بازگشت

تلاطم نظام هستي در شهادت امام حسين (ع)


پيش درآمد



حادثه عاشورا را با توجه به ماهيت و اهداف و پيامدهايش، مي توان عظيم ترين واقعه در نظام هستي برآورد كرد، اين بدان روست كه قهرمان و شخصيت حادثه، شخصيتي همچون حسين بن علي عليه السلام ؛ برترين هدف آن، حفظ اصالت برترين اديان، و مهم ترين پيامد آن بقاي اسلام است. چنين حادثه اي با اين ويژگي ها از عصر آدم عليه السلام تا بعثت حضرت خاتم صلي الله عليه و آله سابقه نداشته است؛ اسلام كه با بعثت نبي گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در عرصه هستي رخ نمود، در بقايش ريزه خوار خوان قيام حسيني است.



براي بررسي ابعاد عظمت اين قيام، مسيرهاي متفاوتي را مي توان پيمود. اما آنچه اكنون در صدد آنيم، نگاهي است به گزارش هاي مربوط به گريه نظام هستي بر شهادت اباعبدالله الحسين عليه السلام ، به ويژه گريه آسمان. اين گزارش ها، گوشه اي از گزارش هايي هستند كه بر مجموعه اي از تحوّلات و رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين عليه السلام دلالت دارند.



اين روايات را هم در منابع روايي و تاريخي شيعه و هم اهل سنّت مي توان يافت. تعدادي از اين خوارق عادات و امور شگفت توسط برخي از امامان شيعه عليهم السلام ، همچون اميرالمؤمنين عليه السلام ، امام حسن مجتبي عليه السلام ، امام سجّاد عليه السلام ، امام باقر عليه السلام ، امام صادق عليه السلام ، امام رضا عليه السلام ، امام جواد عليه السلام و امام عصر عليه السلام نقل شده، و تعدادي نيز از سوي برخي از اصحاب آنان همچون ابوذر، ميثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شده اند.



در روايات اهل سنّت نيز تعداد زيادي روايت به چشم مي خورند كه به رجال ناقل حديث منتهي مي شوند و بعضي از اين روايات نيز منقول از سوي برخي بزرگان و ائمّه اهل سنّت هستند. رواياتي نيز به صورت مرسل نقل شده و برخي از مؤلّفان اهل سنّت نيز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره كرده اند. جالب آن كه گاه بعضي از خوارق عادات، منقول از برخي سران حكومتي يا وابستگان و مأموران آن هاست.



يكي از مسائل مهم در اين مبحث، بررسي انگيزه راويان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصيلي به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسين عليه السلام است. به راستي، چه محملي براي اين توجه خاص نسبت به اين بعد از قيام امام حسين عليه السلام در منابع سنّي مي توان يافت؟



برخي از محققان معاصر معتقدند: اين كه منابع سنّي در زمينه ماهيت و انگيزه و فلسفه قيام، توجه لازم را مبذول نداشته اند، اما به طور افراطي به ذكر حوادث خارق عادات در اين حادثه پرداخته اند، نشانگر نوعي حركت مرموزانه و پنهان براي ايجاد غفلت نسبت به اصل قيام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصه هاي عجيبي است كه بعضا ريشه در اخلاق و عادات عصر جاهلي دارند. كه بر فقدان افراد مهم قبيله، حوادث عجيب را مترتّب مي كرده اند.



در اين تحليل، اين گونه خوارق عادات به هيچ روي، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نيستند و منابع شيعي بدان ها نپرداخته اند، و نقل اين ها براي مشغول كردن اعراب و عوام النّاس به اين مسائل، به جاي آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبيين نهضت امام حسين عليه السلام و انگيزه اين قيام الهي، بوده است. و اين همان چيزي بود كه حكّام اموي و عبّاسي و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانه اي دنبال مي كردند. اين احتمال آن گاه بيش تر تقويت مي شود كه به اين نكته توجه كنيم كه اين دسته از مورّخان و راويان چندان هم قايل به مقام و قداست ويژه و فوق العاده براي امام حسين عليه السلام نبوده اند!(1)



اين كه تحليل يادشده تا چه حد با مستندات تاريخي قابل انطباق است و اين كه آيا محمل ديگري براي توجه خاص منابع سنّي به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسين عليه السلام مي توان يافت يا خير؛ نكته اي است كه در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.



از سوي ديگر ـ آن سان كه گذشت ـ روايات شيعه نيز، اعم از روايات رسيده از امامان شيعه عليهم السلام و يا روايات منقول از برخي از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجيب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسين عليه السلام را نقل كرده اند و طبيعي است كه اين روايات محك خوبي براي سنجش و بررسي ميزان درستي و اتقان روايات سنّي است. در بررسي هر دو دسته روايات شيعي و سنّي، مي بايست هم جنبه سندي و هم جنبه دلالي را مورد مداقّه قرار داد.



