بازگشت

شمركيست؟


نگاهي به كربلاي سال 61 هجري

عاشوراي سال 61 هجري و مجموعه ي جريانهاي پيش و پس از آن، آيينه ي آيين عشق و صدق و اخلاص و ايمان وفداكاري ودر يك كلمه، مجموعه ي همه ي عظمت ها و فضيلت هايي است كه اسلام در انسان وجامعه جستجو مي كند. اين آيينه ي روشن و بي غبار و صيقل خورده فرصتي است كه ما درآنخود را تماشا كنيم حقيقت راتماشا كنيم معيار وشاقولي است كه خودمان را با آن بسنجيم ودراين مطالعه وبررسي ضعف هاي خودمان راپيدا كنيم وبه اصلاح رفتارهاي خودمان بپردازيم . وقتي ابا عبدالله(ع) در وصيت نامه ي خود كهبه محمد حنفيه داد، فرمودند: «اُريدُ لِطَلَب اِلاصلاح في اُمَةِ جَدّي، اُريدُ ان امُرَ بِا الْمَعروف وأنهي عَنِ المُنكر»؛كربلاي من براي اصلاح اُمت جدم و براي امر به معروف ونهي از منكر است.





اين سخن در قلمرو فردي و اجتماعي ما بدين معني است كه اگر قرار باشد الگوييبراي اصلاح جستجو كنيم، زيبا ترين وعالي ترين آن را مي توان در كربلاجست وجو كرد. امشب دراين فرصت بهكربلا مي رويم. خود را از سال 1427 قمري كه دو، سه روز است در آن گام نهاده ايم جدا كنيد، تا به اتفاق به سال 61 هجريقمري برويم. وارد كربلا اين زمين كوچكگمنام و ناشناخته شويم. سرزمين كوچكي كه بعدها قلب تا ريخ، وهمه ي اعتبارو آبروي مامي شود. كربلا سرچشمه ي زلالي است كه تا نهايت تاريخ، انسان راسيراب مي كند.وآخرين حجتي هم كه قرار است بيايد مدل، الگوو اسوه ي او چيزي جز كربلا نيست. از جمله خطاب هاي ما وقتي امام عصر(عج) را صدا مي زنيم اين است: « اَينَ الطالببِدَم المَقتُول بكربلا». كجاست آن كه طالب خون هاي به نا حق ريخته ي كربلاست. كربلا، سرزميني بسيار كوچك است. من وسعتي كه كل حادثه ي كربلا در آن اتفاق افتاده را بررسي كرده ام. حدود480-360متر است. يعني به6 كيلومتر نمي رسد.شما ضرب كنيد مي بينيد كهمحدوده بسيار كوچكي است، راحت تر به شما بگويم جغرافياي هيچ انقلابي درتاريخ اسلام،از كربلا كوچكتر نبوده است. ميداني اين قدر كوچك ومحدودآن وقت درآن ، اين همه نيرو جمع مي شود .



تيپولوژي دركربلا

بياييد تيپولوژي يا به تعبيرامروزي ها تيپ شناسي كنيم. ببينيم چه تيپ هايي در اين طرف ميدان وچه تيپ هايي در آن طرف ميدان هستند. با هم به زمين كربلا رفته ايم. مراقب باشيد خار در پايتان نرود، گرد وغبار جلوي چشمانتان را نگيرد،خوب تماشا كنيد؛ مراقب باشيد كه بعد از اينكه بررسي كرديد معلوم كنيد كه كدام طرفهستيد. روز سوم است، دشمن حدود پنج هزار نفر نيرودارد. عمر بن سعد با4000 نفر وارد كربلا شده، و پيش از او هم 1000 نفر بهفرماندهي حربن يزيد رياحي از كوفه به كربلاآمده اند. اين گروه در آن سو ايستاده اند و در طرف ديگرمجموعه ياران ابا عبدالله قرار گرفته اند. يكه تعداد قابل توجهي ازآن ها ازمدينه تا كربلا امام را همراهي كرده اند؛ و برخي از آن ها از جمله زهير در نيمه راه به سپاه امام پيوسته اندو برخي ديگر از آن ها در روزهاي بعد مي پيوندند كه اين افراد از سپاه عمربن سعد هستند. هيچ يك از ياران اباعبدالله به گفته ي تاريخ به سپاه عمربن سعد نپيوست. امام را رها كردند اما به سپاه عمر نپيوستند. ما مي خواهيم چهره هايي راكه در كربلا وجود داشتندبه دقت مرور كنيم.



