بازگشت

راز جاودانگي قيام سرخ عاشورا


تدبير پيشوايان دين در زنده نگاه داشتن راه سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ



پس از شهادت حسين بن علي ـ عليه السلام ـ حكومت همواره در تصرف حاكمان فاسد و جائر بود و ستمگران بر جوامع مسلمين سيطره داشتند. از آنجا كه خوي ستمگري هيچ گاه با ظلم ستيزي و عدالت خواهي و برقراري احكام شريعت نبوي در جامعه سر سازش نداشته است، حاكمان فاسق و ستم پيشه را بر آن داشته بود كه به مبارزه هميشگي با چنين روحيه اي در ميان مردم و رعاياي خود بينديشند. از اين رو، در طول تاريخ، نوك پيكان سردمداران دنياطلب و ستمگر به سمت كانون عدالتخواهي و ظلم ستيزي، يعني نام مبارك حسين بن علي ـ عليه السلام ـ بوده است.



آنان تمام تلاش خود را در محو كردن نام، ياد و خاطره شهادت او، به عنوان سرچشمه اي پاك و زلال براي نجات مردم ضعيف و ستمديده مصروف داشته اند زيرا تنها در آن صورت بود كه مي توانستند حكومت خود را از حاشيه امنيتي بالايي برخوردار نمايند و آسايش خاطر آشفته خود را فراهم آورند.



از اين رو بني اميّه، حسين بن علي ـ عليه السلام ـ را به شهادت رسانيد، اما بني عباس در حالي كه به نظر مي رسيد به دليل دشمني با بني اميه بايد از عمل آنها بيزاري جويد، تلاش وسيعي را در تخريب و نيز به آب بستن قبر مطهر آن حضرت و شخم زدن آن با هدف محو آثار امام حسين ـ عليه السلام ـ به انجام رسانيد.



در چنين فضايي بديهي است كه سخن از مبارزه با ظلم و ظلم ستيزي حسين بن علي ـ عليه السلام ـ امري نه تنها دشوار، بلكه نزديك به محال مي نمود و براي زنده نگاه داري نام و ياد و به تبع آن راه حسين ـ عليه السلام ـ بايد چاره اي ديگر انديشيد و سياستي ديگر برگزيد.



راه اشك و ماتم تدبيري بود كه نه تنها امامان پس از سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ آن را انتخاب كردند، بلكه قبل از آن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و امامان پيشين نيز آن را برگزيده بودند و خط دهي آن نيز از سوي خداوند متعال صورت پذيرفته بود.



روايات فراواني در خصوص گريه حضرت ابراهيم، زكرياي پيامبر و عيسي ـ عليهم السلام ـ نيز گريه ملائكه آسمان، گريه آسمان و زمين و حتي گريه جانوران بر مظلوميت اباعبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ آمده كه دليل بر عظمت مصيبت سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ و اتخاذ چنين سياستي براي زنده نگاهداري چراغ هدايت حسيني بوده است كه خداوند متعال به آن اهتمام ويژه داشته است.



رواياتي كه گريه بر ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ را توصيه مي كند، تنها به ائمه پس از امام حسين ـ عليه السلام ـ خلاصه نمي شود بلكه براساس برخي روايات از زمان حضرت آدم ابوالبشر شروع شده و در زمان پيامبران بعدي نيز تداوم يافته است، تا آنگاه كه حسين ـ عليه السلام ـ چشم به جهان گشود و قدوم مباركش را بر اين عالم خاكي نهاد. آنگاه كه براي نخستين بار قُنداقه نوراني اش در آغوش جد بزرگوارش حضرت ختمي مرتبت ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ آرام گرفت، ناگاه قطرات اشك پيامبر همچون مرواريد غلطان از محاسن شريفش بر قنداقه حسين ـ عليه السلام ـ افتاد و تعجب همگان را برانگيخت.



كثرت رواياتي كه در آنها يا گريه بر امام شهيد سفارش و براي آن فضيلتها و پاداشهاي فراواني ذكر شده يا حاكي از گريه خود معصومان ـ عليهم السلام ـ بر آن امام همام مي باشد، از اهميت بسيار اين عمل و تأثير عميقش در بين شيعيان و مؤمنان خبر مي دهد.