نكته ديگر آن كه با توجه به خارق عادت بودن اين حوادث (در صورت قبول)، طبعا بايد توجيه معقولي نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجيه معقول»، نظام مند كردن معجزات و تطبيق آن ها با اصل عليّت و اصل سنخيّت و نيز قوانين قطعي حاكم بر نظام طبيعي است.



و در نهايت بايد نگاهي به اين سؤال افكند كه راز اين رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين عليه السلام چه بوده است؟ و آيا در حوادث ديگر نيز مثل و مانندي دارد؟



مجموع روايات شيعي و سني را درباره رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين عليه السلام مي توان در چهارده عنوان دسته بندي كرد:



1. گريه اجزاي تكويني نظام هستي؛



2. امور خارق عادات در نظام هستي؛



3. پيدايش خون در نقاط گوناگون؛



4. گريه و نوحه جن و مَلَك و حيوانات؛



5. نداي هاتفي از غيب؛



6. حركت و تموّج قبر پيامبراكرم صلي الله عليه و آله ؛



7. ظهور كفّ خونين و قلم آهنين و نوشتن اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام ؛



8. رخدادهاي عجيب مربوط به رأس الحسين عليه السلام و اجساد شهدا؛



9. رخدادهاي عجيب مربوط به تربت و قبر امام حسين عليه السلام ؛



10. رخدادهاي عجيب مربوط به برخي حيوانات؛



11. تبدّل ماهيت اشياي به غارت رفته از حرم امام حسين عليه السلام ؛



12. مجازات هاي عجيب دنيوي براي قاتلان يا شاهدان قتل حسين عليه السلام ؛



13. محروميت مخالفان شيعه از درك عيد فطر أضحي؛



14. لعن و نفرين بر قاتلان امام حسين عليه السلام توسط اجزاي نظام هستي.



آنچه اكنون بدان پرداخته مي شود تنها اولين عنوان ـ يعني گريه اجزاي تكويني نظام هستي ـ است.



ابتدا نمونه هايي از روايات مربوط عرضه مي گردند، سپس به نقد و بررسي هريك خواهيم پرداخت.



روايات امامان شيعه عليهم السلام



بيش ترين روايات در محورهاي يادشده، مربوط به گريه اجزاي نظام هستي پس از شهادت امام حسين عليه السلام است. در اين روايات، گاه از گريه زمين و آسمان، و گاه از گريه آنچه در هستي است و يا گريه آنچه ما بين زمين و آسمان و آنچه در آن هاست، و يا گريه خورشيد و ماه، و يا گريه بهشت و دوزخ سخن به ميان آمده است.



بسياري از روايات رسيده از معصومان عليهم السلام متضمّن گريه آسمان و زمين و ديگر اجزاي هستي بر امام حسين عليه السلام است. در اين روايات، معمولاً به آيه شريفه 29 سوره مباركه «دخان» اشاره شده كه فرموده: «فما بَكَتْ عليهم السّماء و الارضُ و ما كانوا مُنظرين» كه ناظر به هلاكت فرعون و قوم اوست و اين كه نه آسمان و نه زمين بر آنان نگريستند و آنان از مهلت يافتگان نبودند؛ اين روايات پس از اشاره به آيه يادشده، تنها دو تن را در طول تاريخ مصداق كساني معرفي كرده اند كه آسمان و زمين بر آنان گريسته اند و آن دو تن عبارتند از: حضرت يحيي عليه السلام و امام حسين عليه السلام . اكنون برخي از روايات ذكر مي شوند:



ـ اميرالمؤمنين عليه السلام آن گاه كه يكي از دشمنان خدا و رسول صلي الله عليه و آله در حال عبور بود، اين آيه را تلاوت فرمود: «فما بَكَتْ عليهم السَّماءُ و الارضُ و ما كانوا مُنظرين»، و هنگامي كه امام حسين عليه السلام در حال عبور بود، فرمود: «اما زمين و آسمان بر اين (اشاره به حسين عليه السلام ) خواهند گريست، و زمين و آسمان جز بر يحيي بن زكريا و حسين بن علي عليهماالسلام نگريسته است و نخواهد گريست.»(2)



ـ روايت ديگر، بنا به نقل ابن قولويه از ابراهيم نخعي، چنين است: «روزي اميرالمؤمنين عليه السلام وارد مسجد شده و اصحابش نيز گرد حضرت نشستند. در اين هنگام، امام حسين عليه السلام وارد شده و در برابر اميرالمؤمنين عليه السلام ايستاد. اميرالمؤمنين عليه السلام در حالي كه دست مبارك خويش را بر سر امام حسين عليه السلام نهاده بود، فرمود: «فرزندم، خداوند اقوامي را در قرآن كريم مورد سرزنش قرار داده و فرموده است: فما بكَتْ عليهم السَّماءُ و الارضُ و ما كانوا منظرين؛ قسم به خدا، كه تو را خواهند كشت، سپس آسمان و زمين بر تو خواهند گريست.»(3)



