بازگشت

حسين بن علي (ع) مذبوح گناه


مقدمه :



چه شد كه كار امت اسلامي به آن جا كشيده شد كه حسين بن علي (ع) فرزندپيامبر اسلام (ص) يكّه وتنها در مقابل جمهور واكثريت غالب آنان قرار گرفت وبه دست آنان به شهادت رسيد؟



آن چيزي كه بديهي است تأمل ودقت در اين قضيه ، انسان را به هوشياري وعبرت گيري از تاريخ فرا مي خواند چرا كه قرآن كريم در ارتباط باتاريخ گذشتگان مي فرمايد: (فَأعْتَبِرُوا ي'ا اُولي ِ الابْص'ار)



قرآني كه در زمينه داستان وتاريخ هايي كه از جهت عظمت كم اهميت تروسطحي تر از اين قضيه عظيم هستند دعوت به تجربه گيري واعتبار مي نمايد، مطمئناًدر بارة داستان تكان دهنده وفاجعه عاشورا كه حرارت وگرماي آن هيچ گاه از دل مؤمنان راستين خارج نمي شود ـ مارا به اعتبار وپند آموزي بيشتري دعوت مي نمايد. لذا مقام معظم رهبري نيز در اين راستا بارها در مناسبت هاي مهم ، جامعه را به عبرت گيري ازاين ماجرا فرا خوانده اند.



بنابر اين در اين مباحث بر آن شديم كه مقداري در مورد اين مسئله حياتي كه تداوم انقلاب اسلامي نيز به آن وابسته است يك بررسي اجمالي بنماييم تا ديگر بار درتاريخ انقلاب اسلامي شاهد اين ظلم ها وستم ها نباشيم .







معضل سرپيچي از اولو الامر



مسئله سر پيچي از اولو الامر حادثه اي نبود كه تنها در زمان حضرت سيدالشهداء(ع) وجود داشته باشد، بلكه به صورت يك بلا ومعضل بشري در جوامع مدني وغير مدني وجود داشته است ودر دوران مصلحين وپيامبران پيش از اسلام نيز مشهودبوده است كه قرآن نيز در قصص خود به ذكر بعضي از آنان پرداخته وحتي در زمان پيامبراكرم (ص) و در دوران امير المؤمنين وامام حسن مجتبي (ع) وجود داشته ودارد، ليكن اين معضل وبيماري فرهنگي در دوران حضرت حسين بن علي (ع) به اوج خود رسيد .ولي روي هم رفته اگر ريشه اصلي وروانشناسانه تمام اين مسائل را پي گيري نماييم ، به يك وجه مشتركي خواهيم رسيد كه در اين مقام براي اين كه بررسي وتحقيق كار شناسانه اي داشته باشيم ناچاريم از نظرات روانكاوانة قرآن كريم استفاده نموده تا در زلال آيات روح افزا واحياگر آن طهارت جانمان حاصل آيد:







علت سرپيچي از اولو الامر



در بيان روشن گر قرآن حكيم ، خداوند متعال علت ناساز گاري مردم با پيامبراكرم (ص) را مطرح مي فرمايند: (فَأِن ْ لَم ْ يَسْتَجيِبُوا لَك َ فَاّعْلَم ْ أَنَّم'ا يَتَّبِعوُن َ أَهو'اءَهُم ْ)



اگر در خواست هايت را (اي پيامبر) اجابت نكردند بدان كه به تحقيق تبعيت هواهاي نفساني خود را نموده اند .



در اين جا تنها علت سر پيچي را دنباله روي خواهش هاي نفساني آنها مي داند.در مناسبتي ديگر، انگيزه روي گرداني وتمّرد مردم از فرامين رسول معظم اسلام (ص) درجنگ احد را نيز اين گونه بيان مي فرمايد:



( اءِن َّ الّذين َ تَوَلَّوا مِنْكُم ْ يَوْم َ الّتَقي ' الْجَمْع'ان ، اءنَّم'ا استَزَلَّهم ُ الشّيْط'ان ُ بِبَعْض ِم'اكَسَبُوا) .



آنان كه در روز جنگ (احد) به شما (اي پيامبر) پشت كردند وسر پيچي نمودند،تحقيقاً اين تمردشان به خاطر گناهانشان بود كه شيطان آنان را لغزاند.



