بازگشت

زنان در نهضت عاشورا - 1


حادثه عاشورا از جمله حوادثي است كه علاوه بر مردان, زنان نيز در آن نقش اساسي داشته اند. كسي كه زمينه را براي حضور آنان در اين حادثه فراهم كرد, رهبري نهضت يعني امام حسين(ع) بود.



از آنجا كه امام معصوم, اعمال و رفتارش بر اساس حكمت است و هيچ اقدامي را بدون هدف انجام نمي دهد و سرنوشت خويش را به ((هر چه پيش آمد)) وا نمي گذارد, آوردن زنان و فرزندان از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا اقدامي كاملا حساب شده و براي نيل به هدفي والا بوده است. گرچه در ظاهر, آوردن كساني كه اهل جنگ و كارزار نيستند, در چنين قيامي, عاقلانه به نظر نمي رسيد ـ چنان كه برخي از رجال و سياستمداران آن عصر اين نكته را يادآوري نمودند ـ با اين حال, آن حضرت نسبت به حضور آنان به همراه اصحاب و ياران خويش اصرار ورزيد. حضور اهل بيت براي به ثمر رسيدن نهضت خونين عاشورا ضروري بود و تاريخ روشن اين نهضت, آن را اثبات مي كند. حكومت وقت كه علاوه بر ارتكاب جنايتي بزرگ در صحراي كربلا, در صدد تحريف نهضت عاشورا بود و همواره سعي مي كرد كه يزيد را خليفه پيغمبر و امام حسين و يارانش را طغيانگراني عليه حكومت اسلامي معرفي نمايد. حضور اهل بيت امام در كربلا و حركت آنان از كربلا تا شام به عنوان اسيران جنگ, همراه با افشاگريها و بيان حقايق كه در كربلا گذشت, سبب شد تا توطئه دشمن در هم بشكند و قيام الهي امام و اهداف آن حضرت در تاريخ بماند و به نسلهاي آينده منتقل گردد. گرچه نقش اهل بيت اباعبدالله الحسين(ع) بخصوص امام سجاد(ع) و زينب كبرا(س) از عصر عاشورا آغاز شد, اما تاريخ, زناني را به ما معرفي مي كند كه در روز عاشورا و حتي قبل از آن سهمي در اين نهضت داشته اند. در اين نوشتار كوتاه, سعي بر آن است كه برخي از زناني كه در اين نهضت همه جانبه, نقش داشتند, معرفي شوند تا ضمن تجليل از مقام شامخ آنان, راه و رسم ايشان, الگويي براي زنان جامعه اسلامي ما در پيشبرد اهداف مقدس اسلام باشد.



نقش زنان قبل از شهادت امام حسين(ع)



1ـ همسر زهير بن قين



((زهير بن قين بجلي)) از مكه با فاصله اي به طرف كوفه در حركت بود, اما چون از حركت كاروان امام حسين(ع) و هدف آن حضرت نيز آگاهي داشت, سعي مي كرد كه با ايشان روبه رو نشود تا مبادا ناچار شود به ياران امام بپيوندد و مجبور به جهاد و مبارزه گردد. از اين رو هر گاه كاروان آن حضرت در منزلي توقف مي كرد زهير حركت مي كرد و هر گاه كاروان امام حسين(ع) حركت مي كرد, او توقف مي نمود, تا آنكه در منزلي بناچار هر دو كاروان فرود آمدند.



زهير با همسر و همراهانش مشغول خوردن غذا بود كه فرستاده اي از سوي امام حسين(ع) وارد خيمه آنان شد و گفت:



((حسين بن علي تو را به حضور خود دعوت كرده و مرا فرستاد تا تو را به حضور ايشان ببرم)) زهير كه همواره از چنين موقعيتي مي گريخت, سرانجام با آن روبه رو شد و با تحير به فكر فرو رفت. در اين ميان همسر زهير به نام ((دلهم دختر عمرو)) رو به همسرش كرده, اظهار داشت:



((فرزند رسول خدا(ص) تو را مي خواند و تو تامل مي كني؟! سبحان الله! اگر به حضور او روي و سخنش را بشنوي و باز گردي چه مانعي دارد؟))



