).

[2] ر. ك: سوره نساء، آيه 139؛ سوره منافقون، آيه 8. و در روايات نيز بر اين مهم تأكيد شده است ر. ك: نهج البلاغه، حكمت 113 و 371؛ منتخب ميزان الحكمه، ص 346 و....



جمعي از نويسندگان