در اين جا نيز تنها علت سركشي ونافرماني مسلمين از دستورات حضرت پيامبررا، گناهان وتابعيت خواهش نفساني دانسته است . چون گناهان ، روح عبوديت را در انسان مسخ مي گرداند. بنابر اين اطاعت از اولو الامر مصداق بزرگ عبادت وبه فرموده خداوندمتعال ملاك دوستي خداوند مي باشد:



( قُل ْ اءن ْ كُنْتُم ْ تُحِبَّوُن َ اللهُ فَاّتَبِعوُني ِ يُحْبِبْكُم اللهُ وَيَغْفِرْ لِكُم ْ ذُنُوبَكُم ْ)



بگو (اي پيامبر) اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بداردوگناهانتان را ببخشد.



لذا درون آلوده ودل ناپاك از اين عبادت عظمي سر باز مي زند وناخواسته مرتد مي گردد، زيرا مركز گرايشات انسان (قلب ) باصرار بر گناه ودوري از توبه وانابه تيره وتار مي شود. بنابر اين چون سنخيتي بانور ندارد نمي تواند دوستار نور وآيات نوراني خدا (اولوالامر)، باشد وبر عكس رفته رفته به ولي نعمتان خود پشت مي كند وبا آنها به عداوت برمي خيزد كه اين مطلب نيز قرآن كريم باالفاظ اعجازي خود اين گونه بيان مي فرمايد:



( ثُم َّ ك'ان َ ع'اقِبَة ُ الَّذين َ أس'اؤا اللسُّو'آي أن ْ كَذَّ بُوا بِ'اي'ات ِ اللهِ وَك'انوُا بِه'ا يِسْتَهزِؤُن ْ).



پس عاقبت كساني گناه كارند اين است كه تكذيب آيات خداوند را مي نمايد وكافرمي شوند وآيات الهي را به استهزاء ومسخره مي گيرند.



در اين آيه شريفه خداوند متعال صراحتاً نتيجه گناه وهواپرستي را به كفر رسيدن مي داند، امير المؤمنين (ع) هم در ارتباط با تبعيت از هواي نفس فرموده اند:



«أمْاَ اتّباع ُ الْهَوي ' فَأِنَّه ُ يَصُدُّ عَن ْ الْحَق ِّ».



« اما، تبعيت از هواي نفس ، پس قطعاً انسان را از حق دور مي كند.»



با اين تفاصيل روشن شد كه نفس هوا پرستي كه به شكل رذائلي از قبيل شهوت راني ، حرام خواري ، خود خواهي ، عصبيت ، مقام پرستي وامثال اينها ظهور مي كند، زمينه ساز تكذيب ومقابله باحق مي باشد. اگر چه انسان علي الظاهر نماز خوان ومسلمان ومؤدب به آداب اسلامي باشد، ليكن در باطن تدريجاً ميل به باطل پيدا مي كند واز حق دور مي شود نهايتاً حق واهل (آن را) تكذيب مي نمايد وحتي تحمل وادب شنيدن حرف حق را هم ندارد. لذا در داستان پرسوز كربلا وقتي سيد الشهداء (ع) در روز عاشورا حين ايراد خطبه باپاي كوبي و هلهله قوم مواجه شد علت گوش نگرفتن سخنانشان را توسط اهل كوفه ، اين چنين بيان مي فرمايند:



( وَيْلكُم ُ، م'ا عَلَيْكُم ْ أَن ْ تَنصِتُو اءِلَي َّ فَتَسْمعَوُا قَولي وَاءنَّم'ا أَُدْعُوكُم ْ اءِلي ' سَبيل ِ الرَّش'ادوَكُلُكُّم ْ ع'اص ٍ لاَِمْري ِ غَيْرُ مُسْتَمِع ٍ قَوْلي ' فَقَدْ مُلِئَت ْ بُطُونُكُم ْ مِن َ الْحَر'ام ِ وَطُبِع َ عَلي 'قُلُوبِكُم ْ).



رواي بر شما كه گوش نمي دهيد به من وگفتارم را نمي شنويد در صورتي كه تحقيقاً من شما را به راه هدايت فرا مي خوانم . تمام شما نسبت به من نافرمان هستيدوسخنان مرا گوش نمي دهيد. پس به تحقيق شكم هاي شما از مال حرام پر شده است وبر قلب ها ودل ها شما مهر خورده كه ديگر كلام حق را نمي فهميد).



حضرت با ديد امامتي خود علت عصيان مسلمين كوفه را با وجود اين كه تاحدودي حقانيت حضرت را مي دانستند، حرام خوري كه در نتيجه اباحه گري وتساهل آنان به وجود آمده بود بر مي شمارد.