ـ امام سجّاد عليه السلام پس از بازگشت از كربلا و ورود به مدينه، ضمن خطبه اي چنين فرمود: «اي مردم، پس از اين مصيبت بي مانند، كدام يك از مردانتان تواند شاد بود؟ يا كدامين قلب به خاطر آن محزون نتواند بود؟ يا كدامين چشم تواند كه اشكش را حبس كند؟ و يا نسبت به بارش سيل آساي اشك بخل ورزد؟ همانا آسمان هاي هفتگانه بر قتل او گريستند، و درياها با امواجشان و آسمان ها با اركانشان و زمين با پهنه وسيعش، و درختان با شاخه هاشان، و ماهيان اعماق درياها و ملائكه مقرّب و اهل آسمان ها همگي بر قتل او گريستند.»(4)



ـ آن حضرت در روايتي ديگر به پدر عمرو بن بثيت فرمودند: «آسمان از بدو خلقت جز بر دو تن، يعني يحيي بن زكريا و حسين بن علي عليهماالسلام نگرييده، و گريه اش بدين صورت است كه هنگام قرار گرفتن زير آسمان، بر روي لباس چيزي شبيه اثر كَكْ به رنگ خون مشاهده مي شود.»(5)



ـ امام باقر عليه السلام نيز ضمن روايتي، با اشاره به بدكاره بودن مادران قاتلان انبيا و اوصيا، به گريه آسمان بر شهادت امام حسين عليه السلام به مدت چهل روز اشاره كرده و آن را از ويژگي هاي حضرت يحيي و امام حسين عليهماالسلام دانسته، و در ادامه بر گريه خورشيد و ملائكه اشاره كرده است.(6)



در ميان امامان شيعه عليهم السلام شايد بيش ترين روايات در زمينه گريه نظام هستي بر شهادت امام حسين عليه السلام ، از امام صادق عليه السلام به دست مارسيده است.برخي ازاين روايات چنين است:



ـ امام صادق عليه السلام به حنّان فرمود: «حسين عليه السلام را زيارت كنيد و بر او جفا مورزيد؛ چرا كه او سيّد جوانان شهيد ـ يا سيّد جوانان اهل بهشت ـ است و شبيه يحيي بن زكريا عليه السلام است، و آسمان و زمين تنها بر آن دو گريسته اند.»(7)



ـ آن حضرت در جمع برخي از اصحابشان، همچون حسين بن ابي فاخته و ابوسلمه سرّاج و يونس بن يعقوب و فضيل بن يسار، فرمود: «همانا اباعبدالله الحسين عليه السلام هنگامي كه به شهادت رسيد، آسمان ها و زمين هاي هفتگانه بر او گريستند، و آنچه در آسمان ها و زمين ها و در بين آن هاست، و آنچه در بهشت و دوزخ است و آنچه ديده مي شود و ديده نمي شود، همگي بر حسين عليه السلام گريستند، بجز سه چيز كه بر حسين عليه السلام نگريستند و آنان، بصره و دمشق و آل حكم بن ابي العاص بودند!»(8)



ـ در روايت ديگري، امام صادق عليه السلام به صحابي گران قدرش، زراره فرمود: «اي زراره، همانا آسمان، چهل روز بر حسين عليه السلام خون گريست، و زمين چهل روز با سياهي بر حسين عليه السلام گريست، و خورشيد چهل روز با سرخي و كسوف بر حسين عليه السلام گريست، و كوه ها از هم پاشيدند و درياها متلاطم شدند، و ملائكه چهل روز بر حسين عليه السلام گريستند...»(9)



ـ آن حضرت به داود بن فرقد نيز فرمودند: «آسمان و زمين يك سال بر حسين و يحيي عليهماالسلام گريستند، و گريه آسمان همان سرخي آن است.»(10)



ـ در روايتي ديگر، امام صادق عليه السلام فرمود: «حسين و يحيي عليهماالسلام پيش از خود همنامي نداشتند (لم نجعل له من قبل سميّا) و آسمان تنها براي آن دو، چهل روز گريست، و گريه آن به اين صورت بود كه به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(11)



ـ آن حضرت به عبدالله بن هلال نيز فرمود: «تا چهل روز خورشيد با سرخي طلوع و غروب مي كرد، و اين گريه او بود.»(12)



ـ در روايت معروف ابن شبيب از امام رضا عليه السلام نيز، آن حضرت به گريه آسمان هاي هفتگانه و زمين اشاره كرده اند.(13)



