بازگشت

در سايه عاشورا


سپيده دم عاشورا در سرزمين نينوا دو سپاه حق و باطل در برابريكديگر صف آرايي نمودند. تعداد و كيفيت نيروها، اهداف از پيش تعيين شده،گفتگوها، رجزها، شعارها و ويژگي هسته مركزي دو طرف گوياي تفاوتي عميق است كه در دو جبهه وجود داشت.



نگاهي گذرا بر آن معركه نابرابر و حوادث تلخ و شيرين آن پندها و مواعظي را در پي دارد كه هر خفته و غافلي را بيدار، هرغيرتمند آگاهي را متاثر و محزون مي سازد. گاندي آن بزرگ مردسياسي مي نويسد: عاشورا بزرگترين ارمغان براي بشريت است.



و نيز آن نويسنده آگاه مالكي، نجات فكري خويش را در سايه عاشورا و سالار شهيدان ابا عبد الله الحسين(ع) مي داند و كتابي راتدوين مي كند كه آن را «لقد شيعني الحسين » (1) مي نامد.



نگاهي به جبهه حسيني



اردوگاه حسيني را مجاهداني نستوه و دلسوز و ايثارگراني تشكيل داده بودند كه هر يك اسوه ايمان و مقاومت و ايثار و شهادت بودند. تعداد و چگونگي جنگ آوران به گونه اي بود كه نمونه آن را نمي توان در هيچ معركه اي يافت. در ميان آنان افرادي بانزديك به 75 سال همانند حبيب بن مظاهر (مظهر) وجود داشت كه رسول خدا(ص) را زيارت كرده بودند. و در زمره اصحاب خاص علي(ع)«شرطه الخميس » (2) محسوب شده اين پيرمرد شجاع قريب به 62 نفررا به هلاكت رساند. از سوي ديگر افرادي كه هنوز در سن نوجواني بسر مي بردند و بر سيماي نوراني و زيباي آنان هنوز موي نروئيده بود مانند قاسم بن حسن كه بسياري از مورخان نوشته اند او به سن تكليف نرسيده بود. (3) و يا برادر ديگر آن بزرگوار عبد الله بن حسن كه يازده سال بيشتر نداشت. (4) و بانواني مثل ام وهب



شيرزني كه براي هميشه در تاريخ نامش به ثبت رسيد. وي بعد ازشهادت همسرش در كنار جسدش آمد، خون از چهره آن شهيد پاك مي كردو با خود مي گفت: بهشت بر تو گوارا باد. از خداوند مي خواهم كه مرا در بهشت همراه تو قرار دهد. او مشغول سخن گفتن با شوهرش عبد الله بن عمير بود كه ناگاه غلام شمر آن شيرزن را هدف قرارداد و در كنار شوهرش به شهادت رسيد. و اين اولين زني بود كه درمعركه كربلا در خون خود غلطيد! (5)



نمونه ديگر حر بن يزيد رياحي(ره) دليرمردي كه شجاعت و جسارتش زبانزد دشمن بود و قبل از پيوستن به اردوگاه حسيني فرمانده چهار هزار نفر بود. باخضوع تمام خود را به پيشگاه امام حسين(ع) رساند و در زمره ياران او قرار گرفت و در رزم تن به تن بيش از 40 نفر را به هلاكت رساند. (6)



حضرت عباس(ع) او همچون ماه در علم، شجاعت،زيبائي و توانمندي مي درخشيد. در زيارت ماثور از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) در باره دانش و كمالات آن حضرت آمده است:



(ان العباس زق العلم زقا)، (7) همانا عباس ريزه كاريها و لطائف دانش را به دست آورده است. و امام زين العابدين(ع) در باره شجاعت و توانمندي و ايثار آن بزرگوار فرمود:



«رحمت خدا بر عمويم عباس، او نسبت به برادرش بالاترين ايثار وفداكاري و جانبازي نمود و سخت ترين آزمايش را گذراند تا آنكه دو دستش قطع گرديد. خداوند دو بال به عوض دو دست قطع شده به او عنايت خواهد كرد تا همراه فرشتگان در بهشت پرواز كندهمانگونه كه به جعفر طيار نيز دو بال عنايت كرده است. همانابراي عباس در نزد خدا رتبه اي است كه جميع شهداء در صحنه قيامت بر آن غبطه خواهند خورد. (8)