اين حرام خوارگي بود كه موجب كور شدن بصيريت وروشنايي دل آنها گشته ودرمقابل سخنان پر ارزش حضرت به پاي كوبي ودست افشاني پرداختند واز نصايح آن حضرت بهره اي نبردند، زيرا هواطلبي وشهوت راني مركز بينش آنان (عقل ) را نابودساخته وقدرت تفكر كه بالاترين وظيفه آدمي است را از آنان سلب نموده بود، لذا از شرف هدايت بي بهره بودند. در اين باره به سخنان وخطابه آتشين حضرت فاطمه زهرا 3بايد اشاره كرد كه ايشان در باز گويي علت بي تفاوتي وعدم كمك وياري مسلمين به اميرالمؤمنين (ع) در قضيه غصب خلافت مي فرمايد:



( مَع'اشِرَ النَّاس ِ! الْمُسْرِعَة ٌ الي قيل الْب'اطِل ِ، المُغضِّبَة ٍ عَلي ' الْقَبيح ِ الْخ'اسِرِ، أَفَلا'تَتَدَبَّروُن َ الْقُرآن ُ أَم ْ عَلي ' قُلوُب ٍ أقْفَالُه'ا، كَلاَّ بَل ْ رَان ْ عَلي ' قُلُوبِكُم ْ م'ا أسَاْتُم ْ مِن ْ أعْم'الِكُم ْ فَأَخَذَبِسَمْعِكُم ْ وَأبْص'ارِكُم ْ؛)



«اي مردم ! كه براي شنيدن حرف باطل وبيهوده شتابانيد وكردار زشت وزيان آور راناديده مي گيريد، نهي از منكر نمي كنيد ! آيا در قرآن نمي انديشيد يا آن كه بر دل ها مهرزده شده ؟ خير بلكه آنچه از اعمال زشت انجام داده ايد وگناهانتان تيرگي بر دل هاي شمازده است وگوش ها وچشمايتان را گرفته است .»



روي هم رفته اثر فردي ِ گناه كه بازده اجتماعي نيز دارد، دور كردن انسان از حق واهل حق مي باشد.



به فرموده مقام معظم رهبري در دو بُعد اثر آن تجلي مي كند: يكي در بعد معنوي روح انسان را كدر مي سازد واز حقيقت واهل آن دور كرده وفهم وادراك شخص را دچارركود مي كند وديگر در بعد مبارزات اجتماعي وحركت زندگي است كه نياز به اقتدار

واستقامت دارد. چون روح شخص گناه كار اسير هوا و هوس است نمي تواند آزادانه وقهرمانانه در صحنه هاي سر نوشت ساز و رويا رويي حق و باطل حضور داشته باشد، بلكه در اين ميدان مغلوب مي باشد. وچنان كه مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد:



«عَبْدُ الشَّهْوَة ِ أَذَل ُّ مِن ْ عَبْدِ الرَّق ِ»،



«پند شهوت ذليل تر از برده واسير مي باشد.»



«أُغْلِبُوا أَهْو'اءَكُم ْ وَه'ارِبُوه'ا، فَأنّها أِن ْ تقيّدكم تَوَرَدَكُم ْ مِن ْ الْهَلَكَة ِ أبْعَدُ غ'ايَة ٍ» ؛



بر هواهاي خود غالب شويد واز آن فرار كنيد كه حتماً اگر شما گرفتار هوا وهوس گرديد شما را به هلاكت باز نگشتني دچار خواهد نمود).



بنابر اين علت پس زدن و جواب ندادن بشريت به اولو الامر آلودگي آنان در شهوات و هواپرستي مي باشد كه پاگير اراده هايشان و لغزاننده گام هايشان مي شود كه اين واقعيت در خصوص حضرت ابا عبدالله (ع) ظهور تام ، وتجلي بسياري يافت تاجايي كه برخي از صحابه پيامبر اكرم (ص) وجماعتي از مسلمانان نماز خوان وحافظ قرآن ـ كه تلاوت زيبايي هم داشتند ـ در مقابل حضرت وخاندان مطهرش قرار گرفته و بر آن مظلوم شمشير عداوت وكينه كشيدند.



