بازگشت

سرباز شش ماهه


هنگامي كه همه ياران و اصحاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، نداي غريبانه امام بلند شد:



«هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله ... هل من مغيث يرجوا الله باغثتنا»؛ «آيا حمايت كننده اي هست تا از حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله حمايت كند؟ آيا فريادرسي است كه براي اميد ثواب ما را ياري كند؟»



وقتي كه اين ندا به گوش بانوان حرم رسيد، صداي گريه و شيون آنها بلند شد. امام كنار خيمه آمد و به زينب عليهاالسلام فرمود: فرزند كوچكم را به من بده تا با او وداع كنم، كودك را گرفت، همين كه خواست ببوسد حرمله تيري به سوي گلوي نازك او رها كرد، آن تير به گلوي او اصابت نمود، و سرش را ذبح كرد.



كه در اين باره سيد حلي گويد:



"و منعطفا اهوي لتقبيل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا"؛ «امام حسين عليه السلام براي بوسيدن كودك شيرخوار خود خم شد، اما تير قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دارد».



امام آن كودك را به زينب عليهاالسلام داد و فرمود: او را نگهدار، و دستش را زير گلوي كودك گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشيد و گفت:



«هون ما نزل بي انه بعين الله تعالي »؛ چون خداوند اين منظره را مي بيند، آنچه از اين مصيبت بر من وارد شد برايم آسان است .



و در احتجاج آمده: «امام حسين عليه السلام از اسب پياده شد و (در كنار خيمه يا پشت خيمه) با غلاف شمشيرش قبري كند، و كودكش را به خونش رنگين نموده و دفن كرد.»



مشهور است كه علي اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القيس بود، و علي اصغر با سكينه از جانب مادر نيز برادر و خواهر بودند.



در مورد نام اين طفل، علامه مجلسي در جلاء العيون مي گويد: «بعضي او را علي اصغر مي نامند.»



در كتاب منتخب التواريخ نقل شده: در يكي از زيارات عاشورا آمده:



«و علي ولدك علي الاصغر الذي فجعت به »؛ « و سلام بر فرزند تو علي اصغر كه در مورد او مصيبت سختي بر تو وارد شد.»



امام حسين عليه السلام نزد خواهرش ام كلثوم (زينب صغري) آمد و به او فرمود: اي خواهر! تو را در مورد نگهداري كودك شيرخوارم، سفارش مي كنم، زيرا او كودك شش ماهه است و مراقبت نياز دارد.



ام كلثوم عرض كرد: برادرم، اين كودك تشنه است از قوم براي او شربت آبي بگير.



امام حسين عليه السلام علي اصغرش را در آغوش گرفت و به سوي قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد، و از آنها جز اين كودك باقي نمانده كه از شدت تشنگي مثل ماهي، دهان باز مي كند و مي بندد اين كودك كه گناه ندارد، نزد شما آورده ام تا به او آب بدهيد.»



«يا قوم ان لم ترحموني فارحموا هذا الطفل اما ترونه كيف يتلظي عطشا»؛ اي قوم اگر به من رحم نمي كنيد به اين كودك رحم كنيد، آيا او را نمي بينيد كه چگونه از شدت و حرارت تشنگي، دهان را باز و بسته مي كند؟



هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن كاهل اسدي گلوي نازك او را هدف تير سه شعبه اش قرار داد كه تير به گلو اصابت كرد:



«فذبح الطفل من الوريد، او من الاذن الي الاذن »؛ از شريان چپ تا شريان راست علي اصغر بريده شد، و يا از گوش تا گوش او ذبح گرديد.



"فاتي به نحو اللئام مناديا يا قوم هل قلب لهذا يخشع فرماه حرمله بسهم في الحشا بيد الحتوف و القي من لا يجزع"؛ پس آن كودك را به سوي قوم پست آورد، در حالي كه صدا مي زد: اي قوم، آيا دلي هست كه از خدا بترسد و بر اين كودك توجه نمايد؟ به جاي جواب، حرمله تيري بر كمان نهاد و آن كودك را كه از شدت ضعف و عطش قدرت بي تابي نداشت هدف تير قرار داد.



مصيبت جگر سوز علي اصغر به قدري بر امام حسين عليه السلام سخت بود كه آن حضرت در حالي كه گريه مي كرد، به خدا متوجه شد و عرض كرد: «خدايا خودت بين ما و اين قوم، داوري كن؛ آنها ما را دعوت كردند تا ما را ياري كنند، ولي به كشتن ما اقدام مي كنند.»



از جانب آسمان ندايي شنيد:



«يا حسين دعه فان له مرضعا في الجنه »؛ اي حسين در فكر اصغر نباش، هم اكنون دايه اي در بهشت براي شير دادن به او آماده است.



اين ندا، نداي دلداري به حسين عليه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصيبت اصغر را تحمل كند.



و دليل ديگر بر شدت سختي اين مصيبت اين كه: امام حسين عليه السلام هنگامي كه به شهادت رسيد: در روز يازدهم محرم، سكينه كنار پيكرهاي شهدا آمد و گريه كرد تا بيهوش شد، امام حسين عليه السلام در عالم بي هوشي به سكينه اشعاري آموخت براي شيعيان بخواند، دو شعر از آن اشعار اين است:



ليتكم في يوم عاشورا جمعا تنظروني كيف استسقي لطفلي فابوا ان يرحموني و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد اركان الحجون ؛



«اي كاش در روز عاشورا همه شما بوديد و مي ديديد كه چگونه براي كودكم طلب آب كردم، قوم به من رحم نكرد، و به جاي آب گوارا، كودكم را با تير(خون) ظلم سيراب كردند، اين حادثه آن چنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است كه پايه هاي كوه هاي مكه را خراب كرد.