نگاهي به پيشينه يشمربن ذي الجوشن

يكي از افراد مقابل اباعبدالله الحسين(ع)، شمر بن ذي الجوشن است. ازفرماندهان سپاه امام علي (ع) در جنگ صفين و جانباز اميرالمومنين(ع). كسي كه در ميدان جنگ تا شهادت پيش رفت. اين چنيين كسي حالادر كربلا شمر مي شود. باورودش به كربلا همه چيز عوض مي شود. شمر آدم كوچكي نيست اگر من نيايش هاي شمر را براي شما مي خواندم و به شما نمي گفتم كه اين ها مال شمر است شمازار زار گريه مي كرديد. حال مي كرديد. هيچ گاه گفته نمي شود كه وقتي شمردستش را به حلقه ي خانه ي خدا مي زد چگونه با خدا زمزمه مي كرد ! فرض كنيد الان از صحنه كربلا خارج شده ايد، يك نفر به شما هم بگويد همه چيز براي رفتن شما به خانه ي خدا آماده است، آيا شما حاضريد با پاي پياده به اين سفر برويد؟ مطمئناً مي گوئيد: نه! اما اگر به اين سفر سه و چهار ماه كه زخم، خستگي، تشنگي و گرسنگي دارد. يك بار برويد بار ديگر به شما بگويند، نمي رويد. اين آقايي كه ما صحبتش را مي كنيم (شمر) شانزده بار با پاي پياده به سفر حج رفته است. فكر نكنيد شمر اهل نماز و روزه نبوده و يا از آن دسته آدم هايي بوده كه عرق مي خوردند، عربده مي كشيدند؛ شمر و بسياري ديگركه آن طرف ايستاده اند، آدم هايي هستند كه پيشاني پينه بسته داشتند .بسياري از آن ها اهل تهجد بودند. وقتي ا مام علي(ع) ابن عباس را براي اطلاع از وضع خوارج فرستادند، در برگشت، ابن عباس گفتند:« مرداني را ديدم كه ضجه هايشان در نيمه شب بلند بود. شب صداي تلاوت قرآنشان همه جا مي پيچيد. مي توانستي قيچي به دست بگيري و زانوهاي پينه بسته ي آن ها را از فرط عبادت بچيني. حتي خط اشكي كه ريخته بودند روي گونه هايشان نقش بسته بود. بدون وقفه ذكرمي گفتند. اين چنين افرادي با علي(ع) جنگيدند. فكر نكنيد كه آن ها يي كه با علي جنگيدند يا به كربلا آمده بودند، افرادي كافر و بدون وضو بودند. در كربلا صداي تلاوت قرآن در آن طرف بلند بود و برخي از اين افراد قهرمانان جنگ هاي امير المومنين(ع) بودند. اجازه بدهيد كمي دقيق تر نگاه كنيم. تعدادي از اين افراد با پيغمبر(ص) هم ديدهشده اند. وقتي امام حسين(ع) به كربلا وارد شد بعضي از اين افراد را صدا زد و فرمود:« مگر شما پيغمبر را نديديد؟» الان اين افرادي كه پيغمبر راديده بودند و رو به سوي قبله نماز مي خواندند ، رو در روي امام ايستاده اند. امروز من در كتاب تاريخ مسعودي مي خواندم كه در كربلا هر روز 000/20 نفر در فرات غسل مي كردند .