همچنين در روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ براي گريه بر سالار شهيدان، ثواب بسيار قرار داده شده و برخي از معصومان هداياي گرانبهايي به شاعران و مرثيه سرايان ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ عطا مي كردند معصومان حتي تباكي و شركت در مجالس عزاداري آن حضرت را در نزد خداوند بي اجر و پاداش ندانسته اند.



بديهي است كه اين همه تأكيد و سفارش بر مشاركت در برپايي عزاداري بر حسين ـ عليه السلام ـ تنها به صِرف زنده نگاه داشتن نام و ياد سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ نيست، مگر آنكه در پس آن تأثيري مهم و حياتي وجود داشته باشد كه در واقع نيل به آن آثار، توجيه گر حجم زياد تأكيدها بوده است، و البته اگر غير از آن بود، امكان توجيه را با مشكل روبه رو مي ساخت.



ما در اينجا تنها به ذكر چند نمونه از آن روايات كه حاكي از عنايت حجج الهي ـ عليهم السلام ـ بر اين مهم است، بسنده مي كنيم:



1ـ گريه پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ



ام سلمه نقل مي كند:



«كان النبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ جالساً ذات يوم في بيتي فقال: لا يدخلن علي احد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج النبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فإذا الحسين في حجره ـ او الي جنبه ـ يمسح رأسه و هو يبكي فقلت له: واللّه ما علمت حتي دخل فقال لي: انّ جبرئيل كان معنا فِي البيت فقال: أتُحبّه؟ فقلت: نعم، فقال: ان امتك ستقتله بأرض يقال لها كربلا فتناول جبرئيل من ترابها فأراه النّبي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ .» [1]



«روزي پيامبر در حجره من نشسته بود و به من فرمود: مراقب باش كسي بر من وارد نشود. من منتظر بودم كه حسين داخل شد. ناگاه صداي پيامبر را شنيدم و آن هنگامي بود كه حسين در دامنش ـ يا در كنارش ـ نشسته بود و پيامبر دست بر سرش مي كشيد و گريه مي كرد. به آن حضرت عرض كردم: به خدا سوگند كه متوجه داخل شدن حسين نشدم. فرمود: جبرئيل با ما در خانه بود. پس به من گفت: آيا حسين را دوست داري؟ گفتم: آري. گفت: همانا امت تو بزودي او را در زميني كه نامش كربلاست به شهادت مي رسانند، آنگاه جبرئيل مقداري از خاك آنجا را به من داد. پيامبر نيز آن خاك را به من نشان داد.»



2ـ گريه امام علي ـ عليه السلام ـ



علي ـ عليه السلام ـ در توصيه به گريه بر حسينش مي فرمايد:



«كل عين يوم القيامة باكية و كل عين يوم القيامة ساهرة الاّ عين اختصه اللّه بكرامته و بكي علي ما ينتهك من الحسين و آل محمد ـ عليهم السلام ـ .» [2]



«تمام چشمها در روز قيامت گريان است و تمام چشمها در روز قيامت به خواب نمي رود مگر چشمي كه خداوند آن را به سبب گريه بر حسين و خاندان پيامبر گرامي داشته است.»



نيز آنگاه كه در بازگشت از صفين از سرزمين كربلا مي گذرد، در آن توقفي نموده، اشك از چشمان مباركش جاري مي شود و مي فرمايد:



«هذا مناخ ركابهم و هذا ملقي رحالهم و هاهنا تهرق دمائهم طوبي لك من تربة عليها تهرق دماء الأحبّة.» [3]



«اينجا محل فرود آمدن مركبهايشان و انداختن رحلهايشان است و در اينجا خونهايشان ريخته مي شود، خوشا به حال آن خاكي كه خونهاي دوستان [خدا] بر روي آن مي ريزد.»