لذا به اين مطلب نيز حضرت زينب كبري ' 3 در جواب يزيد بن معاويه (عليه اللعنة ) هنگامي كه با خيزران برلب و دندان حضرت سيد الشهداء (ع) مي كوبيد فرموده :



(ألْحَمْدُللهِ رَب ِّ الْع'الَمين َ وَصَلّي ' اللهُ عَلي ' رَسُولِه ِ وَا'لِه ِ أَجْمَعَين ْ. صَدَق َ اللهُ سُبْح'انَه ُحَيْث ُ يَقُول ُ:(ثُم َّ ك'ان َ ع'اقِبَة ُ الَّذين َ أس'اؤا السُّو'آي أَن ْ كَذَّبُوا بِ'اي'ات ِ اللهِ وَك'انُوا يَسْتَهزِؤُن ْ؛



حمد وسپاس مخصوص و ويژه خدايي است كه پرودگار جهانيان است وخدارحمت ودرود فرستد بر فرستاده خدا و بر خويشاوندان او. خدايي كه از هر عيب ونقصي پاك مي دانم . راست گفت آن جايي كه مي فرمايد: پس عاقبت



كساني كه گناه كارند اين است كه تكذيب آيات خداوند رامي نمايند وكافر مي شوند وآيات الهي را به استهزاء ومسخره مي گيرند.» همان طور كه ذكر شد حضرت زينب كبري ' 3 با اشاره به اين آيه ، علت گستاخي وبي حيايي ملت را در مقابل ولي امر خود،همان گناه كرداري وطغيان وبدكرداري آنان دانسته است .







پديده گناه وتغيير قضاي جامعه



با اين حال مي توان نقش گناه وهوا پرستي را در حادثه كربلا با تمام وجود لمس كرد وعلت اساسي وريشه هاي آن را درك نمود. البته به پديده گناه تاثير آن در كربلا ازمنظر ديگر نيز مي توان نگريست وآن تاثير در قضاي الهي ومقدرات زندگي است . چرا كه طبق نص صريح قرآن ، خداوند تقديرات اقوام را به واسطه اعمال آنها تغيير مي دهد :



... اءن َّ اللهَ لا'يُغَيِّرُ م'ابِقَوْم ٍ حَتي ّ' يُغَيَّروُا م'ا بأَنْفُسِهِم ْ ؛



تحقيقاً خداوند تغيير نمي دهد احوال قومي را مگر اين كه خود آن قوم احوال خودرا تغيير دهند. هم چنين فرموده :



وَاءن ْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِل ْ قَوْماً غَيْرَكُم ْ ثُم َّ لا'يَكُونُوا أَمْث'الَكُم ْ ؛



اگر روي گردانيد، به جاي شما قومي ديگر را كه مانند شما نباشند جايگزين مي نماييم .



از آن جايي كه ثابت شد گناه موجب روي گرداني وسر پيچي از اوامر الهي مي گردد، اين سرپيچي ها و تمردها باعث مي شوند كه خداوند نعمت وبركت پاسداري از دين وميزباني ار اولو الامر را از يك قوم بگيرد وقضا را تغيير دهد.



در تفسير همين آيه شريفه ، حضرت امام باقر وامام صادق (ع) فرموده اند: «پشت كردن مردم عرب تحقق پيدا كرد وخداوند به جاي آنها موالي يعني ايرانيان را فرستاده

وآنها از جان ودل اسلام را پذيرفتند»



همان طور كه تاريخ امم وملل شاهد بر اين ادعاست كه قوم بني اسرائيل وعرب ازهمين قبيل اند. هر قومي كه شرف وتبليغ وصيانت از دين را نداشت وبه دستورات اولوالامر بي توجه وبي اعتنا شدند، خداوند افتخار ولياقت حفظ دينش را از آنان خواهد گرفت وبه ديگران تفويض مي نمايد كه اين قاعده در ارتباط باقوم فارس (ايرانيان ) نيز صدق مي كند كه خداي نكرده ممكن است بامبتلا شدن به خلقيات جاهلانه وآلوده شدن به منكرات وناشايست ها نعمت وشرف امانت داري دين الهي را از دست بدهند ولايق حكام مفسد شوند واز سعادت رهبري خوبان وصالحان محروم گردند. لذا در حديث قدسي كه حضرت ختمي مرتبت (ص) روايت كرده ، خداوند مي فرمايد: «اءذا عَص'اني مِن ْ خَلْقي مَن ْيَعْرِفُني سَلَّطْت ُ عَلَيْه مِن ْ خَلْقي مَن ْ لا' يَعْرِفُني ؛



اگر كسي از خلق من كه مرا مي شناسد وخدا شناس است . گناه ومعصيت نمايد براو مسلط وحاكم مي كنم از خلق خودم خدا نشناسي را.) هم چنين به فرموده اميرالمؤمنين (ع): « كَم'ا تَكُونُوا يُوَلي ّ' عَلَيْكُم ْ؛



بر شما حاكم مي شوند وحكومت مي كنند آن گونه كه هستيد.)