غسل" قربة الي الله" كه حسين(ع) را بكشند و مي گفتند : غسل مي كنيم تا ثوابش بيشتر باشد. درظهر عاشورا وقتي ابا عبدالله(ع) براي نماز خواندن ، اذان مي گفتند فكر نكنيد درآن طرف كسي نماز نمي خواند.آن ها هم نماز مي خواندند! برخي از اين افراد به ابا عبدالله(ع) مي گويند كه نماز شما قبول نيست! و حبيب به آن ها مي گويد:« نماز شما قبول است ؟!» درگيري مي شود وحبيب به شهادتمي رسد. حضرت حبيب پيش از نماز ظهر ابا عبد الله به شهادت رسيدند . قصه ي كربلا خيلي عجيب است و به اين سادگي كه ما تصور مي كنيم نيست . امام حسين (ع) وقتي وارد كربلا مي شوند خود را معرفي مي كنند:« مردم اين عمامه را مي شناسيد؟» مردم مي گويند :« بله ،اين عمامه را برسر پيغمبر ديده ايم . »زره ، شمشير و حتي اسب ابا عبدالله متعلق به پيغمبر است. و مردم هم اين را مي دانند. مردم مي گويند: ما مي دانيم كه تو پسر پيغمبر خدا هستي ! اگر مي دانيد كه پسر پيغمبرم و پدرم علي و مادرم فاطمه و عموي من حمزه سيدالشهدا و عموي ما جعفر كه با دو بال در بهشت پرواز كرده است ،پس چرا باز بر روي من تيغ مي كشيد؟مي گفتند با وجود همه ي اينها ما تو را خواهيم كشت .بيا با يزيد بيعت كن و غائله را تمام كن . ما راحت زندگي مي كرديم ،تو آمدي و زندگي ما را به هم ريختي. بسياري از اين افراد يار امام علي بودند درصحنه نبرد در مقابل چشم مولا زخم خوردند . چهارهزار نفر از اين افراد كه الان در كربلا هستند به امام نامه نوشته بودند. بسياري از چهار هزار نفري كه همراه عمربن سعد به كربلاوارد شدند، نقاب بر چهره داشتند و از امام(ع) خجالت مي كشيدند چون او را مي شناختند. وامام آن ها را مي شناخت. بسياري از اين افراد 21 سال پيش يعني در سال 40 هجري قمري امام را در كوفه در كنار پدرش حضرت علي(ع) ديده اند .آن ها نامه هايي عاشقانه ، نامه هايي كه با خون خود إمضا كرده بودند براي امام نوشتند. آخرين نامه هايي كه در دوازدهم ماه مبارك رمضان به دست ابا عبد الله رسيد حدود شصت إمضا داشت كه با خون إمضا شده بود. يعني؛ اي حسين، تا آخرين قطره يخون در كنار تو هستيم ! الان آمده اند در كربلا در مقابل امام جمعشده اند!براي جنگيدن با امام، بافرزندپيامبر!



