بازگشت

جلوه هاي تربيتي قيام عاشورا






نوشتار حاضر تحت عناوين زير سامان يافته است :



الف ) مقدمه ؛



ب ) ابعاد تربيت در قيام عاشورا؛



ج ) روشهاي تربيتي در قيام عاشورا؛



د) جمع بندي و نتيجه گيري .







مقدمه :



1ـ تعريف تربيت : تربيت كلمه اي عربي و معادل «Education» انگليسي است كه در فارسي به «آموزش و پرورش »، ترجمه مي شود. واژه تربيت از «رَبَوَ»، اخذ شده است .در «المنجد»، ربو، گاه به معناي غذا دادن (ربه الوالد: اي غذاه و جعله يربوا) و گاه به معناي تهذيب و پاك ساختن اخلاق فرد از آلودگي ها (ربه الوالد اي هذّبه و هذّب الرجل ، اي طهراخلاقه مما يعيبها) به كار رفته است . و «راغب اصفهاني » در «مفردات »، ذيل كلمه «رب »تربيت را حركت تدريجي چيزي به سوي كمال تعريف نموده است . (انشاء الشي حالاً في لد الي حد التمام ). مرحوم «دهخدا» در «لغتنامه » تربيت را به معاني زير آورده است :پروردن ، پرورانيدن ، پروردن كودك تا بالغ شود، پروردن و آموختن .



2ـ از تربيت در اصطلاح ، تعريف واحدي وجود ندارد. از شاخصه ها و ويژگي هاي امر تربيتي آن است كه گرچه «تعليم » شرط لازم آن است ، كافي نيست و از اين روآموخته ها را محقق كردن ، بار آوردن ، شكوفا نمودن و به ثمر نشاندن از مميزات امورتربيتي است . بالتّبع حصول به چنين غايتي ، مسئلة روش تربيت موضوعيت مي يابد.«مربي » اهميت ويژه مي يابد، در حدي كه كسي ممكن است معلم خوب و موفقي باشد،اما مربي شايسته اي نباشد. از ويژگي هاي تربيت آن است كه هرسه حوزه «جسم »،«عقل » و «قلب » (دل ) آدمي را شامل مي شود. مفروض در تربيت آن است كه چون نشو ونما دادن چيزي مطرح است . پس متعلق تربيت بايد داراي استعداد دروني بالقوه براي بالفعل شدن باشد.



3ـ از نهضت حسيني و قيام عاشورا در بعد تربيتي سخن اندكي رفته است و حال آن كه از قيام عاشورا هم در «ابعاد مختلف تربيت »، فردي و جمعي (سياسي ، اجتماعي ،اقتصادي ، فرهنگي و...) بهره هاي فراوان مي توان برد و هم از «روش هاي تربيتي » درموارد بسياري مي توان استفاده نمود و هم ...



طرح همه مباحث تربيتي مربوط به امام حسين (ع) در حد يك مقاله نمي گنجد؛مثلاً از خاستگاه هاي تربيتي امام حسين (ع) و از تأثيرهاي خانوادگي مي توان سخن گفت . از خصايص تربيتي و روحي امام حسين (ع)، ظلم ستيزي بود. او فرزند پدري است كه حتي در حال احتضار و پس از ضربت خوردن از ابن ملجم و در وصيتش به فرزندانش (امام حسن و امام حسين ) مي آموزد. «كونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»؛ دشمن ظالم و ياور مظلومان باشيد.



يا در كودكي ، حركت پيچيدة تربيتي امام حسين (ع) همراه با برادرش را در اصلاح نقص وظيفه ديني پيرمردي را ديديم كه وقتي وضوي با اشكالش را ديدند، از پيرمردخواستند كه به داوري درباره وضوي آن دو بنشيند تا ببيند كدام يك زيباتر وضو مي گيرند(قالا ايّنا يحسن ؟) و پيرمرد متوجه شد كه اين كاربراي رفع نقيصه او بود و...



حدود و نقطه تمركز اين مقال ، بر نكته هاي تربيتي است كه در نهضت حسيني ازمدينه آغاز و در كربلا با قيام عاشورا به خاتمه رسيده و سپس پيام هاي سازنده و جلوه هاي مؤثر آن توسط ادامه دهندگان نهضت به گوش اعصار براي هميشه رسيده است .



4) نهايتاً، نوشتار مختصر حاضر در گزينش نكات تربيتي از نهضت حسيني و قيام عاشورا نظر به مسائل عصر، شبهات مبتلابه و پرسش هاي نسل جديد در فضاي امروزايران دارد. از اين رو، اگر امروزه مطرح مي گردد كه از دين پيام هاي سياسي نبايد جست وانتظار داشت و «سكولاريسم » مدافعان جدي دارد، در اين مقاله از تربيت سياسي درنهضت كربلا، زياد سخن خواهد رفت . يا اگر مسئله زن و حضور سياسي اش در جامعه وحقوق بانوان از نگاه ديني با مطرح شدن پرسش هاي «فمينيست ها» پرسش جدي روزماست ؛ از اين رو از تربيت بانوان و زنان در نهضت عاشورا سخن به ميان مي آيد.







ابعاد تربيت در قيام عاشورا



در يك نگاه تربيت را در دو سطح «فردي » و «جمعي » مي توان به تحليل نشست و هريك خود اقسام و زير مجموعه هاي خاص خود را خواهد داشت ؛ مثلاً «تربيت اخلاقي » از زيرمجموعه هاي تربيت فردي است و حال آن كه «تربيت سياسي »، «تربيت اجتماعي »، «تربيت فرهنگي »، «تربيت اقتصادي » و... در ذيل تربيت جمعي دسته بندي مي شود. در ادامه مباحث جهت رعايت اختصار، در بحث تربيت از بعد فردي و از مصاديق تربيت اخلاقي به «عزت مداري » در قيام عاشورا اشاره شده و در تربيت جمعي نيز تنهاجلوه هاي تربيت سياسي مداقه و بررسي مي شوند:







1) تربيت اخلاقي :



عزت مداري و ذلت ستيزي ، براي اين كه با اختصار مباحث مربوط به عزت درفرهنگ عاشورا مطرح گردند، مجموع مباحث در نكته هاي زير عرضه مي شوند:



اول : از بين همه فضايل اخلاقي و تربيتي امام حسين در بعد فردي و شخصي ،بدين دليل بر روي «عزت » تأكيد شده كه به تعبيري اين مفهوم اخلاقي در هيچ يك ازمعصومين : به اندازه اباعبدالله الحسين (ع) تكرار نشده و عزت ، كليد شخصيت امام حسين (ع) است . عزت ، مدار و معبر و ميزان و مبنا و مجراي كلام و سيرة حسيني است ودر نهضت عاشورا موج مي زند.