همين جمله, باعث شد تا زهير برخيزد و به محضر فرزند رسول الله شرفياب شود. رفتن او همان و مجذوب آن حضرت شدن همان. پس از ملاقات نزد همسرش بازگشت و بساط خيمه را جمع كرد و به كاروان امام حسين(ع) پيوست و در روز عاشورا با افتخار به شهادت نايل شد. همسر زهير نيز به نزد خانواده اش باز گشت. اين زن با ايثار و ازخودگذشتگي و تحمل مشكلات در زندگي آينده, زمينه را براي سعادت همسرش فراهم ساخت. او نمونه اي از معرفت و اعتقاد يك زن نسبت به دين مكتب و رهبري آن است.



2 و 3ـ همسر و مادر عبدالله بن عمير



عبدالله بن عمير از مجاهدان اسلام بود كه در كوفه زندگي مي كرد. به مجرد آنكه شنيد سپاهي از كوفه براي جنگ با فرزند پيامبر بسيج شده, خود را براي ياري آن حضرت آماده كرد و تصميم گرفت به كربلا سفر كند. مطلب را با همسر در ميان گذاشت. او نيز تشويق و ترغيبش كرد, اما از عبدالله خواست كه او را به همراه خود ببرد. عبدالله به همراه همسر و مادرش به كربلا آمد و چون جواني شجاع و جنگجو بود در روز عاشورا حماسه ها آفريد و با بدني مجروح, خدمت امام حسين(ع) آمد و در حضور امام از مادرش سوال كرد:



((اي مادر آيا از من راضي شدي؟)) مادرش پاسخ داد:



((نه. تا تو را كشته در راه پسر پيامبر نبينم راضي نمي شوم.))



اين سخن از يك مادر, خطاب به فرزند, آن هم در ميدان جنگ, يكي از عظمتهاي نهضت عاشوراست.



از چنين حماسه هايي در ساير جنگها خبري نيست. به خاطر همين عظمتهاست كه نهضت عاشورا نهضتي الهام بخش براي همه ملتهاست.



عبدالله به ميدان كارزار بازگشت و به شهادت رسيد. همسر جوان وي خود را به كنار بدن قطعه قطعه شده عبدالله رساند و اظهار داشت:



((بهشت بر تو گوارا باد! از خدا مي خواهم كه در بهشت نيز همراه تو باشم.



در همين حال, دشمن ناجوانمرد با ضربه اي بر سر اين زن, او را نيز در كنار همسرش به شهادت رساند. اين تنها زني است كه در نهضت عاشورا به شهادت رسيد. دشمن كه از حضور مادر عبدالله در سپاه امام آگاه بود, سر بريده او را به طرف خيمه ها پرتاب كرد. مادر عبدالله از خيمه بيرون آمد و سر بريده عزيزش را در آغوش گرفت و دوباره با بيان اين جمله كه ((حالا از تو راضي شدم اما ما قرباني اي كه در راه خدا داده ايم پس نمي گيريم.)) سر را به طرف دشمن پرتاب كرد. و سپس عمود خيمه را برداشت و به دشمن حمله كرد. امام با مشاهده اين صحنه در حق او دعا كرد: ((خداوند به شما جزاي خير دهد, تو را رحمت كند به سوي زنان بازگرد, جهاد بر زنان واجب نيست.)) او نيز به امر امام به خيمه ها بازگشت.



4ـ همسر جناده بن حرث



جناده انصاري كه خانواده خويش را هم به كربلا آورده بود, در ركاب امام حسين(ع) به شهادت رسيد. پس از شهادت او, فرزند يازده ساله اش شمشيري به كمر بسته به محضر امام آمد تا اجازه ورود به ميدان جنگ را بگيرد. امام فرمود:



((اين نوجوان پدرش كشته شده و شايد مادرش راضي به چنين امري نباشد اجازه ندهيد به ميدان برود.)) او با شنيدن اين سخن به امام عرض كرد:



((مادرم به من امر كرد تا در ركاب شما بجنگم و اين شمشير را هم مادرم به كمرم بسته است)) آن حضرت با شنيدن اين سخن, اجازه رفتن به ميدان را به او داد. تصور اين امر و درك چنين عظمتي براي يك زن كه با شهادت همسرش, نوجوان يازده ساله اش را نيز به ميدان نبرد و براي شهادت اعزام نمايد, جز براي آن زناني كه در هشت سال دفاع مقدس ملت مسلمان ايران در برابر استكبار جهاني و شرق و غرب, علاوه بر همسر, نه تنها جوان كه جوانانشان را براي شهادت در راه خدا و جانبازي در راه امام خميني, آن مرد الهي(رض) ترغيب و تشويق نمودند, امكان پذير نيست.