چه خصوصياتي باعث شكل گيري شخصيت هاي منفي مي شود ؟

ما در كربلا به كلاس شمر شناسي نياز داريم. يك كلاس به عنوان تحليل شخصيت شمر.شمري كه شانزده بار به مكه رفت، جانباز اميرالمومنين بود كسي كه دركنار مولا زخمي شده بود، چه شد كه فرمانده جنگ هاي حضرت علي (ع) به اين جا رسيد ؟ اين مسئله نياز به تحليل و بررسي دارد .اين هشدار و انذاري است براي امروز و فرداي ما. براي جمعه اي كه امام زمان مي آيد. انتخاب امام زمان انتخابي است از سنخ ياران ابا عبد الله. هر كه همانند آن ها بود را مي پذيرد و به جمع خود متصلمي كند و اگر نبود مي رود. مي گويند امام زمان براي رفتن به بصره، از خوزستان عبور مي كند . بعد از فتح بصره به كوفه وارد مي شوند، بعد از استقرار حكومتش. اردن، اسرائيل وبعد از آن ديگر نقاط جهان را فتح مي كند. آيا امروز من و شما از ياران امام هستيم يا نه؟ امام زمان يك روز جمعه ظهور مي كنند. فرض كنيد فردا روز جمعه اي است كه امام ظهور مي كنند ، ما كه خبر نداريم . در روايات آمده آن قدر درگير زندگي هستيد كه ناگاه صدا بر مي خيزد و دعوت مي كند . امام حركت مي كنند و يارانش به او متصل مي شوند. آيا ما با ا ين مشخصاتي كه از كربلا مي گوييم از ياران امام هستيم . شمر با سه ويژگي، شمر شد: (1) اولين خصوصيت شمر اين بود كه مي گفت: شكم از همه چيز براي من مهم تر است. مهم بود كه غذاي خوب بخورد و براي دست يافتن به اين غذا دست به هركاري مي زد . آيا غذا براي شما اولين مسئله در زندگي است؟ درخانواده هاي ماوقتي كه شام را خوردند به فكر ناهار فردا هستند. يكي از سخنان امام خميني(ره) اين است: «خداوند از ميان همه موعظه هاي قرآني يك موعظه را براي ما انتخاب كرده اند وآن موعظه اين است : «قل إنّما أعَظكُم بِِِواحِدة أن تَقُوموا لِلهِ» تقوموا يعني براي خدا برخيزيد قرآن مي فرمايد: اگر هيچ موعظه اي را گوش نمي كنيد يك موعظه را گوش كنيد. آن هم،« براي خدا بايستيد.» هركس مي ايستد در حالت عادي، اول سر بالاست و بعد سينه وشكم. به عقيده شما از هفت ميليارد آدمي كه در كره ي زمين زندگي مي كنند، چند نفر به اين شكل ايستاده اند؟ آيا بسياري ازآن ها بر عكس نايستاده اند؟ بسياري از آن ها اولين مسئله شان شكم است وبعد از آن مغز، كه برخي حتي به مغز هم نمي رسند . اما شمر وارونه ايستاد. شكم برايش اول شد. دعواي شكم دعواي مسخره اي است كه همه ي ما با آن درگير هستيم . فكرش را بكنيد اختلاف همه غذاهاي عالم خيلي كم است . خدا حفظ كند آقاي جوادي آملي را مي گفتند : «فرق تمام غذاها بيست سانتي متر است. يعني از نوك زبان تا ته زبان.» وقتي از اين فاصله گذشت، ديگر فرقي با هم ندارند. مي خواهد چلوكباب و پيتزا باشد يا نان و ماست. همه ي دعواها بر سر همين بيست سانتي متر است. شمر نتوانست دعواي بيست سانتي متري را براي خود حل كند. من به خاطر دارم كه در بچگي پيرزني به خانه ي ما آمد، غذايي جلوي او گذاشتند به او مي گفتند: اين نجس است. مي گفت: من هر چه مي خورم مي بينم شيرين است. فرق بين شيرين و نجس را تشخيص نمي داد. آدم ها گاهي براي خوردن، خود را توجيه مي كنند. يادم است، خارج از كشور بودم . چيزي در جلوي ما گذاشتند گفتم: احتمال مي دهم كه اين گوشت خوك باشد ؛ گفتند : دهنمانمان را مي شوييم، حلش مي كنيم. اما اين خوردن اثراتي دارد كه به اين سادگي پاك نمي شود. گفتند : "حالا"، حلش مي كنيم. تعبير" حالا" ، خيلي وقت ها ، براي بعضي ها گريزگاه و مفر عجيبي براي توجيه گناه است . مي گويند روزي مولا علي(ع) از راهي مي گذشت قصاب محل صدايش زد و گفت : « علي جان امروز گوشت نابي دارم، بيا ببر.» حضرت فرمودند:«پول ندارم.»قصاب گفت :« ما شما را قبول داريم ببر وپولش را فردا بده .» حضرت فرمودند: «به جاي اين كه به شما بگويم فردا پول مي دهمبه شكمم مي گويم، فردا گوشت بخور.» ما اگر چيزي را خواستيم بايد بلافاصله آماده شود در غير اين صورت دائم نيش مي زنيم. حضرت علي(ع) يك بار اراده كرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، يك سال اين خوردن جگر را به تأخير انداحت. بعد از يك سال جگر تهيه كرد. دود جگر بيرون رفت . در زدند كسي گفت : خوش به حال شما كه بوي اين غذا از خانه تان بلند است من چند ماهي است از اين غذا نخورده ام، حضرت فرمودند :« بفر ماييد .» يك دوستي مي گفت : اگر سر سفره افطار نشستي ولقمه اي دستت گرفتي و به دهان نزديك كردي و در اين موقع كسي بگويد: صلوات. چقدر از فرستادن صلوات ناراحت مي شويم.بعضي وقت ها لقمه را داخل دهان مي گذاريم و صلوات مي فرستيم . اما مولا علي مسئله ي شكم را براي خود حل كرده بود و مي توانست از غذايش بگذردو به قول سعدي:

تنور شكم دم به دم تافتن مصيبت بود روز نا يافتن

خدمت يكي از بزرگان بودم مي گفت : من وقتي مي خواهم چيزي بخرم نمي گويم چه بخرم. بلكه به اولين چيزي كه چشمم افتاد مي خرم. اما شمر نتوانست مسئله غذارا براي خود حل كند . شمر"عبدالبطن" يعني اسير وبنده ي شكم بود و اين عامل او را بيچاره كرد . اميرالمؤمنين مي فرمايند : «شش نوع عبد داريم غير از عبدالله كه بنده ي خدا هر يك از اين عبوديت ها انسان را بيچاره مي كنند».« عبدالنَوم» يعني؛ بنده ي خواب بعضي ها نمي توانند خواب خود را بشكنند و مي گويند: من خوابم را به هيچ چيزي نمي دهم . بعضي ها عبدالبطن هستند يعني بنده ي شكم. يك روز بهلول از راهي مي گذشت . هارون او را صدا زد وگفت : ما را نصيحتي نمي كني؟ مي خواست او را دست بيندازد، بهلول گفت: حوصله نصيحت ندارم. اما مي توانم سوالي از تو بپرسم؟گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر مي خواستي غذا بخوري وغذا را در دهانت گذاشتي و هر كاري كردي غذا پايين نرفت چه كار مي كني؟ حاضري چقدر از ثروتت را بدهي؟ هارون كمي فكر كرد وگفت: نيمي از ثروتم را مي دهم . بهلول گفت : حالا سوالم را طوري ديگر مطرح مي كنم . اگر غذا پايين رفت ولي هر كاري كردي نتوانستي آن را دفع كني چه مي كني؟ گفت معلوم است مي ميرم.نصف ثروتم را مي دهم تا رهايي پيداكنم . بهلول گفت :مي بيني همه دعوا سر يك روده و يك فرو دادن و يك پس دادن است ؛ و به تعبير مولا« انسان موجودي نيست كه زيستنش طي كردن فاصله ميان سفره ودستشويي باشد.» تقوا چيست؟ وقتي در بيا بان راه مي روي سعي مي كني خارهاي ريز در پايت نرود يا خارهاي درشت؟ اگر عاقل باشيد هر دو. تقوا اين است يعني نه مرتكب گناه كوچك شوي و نه بزرگ. چرا كه گناهان ريز زمينه ي ارتكاب گناهان بزرگ است.

(2) اما نكته ي دوم كه در شخصيت شمر بود اين بود كه چشم ديدن پيشرفت هيچ كس را نداشت و به خاطر همين مسئله است كه به كربلا آمد.



شمر نزد عبيدالله بن زياد نشسته بود كه نامه اي از عمر بن سعد به عبيدالله رسيد . عمربن سعد نوشته بود:اي اميرمن با حسين مذاكره كردم. حسين سه پيشنهاد دارد : 1- به مكه ومدينه برگردد . 2- اگر اجازه بدهي به هر سرزميني بخواهد برود . 3- بيايد دست در دست يزيد بگذارد و بيعت كند .



عمر بن سعد نمي خواست جنگي صورت بگيرد و در ...





آغاز دوست نداشت امام حسين كشته شود. اما در ادامه براي جنايت آماده شد .



يكي از مسائل آموزنده كربلا اين است كه زاويه هاي انحراف در ابتدا بسته است وكم كم باز مي شود و انسان مستعد بزرگترين گنا هان مي شود . عبيدالله مي گفت : بد نيست اگر اين طوري شود مسائل ما حل مي شود. همان جا شمر محكم به پهلوي عبيدالله زد وگفت : الان فرصت بسيار خوبي است و حسين در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش مي كند در حالي كه حسين در هفتاد كيلومتري ما اُردو زده است و به راحتي مي توانيم او را در پنجه خود بگيريم . اگر برگردد در مكه و مدينه قدرتي به هم مي زند و ديگر هيچ كس نمي تواند با او درگير شود . ابن زياد گفت : خوب گفتي . الان چنگالهايمان در گلويش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت : من مي روم اما اگر عمربن سعد نپذيرفت كه من بجنگم ، گردنش را بزنم و سرش را براي شما بفرستم؟ وخود فرمانده لشكر شوم؟ ابن زياد گفت : اين كار را بكن .