ارزيابي سلحشوران كربلا



عصر روز تا سوعا فرا رسيد حلقه محاصره نظاميان بني اميه تنگ تر شد. بسياري از ياران بي وفا كه حمايت آنها از سالارشهيدان انگيزه اعتقادي نداشت از صحنه گريختند. ابا عبد الله(ع)جهت اطمينان دادن به آن راد مردان، آنان را جمع كردو كوتاه ترين سخنان را از عمق جانش چنين فرمود:



زيباترين سپاس خدارا. و او را در نعمت ها و سختي ها مي ستايم وشكرش را بجا مي آورم. بعد فرمود: بارالها از اينكه خاندان مارا مفتخر به نبوت ساختي، و قرآن كريم را به ما آموزش دادي وما را فقيه و داناي در دين خودت قرار دادي تشكر مي كنم. (بارالها)تو نعمت گوش و چشم و قلب به ما عنايت كردي تا به توايمان آوريم و ما را از مشركان كوردل قرار ندادي.



سپس رو به ياران مؤمن و با وفاي خود نموده فرمود: اما بعد من ياراني برتر و بهتر از شما نمي شناسم و نيز نيكوكارتر وباوفاتر از اهل بيت خود سراغ ندارم، خداوند جز او پاداش خير ازسوي من به شماها عنايت فرمايد. جدم رسول خدا(ص) به من خبرداد: تو در سرزمين كربلا (عمورا) به شهادت مي رسي.حال وقتش،نزديك شده، شما از ناحيه من آزاديد. هر كس مي خواهد با يك نفراز اهل بيت من در تاريكي شب برود اينان من را هدف قرار داده ودنبال مي كنند. چنانچه دست رسي به من پيدا كنند به ديگري كارندارند.» (9)



اعلان وفاداري



تا سخن سالار شهيدان پايان يافت بي صبرانه برادران و فرزندان برادر و ديگر ياران به پاخاستند. هركدام به نوعي وفاداري خويش را اعلام داشتند. برخي گفتند: اگر ما تو را تنها بگذاريم مردم در باره ما چه قضاوت خواهند كرد و ما چه پاسخي خواهيم داشت؟!! بگوييم ما امام، رهبر و آقاي خويش را رها كرديم و حال اينكه نزديكترين خويشاوندان بوديم. بگوييم يك تير و يك نيزه به سوي دشمن پرتاب نكرديم و دست به شمشير نبرديم، ما نفهميديم دشمن چه كرد؟! هرگز به خدا چنين نخواهيم كرد. ما جانهاي خويش و نيز اموال و خاندان خود را فداي تو خواهيم كرد و همراه توبا دشمن مي جنگيم تا هر آنچه بر سر تو آيد بر سرما نيز درآيدو ما به آن شرف بزرگ نائل آئيم، سياه باد زندگي بعد ازتو! (10) بعضي از آنان همانند زهير بن قين(ره) به پاخاسته گفتند: به خدا سوگند دوست داشتم در راه تو كشته مي شدم سپس زنده مي گشتم و باز مي جنگيدم تا كشته شوم و اين امر هزار بارتكرار مي شد و خداوند بواسطه شهادت من بلا را از شما و جوانان همراه و نيز اهل بيت شما دفع مي كرد... (11)



فرجام مردان خدا



امام حسين عليه السلام چون آن اخلاص و صفا و پايداري را در آن شرائط سخت از آنان ديد آخرين وضعيت و پايان كار را بيان كرد:



فردا من و شما همگي به فيض شهادت نائل مي گرديم و هيچكس ازشماها باقي نخواهد ماند حتي قاسم (پسر برادرم) و عبد الله رضيع(فرزند شيرخوارم) نيز كشته مي شوند ولكن فرزندم (علي بن الحسين زين العابدين(ع » باقي مي ماند. زيرا اراده خداوند بر آن است كه نسل من قطع نگردد بلكه امامت توسط او ادامه دارد، زين العابدين، پدر امامان هشتگانه بعد از خود خواهد گرديد. (12)



اعتماد امام(ع)



در ساعت هاي آخرين شب عاشورا امام حسين(ع) به خيمه خواهرش زينب(س) وارد شد. نافع بن هلال، (13) ملازم آن حضرت درب خيمه ايستاد. آن بزرگوار با خواهرش به گفتگو پرداخت. نافع مي گويد: من سخنان آن دو را مي شنيدم، زينب(س) با نگراني واضطراب پرسيد: برادرم، آيا به ياران خويش كه در كنارت حلقه زده اند اطمينان كامل داري؟ از عزم و اراده آنها باخبري؟! من نگرانم كه اينان به هنگام حساس درگيري معركه، تو را تسليم دشمن كنند. امام حسين(ع) در آن هنگام اعتماد خويش را به آن دليرمردان چنين اظهار كرد: سوگند به خدا، يارانم را آزمودم.