3ـ گريه فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ



از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ روايت شده است كه به دخترش فاطمه ـ عليها السلام ـ فرمود:



«أتاني جبرئيل فبشرني بفرحين يكونان لك ثم عزيت بأحدهما و عرفت انه يقتل غريباً عطشاناً، فبكت فاطمة حتي علا بكاؤها، ثم قالت: يا اَبه لِمَ يقتلوه و اَنت جده و أبوه علي و أنا امّه؟! قال ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ : يا بنية لطلبهم الملك أما إنه سيظهر عليهم سيف لا يغمد الاّ علي يد المهدي من ولدك.» [4]



«جبرئيل بر من وارد شد و من را به دو فرزند كه از تو متولد مي شوند بشارت داد، سپس تعزيت گفته شدم به يكي از آنها و دانستم كه او تشنه و غريب كشته مي شود. پس فاطمه چنان گريه كرد كه صدايش بلند شد، سپس گفت: اي پدر چرا اورا مي كشند در حالي كه تو جدش و علي پدرش و من مادرش هستم؟! پيامبر فرمود: دخترم آنها حكومت مي خواهند. اما بزودي شمشيري عليه آنان بيرون مي آيد كه غلاف نمي شود مگر به دست مهدي كه از فرزندان توست.»



رواياتي كه گريه بر ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ را توصيه مي كند، تنها به ائمه پس از امام حسين ـ عليه السلام ـ خلاصه نمي شود بلكه براساس برخي روايات از زمان حضرت آدم ابوالبشر شروع شده و در زمان پيامبران بعدي نيز تداوم يافته است.



4ـ گريه امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ



پس از مسموم شدن امام مجتبي ـ عليه السلام ـ و به هنگام وداع حضرت با حسين ـ عليه السلام ـ ، وي خبر از شهادت آن حضرت داده و فرمود:



«از جدم رسول اللّه ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ شنيدم كه خبر از شهادت تو مي داد و مي فرمود: او به زودي به شهادت مي رسد و چهره اش از خون رنگين مي شود و سپس هر دو با هم اشك ريخته و حاضران نيز ضجّه زدند و ناله سر دادند.» [5]



5ـ ذكر فضيلت گريه بر سيدالشهداء از زبان او



امام حسين ـ عليه السلام ـ در بيان فضيلت گريه بر خود مي فرمايد:



«ما من عبد قطرت عيناه قطرة او دمعت عيناه فينا دمعة الاّ بوّأه اللّه بها في



الجنه حقباً.» [6]



«هيچ بنده اي نيست كه چشمانش يك قطره اشك براي ما بريزد مگر آنكه خداوند او را به خاطر آن اشك مدت مديدي در بهشت جاي دهد.»



6ـ گريه امام سجاد ـ عليه السلام ـ



از مهم ترين مأموريتهاي امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ زنده نگاه داشتن نام و ياد پدر بزرگوارش و ذكر مظلوميتهاي او بوده است. آن حضرت نزديك به 30 سال بر سيدالشهداء در آشكار و نهان گريست و بر حسين ـ عليه السلام ـ و اصحاب باوفايش ناله سرداد، هيچ گاه غذايي مقابل آن حضرت گذاشته نشد، مگر آنكه بر حسين ـ عليه السلام ـ گريست، و هيچ گاه آبي براي آن حضرت آورده نشد، مگر آنكه بر پدر بزرگوارش اشك ريخت و در پاسخ علت گريه اش مي فرمود:



«فرزند رسول خدا را كشتند در حالي كه گرسنه و تشنه بود و آنقدر گريه مي كرد كه غذايش با اشك چشمانش مرطوب مي شد و آب شربش با اشكهايش خارج مي گرديد.» [7]



هر گاه مي ديد كه قصابي قصد ذبح گوسفندي را دارد به نزد او مي رفت و مي پرسيد: آيا به اين حيوان آب نوشانده اي؟ و آنگاه كه پاسخ مثبت از قصاب مي شنيد، مي گريست و مي فرمود: ولي پدرم «ابو عبداللّه ـ عليه السلام ـ » را سر بريدند در حالي كه تشنه لب بود. [8]



امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: از پدرم علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ دليل گريه بسيار زيادش را پرسيدند، در جواب فرمود:



«لا تلوموني فان يعقوب فقد سبطاً من ولده فبكا حتي ابيضّت عيناه و لم يعلم انه مات، و نظرت انا الي أربعة عشر رجلاً من اهل بيتي ذبحوا في غداة واحدة فترون حزنهم يذهب من قلبي.» [9]



«مرا ملامت نكنيد، همانا يعقوب يكي از فرزندانش از نظرش مخفي شد درحالي كه نمي دانست او مرده است يا نه، آنقدر گريه كرد كه چشمانش سفيد شد، اما من ديدم كه در يك روز چهارده نفر از خانواده ام سربريده شدند وشما انتظار داريد داغ آنها از قلبم خارج شود!»



آن حضرت در فضيلت گريه بر سيدالشهداء مي فرمايد:



«ايّما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين حتي تسيل علي خدّه بوّأه اللّه بها في الجنّة غرفاً يسكناها أحقاباً، و ايّما مؤمن دمعت عيناه حتي تسيل علي خدّه فيما مسّنا من الأذي من عدونا في الدنيا بوّأه اللّه في الجنّة مبّوأ صدق.» [10]



«هر مؤمني كه بر كشته شدن حسين ـ عليه السلام ـ گريه كند تا اينكه اشكش بر گونه اش جاري شود خداوند در بهشت قصرهايي به او دهد كه مدت زمان طولاني در آن ساكن شود و هر مؤمني چشمانش گريان شود تا اينكه اشكش بر گونه اش جاري گردد به سبب آزار و اذيتهايي كه از دشمن ما در دنيا به ما رسيده خداوند او را در جايگاه صدق و راستي اقامت دهد.»



7ـ گريه امام باقر ـ عليه السلام ـ



امام باقر ـ عليه السلام ـ نيز پس از گريه بر سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ به كميت بن زيد اسدي كه در رثاي آن حضرت شعري خوانده بود فرمود:



«يا كميت: لو كان عندنا مال لا عطيناك و لكن لك ما قال رسول اللّه ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ لحسّان بن ثابت: لازلت مؤيداً بروح القدس ما ذببت عنا اهل البيت.» [11]



«اي كميت! اگر مالي داشتيم حتماً به تو عطا مي كرديم ـ اما چون مالي نداريم ـ پاداش تو همان چيزي است كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به حسان بن ثابت فرمود: مادامي كه از ما اهل بيت پيامبر دفاع مي كني از تأييدات روح القدس برخوردار باشي.»



8ـ گريه امام صادق ـ عليه السلام ـ



داود رقي مي گويد: نزد امام صادق ـ عليه السلام ـ بودم كه آبي طلب نمود، و آنگاه كه از آن نوشيد حالش دگرگون شد و چشمانش پر از اشك گرديد و به من فرمود:



«يا داود لعن اللّه قاتل الحسين ـ عليه السلام ـ و ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين ـ عليه السلام ـ و اهل بيته و لعن قاتله الا كتب اللّه عز و جل له مائة الف حسنة و حطّ عنه مائة الف سيّئة و رفع له مائة ألف درجة و كأنّما اعتق مائة الف نسمة و حشره اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة بلح الفؤاد.» [12]



«اي داود! خداوند لعنت كند قاتل حسين ـ عليه السلام ـ را. به راستي بنده اي نيست كه آب بنوشد سپس حسين ـ عليه السلام ـ و اهل بيتش را ياد و قاتلش را لعن كند مگر آنكه خداوند ـ عز و جل ـ صد هزار حسنه براي او مي نويسد و صد هزار گناه را از نامه عمل او محو مي گرداند و صد هزار درجه او را ترفيع مي دهدو مانند آن است كه صد هزار بنده را آزاد كرده است و او را در روز قيامت برمي انگيزد در حالي كه قلب او شاد و خنك است.»