شمر آدمي است كه مدام از اين وآن مي گويد . او يك روح شقاوت پيشه دارد. خداوند در سوره حجرات به اين مسئله اشاره كرده است كه اگر فاسقي نزد شما آمد وخبري پيش شما آورد زود تأييدش نكنيد و هيچ گاه از خبر چيني ديگران لذت نبريد .مثلاً فردي نزد ما مي آيد، وخبري را به ما مي گويد مامي گوييم راست مي گويي؟ اين كار باعث تشويق طرف مقابل مي شود واين عامل باب غيبت را مي گشايد .



برادران عزيز! هيچ چيز به اندازه ي چشم ها آدم ها را مجازات نمي كند. اگر كسي غيبت كرد سرتان را پايين بيندازيد و به چشمان او نگاه نكنيد اين كار باعث مي شود كه ديگر اين كار را تكرار نكند. اگر كسي سخن خوبي گفت : با خوب نگاه كردن به او باعث تشويقش شويد . بزرگترين مجازات كننده وبهترين پاداش دهنده چشم ها هستند. ما از قدرت چشم ها خوب مي توانيم استفاده كنيم .شمر چنين روحيه اي داشت كه مرتب عليه ديگران حرف بزند و تاب ديدن موقعيت هاي ديگران را نداشت.



(3) سومين خصوصيتي كه شمر داشت: مسخره كردن ديگران بود ومدام ديگران را دست مي انداخت. خداوند در قرآن مي فرمايد : ويلٌ لِكلُ همزة لُمزه. همزه يعني شكستن و لمزه كسي كه همين طور كه نشسته طعنه مي زند .



قرآن مجازات بدكاران را مشخص كرده ولي بدترين مجازات ها متوجه كساني است كه زخم بر جان ديگران مي زنند. حفره در روح ها ايجاد مي كنند. سرزنش مي كنند و مي شكنند. واين خصوصيت متأسفانه در هيچ جاي دنيا به اندازه ي ايران نيست . من كشورهاي ديگر را هم ديده ام امّا هيچ كشوري لطيفه ساز تر از ايران نيست. هر چيزي را بهانه ي دست انداختن مي كنند. مي دانيد مجازات اين آدم ها چيست ؟ ويل ! مي دانيد ويل كجاست ؟ ان شا الله هيچ كداممان آنجا نرويم. مي گويند در ورود به اين چاه كفشي به پاي فرد مي كنند. كه مغزش به جوش مي آيد، آن چاه، چاه جهنم است. بسيار وحشتناك است، حتي، فرعون هم آن جا نيست . فرعون در درجات بالا تري قرار گرفته است . امّا قرآن شخصيت شكني و تمسخر كردن را بر نمي تابد .



در كربلا شمر بارها دست انداخت و حرف هاي آزار دهنده اي به اباعبدا لله زد .



اين سه خصوصيت از جانباز اميرالمومنين علي(ع)، شمر را ساخت، شمري كه در كربلا با قساوت كامل بر سينه ي پسر پيغمبر نشست و با بي رحمي تمام دوازده ضربه ازپشت بر گردن اباعبدالله(ع) وارد كرد وبعد هم سرخون چكان حسين(ع) را در دست گرفت و از قتلگاه بيرون آمد .



برادران عزيز ! امام حسين در روز عاشورا گفت : «هر كس كه بدهكار است وحقي از ديگران ضايع كرده است كربلا را ترك كند. من كساني را كه زخم بر دل ديگران زده باشد نمي خواهم.»