دوم : شرايط عصر و نظام بين الملل به گونه اي است كه جامعه ما نياز به تقويت عزت مداري و ذلت گريزي دارد، زيرا اگر شرايط پس از جنگ سرد در نظام بين الملل را ازجهت حساسيت و نقطه عطف به سه مقطع «جنگ سرد» كه تا سال 1991 و سقوط اتحادشوروي ادامه يافت و سپس مقطع جهاني شدن كه پس از سقوط اتحاد شوروي تا 2001ميلادي و حادثة 11 سپتامبر استمرار يافت و مقطع سوم از 11 سپتامبر 2001 (شهريور1380) به بعد تقسيم كنيم ، در فضاي جنگ سرد جهان با چالش آمريكا و شوروي مواجه بود و در مقطع بعدي ، امريكا كوشيد كه در مدت يك دهه «نظم نوين بين المللي » راتعريف كند، اما تلاش هاي «بوش » (پدر) و «كلينتون » كاملاً قرين با توفيق نبود، اما درمقطع سوم با حادثة 11 سپتامبر 2001 بوش (پسر) بهانه لازم را به دست آورد كه براي دنيا رجز بخواند و از جمله رجزهايش آن است كه در سخنراني در كنگره اين كشور (29ژانويه 2002) ايران را در كنار عراق و كره شمالي ، «محور شيطاني يا محور شرارت » بنامدو تهديد كند كه «من منتظر حوادث نخواهم ماند، چرا كه زمان آبستن مخاطرات بيشتري است . ما به انتظار پليدي ، كه هرلحظه نزديك تر و نزديك تر مي شود، نخواهيم نشست .ايالات متحده آمريكا به خطرناك ترين رژيم هاي جهان معاصر اجازه نخواهد داد كه بابهره گيري از مخرّب ترين تسليحات ممكن به تهديدي براي ما بدل شوند...».



در چنين فضايي كه ايران اسلامي عزت ، شرف ، افتخاراتش در معرض خطر است ،نياز به تقويت روحية عزت طلبي و كرامت خواهي دارد و از اين رو امسال از سوي مقام معظم رهبري ، به سال «عزت و افتخار حسيني » نام گذاري شده است ، تا با تمسك به عزت و افتخار حسيني و با توسل به «هيهات منا الذلة » عاشوراييان ، تن به ذلت ندهيم . باتوجه به اين عطش و نياز، تمركز پژوهش حاضر در تربيت اخلاقي به مدار بحث عزت درقيام عاشورا تنظيم شده است .



سوم : از عزت در نهضت حسيني ، حداقل از دو زاويه مي توان به بحث نشست :يكي ، مراجعه استقرايي به كلمات امام حسين (ع) در مواردي كه در طي نهضتش از كلمه عزت و يا مفهوم متضادش ، ذلّت بهره برده است و ديگري ، با مراجعه به سيره آن حضرت ،بر اساس شاخصه هايي عملكردي و مواضعي كه به عزت و كرامت آن حضرت و نهضتش منجر مي گردد، بحث نمود.



در بعد ذلت ستيزي با مراجعه به سير نهضت كربلا بارها از امام حسين (ع) زيربارذلت نرفتن براي حفظ عزت و شرافت شنيده شده است . چنان كه آن حضرت در كلام حماسي و مشهورشان مي فرمايند:



«الا و ان الدّعي ابن الدّعي قدر كزني بين اثنتين ، بين السلّه والذلّه و هيهات مناالذله ؛ آگاه باشيد اين فرومايه ]ابن زياد[ و فرزند فرومايه مرا بين دو راهي ِ شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما به زير بار ذلت برويم ».



و يا در سخنراني آن حضرت در روز عاشورا، وقتي كه «قيس ابن اشعث » با صداي بلند گفت : يا حسين ، چرا با پسر عمويت بيعت نمي كني ، كه در اين صورت با تو به نرمي رفتار خواهد كرد و كوچك ترين ناراحتي متوجه تو نخواهد بود؟ امام عزيزانه در پاسخ فرمودند: «لا والله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل ولا اقرّ اقرار العبيد.» نه به خدا سوگند!نه دست ذلت در دست آنان مي گذارم ونه مانند بردگان فرمانبردارشان خواهم شد.



هم چنين وقتي يكي از بستگان امام در جريان نهضت كربلا، پس از گفت وشنودي ، خبر شهيد شدن آن حضرت را از زبان پدرش مطرح كرد و سپس گفت : آري ،كاش از آنها كناره نمي گرفتي و تن به بيعت مي دادي !»، امام فرمود: پدرم از رسول خدا(ص)نقل مي كرد كه آن حضرت به ايشان اين گونه فرموده بود كه من و او (علي ) هردو به تيغ كينه و ستم ، كشته مي شويم و مزارمان نزديك يك ديگر است . آيا تو فكر مي كني ، آنچه راكه تو مي داني ، من نمي دانم ؟ سپس اين كلام ماندگار در تاريخ را فرمودند: «والله لا اعطي الدنيه عن نفسي ابداً؛ همانا من هرگز تن به ذلت نخواهم سپرد».



سيرة آن حضرت نيز مقرون و محفوف به عزت طلبي و ذلت ستيزي است . تمام سخن يزيد و عمالش را در يك جملة بيعت امام حسين (ع) با يزيد مي توان خلاصه كرد وتمام موضع گيري هاي امام حسين (ع) از مدينه به مكه و از مكه تا كربلا را نيز در يك جمله مي توان خلاصه كرد كه در پاسخ پيشنهاد محمد حنفيه برادرش كه معتقد بود: خوب است امام در شهر خاصي اقامت نكند و در عين حال نمايندگاني براي جذب نيرو بفرستدتا ببيند شرايط چگونه است ، زيرا نگران بود كه امام كشته شود، امام فرمود:



«يا اخي لولم يكن في الدنيا ملجأً ولا مأوي لما بايعت يزيد بن معاويه ؛ برادر، اگردر تمام اين دنياي وسيع هيچ پناهگاه و ملجأ و مأوايي نباشد، بازهم با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد».



از «سيرِ امام » در طول نهضت ، اين اصل كليدي به عنوان «سيره » آن حضرت قابل استخراج است ، كه مشي اخلاقي ، وصف شخصيتي و ويژگي نفساني امام حسين (ع)زندگي عزيزانه و شرافت مندانه و جوانمردانه و آزادي مدار است ، نه زندگي ضعيف و قرين باهر نوع پستي و ذلت براي زندگي ظاهري .



چهارم : اما پرسش اساسي آن است كه بحث از ويژگي «عزت » در شخصيت امام حسين (ع) و نهضت كربلا با تربيت چه ارتباطي دارد؟ اگر بتوان بحث عزّت نفس وكرامت آدمي را مهم ترين مبحث تربيتي و يا حداقل يكي از مباحث مهم تربيتي پذيرفت ، در آن صورت بايد بين اصل عزت در نهضت كربلا و آثار تربيتي آن براي سايرين پل زد. براي برقراري اين دو مبحث ، مي توان از بحث «طرح اسوه ها و الگوها» درسازندگي و بازسازي تربيتي بهره برد.



امروزه در مباحث تربيتي ، بحث اسوه ها و الگوها مورد عنايت است ؛ مثلاً درمكاتب روان شناسي معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و «بندورا» در نظرية يادگيري اجتماعي اش ، به شكل گسترده اي بر يادگيري هايي كه در نتيجه مشاهده الگوهاپديد مي آيد، تأكيد ورزيده است . همين طور «ساليوان » در نظريه شخصيتي كه تحت عنوان ، «روان پزشكي تأثير متقابل اشخاص » عرضه كرده است ، از تأثير تعيين كنندة الگوها بر رفتار آدمي ياد مي كند.