اين نوجوان برخلاف عادت مرسوم عرب كه افراد در ميدان جنگ با ذكر نام پدر و اجداد, خود را معرفي مي كردند اين چنين به معرفي خود پرداخت:





*



اميريأ حسينٌ و نعم الامير عليد و فاطمه والده فهل تعلمون له من نظير

*



سرور فواد البشير النذير فهل تعلمون له من نظير فهل تعلمون له من نظير



آقا و امير من حسين است و چه آقاي خوبي است, مايه خوشحالي قلب پيامبر بشارت دهنده و ترساننده است. علي و فاطمه پدر و مادر اويند, آيا براي او نظير و مانندي مي شناسيد؟



نقش زنان پس از شهادت امام حسين(ع)



با مطالعه عظمت روحي برخي از زناني كه در صحنه كربلا حماسه آفريدند, شكوه و عظمت و بزرگواري زنان اهل بيت امام حسين(ع) مانند زينب كبرا, ام كلثوم, فاطمه دختر امام, رباب همسر امام و ... روشنتر مي شود. اينان كه به امر امام حسين(ع) تا زماني كه آن حضرت زنده بود, اجازه نداشتند كه از خيمه ها بيرون بيايند تا مبادا با اظهار سخن يا انجام عملي, خدشه اي به كرامت, عزت و عظمت اهل بيت پيامبر وارد شود, پس از شهادت امام و يارانش از عصر روز عاشورا ماموريت خطيرشان آغاز شد.



5ـ حضرت زينب(س)



نقش دختر اميرالمومنين علي(ع) از عصر عاشورا و با شهادت برادر بزرگوارش آغاز شد. زماني كه دشمن ناجوانمردانه خيمه ها را به آتش كشيد و اهل بيت رسول خدا(ص) را در عصر عاشورا در بيابان آواره ساخت, زينب با آن همه مصيبت كه بر او وارد شده بود و مسووليت زنان و كودكان را بر عهده داشت, با صبر و استقامت, آنان را زير خيمه هاي سوزان جمع كرده, شب را به صبح رسانيد. صبح روز يازدهم كه با وضع اسفبار آنان را به عنوان ((اسير)) آن هم از كنار بدنهاي شهدا عبور دادند, زينب در كنار بدن مطهر امام مرثيه هاي جانسوزي دارد. از محتواي سخنان آن حضرت بر ميآيد كه آنچه از نهاد او در گودال قتلگاه برمي خاست, تنها مرثيه خواني و اظهار درد از مصايب نبود, بلكه بيان وقايع و حقايقي بود تا در تاريخ ثبت شود و دشمنان پيامبر و اهل بيت آن حضرت قادر به تحريف نهضت الهي عاشورا نباشند و حقايقي را وارونه جلوه ندهند. از همين جا ماموريت اهل بيت در كنار زدن پرده از چهره كريه حاكمان وقت شروع شد.



((اليوم ماتٌ جديأ رسول الله(ص) يا اصحاب محمداه هولا ذريه المصطفي يساقون سوق السبايا))



گويا امروز روز مرگ جدم رسول خداست. اي ياران محمد! اينان خاندان مصطفي هستند كه اسيرشان كرده, مي برند. زنان و فرزندان مصيبت زده را با اهانت از كربلا تا كوفه بردند. كوفيان كه امام را به شهر خود دعوت كرده و سپس بي وفايي نموده, نه تنها ايشان را در برابر حكومت تنها گذاشتند, كه بسياري از آنان براي جنگ با آن حضرت راهي كربلا شدند.