اينان در آزمايش خود سرافرازان پرخروشي هستند كه در راه ماتنها از مرگ نمي ترسند بلكه با آن مانوسند همانند طفلي كه به سينه مادر علاقمند است و بدان دلبستگي دارد. (14)



مقايسه اي كوتاه



مقاومت ياران اندك ابا عبد الله(ع) در برابر خيل عظيم دشمن كه تعداد آنان از شش هزار تا 30 هزار نقل شده (15) شگفت انگيز است.



زيرا تعداد رزم آوران دليري كه همراه آن حضرت بودند از خرد وكلان به يك صدم رقم افراد دشمن نمي رسيد.



1- شيخ مفيد و ابن جرير طبري و ابن اثير و دينوري و... ياران ابا عبد الله الحسين(ع) را 72 نفر دانسته اند كه 32 نفر از آنان سواره و 40 نفر پياده بوده اند.



2- عبد الرزاق الموسوي المقرم و صاحب «الدمعه الساكبه » دليرمردان كربلا اعم از پير و جوان و خرد سال را 82 نفر برشمرده اند.



3- بزرگان ديگر همچون سيد بن طاووس (ره) و ابن نما و ابن عساكر و... پياده نظام جبهه حسيني را يكصد نفر و سواركاران آنان را 45 نفر مي داند كه در مجموع 145 نفر بيشتر نخواهند شد.



4- بعضي هم مانند مسعودي شمار آنان را 61 تن دانسته اند.



5- دميري در «حياه الحيوان في خلافه يزيد»، عدد دليرمردان جبهه توحيدي را 90 نفر مي داند كه 60 نفر پياده و 30 نفر هم سواره نظام. (16)



ياران امام حسين(ع)



با همه اختلافي كه در عددآنها است و در برابر سپاهيان يزيد گروهي اندك بودند و لكن درس ايمان و اعتقاد به توحيد و امامت و اطاعت از رهبري را براي هميشه تاريخ به بشريت آموختند. نگاهي به ايثار و اخلاص و صفا ووفاي آنان همه چيز و همه كس را متحول و دگرگون مي سازد ومشعلي فروزان فرا راه انسان است.

پاورقي

1- نويسنده كتاب فوق «ادريس الحسيني » است كه در سرزمين روم كه همان ايتالياي فعلي است زندگي مي كند وي ابتدا مالكي و سپس پيرو فرقه اسماعيلي بوده است و در نهايت مطالعه در عاشورا ونهضت ابي عبد الله(ع) سبب شده كه به مذهب اهل بيت درآيد. كتاب خود را گوياي تحول فكري وي در زندگي خود مي داند كه آن را درسالهاي اخير نوشته شده است. «لقد شيعني الحسين » ادريس الحسيني، مطبعه اعتصام، چاپ اول، سال 1415 ه.ق.



2- كربلا، سعيد العقيلي، ص 360.



3- مقتل الحسين،مقرم، ص 330.



4- تاريخ طبري، ج 4، ص 344 مقتل الحسين، مقرم، ص 354.



5- مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 298.



6- طبري، ج 5، ص 441.



7- الميلي، كربلا، ص 483.



8- بحار الانوار، ج 22، ص 274 ج 44، ص 298، ح 4.



9- طبري، ج 6، ص 238 كامل ابن اثير، ج 4، ص 24.



10- بحار الانوار، ج 44، ص 392، ح 2.



11- اخبار الزمان، مسعودي، ص 247 مقتل الحسين، مقرم، ص 259.



12- مقتل الحسين، مقرم، ص 261.



13- در بعضي از نسخه ها نافع بن هلال بجلي را اشتباها هلال بن نافع ذكر كرده اند همانند: موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 406.



14- موسوعه كلمات الامام الحسين، معهد باقر العلوم، ص 407



مقتل الحسين، مقرم، ص 265.



15- قول معروف سه تا است. الف 6000 نفر، ب 30000 نفر، ج 23000 نفر.



16- مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 6-275 پاورقي.

احمد زماني