اگر نيك ومتقي باشيد متقيان بر شما حكومت مي كنند واگر فاجر وفاسقين باشيدبرشما حكومت خواهند كرد واين قانون الهي است كه اگر خدا وند به واسطه بدي وزشتي قوم آنان را بخواهد عذاب كند، بدان آن امت را بر آنان مي گمارد وبه فرموده قرآن حكيم :(وَاءِذ'ا اَرَدْن'ا أَن ْ نُهْلِك َ قَرْيَة ً أَمَرْن'ا مُتْرَفيِه'ا فَفَسَقُوا فِيه'ا فَحَق َّ عَلَيه'ا الْقَوْل ُ فَدَمَّرْن'اه'اتَدْمِيرا) ؛



وما اگر بخواهيم اهل دياري را هلاك بسازيم مال اندوزان فاسق وزياده طلب ِ آن كشور را بر آنان مسلط مي كنيم . وبه



آنان امر مي كنيم كه راه فسق وفجور را در پيش گيرند. پس اين گفتار سنگين است براي آنان . لذا اين گونه آنان را زير ورو وهلاك مي سازيم .



به اين صورت خداوند تغيير نعمت مي دهد وچنين امت وجامعه اي را به جاي اميرالمؤمنين (ع) وائمه اطهار : ورهبران فقيه وعادل ، معاويه ها ويزيد ها ؛ را مسلط مي گرداند ولياقت امت . امام را در سرنوشت خود رقم مي زند.







گناه وبي بصيرتي



گناه نقش كليدي وتعيين كننده اي در مظلوميت ومذبوح شدن حضرت ابا عبدالله(ع) داشته ولي در اين



ميان علت هاي ديگري نيز در طول ودر ارتباط با اين معضل وجود داشته است كه به نحوي از به گناه ومعصيت ربط دارد.



يكي از آن علت ها كه به نوبه خود علت مهمي نيز هست بي بصيرتي وعدم ديدالهي مي باشد كه منجر به عدم شناخت موقعيت حضرت سيد الشهداء (ع) ودر نتيجه عدم ياري ونصرت حضرت در آن برهه حساس شد. اگر به اين پديده نيز عميقانه وژرف بنگريم خواهيم فهميد كه مسبب اصلي بي بصيرتي نيز تبعيّت از شهوات وهواهاي نفساني بوده كه ريشه اصلي آن دوري از تقواي الهي مي باشد واين را قرآن اين گونه بيان مي فرمايد:



(أَفَرَءَيْت َ مَن ْ أتَّخَذَ اءِله'ه ٌ هَو'ه ُ وَأَضَلَّه ُ الله عَلي ' عِلْم ٍ وَخَتَم َ عَلي ' سَمْعِه ِ وَقَلْبِه ِ وَجَعَل َعَلي ' بَصَرِه ِ غِش'وَة ً فَمَن ْ يَهْديه ِ مِن ْ بَعْدِ اللهِ أِفَلا' تَذَكَّروُن ) ؛



پس آيا ديدي كسي كه هوا پرستي كرد وخداوند بنا به علمش آن را گمراه نمود وبرگوش وقلبش مهر زد وبر بصيرت و بينايي اش پرده افكند؟ پس چه كسي او را هدايت مي كند بعد از خدا آيا متذكر نمي شويد؟



بـي تقوايي وهواپرستي ، عقل وبصيرت را كور مي نمايد؛ چنان كه علي (ع)فرموده : « ذِهُاب ُ الْعَقْل ِ بَيْن ُ الْهَوي ' وَالْشَّهْوة ِ ؛ از بين رفتن عقل باهمكاري هواپرستي وشهوت راني ممكن مي شود.» «عَدُوُّ الْعَقْل ِ أَلْهَوي '؛ دشمن عقل ، هواي نفس مي باشد.»«لا' عَقْل َ مَع َ الشَّهْوَة ِ ؛ عقل وشهوت باهم يك جا جمع نمي شوند.» بر عكس ، تقوا روشن كننده بصيرت ها مي باشد وبه فرموده قرآن : (اءِن ْ تَتَّقوُا اللهَ يَجْعََل ْ لَكُم ْ فرُقْا'ناً)؛



اگر تقواي خدا را داشته باشيد خداوند براي شما راه تميز حق وباطل را عنايت مي فرمايد.



به فرموده امير المؤمنين (ع):



« اءعْلَمُوا أَنَّه ُ مَن ْ يَتَّق ِ اللهَ يَجْعَل ْ لَه ُ مَخْرَجاً مِن ْ الْفِتَن ِ وَنُورا مِن ْ الظُّلَم ِ»؛



بدانيد كه تحقيقاً هر كس تقواي الهي را پيشه نمايد خداوند منّان براي او راه گريزاز فتنه ها ونور وروشنايي دروني براي خروج از تاريكي هاي جهل قرار مي دهد.»