اهل بيت كه با انبوه مردم كوفه روبه رو گشتند, از اين فرصت استثنايي براي تبيين هدف نهضت امام حسين(ع) و ياران گرانقدرش و بيان جنايتها و خيانتهاي حكومت و ايادي آن بخوبي استفاده كردند. به طوري كه حركتها و قيامهاي متعددي پس از نهضت عاشورا در كوفه رخ داد و حاكمان متعددي براي اداره آن شهر ماموريت يافتند. در جمع مردم كوفه, حضرت زينب, ام كلثوم, فاطمه صغرا, دختر امام و امام سجاد سخنراني كردند حتي اگر به واسطه وجود ماموران حكومتي قادر نبودند, به آرامي و در فرصتي معين براي مردم سخن بگويند, اما گاه و بيگاه و به صورت پراكنده از هنگام ورود به شهر تا دارالاماره عبيدالله بن زياد و در موقعيتهاي گوناگون سخناني ايراد كردند. همه آنان چند هدف را دنبال كردند:



اول ـ مردم را به خاطر بي وفايي و خيانتشان سرزنش كردند و شهادت اباعبدالله الحسين(ع) را ناشي از خيانتهاي مردم معرفي كردند.



دوم ـ سرنوشت شومي كه در دنيا در انتظار مردم است و نيز عذاب الهي را در قيامت به آنان يادآوري نمودند.



سوم ـ خود را به طور كامل معرفي كردند تا چنانچه تبليغات دشمن در خارجي معرفي كردن آنان عده اي را فريب داده, حقايق روشن شود.



مردم كه منتظر ورود عده اي شورشي و طغيانگر بودند, با مشاهده زنان و فرزندان و اهل بيت رسول خدا(ص) و دختران اميرالمومنين علي(ع) با آن وضع رقتبار و با شنيدن سخنان آنان به عمق جنايتي كه در حق فرزند رسول خدا روا داشته بودند, پي بردند. مردم اشكها ريختند و صداي شيون و زاري بلند شد. اين تنها بخشي از ماموريت زينب(س) و امام سجاد(ع) در كوفه بود. بخش ديگر ماموريت در مجلس ابن زياد بود.



اهل بيت را به شكل اسير وارد مجلس عبيدالله بن زياد كردند. از سخناني كه ابن زياد در آن مجلس مطرح كرد, هدف حكومت روشن مي شود. ابن زياد كه منتظر بود تا اهل بيت امام حسين(ع) با روحيه اي شكست خورده و دلي ترسان در مجلس او حاضر شوند به طوري كه جرات حرف زدن و حتي نفس كشيدن نداشته باشند. ناگهان توجهش به سوي زني جلب شد كه با ابهت وارد مجلس شد. سه مرتبه سوال كرد كه اين زن كيست؟ اما آن حضرت بدون هيچ گونه اعتنايي به حاكم جنايتكار كوفه, سوال او را بي پاسخ نهاد, تا آنكه برخي اظهار داشتند:



((او زينب دختر فاطمه است.))



عبيدالله به خيال خام خود براي زدن ضربه اي به روحيه زينب و نيز با موضعي حق به جانب اظهار داشت:



سپاس خداي را كه شما را رسوا كرد, شما را كشت و دروغگوييهاي شما را آشكار ساخت.



زينب(س) بي درنگ براي عقيم نهادن نقشه كثيف عبيدالله در وارونه جلوه دادن حقايق فرمود:



((الحمد الله الذي اكرمنا بمحمد(ص) و طهرنا تطهيرا لا كما تقول انت انما يفتضح الفاسق و يكذب الفاجر و هو غيرنا))



سپاس خداي را كه با وجود مبارك پيامبرش محمد(ص) به ما كرامت بخشيد و ما را گرامي داشت و ما را از هر گونه آلودگي پاك گردانيد. حقيقت آن گونه نبود كه تو اظهار داشتي بلكه شخص فاسق رسوا مي شود و بدكار دروغ مي گويد و او غير از ماست.



ابن زياد بار ديگر اظهار داشت نظرت در باره آنچه كه خدا با برادرت و خاندانت كرد چيست؟ عبيدالله كه پيوسته سعي مي كرد به جنايات خويش رنگ ديني و الهي بخشيده اعمال خود را به خدا نسبت دهد و وانمود كند كه خدا اين گونه خواسته بود كه ما عمل كرديم, اين بار با پاسخي دندان شكن از جانب بانوي نمونه كربلا رسوا شد:



((ما رايت الا جميلا هولا القوم كتب الله عليهم القتل فبرزو الي مضاجعهم و سيجمع بينك الله و بينهم ...))