نيز مي فرمود:



«من ذكر الحسين ـ عليه السلام ـ عنده فخرج من عينيه مقدار جناح ذبابة كان ثوابه علي اللّه ـ عز و جل ـ و لم يرض له بدون الجنّة.» [13]



«هر كس حسين ـ عليه السلام ـ در نزد او ياد شود، آنگاه از چشمانش به اندازه بال مگسي اشك خارج شود پاداش آن عملش بر عهده خود خداست و خداوند نيز به كم تر از بهشت براي او راضي نمي شود.»



9ـ گريه امام كاظم ـ عليه السلام ـ



امام رضا ـ عليه السلام ـ درباره پدر بزرگوارش مي فرمايد:



«كان ابي ـ عليه السلام ـ : إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحكاً و كانت الكآبة تغلب عليه حتي يمضي منه عشرة ايام. فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه و يقول هو اليوم الذي قتل فيه الحسين ـ عليه السلام ـ .» [14]



«پدرم هرگاه ماه محرم فرا مي رسيد خندان ديده نمي شد و حزن و اندوه بر او چيره مي گشت تا اينكه ده روز از محرم مي گذشت و هنگامي كه روز دهم فرا مي رسيد آن روز روز مصيبت و اندوه و گريه آن حضرت مي بود و مي فرمود: امروز، روزي است كه حسين ـ عليه السلام ـ كشته شده است.»



راز اشك ريختن بر مظلوميت حسين بن علي ـ عليه السلام ـ آن است كه وحدت و يكپارچگي امت مصيبت زده را محقق ساخته، خشم آنان را براي تداوم راه آن حضرت و مبارزه با آناني كه خوي دشمنانش را دنبال مي كنند، برانگيزاند.



10ـ گريه امام رضا ـ عليه السلام ـ



ابو بكار مي گويد: مقداري از خا ك قبر حسين بن علي ـ عليه السلام ـ كه خاكي سرخ بود برداشتم و آن را به نزد امام رضا ـ عليه السلام ـ بردم. امام رضا ـ عليه السلام ـ آن خاك را در دستانش گرفته، بوييد و پس از آن گريه كرد و اشك از چشمانش جاري شد. سپس فرمود: «هذه تربة جدّي.» [15] «اين تربت جدم ـ حسين ـ است.»



نيز آن حضرت مي فرمود:



«ان يوم الحسين أقرح جفوننا و اسبل دموعنا و أذلّ عزيزنا بأرض كرب و بلا و أورثتنا الكرب و البلاء الي يوم الانقضاء فعلي مثل الحسين فليبك الباكون فان البكاء يحطّ الذنوب العظام.» [16]



«همانا در روز حسين دلهاي ما جريحه دار و اشكهاي ما جاري شد، عزيز ما در سرزمين كربلا ذليل و خوار گشت و تاروز قيامت براي ما غم و اندوه به ارث گذاشت. پس گريه كنندگان بايد براي كسي مانند حسين گريه كنند زيرا گريه براو گناهان بزرگ را محو مي كند.»



11ـ گريه امام زمان ـ عليه السلام ـ



از آنجا كه امامان پس از امام رضا ـ عليه السلام ـ تحت كنترل شديد حكومت وقتشان و دائماً در حبس يا محاصره بودند درباره عزاداري آن بزرگواران در رثاي جدشان حسين ـ عليه السلام ـ خبري نقل نشده اما درباره حال امام عصر، حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ در زيارت ناحيه مقدسه آمده است:



«فلأند بنّك صباحاً و مساءً و لأبكين عليك بدل الدموع دماً حسرة عليك و تأسفاً علي ما دهاك و تلهفاً حتي اموت بلوعة المصاب غصة الاكتياب.» [17]



«همانا براي تو صبح و شب ندبه مي كنم و در حسرت تو، و در اندوه آن مصايبي كه بر تو وارد شده، به جاي اشك برايت خون مي گريم تا از داغ اين غصه بميرم.»



12ـ روايات فراواني در خصوص گريه حضرت ابراهيم، [18] زكرياي پيامبر [19] ، عيسي ـ عليهم



السلام ـ [20] نيز گريه ملائكه آسمان، [21] گريه آسمان و زمين [22] و حتي گريه جانوران [23] بر مظلوميت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ آمده كه دليل بر عظمت مصيبت سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ و اتخاذ چنين سياستي براي زنده نگاهداري چراغ هدايت حسيني بوده كه خداوند متعال به آن اهتمام ويژه داشته است.