با نگاهي گذرا به قرآن به اسوه هاي متعددي برمي خوريم . حضرت ابراهيم (ع)اسوة بت شكني است . اصحاب كهف ، سمبل و اسوة مهاجرين في سبيل الله و حضرت يوسف ، اسوة ايستادگي در برابر شهوات و حضرت رسول (ص) اسوة حسنه است . پس اگرمي توان از اسوه ها در امر تربيت از نگاه مكتب هاي روان شناسي و تربيتي و نيز در تربيت ديني بهره برد، با اين مفروض از امام حسين (ع) و يارانش به عنوان اسوه ها و الگوهاي تربيتي مي توان بهره برد و با توجه به بحث حاضر، مي توان از عزت و كرامت حسيني ،براي القا، تلقين و تقويت عزت مداري براي ديگران استفاده نمود و از ذلت گريخت و ذلت ستيزي آنان الهام بخش شيعيان و پيروانش باشد كه در مقابل تهديد، ارعاب و زورمداري ديگران بتوانند نه بگويند و فرياد هيهات منا الذله سردهند.



پنجم : همان گونه كه از اسوه ها مي توان درس تربيتي نيكو و مناسب آموخت ، درصورت تحريف اهداف ، سخنان ، برنامه و نتايج تلاش هاي آنان ، مي توان به غايتي تربيتي نامناسب و نامطلوب دست يافت . نهضت عاشورا نيز علي رغم آن كه مي تواند بارمثبت فراون تربيتي را حامل باشد، اما متأسفانه به علت تحريف اهداف و شعارهاي نهضت ، گاه به جاي اين كه بتوانيم پيام هاي عزت بخش آن حادثه حيات بخش را آويزة گوش كنيم ، از آن پيام هاي منفي و غيرسازنده و حتي گاه ضد اهداف نهضت برداشت مي كنيم . اين جاست كه معلمان ديني و مربيان متعهد و مفسران اين حركت ها بايدهشيارانه وارد عمل شوند و نهضت حسيني را از تحريف هاي آراسته پيرايش نمايند. ازپيام هاي غلط و خطرناكي كه گاه از قيام عاشورا گرفته شده و آثار ضد تربيتي جدي نيزدارد، آن است به جاي اين كه از راه و رسم عزيزانة آن حضرت درس عزت بگيريم ، به جاي اين كه از اسوه ها و الگوهاي كربلا، درس پايداري ، مقاومت ، صلابت ، حماسه و ايثاربياموزيم و به جاي اين كه بدانيم امام حسين (ع) به ما آموخته و در عمل مارا بدين طريق هدايت نموده كه در راه حفظ عزت و شرافت از هزينه كردن جان و مال نهراسيم ، بدان سمت كشانده مي شويم كه به نهضت بار عاطفي شديد داده و آن را در گريه كردن وسوگواري تنها خلاصه كنيم و در نتيجه ، به جاي حركت ، توجيه گر وضع موجود باشيم .اين گونه نگرش ، قطعاً تحريف معنوي اهداف نهضت حسيني است ، زيرا امام در وصيت نامه شان ،هدف نهضت را اصلاح امت اسلامي و احياي اصل امر به معروف و نهي از منكر و اعادة سيرة نبوي و علوي ذكر مي كنند. تربيتي كه نتيجه اش بي توجهي به سرنوشت جامعه ودين باشد، تربيتي حسيني نيست و با وصاياي آن حضرت در تعارض است .



ششم : اگر قرار بود كه از كربلا درس آموخت و از عاشورا تعليم گرفت ، كار سهل تر ازآن بود كه ادعا كرد كربلا آثار و جلوه هاي تربيتي دارد. قطعاً كربلا درس هاي فراواني براي آموختن دارد و جنبة تعليمي عاشورا عميق است و به قول «اقبال لاهوري » در مثنوي «درمعناي حريت اسلامي و سه حادثه كربلا»



تيغ بهر عزت دين است و بس مقصد او حفظ آئين است و بس



رمز قرآن از حسين آموختيم ز آتش او شعله ها اندوختيم



ولي چگونه قيامي پس از قريب به چهارده قرن مي تواند تأثيرهاي تربيتي داشته باشد و متناسب با اين بحث در زمينة عزت طلبي و ذلت گريزي الهام بخش باشد؟ زيرايك مربي بايد بتواند در قلب و دل متربي ، علاوه بر عقلش تأثير بگذارد و نفوذ كند. (حال آن كه در تعليم تأثير در عقل و فكر كافي است ). شايد بتوان رمز پايداري نهضت حسيني در الهام بخشي به ديگران ، در حوزة عزت خواهي و ذلت ستيزي را به شهادت امام حسين و شيوه مرگ فداكارانه و ايثارگرانه يارانش جست . البته در اين زمينه دشمن و يزيديان نيزبا صعوبت زايد الوصف (از كشتن بچه شيرخوار، تا آتش زدن به خيام حسيني ، تا قطع آب و...) ابعاد جانسوز كربلا را تعميق بخشيدند و از همين رو، ياد حسين دل ها را مي لرزاند،چشم ها را از اشك لبريز مي كند، قلب ها را آتش مي زند و اين فضا، بستر، زمينه و شرايط را آماده براي تأثير پذيري مي كند و اين جاست كه از پيام حسيني مي توان توقع آثارتربيتي داشت .



اگر از اهداف نهضت امام خميني (از 15 خرداد 42 تا بهمن 57) و نيز دفاع مقدس هشت ساله را نفي ستم و ذلت پذيري و حفظ و كسب و تثبيت عزت خواهي بدانيم ،مي بينيم كه تأثير عزت و افتخار حسيني بر نهضت امام خميني و نيز نظام اسلامي تا چه حد عميق است . به تعبيري «بدء انقلاب اسلامي ، دوام آن ، محورهاي اصلي پيام هاي رهبر انقلاب ، وصيت ها و توصيه هاي بنيان گذار جمهوري اسلامي بعد از پيروزي انقلاب ،در جريان نهضت جهاني سالار شهيدان خلاصه مي شد.»



حاصل آن كه هم آثار تربيتي كربلا، خصوصاً عزت طلبي و ذلت گريزي به صورت مشخص در ميان ملت ما در دهه هاي اخير مشهود است و هم اين كه چگونه اين نهضت تا اين حد مي تواند مؤثر باشد مشخصاً بايد به اصل شهادت و شيوة شهادت بازگردد كه خود شهادت طلبي از عوامل و شاخصه هاي عزت طلبي است ، زيرا فرد يا ملتي كه از مرگ نهراسد، آن گاه مي تواند در مقابل همه قلدرها نه بگويد و عزيز بماند.