من جز زيبايي نديدم, اين گروه كساني بودند كه خداوند شهادت را براي آنان مقدر ساخته بود, از اين رو, به خوابگاههاي ابدي خود فرو رفتند و بزودي خداوند تو و آنان را جمع خواهد كرد و تو را به محاكمه خواهد كشيد, ببين كه آيا در آن محاكمه پيروز خواهي شد يا نه؟ مادرت به عزايت بنشيند اي پسر مرجانه!



ابن زياد از خشم به خود مي پيچيد. تصميم به كشتن زينب گرفت و دستور قتلش را صادر كرد, اما شخصي از اطرافيان به او گفت: اي امير! او يك زن است. شما زني را به خاطر اظهاراتش مجازات مي كني؟



امام سجاد(ع) نيز نظير اين برخورد را با عبيدالله داشت.



صحنه ديگري كه اهل بيت در آن حضوري فعال داشته و نقشي مهم ايفا كردند, شام, مركز خلافت بود. زينب و امام سجاد(ع) با تلاش خويش, جو حاكم بر اين شهر را كه براي وارد كردن خارجيان چراغاني كرده بودند, متحول ساختند. مردم با مشاهده اهل بيت پيغمبر متعجب گشته و به فريبي كه از ناحيه يزيد و ايادي او خورده بودند, واقف گشتند. اين كاروان مصيبت زده را دو شخصيت والامقام هدايت مي كردند. امام سجاد(ع) مي فرمايد:



ما دوازده نفر بوديم كه با زنجير به هم بسته بودند. يك طرف زنجير به دست من و سر ديگر آن به دست عمه ام زينب بود.



در مجلس يزيد ورقي ديگر بر افتخارات زينب كبري افزوده شد. يزيد با تكبر و غرور, مجلسي باشكوه بر پاي ساخته بود و اعيان اشراف و كارگزاران حكومتي را جمع كرده بود تا به خيال خويش ابهت مجلس, قدرت سخن گفتن و ابراز وجود را از اسرا بگيرد. اهل بيت را از تالارهاي متعددي عبور دادند تا به تالار اصلي وارد كردند. يزيد با خوشحالي و رضايت در حال خواندن اشعاري بود و آرزو مي كرد كه اي كاش پدرانم بودند و مي ديدند كه من چگونه انتقام جنگ بدر را گرفتم. سپس با دو بيت شعر زير, باطن پليد و بي اعتقادي خود را به همه مقدسات آشكار ساخت:





*



لعبت هاشم بالملك فلا لست من خندف ان لم انتقم من بني احمد ما كان فعل

*



خبر جا و لا وحي نزل من بني احمد ما كان فعل من بني احمد ما كان فعل



حضرت زينب با شنيدن اين اشعار اين چنين قاطعانه به او پاسخ داد:



((اي يزيد! آيا گمان كردي كه زمين و آسمان را فتح كرده اي و اين لطفي از جانب خدا براي تو و شكستي و ذلتي براي ماست؟! تو فكر مي كني قدر و منزلت تو پيش خدا بزرگ است كه اين گونه باد در دماغت افكنده اي ... آرام باش! آرام باش! آيا اين آيه شريفه و اين سخن خدا را فراموش كرده اي كه فرمود: كساني كه كفر ورزند گمان نكنند كه مهلتي كه به آنان داديم به نفع آنهاست, ما اين مهلت را داديم تا بر گناهان و جناياتشان افزوده شود و براي آنان در روز جزا عذابي دردناك آماده است.)) با سخنان طولاني و كوبنده زينب(س) يزيد در موضعي انفعالي قرار گرفت. اين بيانات به همراه سخنان امام سجاد(ع) علاوه بر آثاري كه بر برخي از اطرافيان يزيد به جا گذاشت, يزيد را مجبور ساخت كه ابن زياد را به عنوان مجرم و جنايتكار اصلي معرفي كند و خود را از اينكه دستور قتل امام را صادر كرده باشد تبرئه نمايد و اهل بيت را با عزت و احترام به مدينه باز گرداند تا اندكي از عواقب اين جنايت كاهش يابد.