مفهوم گريه بر سيد الشهدا



اينك اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه ممكن است براي اشك ريختن بر مصيبتي تا اين مقدار اثر و فايده برشمرد؟ و چه رازي در اين عمل نهفته است كه تا اين اندازه به آن اهميت داده شده است؟



اگرچه گريه بر مصيبت و مظلوميت سيدالشهداء به ظاهر بي خطر و از ضعف و ناتواني دوستداران و پيروان آن حضرت در گرفتن انتقام خون آن امام همام از دشمنانش حكايت مي كند، و در نتيجه حساسيت حكام جور را كم تر بر مي انگيزاند، در باطن خود مفهومي بس بزرگ و تأثيري بس عميق بر جاي مي گذارد و همين تأثير چشمگير باعث شده است كه سلاطين و حكام فاسد روزگارهاي گذشته و حال كم كم به راز آن پي برده، در نتيجه به مرور حتي از برپايي مجالس تعزيه و نوحه سرايي در رثاي ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ ممانعت به عمل آورند.



آرزوي همراهي با حسين و يارانش و بيزاري و برائت از دشمنان او تنها به زمان حسين بن علي ـ عليه السلام ـ خلاصه نخواهد شد بلكه در هر زماني ذهنها را به انطباق شخصيتها به حسين و يزيد سوق مي دهد، و البته محصول اين تطبيق چيزي جز تقويت روحيه ستيز با يزيديان و ياري حسينيان نخواهد بود. اين همان چيزي است كه هر حاكم ستمگري را به وحشت انداخته و او را حتي از نام حسين بن علي ـ عليه السلام ـ به هراس افكنده است.



روشن است براي اينكه قلب انسان بشكند و اشكش سرازير شود، بايد مصايب و ستمهايي كه بر آن حضرت و اهل بيتش ـ عليهم السلام ـ روا داشته شد، بازگو و مرور شود بنابراين ذكر مصايب و ستمهاي وارد شده بر آن حضرت از يك سو و بازگو نمودن آزادگي، عدالتخواهي، جوانمردي و عزت و كرامت و مظلوميت و همه خوبيهاي سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ از سوي ديگر، داغ آن حضرت را بر دل مسلمانان و شيعيان تازه مي سازد.



همان گونه كه گذشت، ذكر مصايب، دو هيجان «خشم» و «حزن» را در دل هر شنونده اي ايجاد مي نمايد، و او را وادار مي سازد كه ناخودآگاه از عمق جان نغمه «يا ليتني كنت معك فافوز فوزاً عظيماً» سر دهد و آرزو كند كه اي كاش در كنار امامش مي بود و از او حمايت و در راهش جانفشاني مي كرد.



تأثير ديگر بيان مصايب آن است كه هر آزاده اي را بر آن مي دارد تا از آناني كه بيعت شكستند و ناجوانمردي را در حق حسين ـ عليه السلام ـ به نهايت رسانيدند و نيز از آنهايي كه به روي او و اصحاب وفادارش شمشير كشيده، قساوت را به نهايت رسانيدند، بيزاري جويد و برائت خود را آشكارا اعلام كند.



نكته ديگر آنكه آرزوي همراهي با حسين و يارانش و بيزاري و برائت از دشمنان او تنها به زمان حسين بن علي ـ عليه السلام ـ خلاصه نخواهد شد بلكه در هر زماني ذهنها را به انطباق شخصيتها به حسين و يزيد سوق مي دهد، و البته محصول اين تطبيق چيزي جز تقويت روحيه ستيز با يزيديان و ياري حسينيان نخواهد بود. اين همان چيزي است كه هر حاكم ستمگري را به وحشت انداخته و او را حتي از نام حسين بن علي ـ عليه السلام ـ به هراس افكنده است.