2ـ تربيت سياسي در نهضت كربلا:



چنان كه اشاره شد، در اقسام تربيت جمعي (تربيت اجتماعي ، تربيت فرهنگي ،تربيت اقتصادي و...) براي رعايت حجم مقاله و اختصار، تنها به تربيت سياسي اشاره مي شود و حداقل پيام مقاله نافي ديدگاه آناني است كه مدعي اند كه دين براي سياست پيامي ندارد. چون «قول ، فعل و تقرير معصوم حجيت دارد» و اگر امام حسين در سياست مداخله نموده و مربي سياسي بود، پس چگونه يك نفر شيعي مي تواند مدعي نفي ارتباط دين و سياست باشد؟ اما نكته هاي قابل بحث در اين قسمت :



اول : جداي از اين كه از قيام عاشورا در بعد تربيت سياسي سخني نرفته است ، درجامعه بحث «تربيت سياسي » از سوي متوليان امر تعليم و تربيت مورد غفلت قرار گرفته ومثلاً در آموزش و پرورش به عنوان متولي رسمي تربيت كودكان و نوجوانان ، تربيت سياسي مغفول مانده است . هم چنين تعريف تربيت سياسي نيز مورد تأمل جدي قرارنگرفته است . در اين نوشتار، مراد از تربيت سياسي آن است كه اگر در سياست مشاركت ويا نظارت بر دولت ، حكومت و قدرت سياسي موضوعيت دارد. تربيت سياسي عبارت است از فعاليتي منظم و مستمر براي شكوفا نمودن استعدادهاي آدميان جهت توليد، كسب ،حفظ و توزيع قدرت سياسي ، دولت و حكومت و نيز نظارت بر آن .



دوم : ارزش كار تربيت در بعد سياسي در نهضت كربلا آن جا بيشتر نمايان مي شودكه بدانيم نظام حاكم عصر به سركردگي يزيد با انتخاب شيوه مستبدانه ، حق گزينش وانتخاب را از افراد سلب نموده و آثار تربيتي نامطلوبي را بر جامعه به بار مي گذاشته و جامعه از تربيت صحيح و سالم و همه جانبه تهي بوده است . براي مردم قدرت و جرأت مقابله باسياست هاي حاكم وجود نداشت و هرگونه اعتراضي به شدت در نطفه خفه مي شد. (شاهدآن ، قيام عبدالله زبير در مكه ). در چنين فضايي امام حسين از روز اول در مقابل پيشنهادبيعت حاكم مدينه نه گفت و ايستاد و تا آخر نيز سخنش و شيوه كارش ايستادن در مقابل قدرت سياسي عصر بود.



سوم : اما اين كه آيا جنسيت (زن و يا مرد بودن ) در تربيت سياسي دخيل است يانه ؟ آيا زنان حق مشاركت در سياست را دارند تا براي شيوه حضور و مديريت ، تربيت شوند؟ پاسخ اين سؤال را بسياري از متفكران بزرگ جهاني و ايراني ـ اسلامي منفي داده اند. از فلاسفه قديم يونان قديم ، «ارسطو» دلاوري مرد را در فرمانروايي و دلاوري زن را در فرمانبرداري مي ديد و يا «امام محمد غزالي » معتقد بود كه زنان ، حق اميري ،حكومت و قضاوت ندارند و...



اما در فرهنگ عاشورا در سيرة امام معصوم ، حضور فعالانه زنان در مسائل سياسي و مداخله در مورد دولت و قدرت عصر، پذيرفته شده و از اين رو اگر زنان بايد در عرصه سياسي حضور داشته باشند، تربيت سياسي نيز ضرورت پيدا مي كند. امام حسين مي توانست از مدينه خارج شود، اعتراضش را در مكه به جهان اسلام اعلام كند. در راه كربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بيتش را همراه نداشته باشد. آيا اين پرسش در اذهان نمي جوشد كه چرا در اين مبارزه سياسي امام حسين (ع) زن و فرزندان را با خودهمراه نمود، با اين كه در هر زمان و مكان خطر آنها را تهديد مي كرد؟ اما تصميم امام وزنان همراهش خلق نهضتي در كنار يك ديگر بوده است . «عمان ساماني » در قالب اشعارو گفت گويي اين مطلب را بدين نحو سروده است : (گفت گوي امام حسين وحضرت زينب )



شه سراپا گرم شوق و مست نازگوشه چشمي به آنسو كرد باز



ديد مشكين مويي از جنس زنان بر فلك دستي و دوستي بر عنان



زن مگو مرد آفرين روزگارزن مگو بنت الجلال اخت الوقار...



با تو هستم جان خواهر همسفرتو بپا اين راه تو بي من بسر



هرچه باشد تو علي را دختري ماده شيرا كي كم از شير نري ...



گفت زينب در جواب آن شاه راكاي فروزان كرده مهر و ماه را



تربيت بوده است بر يك دوشمان پرورش در جيب يك آغوشمان



تا كنيم اين راه را مستانه طي هردو از يك جام خوردستيم مي



تو شهادت جستي اي سبط رسول من اسيري را به جان كردم قبول



از مشاركت زنان گاه در كنار مردان در روز عاشورا و سپس از پيام رساني زنان درنهضت كربلا، در حد اين مقال نمي توان دادِ سخن داد، فقط بعضي از نكته ها قابل تأكيداين بحث اين هستند: اولاً، مشاركت سياسي زنان در قريب چهارده قرن قبل در مبارزه ونهضت بسيار پند آموز و درس آفرين است ، زيرا حتي در جهان غرب و مدعيان حقوق بشرتنها از قرن بيستم است كه براي زنان سهم قابل توجه براي مشاركت سياسي (مثلاً رأي دادن ) قائل شده اند. ثانياً: مقاومت ، پايداري و استقامت زنان پس از آن حوادث سنگين ووحشيانة عمر سعد و لشكريانش حكايت از تربيت سياسي بالاي آن زنان دارد. در اين فضا، سخنراني هاي حضرت زينب و گفت و گوي جسورانه و غيورانه اش با ابن زياد همه حكايت از وجود مهارت ها و آمادگي هاي سياسي در خاندان اهل بيت دارد، زيرا حتي اگركسي خطيب توانايي نيز باشد بايد شرايط روحي و جسمي خودش آماده و فضاي جمع ومستمعان نيز مناسب باشد، تا او بتواند خوب سخن بگويد و زينب داغدار برادران وفرزندان و درگير مشكلات عديده در مقابل كساني كه براي ديدار اسرا آمده اند، چنان سخنراني غرّايي ايراد نمود كه فضا را مغلوب نمود و يا در مناظره اي ابن زياد را تحقيرنموده و از حقانيت راه خود سخن گفت و اينها همگي حكايت از وجود تربيت سياسي عميق و روشن گرانه در ميان اين زنان دارد.



ثالثاً: اگر در مباحث تربيتي با اسوه و الگو مي توان بيشترين تأثير را گذاشت ، زينب و ساير زنان حاضر در قيام عاشورا، الگوهاي مناسب و جامعي هستند براي زنان مسلمان و شيعي براي مشاركت سياسي ، حضور در عرصه هاي نهضت ، سرزنده و با نشاط و هشياربودن و از اوضاع تحليل سياسي مناسب داشتن . ممكن است نظريه پردازي بگويد كه خوب است و رواست كه زنان در سياست مداخله كنند، اما زينب با حضورش در كنارحسين و ادامه دادن پيام نهضت به صورت عيني اثبات كرد كه از نگاه ديني زنان مي توانند و بايد در مسائل سياسي مداخله كنند و چه خوب است اين مشاركت هشيارانه ومقرون به تعليم و تربيت مناسب سياسي باشد. اين جاست كه جلوه هاي چگونه مشاركت كردن و چگونه حفظ روحيه نمودن را با الهام از جلوه هاي تربيت سياسي كربلا مي توان به زنان آموخت .