اباعبدالله(ع) در گفتگو با عمربن سعد به آن ها گفت :« آيا ما دلي از شما شكستيم؟ آيا كسي از شما را كشتيم؟» مسلم مي توانست در كوفه عبيدالله را غافلگير كند وبكشد امّا نكشت . گفت:« الايمان يا الاسلام قَيّد ا لفتك . پيغمبر فرمودند : ما ترور نداريم.»



امام دركربلا فرمود:«بدهكاران بروند. شما خوني بر گردن ما نداريد، ما بدهكار هيچ كدام از شما نيستيم.» ياران ابا عبد الله اين گونه بودند . امّا ابا عبدالله زمين كربلا را به 60 هزار درهم خريد و آن را به خود بني اسد بخشيد و گفت :« نمي خواهم خونم در زمين غصبي ريخته شود.» كربلا اين چنين است . اگر گير دنيايي داريدنمي توانيدباشيد . امام فرمودند :« آن طرفي ها رشوه گرفته اند و هر كس از شما كه رشوه گرفته است، از كربلا بيرون برود.»



مي گويند در آخر الزمان پول حلال به دست آوردن مثل آتش به دست گرفتن است. اگر نمي توانيد پول حلال به دست آوريد پس نمي توانيد از ياران امام حسين(ع) با شيد. فكر نكنيدكه شما الان چند ميليون نفر هستيد اگر دركربلا بوديد همين قدرمي مانديد؟ آن قدر پالايش مي خورديد و ريزش اتفاق مي اُفتاد كه مي بينيد به اين سادگي كه فكر مي كنيد نيست.



امام حسين(ع) هشت روز تمسخر را تحمل كرد. امام حسين(ع) روز دوم به كربلا آمد وتا روز عاشورا او را مسخره كردند. من مجموعه نفرين هاي امام حسين را جمع كرده ام كه ان شاء الله چاپ خواهد شد. فكرش را بكنيد امشب در اين مجلس به همه چاي بدهند وبه من ندهند، ويا بي توجهي كنند . مسخره ام كنند. آيا فردا شب مي آيم؟ امّا ابا عبد الله و يارانش را هشت روز مسخره كردند، امام حسين خيلي از اين حرف ها را تحمل نكرد ودر حق آن ها نفرين كرد. قرآن خواندن اباعبد الله(ع) را در شب عاشورا مسخره كردند. آيا اگر به شما فحش بدهند و مسخره ات كنند باز هم مي تواني در راه حق بماني؟اگر توهين هايي را كه به حضرت زينب(س) شد طرح كنم ، از شرم نمي تواني سرت را بلند كني امّا زينب(س) در اين راه مي ماند .



سه، چهار شب قبل متني را مي نوشتم. حالم منقلب شد. دختر ابا عبدالله آمد كنار قتلگاه مي گويد : «بابا، نگاه كن. ديگر روسري بر سرم نگذاشته اند ديگر برايم مو نگذاشتند.»از بس كه موهاي دختر پيغمبر را چنگ زدند. مي گويند چند بار او را با مو بلند كردند و كوبيدند زمين . اگر تو بودي باز مي ماندي ؟ مي تواني؟ سخت است. بهشت كادويي در مقابل دردها و تحمل رنج هاست كه به شما مي دهند. آتش هديه اي براي شهوت پرستي هاست؛ اين كربلاست.



فرزدق خبر داد كساني كه به كربلا آمده اند،كساني هستند كه رشوه هاي بزرگ گرفتند «و مُلئِت بُطونِهم مِنَ الحَرام»؛ شكم هايشان از حرام پر شده است.



امام حسين در روز عاشورا شش خطبه خواند. ديگر خسته شده بود، صدايش گرفت ودر پايان فرمود: «مي دانيد چرا حرف مرا نمي پذيريد ؟ شكم ها يتان از حرام پر شده است.»



معني حرف حسين(ع) اين است كه اين طرفي ها كساني اند كه لقمه ي حرام نخورده اند. هر كس كه الان لقمه ي حرامي در شكمش باشد اگر امام زمان(عج) بيايد، امام به او نمي گويد با من بيا. برو اول خودت را پاك كن بعد اگر توانستي بيا. اين، راه را سخت مي كند. گروهي كه اكنون در كربلا جمع شده اند، تا روز عاشورا حضور دارند .