بنابراين راز اشك ريختن بر مظلوميت حسين بن علي ـ عليه السلام ـ آن است كه وحدت و يكپارچگي امت مصيبت زده را محقق ساخته، خشم آنان را براي تداوم راه آن حضرت و مبارزه با آناني كه خوي دشمنانش را دنبال مي كنند، برانگيزاند و دوستي با دوستان آن حضرت را در ميان شيعيان تقويت و دشمني با دشمنانش را ترويج دهد.



علامه محمدتقي جعفري ـ قدس سره ـ در يكي از سخنرانيهاي خود در مفهوم گريه بر ابا عبدالله ـ عليه السلام ـ مي گويد:



«شايد نود درصد آنان كه براي امام حسين ـ عليه السلام ـ گريه مي كنند به خاطر احساس مظلوميت آن بزرگ است كه البته همين طور است، و مي توان گفت يكي از ابعاد خيلي مهم است، در حقيقت با اين اشكها كه مي ريزيم مدافع مظلوميم و مي خواهيم از مظلوم دفاع كنيم، بنابراين ملتي كه بداند بايد از مظلوم طرفداري كند مرگ ندارد.» [24]



نتيجه آنكه گريه بر ابا عبداللّه اگرچه در ظاهر تنها اقامه عزا و ماتم است و هيچ نوع خطري را متوجه ظالمان و ستمگران نمي كند، باطني كاملاً متفاوت داشته، تأثير حقيقي آن ايجاد بيزاري و نفرت از ستمگران و علاقه و محبت به حق جويان و مؤمنان واقعي خواهد بود. اين چيزي نيست جز روشن ماندن چراغ هدايت حسيني و برافراشته ماندن پرچم عدالت خواهي و اصلاح طلبي و آزادگي حسين بن علي ـ عليه السلام ـ براي هميشه روزگار.



از آنچه گذشت ارتباط «محرّم»، «حسين بن علي ـ عليه السلام ـ » و «گريه بر مظلوميت آن حضرت» با حفظ «اسلام»، و برپايي ارزشهايي چون «جوانمردي» و «عزت جويي» و «عدالت خواهي» به روشني آشكار خواهد شد زيرا در سايه اشك ريختن بر حسين ـ عليه السلام ـ همه «ارزشها» و «خوبيها» احياء و راه مبارزه با «زشتيها»، «بيوفاييها» و «ستمگريها» پررهرو مي گردد و نام «حسين ـ عليه السلام ـ » و دين جدش «محمد مصطفي ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ » همواره در قله افتخار بشريت در اوج عزت و سربلندي قرار خواهد گرفت. چه زيبا فرمود آنكه فرمود: اين محرّم و صفر است كه اسلام را زنده نگاه مي دارد.



در طول تاريخ، نوك پيكان سردمداران دنياطلب و ستمگر به سمت كانون عدالتخواهي و ظلم ستيزي، يعني نام مبارك حسين بن علي ـ عليه السلام ـ بوده است.



لزوم هوشياري مسلمانان



به نظر مي رسد كه سركردگان كفر و شرك و صهيونيزم جهان خوار به راز محرّم پي برده و تنها راه چاره را در رواج فساد و بي بند و باري در ميان مسلمانان ـ به ويژه شيعيان ـ دانسته اند و تلاش فراواني را در جهت به فراموشي سپردن نام و راه حسين بن علي ـ عليه السلام ـ آغاز نموده اند. آنها تنها مانع بر سر راه خود را پرچم سرخ «حسين بن علي ـ عليه السلام ـ » و انتظار سبز «مهدي موعود» مي دانند و از اظهار آن نيز فروگذار نمي كنند و آشكارا اعلام مي دارند: تا در ميان شيعيان پرچم سرخ حسيني در اهتزاز و انتظار سبز مهدي موعود در قلبها موج مي زند، غلبه بر آنان ممكن نخواهد بود.



به همين سبب براي سركوبي انتفاضه ها بايد «خشم» و «حزن» حسيني را از دل پيروانش بيرون برانند و ريشه عدالت خواهي و عزت طلبي را در بين آنان بخشكانند. آنان تنها راه دست يابي به اين هدف ناميمون را در ترويج فساد و ابتذال يافته، با اختصاص بودجه هاي كلان به منظور ترويج فساد در ميان جوامع اسلامي ـ به ويژه جوانان ـ حساسيت آنان را نسبت به اعتقادات و باورها مي زدايند.