چهارم : اگر فرد دين دار شيعي بگويد كه اگر چه آدميان نياز به تربيت سياسي براي مشاركت صحيح و سنجيده در سياست را دارند، از آن جا كه نصوص ديني درباره مباحث سياسي و مشاركت سياسي ساكت است ، لذا اين تربيت نبايد جوهرة ديني داشته باشد. درپاسخ با تمسك به كلمات قرآن و حديث و كلام معصومين و در اين جا سخنان و مواضع امام حسين مي توان پاسخ داد كه تربيت سياسي بايد پشتوانه ديني نيز داشته باشد؛ يعني علاوه بر بهره بردن از تجارب بشري ، علوم روز، دستاورد انساني ، روش هاي مطلوب براي تربيت مناسب سياسي ، از نصوص ديني و سيره معصومين حداقل براي تعيين اهداف وغايات و حدود و... مشاركت سياسي مي توان نكته هاي مفيدي دربارة سياست و تربيت سياسي استخراج نمود.



از جمله كلمات امام حسين كه شاهد بارز دخالت در سياست به عنوان وظيفة يك مسلمان است ، سخنراني آن امام با تمسك به كلام رسول خدا است كه مي فرمايد:



«ايها الناس ان رسول الله قال من راي سلطانا جائراً مستحلاً لحرام الله ، ناكثاًعهده مخالفاً لسنة رسول الله ، يعمل في عباد الله بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل ولاقول كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله الا و ان ّ هولاء قدلزموا طاعة الشيطان و تركواطاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود و استأثروا بالغي واحلوا حرام الله وحرموا حلاله و انا احق ممن غيّر و قد اَتَتْني كتبكم و قدمت علي ّ رسلكم ببيعتكم انكم لاتسلّموني ولاتخذلوني فان اتممتم علي بيعتكم تصيبوا رشدكم ...؛ مردم ! پيامبرخدا(ص) فرمود: هر مسلماني با سلطان زورگويي مواجه گردد كه حرام خدا را حلال نموده وپيمان الهي را درهم مي شكند، با سنت و قانون پيامبر از در مخالفت درآمده ، در ميان بندگان خدا راه گناه و معصيت و عدوان و دشمني در پيش مي گيرد، ولي او در مقابل چنين سلطاني با عمل و يا با گفتار اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه اين فرد را به محل همان طغيان گر و آتش جهنم داخل كند. مردم ! آگاه باشيد، اينان ]بني اميه [ اطاعت خدارا ترك و پيروي از شيطان را بر خود فرض نموده اند. فساد را ترويج و حدود الهي را تعطيل نموده ، في ء را به خود اختصاص داده اند. حلال و حرام و اوامر و نواهي خداوند را تغييرداده اند و من به هدايت و رهبري جامعه مسلمانان و قيام عليه اين همه فساد و مفسدين كه دين جدّم را تغيير داده اند از ديگران شايسته ترم . گذشته از اين حقايق ، مضمون دعوت نامه هايي كه از شما به دست من رسيده و پيام پيك هايي كه از سوي شما به نزد من آمده اند، اين بود كه شما با من بيعت كرده و پيمان بسته ايد كه مرا در مقابل دشمن تنهانگذاريد و دست از ياري برنداريد. اينك اگر بر اين پيمان خود باقي و وفادار باشيد به سعادت و ارزش انساني خود دست يافته ايد...».



در اين كلام ، امام حسين آنچه را كه در عمل در حين انجام است ، براي لشگريان «حر» توضيح مي دهد و آنها را متذكر شده و تعليم داده و ذهنيتشان را شكوفا مي كند كه چه از جهت ديني و چه از جهت انساني ، او بايد نسبت به شرايط سياسي موجود و سلطان جائر ساكت نباشد. از جهت ديني ، آنها را تربيت مي كند و روشنگري مي كند كه طبق حديث نبوي نبايد در مقابل سلطان جائر و... ساكت بود و الاّ مسئوليت شرعي داشته ودوزخ هم جاي گاه اوست . از جهت انساني نيز مسئله وفاي به عهد و پيمان ها بسيار واجداهميت است . شما از من خواسته ايد كه به كوفه بيايم و من به بهاي بيعت و پيمان شما پادر مبارزه سياسي گذاشته ام .



در اين كلام ، هم تعامل دين و سياست از نگاه ديني مستتر است و هم يك مسلمان را تعليم داده و تربيت مي نمايد كه در چه صورتي بايد سكوت نكند و دست به قيام بزند و هم مي آموزاند كه وفاي به عهد در مبارزات سياسي تا چه حد واجد اهميت است . با اين نگاه محصول تربيت سياسي در يك جامعه ديني ، «سياست گريزي » و«سياست ستيزي » نيست ، بلكه حساس و هشيار در صحنه حاضر شدن و نسبت به حكام و دولت مردان عصر موضع داشتن است . البته اين نكته به معناي «سياست زدگي » و همه مسايل را سياسي ديدن و يا ابزار دست سياسي ها شدن نيست . شناخت حريم دخالت وعدم دخالت در سياست و معرفت نسبت به مسائل حياتي و كم اهميت سياسي و آشنايي با وظايف نسبت به ميزان مشاركت در مورد يك حادثه ، رويداد و امر سياسي ، لزوماً تربيت سياسي دقيق مي طلبد. اين جاست كه اگر مداخله در سياست از نگاه ديني و يا غير ديني ،امري ضروري و اساسي باشد، تربيت سياسي از لوازم آن است و از حادثه كربلا هم اصل دخالت در سياست و هم ضرورت تربيت سياسي را مي توان استنتاج نمود. زيرا چه بساافراد زيادي در حادثة كربلا با نيت دخالت در قدرت و سياست به قصد اداي ِ وظيفه واردصحنه شدند، اما به جهت فقدان تربيت سياسي در جمع لشگريان يزيد قرار گرفتند. اين جاست كه سخنراني نقل شده امام حسين براي لشكريان حر و يا سخنراني ايشان در روزعاشورا، آشنا نمودن مخاطبان با وظيفه درست و تكليف صحيح براي مواجهه با قدرت ودولت است . پس مي توان نتيجه گرفت كه اگر در تربيت ديگران عامل بودن مربي مؤثراست ، امام حسين در يك حركت سياسي عليه حكام وقت ، در حالي كه جان و مال وخانواده و دوستانش را به خطر انداخته ، آن گاه دست به تعليم و تربيت سياسي مخاطبان در روز عاشورا و قبل از آن مي زند.