به راستي اگر انسان داراي تقواي راستين باشد واز تقوا فقط جانماز آب كشيدن وظاهر سازي را نفهميده باشد وروح تقوا وروح عبادت وخالصانه زندگي كردن در وي حلول نمايد محال است كه در فتنه هاي زمانه گمراه شود بلكه همان تقوا نيز او را به انجام واجبات ـ كه در رأس آن واجبات ، معرفت امام زمان (عج الله فرجه ) مي باشد ـ فرا مي خواند. لذا در زمان ابا عبد الله (ع) اگر مي بينيم عده اي ظاهراً باتقوا هستند ولي به حضرت كمك و ياري نمي رسانند و برخي هم در مقابل ايشان قرار مي گيرند تقو ايشان تقواي ناقص وتحريف شده مي باشد، چرا كه روايت نبوي (ص) معروفي كه در بين تمام مسلمين حتي در آن زمان نيز مشهور بوده ، چنين مي فرمايد:



« مَن ْ م'ات َ وَلَن ْ يَعْرِف اِم'ام َ زَم'انِه ِ م'ات َ ميتَة ً ج'اهِلِيّة ؛



اگر كسي بميرد وامام زمان خود را نشناسد مردن او مثل مرگ جاهليت خواهد بود).



بنابر اين اگر تقواي آنان تقواي راستين بوده در پي واجب خود بلكه واجب واجبات ،(معرفت امام زمان (ع)) مي رفتند وحتماً هم در اين راه يابنده بودند، زيرا به فرموده قرآن :(وَالَّذين َ ج'اهَدوُا فين'ا لَنَهْديِنَّهُم ْ سُبُلَن'ا) ؛



وكساني كه در راه ما (خداوند) تلاش وجهاد نمايد ما حتماً آنان را هدايت نموده ،وبه راه وخط خود آشنا مي كنيم .







مبارزه ، با رفاه طلبي سازگار نيست



در اين جا بايد خاطر نشان كرد كه شهوت مباح وطلب دنيا ـ ولو حلالش ـ نيز چنان چه از حد تعادل واعتدال خارج شده وبه افراط كشيده شود همين خاصيت را دارد وبه فرموده حضرت امير المؤمنين (ع):



« ضَي'اع ُ العُقوُل ِ في ِ طَلَب ِ الْفُضُول ِ ؛



ضايع شدن ومضمحل شدن عقل ها در زياده طلبي وتجمل گرايي است .» « أَكْثَرُمَص'ارِع ِ الْعقُول ِ تَحْت َ بُروُق ِ الْمَط'امِع ِ ؛ بيشترين لغزشگاه هاي عقل در هنگام شعله ورشدن هرس وطمع هاست .»



بنابر همين روايات حضرت امام (ره ) فرمود: حب الدنيا حلالش نيز حجاب است .در جايي ديگر مي فرمايند: مبارزه بارفاه طلبي سازگار نيست .



اگر فكر وذكر انسان فقط به دنبال كسب وتجارت باشد، هر چند آن كسب حلال باشد ليكن وقتي از حد اعتدال ومقدار ضرورت خازج شود وبه حد زياده خواهي وعافيه طلبي برسد موجب كج فهمي وكند ذهني انسان از درك حقايق زمانش مي شود. هم چنين باعث مي شود كه شخص نتواند در وقت لازم تصميم درست را بگيرد واز وظيفه غافل بماند. بنابر همين مطلب حضرت صادق (ع) فرموده اند: « رَأَس ُ كُّل ِ خَطيئَة ٍ حُب ُّالدُّنْي'ا ؛



سلسله جنبان ورئيس همه خطايا ولغزش ها حب ودوستي دنيا مي باشد.» قرآن نيز در باب خصوصيت مؤمنان راستين مي فرمايد: (رَج'ال ٌ لا' تُلْهِيِهم ْ تِج'ارَة ٌ وَلا' بَيْع ٌ عَن ْذِكْرِ اللهِ).



مردماني هستند كه تجارت وكسب وكارشان ومشغله روز مره شان آنان را از يادوذكر خدا غافل نمـي كند.