بايد بدانيم كه دين خدا به ياري ما نياز نداشته و اين ماييم كه به آن نيازمنديم. پس اگر از ياري آن دست برداريم، خداوند امتي ديگر را براي ياري دينش بر مي گزيند و تنها سرافكندگي دنيا و آخرت براي ما باقي خواهد ماند. [25]



آنها بايد بدانند كه:



«يريدون ليطفؤوا نوراللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره ولو كره الكافرون.» [26]



«آنها مي خواهند كه نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، اما خدا نور خود را كامل مي كند، اگرچه خوشايند كافران نباشد.»



پايان

پاورقي

[1] ـ المعجم الكبير للطبراني، ج 23، ص 289، ح 637 كنز العمال، ج 13، ص 656، ح 37666 سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 15.



[2] ـ خصال صدوق، ص 625، ح 10 بحارالانوار، ج 10، ص 103، ح 1.



[3] ـ خصائص الائمه، ص 47 كامل الزيارات، ص 453، ح 685 بحارالانوار، ج 101، ص 116، ح 44.



[4] ـ دلائل الامامة، ص 102 نوادر المعجزات، ص 96.



[5] ـ بحارالانوار، ج 44، ص 145، ح 13.



[6] ـ امالي مفيد، ص 341، ح 6 امالي طوسي، ص 117، ح 181 بحارالانوار، ج 44، ص 279، ح 8.



[7] ـ الملهوف، ص 233 مسكن الفؤاد، ص 92 بحارالانوار، ج 45، ص 149.



[8] ـ سيرة الائمة اثنا عشر، قسم الثاني، ص 121.



[9] ـ تهذيب الكمال، ج 2، ص 399 تاريخ دمشق، ج 41، ص 386 مثير الاحزان، ص 115.



[10] ـ ثواب الأعمال، ص 108، ح 1 تفسير القمي، ج 2، ص 291 بحارالانوار، ج 44، ص 281، ح 14.



[11] ـ مروج الذهب، ج 3، ص 243.



[12] ـ كافي، ج 6، ص 391، ح 6 امالي صدوق، ص 205، ح 223 بحارالانوار، ج 66، ص 424، ح 17.



[13] ـ ثواب الأعمال، ص 109، ح 1 بحارالانوار، ج 44، ص 288، ح 28.



[14] ـ امالي صدوق، ص 191، ح 199 روضة الواعظين، ص 187 بحارالانوار، ج 44، ص 284، ح 12.



[15] ـ كامل الزيارات، ص 474، ح 723 بحارالانوار، ج 101، ص 131، ح 56.



[16] ـ امالي صدوق، ص 190، ح 199 روضة الواعظين، ص 187 بحارالانوار، ج 44، ص 283، ح 17.



[17] ـ المزار، ص 500.



[18] ـ خصال صدوق، ص 58، ح 79 بحارالانوار، ج 44، ص 225، ح 6.



[19] ـ كمال الدين، ص 441 احتجاج، ج 2، ص 529 بحارالانوار، ج 44، ص 223، ح 1.



[20] ـ امالي صدوق، ص 694، ح 951 بحارالانوار، ج 44، ص 253، ح 2.



[21] ـ كافي، ج 4، ص 581، ح 6 ثواب الأعمال، ص 113، ح 18 بحارالانوار، ج 45، ص 233، ح 14.



[22] ـ كامل الزيارات، ص 184، ح 254 بحارالانوار، ج 45، ص 211، ح 26.



[23] ـ بحارالانوار، ج 45، ص 205، ح 9.



[24] ـ امام حسين شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت، محمدتقي جعفري، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري، ص 265.



[25] ـ رجوع شود به آيات شريفه 54 از سوره مائده و 57 از سوره هود و 38 از سوره محمد ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ .



[26] ـ سوره صف (61) آيه 8.

محمدتقى سبحانى نيا