ج ) روش هاي تربيتي در قيام عاشورا:



از آن جا كه در بحث تربيت ، توجه به روش ها نسبت به مباحث محتوايي ، بيشترمتكي به علم و دانش بشري است . از اين رو در مكاتب ، جوامع و كشورهايي كه علم راجدي تر گرفته اند، به مسئله روش نيز توجه خاصي مبذول داشته اند. امروزه روش و شيوه وبسته بندي كار به اندازة محتوا و مضمون واجد اهميت است و چه بسا محتوايي مطلوب براثر ارائه با شيوه و روش نامطلوب ، ضايع گردد و چه بسا مباحث و نكته هاي ضغيف تري رادر قالب و روش هاي جذاب ، بهتر عرضه كرده و توفيق بيشتر داشته اند.



از جمله حوزه هايي كه دربارة نهضت عاشورا جاي بررسي و تحقيق فراوان دارد،روش هاي تربيتي به كار گرفته شده در اين نهضت توسط رهبر و پيروان ، زنان و مردان است . در اين نوشتار كوتاه ، تنها به تعدادي از روش ها با توجه به مستندهايي از آن حركت حيات بخش اشاره مي گردد. اهم روش هايي كه در اقسام تربيت فردي و جمعي در نهضت كربلا به كار گرفته شده اند، عبارتند از:







1) روش موعظه و نصيحت :



گرچه آدمي فطرتي خدا آشنا و آگاه به خوب و بد دارد، ولي اشتغالات فراوان روزمره و توجه به امور و شئونات گوناگون زندگي غالباً سبب مي شود كه از اين آگاهي و شناخت غفلت نمايد. اين جاست كه بايد به طريقي او را متذكر ساخت و موعظه چنين خاصيتي دارد. موعظه غفلت را از بين مي برد، آدمي را بيدار مي سازد و ضمير و باطن را از آلودگي مي زدايد و جلا مي دهد.



در عين حال ، با توجه به اين كه متربي در چه شرايطي باشد و فضاي قلبي وروحي اش چگونه باشد، ممكن است موعظه در جانش اثر بكند و يا نكند. اين جاست كه گاه كلمات معصومين كه يك پا در آسمان نيز داشتند، بر قلب هاي ديگران مؤثر نمي افتاد،چون قابل در قابليتش مشكل داشت . به نظر مي رسد كه حضرت امام حسين (ع) درنهضت كربلا از اين شيوه فراوان بهره برد و گاه كارش نتيجه مطلوب داد و گاه نداد. ازشواهدي كه موعظه امام ثمري نداد وقتي بود كه آن حضرت با «عبيدالله بن حر جعفي »سخن گفت . در منزل بني مقاتل به امام اطلاع دادند كه «عبيدالله حر جعفي » نيز در اين منزل اقامت گزيده است . امام ، نخست سفيري را نزد وي فرستاد و او را به ياري امام دعوت كرد، اما او نپذيرفت . سپس خود امام با چند تن از اصحابش به نزد عبيدالله آمد. اواز امام استقبال نمود و خوش آمد گفت . عبيد الله مي گويد از محاسن مشكي امام پرسيدم و پس از تعارفات و سخنان معمولي ، امام خطاب به وي فرمود: پسر حر، مردم شهر شما(كوفه ) به من نامه نوشته اند كه همه آنان بر نصرت و ياري من اتحاد نموده و پيمان بسته اند و از من درخواست كرده اند كه به شهرشان بيايم ، ولي حقيقت امر بر خلاف آن است كه آنان به من نگاشته اند و تو در دوران عمرت گناهان زيادي را مرتكب شده وخطاهاي فراواني از تو سرزده است . آيا مي خواهي توبه كني و از آن خطاها و گناه ها پاك گردي ؟



عبيدالله گفت : مثلاً چگونه توبه كنم ؟ امام فرمود: فرزند دختر پيامبرت را ياري كرده و در ركاب وي با دشمنانش بجنگي ... اما عبيدالله با توجيهاتي نهايتاً گفت كه من ازمرگ سخت گريزانم و پيشنهاد كرد كه امام اسب تيز رو او را بگيرد كه امام نپذيرفت وتوصيه كرد كه سعي كن تا مي تواني از ما فاصله بگيري تا صداي استغاثه ما را نشنوي كه در آن صورت اگر ما را ياري نكني ، خدا او را در آتش جهنم قرار خواهد داد.



اما همين شيوه در خصوص «زهيربن قين » بين مكه و كربلا به كار گرفته شد وجان ِ زهير را آتش زد. زهيري كه حتي مايل نبود با امام حسين چهره به چهره شود و پس از مكه به ناچار در يكي از منازل با امام حسين فرود آمدند و نقل شده : «ما غذا مي خورديم كه ناگهان فرستادة امام رسيد و سلام كرد و گفت : اي زهير حسين بن علي تو رامي خواهد. زهير و همراهان در تحيّر فرو رفته بودند كه همسر زهير به او گفت : فرزند رسول خدا تو را مي طلبد و تو از رفتن نزد وي دريغ مي داري ؟ زهير با بي ميلي رفت و اندكي بعد باچهره اي كه آثار شادماني و روشني ضمير از آن هويدا بود بازگشت و دستور داد تا خيمه اورا به خرگاه امام ملحق كنند و هم او به قدري متأثر از روش تربيتي حسين (ع) مي شود كه در شب عاشورا وقتي امام او را مخيّر بين ماندن و رفتن مي كند، مي گويد: به خدا سوگند،اي پسر پيامبر! دوست دارم كه كشته شوم ، سپس دوباره زنده شده و هزار بار اين گونه درراه تو جان فشاني نمايم ، اما خداوند در عوض مرگ را از تو و از جوانان تو كه برادران وفرزندان و خانواده تواند دور كند.







2) روش ملاطفت و ملايمت :



نكته اساسي در اِعمال اين روش اين نيست كه آيا در روش هاي تربيتي بايد ازاصل خشونت و سخت گيري نيز بهره برد يا خير؟ چون تشويق و تنبيه ملاطفت ومسامحت و نيز خشونت و غلظت هردو لازمة تربيت صحيح اند. اما مهم آن است كه ازهردوي خشونت و ملاطفت در روش تربيتي كدام يك اصل است و كدام يك در حاشيه ؟اگر به عنوان يك اصل موضوعه و بدون پرداختن وسيع بپذيريم كه اولاً: در تربيت صحيح و انساني اصل بر ملاطفت است و خشونت در حاشيه است و ثانياً: حتي در مواقعي كه اعمال خشونت ضروري است ، بايد مراتب آن از سهل به سخت رعايت شود؛ ثالثا:خشونت به عنوان آخرين راهكار به كار گرفته مي شود؛ رابعاً: بدانيم كه روش مبتني برخشونت اثري در خلاقيت ها، شكوفايي استعدادها ندارد و تنها در اصلاح كج روي هاي تربيتي نقش عامل بازدارنده را دارد.



اگر قرار باشد مربي خشونت را در كارهاي تربيتي اصل قرار ندهد، لاجرم ابزارش به شيوه هاي توجيهي ، فرهنگي ، زباني و سعة صدر و تحمل نقاط ضعف ديگران فروكاسته مي شود. اگر مربي با خشونت مأنوس نباشد، لاجرم از جنگ ، زد و خورد، كشمكش ،اختلاف و شكاف ها اقبال نمي كند. به همين دليل است كه در كربلا با اين كه روحية حماسي و شهادت طلبي امام حسين و يارانش بالا بود، با اين كه از مبارزه و كشته شدن هراسي نداشتند، اما هرگز عجله اي براي حمله ، جنگ و آغاز عمليات از خود نشان نداده وبا اين كه دشمن روز تاسوعا را روز آغاز جنگ اعلام كرد، اما امام حسين (ع) از آنان فرصت گرفت كه شبي جنگ را به عقب بيندازند. در صبح عاشورا نيز امام حسين به جاي اين كه دست به عمليات نظامي بزند، با عمليات فرهنگي و سخنراني و توجيه كار را آغاز كرد.