لذا در احياء واعتلاء كلمه الله سستي وكاهلي نمي كنند ودر مبارزه باكجي ها سهل انگار نيستند، چرا كه از مصاديق ذكر خداوند متعال برخورد باكفر وشرك وناعدالتي ها مي باشد. بنابر اين خداوند متعال هنگامي كه حضرت موسي (ع) را به سوي فرعون گسيل داشت فرمود: اءِذْهَب ْ أَنْت َ وَأخُوك َ بِ'اي'اتي ِ وَلا'تَنِي'ا في ِ ذِكْري ِ



تو وبرادرت با آياتي كه به شما عنايت كردم برويد ودر ذكر من سستي نكنيد.



بااين تفاصيل مشخص مي شود كه شخص ولايت مَدار بايد از خيلي مباحات وحلال ها هم چشم بپوشد.







عامل بازدارنده تكرار تاريخ



اگر بخواهيم از قضيه عاشورا عبرت بگيريم بايد دانست كه هوا پرستي وخودخواهي وآلوده بودن به رذائل اخلاقي آدمي را از حق دور ودر مقابل مناديان حق ورهبران

الهي قرار مي دهد واين قانون الهي استثنا بردار وقابل اغماض نيست . پس غفلت از آن باعث گمراهي مي گردد. بنابر اين فرهنگ اسلام ناب عوامل بازدارنده بروز رذائل وگناه چه در جنبه فردي وچه در جنبه اجتماعي واجب دانسته شده است كه در اين ميان تقوا دربُعد فردي اصل مترقي امر به



معروف ونهي از منكر در بُعد اجتماعي واجب گشته است . از سوي ديگر ترك آن بسيار مذمت شده تا آن جا كه امير المؤمنين (ع) هدف دين را اين اصل مي داند ومي فرمايد: « غ'ايَة ُ الدّين ِ اْلامْرُ بِال'مَعْروُف ِ وَ النَّهْي عَن ْ الْمُنْكَرِ وَاَق'امَة ُ الْحُدوُدِ؛



هدف دين امر به معروف ونهي از منكر وبرپا داشتن واقامه حدود است .» در باب ترك اين واجب نيز رسول اكرم (ص) مي فرمايد: « اءِن َّ اللهَ عَزَّ وَجَل َّ لِيَبْغِض ُ الْمُؤمِن َالضَّعيف ِ الَّذي ِ لا'دين َ لَه ُ فَقيل َ: وَم'ا الْمُؤمِن ُ الضَّعيِف ُ الذّّي ِ لا'دين َ لَه ُ؟ قال (ص) : الَّذي ِ لا'ينَهْي ' عَن ِ الْمُنْكَرِ ؛



خداوند نسبت به مومن ضعيفي كه دين ندارد، خشم دارد، سؤال شد، مومن ضعيفي كه دين ندارد كيست ؟ حضرت فرمودند: كسي كه نهي از منكر نمي كند.» به فرموده امير المؤمنين (ع) در وصيت خود به حسنين 8:



«لا'تَتْركُوُا اْلاَمْرَ بِالْمَعْروُف ِ وَالنَّهْي عَن ْ اْلمُنْكَرِ فَيوُلي ّ' عَلَيْكم ُ شِر'اركُم ْ ثُم َّ تدَعُون َفَلا' يُسْتَج'اب ُ لَكُم ْ ؛



امر به معروف ونهي از منكر را ترك نكنيد، چرا كه در اين صورت اشرار وافراد پست امت بر شما مسلط وحاكم مي شوند ودر اين حال هر چه دعا كنيد مستجاب نمي شود.»حضرت امام رضا (ع) نيز فرمود كه رسول خدا(ص) پيوسته وبارها مي فرمود: « اءِذ'ا أُمتَّي تَو'اكَلَت ْ الاَمْرَ بَآلْْمَعْروُف ِ وَتَنهْي ' عَن ْ الْمُنْكَرِ فَلْيَأذَنُوا بوقاع ٍ مِن اللهِ؛



اگر امت من امر به معروف را به عهده هم ديگر گذارند بايد در انتظار عذاب خداباشند.



احاديث واخبار فراوان ديگري بر حياتي بودن واجب الهي دلالت دارد كه باگذربرتاريخ عصر حضرت ابا عبد الله (ع) ونگرش بر اجتماع آن روز در خواهيم يافت كه در آن جامعه نهي از منكر وامر به معروف به بهانه هاي مختلف وواهي به فراموشي سپرده شده بود واباحه گري وتسامح وترويج دين سمحه وسهله وتحريف شده موجب تعطيلي اين واجب اساسي گشته بود كه به بروز حادثه كربلا منتهي گشت .