عظمت اين بانوي بزرگوار در صورتي آشكار مي شود كه مصائبي كه تا آن روز ديده بود, وضعيت اسفباري كه از كربلا تا كوفه تا شام با آن روبه رو بود, تبليغات وسيع حكومتي و برخورد مردم و مجلس يزيد و ساير خصوصيات و شرايط در نظر گرفته شود.



آري اينكه زني در چنين شرايطي آن گونه در برابر يزيد, راس حكومت جنايت و در حضور همه سخن بگويد و او را مفتضح نمايد, جز از خاندان عصمت و طهارت ساخته نيست.



در همين مجلس, مردي به سوي يكي از زنان اشاره كرده و از يزيد خواست تا او را به عنوان كنيز به وي ببخشد كه با پاسخ كوبنده زينب رو به رو گرديد كه نه تو و نه او, اربابت حق چنين كاري را نداريد. يزيد بر آشفت و با تكبر اظهار داشت: من هر كاري بخواهم انجام مي دهم. يزيد با با پاسخ دختر اميرالمومنين روبه رو شد كه فرمود: مگر آنكه از دين خارج شوي و چنين عملي را انجام دهي.



6 ـ رباب: رباب دختر امرالقيس, تنها همسر امام حسين(ع) در كربلا و مادر دو فرزند آن حضرت يعني سكينه و عبدالله بود. فرزند خردسالش در كربلا به شهادت رسيد و خود و دخترش نيز به اسارت رفتند. هر چند از اين بانوي بزرگوار در روز عاشورا در كتابهاي تاريخ, نامي و يادي به ميان نيامده است, اما در كوفه و در مجلس عبيدالله بن زياد كه سر مقدس ابا عبدالله الحسين(ع) را در مقابل او قرار دادند از ميان بانوان برخاست و سر مقدس را در آغوش گرفت و بوسيد و اين گونه نوحه سرابي كرد:





*



و احسينا فلا نسيت حسينا غادروه بكربلا صريعا لاسقي الله جانبي كربلا

*



اقصدته اسنته الادعيا ـ لاسقي الله جانبي كربلا لاسقي الله جانبي كربلا



در عين مرثيه سرايي, حقايقي را در سينه تاريخ ثبت و ضبط مي كند كه: حسين در راه خدا شهيد شد و بدن مطهرش با نيزه ها پاره پاره گرديد, آن گاه بدنش را با كمال گستاخي و با بي احترامي روي خاك انداختند. اين گونه نوحه سرايي كرد تا كسي تصور نكند كه امام حسين(ع) به مرگ طبيعي يا بيماري از دنيا رفت و تا خيانتكاران از مورخان در صدد تحريف حق و حقيقت نباشند.



نقش زنان در نهضت اباعبدالله الحسين(ع) منحصر به موارد يادشده نيست, بلكه زنان ديگري نيز به تناسب شخصيت خويش در موقعيتهاي گوناگوني نقش موثري ايفا كرده اند. زني از قبيله ((بكر بن وائل)) هنگام سوزاندن خيمه ها با حمايت از خاندان رسول خدا(ص) و اعتراض عليه وحشيگريهاي دشمن يادي از خود به جا گذاشت. حليمه و ام حبيبه با اقدامات خود در كوفه در جهت آماده سازي برخي از اذهان براي ورود اهل بيت و انجام فعاليتهاي ضد حكومتي نام خود را در تاريخ ثبت نمودند و ...



درود به روان پاك همه زناني كه در حماسه خونين كربلا رسالت خويش را انجام دادند. بخصوص بانوي نمونه اسلام و شيرزن كربلا زينب كبري(س)

پاورقي

مقتل الحسين, ابومخنف.



تاريخ طبري, ج4.



لهوف, سيد بن طاووس.



سخنان حسين بن علي, محمدصادق نجمي.



حماسه حسيني, شهيد مطهري.



بررسي تاريخ عاشورا, ابراهيم آيتي.



زندگي علي بن الحسين, سيد جعفر شهيدي.