اگر دل كسي را ترساندي نمي تواني با ابا عبد الله (ع) باشي. بنابر گفته ي پسر حر، حر وقتي كه داشت پشيمان مي شد، پاهايش مي لرزيد. همه ي درگيريش اين بود كه دل بچه هاي حسين(ع) را لرزانده بود و نمي توانست به نزد حسين(ع) برود. به همين دليل وقتي به نزد امام(ع)آمد گفت : اجازه بدهيد اول از بچه ها معذرت خواهي كنم، چون دل آن ها را شكستم . پسرش مي گويد :« پدرم زير لب تمرين مي كرد. بعد من متوجه شدم آخرين تمرينش اين است كه اگر حسين(ع) مرا نپذيرد به او بگويم تو را به جان فاطمه مرا بپذير.» واين كار را كرد واز بچه ها معذرت خواهي كرد و شد حر كربلا .



تا وقتي كه تو از خود آزاد نشوي، حر نمي شوي و تا زماني كه حر نشوي نمي تواني با حسين(ع) باشي. بزرگي مي گفت : خيلي فكر كردم كه چرا حسين (ع) را روي بوريا گذاشتند ودفن كردند. ديدم قصه ي ني وحسين(ع) عجيب است. ني از خويش تهي است وكربلا قصه ي تهي شدن از خويش است. تا زماني كه از اين آلودگي ها و زنگارها پاك نشويم، نمي توانيم خود را از سنخ ياران ابا عبدا لله بدانيم. اگر چه در آن زمان افراد زيادي بودند ولي اين شايستگي را پيدا نكردند.



ان شاء الله خداوند به همه ي ما معرفت عنايت كند كه در اين شب هاي عزيز به اين مسائل بپردازيم. دوستان عزيز خودتان برويد مطالعه كنيد، فكر كنيد و اشك بريزيد . خوشا به حال شيعه اي كه شانه هايش بلرزد، اما خوشا به حال شيعه اي كه پيش ازشانه هايش، دلش بلرزد و دل به حسين(ع) سپرده باشد .



خدا دوست دار چشم هاي روشني است كه در آيينه ي آن جز حسين(ع) نباشد. با حسين(ع) بودن، آدمي با اخلاق مي خواهد. اگر بلد نيستيد در خانه محبت كنيد با حسين نيستيد. امام حسين حتي شعرهاي عاشقانه دارد اگر من اين شعرها را براي شما مي خواندم و نمي گفتم كه متعلق به چه كسي است؛ شما نام اباعبدالله رانمي گفتيد. اما امام حسين(ع) گفته : كه اگر رباب در خانه نباشد من واردآن خانه نمي شوم. من حاضرم بهترين قسمت زندگيم را فداي او كنم . هر كس كه رابطه درستي در خانه نداشته باشد نمي تواند با ابا عبدالله(ع) باشد . عشق حسين به خانواده اش باعث شد كه رباب يك سال بيشتر بعد از امام حسين(ع) زنده نماند و زير تيغ آفتاب بنشيند وبگويدمن درسايه نمي نشينم چون حسين(ع) را در زير آفتاب ديدم .



ما از اين روابط كم داريم . اين قصه ها را بايد از كربلا بگيريم . كربلا كلاس عبرت و اخلاق است. كربلا فشرده ترين كلاس تاريخ است. عجيب است انقلاب كربلا هشت ساعت بيشتر طول نكشيد. اما اين هشت ساعت ، هشتاد هزار حرف برايمان دارد .



من هر سال درباره ي كربلا حرف مي زنم. اما هنوز چيزي از كربلا نمي دانم و هر باركربلا حرف هاي تازه اي دارد.



خداوندا ! ما را با كربلاي حسين آشنا تر بگردان، باب معارف كربلا را به جان و قلب و انديشه ي ما وفرزندانمان بگشاي. ما را بر عشق حسين بميران. مارا ناشر فرهنگ حسيني قرار بده. هركس به اين فرهنگ خدمت مي كند و در نشر اين فرهنگ كمك مي كند برتوفيقات او بيفزا. خدايا انقلاب ما را كه محصول انقلاب كربلا ست با انقلاب مهدي پيوند بده...