علت تأخير ظهور ولي عصر (عج )



حضرت ولي عصر ـ ارواحنا فداه ـ در قسمتي از نامه وتوفيعشان به شيخ مفيدفرموده اند:



«... وَلَوْ أَن َّ أَشْي'اعَن'ا وَفَّقَهُم ُ اللهُ لِط'اعَتِه ِ عَلي ' اءِجْتمِ'اع ٍ مِن ْ الْقُلوُب ِ في ِ الْوَف'اءٍ بِالْعَهْدِعَلَيهْم ْ لَمّ'ا تَأَخَّر عَنَهْم ُ اْلْيُمْن ُ بِلِق'ائِن'ا... فَم'ا يَحْبِسُن'ا عَنْهُم ْ اءلاّ م'ا يَتَّصِل ُ بِن'امِمَّ'ا نَكْرَهُه ُ وَلا' نُؤثِرُه ُمِنْهُم ْ... ؛



اگر شيعيان ما ـ كه خدا بر طاعتش توفيقشان دهد ـ در وفاي به عهد وپيماني كه بردوش آنهاست هم داستان



ويك دل مي شدند سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمي افتاد... پس ما را از آنان نهان نمي دارد، مگر رفتار ناشايستي (گناهان ) كه خبرش به ما مي رسد وما را مي آزارد.»با اين فرمايش وادله ، ديگر روشن مي شود كه علت اصلي غيبت نيز گناهان وزشت كاري ها مي باشد واين بامسئله مملو شدن زمين از ظلم وجور منافاتي ندارد، بلكه يك اقليتي زبده ، باايماني ارزنده ووالا لازم است تا در ركاب حضرت قرار گيرند. همان طور كه شهيدمطهري در بارة اين موضوعي فرموده اند: «معلوم مي شود در عين اشاعه ورواج ظلم

وفساد، زمينه هايي عالي وجود دارد كه چنين گروه زبده را پرورش مي دهد... اين نبوده كه جناح حق وعدل وايمان بايد يك سره درهم بشكند ونابود شود واثري از صالحان ومتقيان باقي نماند تا دولت مهدي ظاهر شود، بلكه آن را به صورت پيروزي جناح صلاح وعدل وتقوا بر جناح فساد وظلم وبي بند وباري تلقي مي كرده اند.»



آري جناح صلاح واقليت شيعه بايد در كوره تقوا واجتناب از گناه آن قدر آبديده شده باشند كه مانند پاره هاي آهن وفولاد، شكافندة سينه ظالمين وفُسّاق باشندومصداق فرموده امير المؤمنين باشند كه فرمود: « رُهْب'ان ٌ بَاللَّيْل ِ وُلُيُوث ٌ بِالنَّه'ارِ ؛ ياران مهدي موعود زاهدان شب وشيران روز مي باشند.» لذا اين را هم بايد مد نظر قرار دهيم كه



همان گونه كه گناه ومعصيت ، دشمن اولياي الهي وخاصه حضرت سيدالشهداء(ع) بود. دشمن ومانع ظهور واستقرار دولت كريمه حضرت صاحب الزمان نيز مي باشد وتا اين عامل بر انداز (گناه ومعصيت ) در شيعيان وخواص مسلمين باشد ظهور آن حضرت محال است ، چون اگر قرار باشد اين آخرين درّ صدف خلقت وحجت الهي نيز سرنوشتي مانند پدران خود داشته باشد حكمت الهي اقتضا مي نمايد كه اين طاووس بهشتيان در سراپرده غيب بماند .



بنا بر اين اگر مي بينيم هنوز عده اي برخلاف استدلالات عقلي ونقلي جامع ،باولايت مطلقه فقيه مخالفت مي كنند، همه از عدم برخورداري آنان از تقوا وتزكيه نفس ناشي مي شود وتا وقتي گرفتار هواي نفس است دل ناپاكش نمي تواند پذيراي نورولايت باشد. لذا امام راحل در ارتباط باتداوم نظام جمهوري اسلامي ايران فرمودند:



« جمهوري اسلامي محتاج به تربيت وتزكيه است »



در آخر اميد آن را داريم كه بالحاظ اين هشدارهاي تاريخي وبا مدد از انوار فروزان قرآن وسنت در عصر انقلاب اسلامي نگذاريم تاريخ كربلا بامذبوح شدن ولايت تكرارشود ودر ادامه انقلاب جهاني خميني كبير بااطاعت از ولي امر مسلمين به انقلاب جهان گشاي مهدي منتظر، برسيم وآمادگي درك امامتي آن حضرت را داشته باشيم : «اللهم وَلَيَّن ْ قَلْبي لِوَلّي أمْرك ».


مسعود شفيعي كيا