از مصاديق بارز ملايمت و ملاطفت ، شيوة مواجهه حضرت و يارانش با لشگريان «حر» است كه براي جنگ با آنها آمده بودند. وقتي تشنگي آنها را امام ديد نه تنها به حر ولشگريانش ، حتي به اسبانش در آن بيابان خشك و بي آب ، آب داد و سپس با آنها به موعظه و تذكر و گفت گو پرداخت .



اگر براي تأثير كار تربيتي ، تصرف قلب متربي از لوازم آن باشد، حسن روشن مبتني بر ملاطفت و ملايمت آن است كه مناسب ترين شيوه تصرف در قلوب است و اگر بااين شيوه نتوان قلبي را تسخير كرد، مطمئناً شيوه هاي مقرون به خشونت به طريق اولي براي آن افراد مؤثر نيست . اگر امام حسين با استفاده از اين شيوه و با عزت و آزادگي ويژه خودش نتوانست قلب لشكر حر و ساير لشگريان عمر سعد را تسخير كند، حكايت از حادبودن مشكل در مخاطبان به سبب ويژگي هاي فردي و شرايط اجتماعي آن عصر دارد وآسيب شناسي شرايط روحي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي آن عصر موضوعيت دارد.







3) روش روشن گري و اعطاي بينش :



در روش روشن گري و اعطاي بينش ، مفروض آن است كه آدميان واجد نعمتي عظيم و خداداد به نام «عقل » هستند و انسان ها با تكيه و اعتماد به چنين منبع دروني مي توانند راه را از چاه ، صحيح را از سقيم و صواب را از ناصواب بازشناسند. با اين نگاه است كه در صورتي به افراد آگاهي هاي لازم داده شده و از جهل بيرون آيند، از بين خوب وخوب تر، دوّمي را و از بين بد و بدتر اولي را برمي گزينند.



البته از آن جا كه انسان فقط واجد قوة دروني عقل نيست و ساير غرايز و قوا نيز درآنها فعالند، ممكن است با روشن گري نيز انسان به تبع غرايز به جاي راه ، چاه را برگزيند.ولي اولياي خدا و مربيان الهي موظفند كه از مردم جهل زدايي كنند و به عقل ، انتخاب وگزينش آنها احترام بگذارند و با بهره بردن از ابزار زبان و گفتار روشن گري بكنند و حق گزينش را به ديگران واگذارند.



شايد بارزترين روشن گري امام حسين در طول نهضت در شب عاشورا و براي ياران خودشان باشد. از جهت نظامي ، معمولاً بايد شب هاي عمليات به نيروها روحيه داد،نقاط ضعف دشمنان را برشمرد، بر پيروزي آينده مانور داد و مجموعاً نيروها را براي رزم آماده نمود. اما شيوه اي كه امام حسين (ع) برگزيده است ، شيوه روشن گرانه براي اعطاي بينش به يارانش مي باشد، زيرا چون شب شد، امام حسين (ع) اصحاب خويش را جمع نمود، پس از حمد و ثناي الهي ، روي به ايشان نموده و فرمود:



به درستي كه من نه اصحاب و ياراني بهتر از شما سراغ دارم و نه اهل بيتي بهتر ازاهل بيت خويش ؛ خداوند به همه شما جزاي خير دهد. اكنون كه شب چونان پرده اي سياه همه چيز را در بر گرفته است ، شما هم شبانه حركت كنيد و هريك دست يكي از افرادخاندان مرا گرفته و دور شويد و مرا با اين قوم تنها گذاريد. زيرا آنها غير از من ، با كس ديگر كاري ندارند. (هولاء القوم فانهم لا يريدون غيري )



اگر امروزه در سطح جهان نيروهاي نظامي ، چريكي ، شبه نظامي ، انتظامي ،اطلاعاتي ، امنيتي و حراستي تربيت مي كنند و دانشكده هاي نظامي و انتظامي واطلاعاتي تأسيس مي كنند، در كدام يك از اين روش هاي تربيتي ، اين چنين رابطه اي رابين فرمانده و نيروها، رهبر و اعضا تعريف مي كنند؟ در كجا تا بدين حد به نيروها حق تأمل ، تعقل ، گزينش داده و به نيروها در فضاي رزم اين قدر اطلاعات از وضعيت خودي وخطرهايي كه در پيش رو هست ، مي دهند؟ اين مكتب تربيتي حسين (ع) و فضاي تربيتي عاشوراست كه رابطه اي انساني ، سالم ، صادقانه و دوستانه بين فرماندهي و نيروهادر حادترين شرايط برقرار كرده است و نيروها محقند جداي از فشارهاي عاطفي ، ديني ،انساني ، آزادانه و با چشم باز دست به انتخاب بزنند. چنين شيوه تربيتي محاسني دارد كه از جمله آن تسويه نيروها و همراهان خالص از ناخالص است . در چنين فضايي سره ازناسره به راحتي باز شناخته مي شود و نيز از مزاياي اين شيوة تربيتي ، آن است كه نيروهايي كه آگاهانه و مختارانه و عاشقانه ، راه را برگزيده و در شيوة مبارزه و تصميم گيري مشاركت داشته اند و با وجود همه خطرها تا پاي جان استقامت نمود، و در وظيفة محوله نه تنها سهل انگاري نكنند، بلكه امثال مسلم بن عوسجه در فضاي كربلا بگويند:



«آيا ما تو را در حالي كه اين همه دشمن پيرامونت را فرا گرفته ، رها كنيم و برويم ؟نه ، به خدا سوگند! خداوند چنين عمل زشتي را روزي و قسمت من نگرداند كه من دست به اين كار بزنم . من تا پايان كار با تو هستم . تا لحظه اي كه نيزه ام را در سينه آنها بشكنم و تا زماني كه شمشير در دست من است ، با شمشير با آنان خواهم جنگيد و اگر سلاحي دردست نداشته باشم ، با پرتاب سنگ با آنها مي جنگم و از تو جدا نخواهم شد، تا در ركاب توشربت شهادت را بنوشم ». (ولم افارقك او اموت دونك ).







4) روش تربيتي مبتني بر آزادگي محوري :



امر تربيت امري قديمي ، سابقه دار و همه زماني و همه مكاني است . هم رژيم هاي سياسي ، نظام تربيتي خاص خود را دارند. رژيم هاي غير مرد سالار و مستبد نيز آحادجامعه را تربيت مي كنند، اما به ندرت در نظام هاي سياسي و مكتب هاي تربيتي ، حتي اگرمدعاي آن را نيز داشته باشند، رعايت آزادي و آزادگي و حريت افراد موضوعيت دارد. دربسياري از مكتب هاي تربيتي كه براساس نگاه هاي واقع بينانه ، قدرت ، ثروت و... را اصيل مي بينند، فريب ، تظاهر، دروغ و... را تئوريزه و نهادينه مي كنند.



در نهضت كربلا و قيام عاشورا، تلقين ، تشويق ، ترغيب و تبليغ به حرّيت و آزادگي موج مي زند كه جهت رعايت اختصار تنها به يك شاهد اكتفا مي گردد. از عصر عاشورا نقل شده كه : امام حسين پيوسته مي چنگيد تا در كشاكش جنگ لشكر ميان امام (ع) وخيمه ها، فاصله انداختند، فريا برآورد: واي بر شما اي پيروان و شيعيان خاندان ابي سفيان ! اگر دين نداريد از روز قيامت نيز نمي ترسيد، حداقل در دنيا آزادمرد باشيد (فكونوااحراراً في دنياكم هذه )



اگر قدرت مندان و زورمداران و تزوير پيشگان ، با انواع حيل و طرق ، مي خواهندديگران را عبد بسازند و تربيت بكنند، در نهضت حسيني تمام تلاش بر آن است كه برشيوة حريت مداري نبرد مديريت شود، ياران توجيه شوند، اهل بيت به صبر دعوت شوند وحتي دشمن نيز بر مبناي اين روش ، جنگ را تدبير كند.







د) جمع بندي و نتيجه گيري :



از مجموعة مباحث فوق به اني نتيجه مي رسيم كه :



1) از قيام عاشورا در بعد تربيت ، در حد شايسته سخن به ميان نيامده و حال آن كه اين حركت نكته هاي تربيتي قابل توجه و ماندگاري را در خود مستتر دارد. در مقالة حاضر،به بعضي از نكته هاي تربيتي قريب به يك سال آخر زندگي حضرت توجه شده و درانتخاب گزينه ها نيز به شبهه هاي عصر، پرسش هاي روز و نياز زمان توجه جدي قرار شده است .



2) در يك نگاه ابعاد تربيت را به فردي و اجتماعي مي توان فروكاست . در اين نوشتار، در بعد فردي تنها به عزت مداري و ذلت گريزي با توجه به سال عزت و افتخارحسيني عنايت شده و ديديم كه از نهضت عزت مدار حسيني مي توان درس هاي عزيزانه فراوان در بعد اخلاقي گرفت .



در بعد تربيت جمعي ، تنها به تربيت سياسي در نهضت كربلا عنايت شده تا به اين شبهه به صورت مستقيم و غير مستقيم پاسخ داده شود كه نمي توان هم حسيني بود وزيست و هم بر جدايي دين از سياست حكم داد.



در هردو مورد نيز اگر امام حسين به عنوان معصوم براي شيعيان اسوه و الگوست وقول ، فعل و تقريرش حجيت دارد، مبناي تربيت بايد عزيزانه و حساس نسبت به دولت مردان و قدرت هاي سياسي عصر باشد. و الا تربيت ذليلانه و يا انزوا طلبانه و يا تفكيك دين از سياست با الگوي عاشورا نمي سازد.



3) اگر بحث روش هاي تربيتي نيز از مباحث اساسي در اين موضوع است ، حد اقل روش هاي متكي بر موعظه و نصيحت ، روش ملايمت و ملاطفت ، روش روشن گري واعطاي بينش و روش تربيتي مبتني بر آزادگي از روش هاي مشهود حاكم بر فضاي تربيتي نهضت كربلاست .



از چهار روش مورد بحث ، دو روش متكي بر موعظه و ملايمت ، ثقل توجه به حوزه قلب و دل مخاطبان است و در روش روشن گري و اعطاي بينش ، توجه مربي به تأثيرگذاري بر حوزة عقل متربي و مخاطبان است و در روش آزادگي ، همزمان عقل و قلب مورد اهتمام مربي است . پس مي توان مدعي شد كه روش هاي تربيتي قيام عاشوراذوابعاد، جامع نگر و مبتني بر ملاحظه همه قابليت هاي آدميان است و به دنبال آن است كه همه استعدادهاي خداداد و امكانات دروني انسان ها به صورت موزون و متعادل شكوفاشده و ثمر بدهند.






پاورقي

1 ـ آيتي ، محمد ابراهيم ، بررسي تاريخ عاشورا، نشر كتابخانه صدوق ، (بي تا)



2 ـ ارسطو، سياست ، ترجمه حميد عنايت ، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي ، چاپ سوم ،1371.



3 ـ جوادي آملي ، عبدالله ، بنيان مرصوص امام خميني ، نشر اسراء، 1375.



4 ـ حاجي ده آبادي ، محمد علي ، درآمدي بر نظام تربيتي اسلام ، نشر دفتر تحقيقات وتدوين متون درسي مركز جهاني علوم اسلامي ، 1377.



5 ـ ساماني ، عمان ، گنجينه اسراء، انتشارات حق بين ، قم ، 1372.



6 ـ لهوف ، سيدبن ، طاوس ، ترجمه عباس عزيزي ، انتشارات صلوه ، چاپ دوم ، 1381.



7 ـ شعاري نژاد علي اكبر، فرهنگ علوم رفتاري ، انتشارات اميركبير، چاپ دوم ، 1375.



8 ـ غزالي ، محمد، نصيحه الملوك ، تصحيح جلال الدين همايي ، انتشارات بابك ، 1361.



9 ـ قائمي ، علي ، نقش زنان در تاريخ عاشورا، انتشارات شفق قم (بي تا).



10 ـ كانت ، امانوئل ، تعليم و تربيت ، ترجمه غلامحسين شكوهي ، انتشارات دانشگاه تهران ،



11 ـ كواكبي ، عبدالرحمن ، طبيعت استبداد، ترجمه عبدالحسين ميرزاي قاجار، مركزانتشارات دفتر تبليغات اسلامي ، 1363.



12 ـ ماكياول ، شهريار، ترجمه داريوش آشوري ، نشر مركز، 1375.



13 ـ مطهري ، مرتضي ، فلسفه اخلاق ، ناشر بنياد 15 خرداد، چاپ چهارم ، 1362.



14 ـ معاونت پژوهشي و تربيت بدني وزارت آموزش و پرورش ، منشور تربيت سياسي ،مؤسسه فرهنگي منادي تربيت ، 1373.



15 ـ منصور نژاد، محمد، رد پاي عقل در كربلا، انتشارات راستي نو، 1377.



16 ـ ــــــــــــ ، مسأله زن ، اسلام و فمينيسم ، برگ زيتون ، 1381.



17 ـ منطقي ، مرتضي ، روانشناسي تربيتي ، نشر جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم ،1372.



18 ـ نجمي ، محمد صادق ، سخنان امام حسين از مدينه تا كربلا، دفتر انتشارات اسلامي ،چاپ سوم ، 1362.



19 ـ وجداني . م ، حديث اخلاق از سخنان امام معصوم ، انتشارات پيام آزادي ، چاپ پنجم ،1370.



20 ـ يوسفي الغروي محمد هادي ، وقعة الطف ، مؤسسه النشر الاسلامي ، 1367.




محمد منصور نژاد