ـ امام جواد عليه السلام نيز در روايتي، ضمن اشاره به آيه شريفه «لم نَجعل لَه من قبلُ سميّا» و اين كه حضرت يحيي و امام حسين عليهماالسلام پيش از خود همنامي نداشته اند، فرمود: «... و آسمان و خورشيد بر آن دو، چهل روز گريستند، و گريه آن ها به اين صورت بود كه خورشيد به هنگام طلوع و غروب سرخ رنگ بود.»(14)



ـ در زيارت «ناحيه مقدسه» نيز (بنا بر صحّت سند آن) چنين جمله اي را خطاب به اباعبدالله الحسين عليه السلام مي بينيم: «[با شهادت تو] آسمان و ساكنانش، بهشت ها و نگهبانانش، كوه ها و كوه پايه ها، درياها و ماهيانش، شهر مكّه و پايه هايش، بهشت ها و جوانانش، خانه كعبه و مقام ابراهيم، و مشعرالحرام و حلّ و حرم، جملگي بر تو گريستند.»



روايات اصحاب ائمّه عليهم السلام



مسأله گريه آسمان و زمين و ديگر اجزاي نظام خلقت در كلمات اصحاب برجسته امامان شيعه عليهم السلام نيز منعكس شده است كه به نمونه هايي از آن اشاره مي شود:



ـ هنگامي كه عثمان، ابوذر را به «ربذه» تبعيد كرد، برخي از مردم به وي گفتند: دل خوش دار كه اين سختي ها در راه خدا اندك است.» ابوذر نيز ضمن تصديق مطلب، گفت: «ولكن شما در قبال قتل حسين عليه السلام چه خواهيد كرد؟ به خدا قسم، در اسلام پس از قتل خليفه (مراد اميرالمؤمنين عليه السلام است) كشته اي بزرگ تر از او نخواهد بود و خداوند شمشير انتقام خود را به وسيله فردي از ذريّه حسين عليه السلام بيرون خواهد كشيد. و اگر بدانيد كه بر ساكنان درياها و كوه ها و بيشه ها، جنگل ها و صخره ها و اهل آسمان در نتيجه قتل او چه مي گذرد، آن چنان خواهيد گريست تا جان از كالبدتان خارج شود...»(15)



ـ از ديگر اصحاب برجسته اميرالمؤمنين عليه السلام ميثم تمّار است كه ضمن سخناني به تأثيرات عجيب قتل امام حسين عليه السلام در نظام هستي و گريه همه چيز اشاره كرده است. جبله مكيّه مي گويد: شنيدم كه ميثم تمار ـ قدّس الله روحه ـ مي گفت: «به خدا قسم، اين امّت فرزند پيامبرش را در دهم محرّم خواهد كشت و دشمنان خدا آن را روز مبارك مي دانند و اين، رخ خواهد داد و مولايم اميرالمؤمنين عليه السلام مرا مطّلع ساخته است كه همه چيز بر حسين عليه السلام خواهند گريست، حتي وحوش بيابان ها و ماهيان درياها و پرندگان آسمان، و خورشيد و ماه و ستارگان، و آسمان و زمين و مؤمنان از انس و جنّ، و تمامي ملائكه آسمان ها و زمين ها، و رضوان و مالك و حاملان عرش، و آسمان خون و خاكستر خواهد باريد...»(16)



ـ در خطبه حضرت زينب عليهاالسلام در كوفه نيز اين تعبير به چشم مي خورد: «.. لقد جئتم شيئا إدّا، تكادُ السمواتُ يتفَطَّرنَ مِنه، و تَنشقُّ الارضُ و تخِرُّ الجبالُ...»(17)؛ همانا امر ناهنجاري آورديد كه بسا آسمان ها از هم فرو ريزند و زمين بپاشد و كوه ها با خاك يكسان شوند.



ـ شيخ صدوق طي روايتي از فاطمة بنت علي عليه السلام چنين نقل كرده است: «[با شهادت امام حسين عليه السلام ] هيچ سنگي در بيت المقدّس از زمين برداشته نشد، مگر آن كه در زير آن خون تازه يافت مي شد، و نور خورشيد بر روي ديوارها به رنگ سرخ همچون ملحفه هاي رنگين مشاهده مي شد، و اين چنين بود تا زماني كه علي بن الحسين عليه السلام به همراه زنان [از شام [خارج گرديد و سر امام حسين عليه السلام به كربلا بازگردانده شد.»(18)



روايات اهل سنّت



در منابع اهل سنّت نيز روايات زيادي درباره گريه اجزاي مختلف نظام هستي پس از شهادت امام حسين عليه السلام به چشم مي خورند كه برخي از آن ها مرور مي شوند:



ـ در صحيح مسلم، در تفسير آيه شريفه «فما بكَتْ عليهم السماءُ و الارض» (دخان: 29) به نقل از سُدّي آمده است: «هنگامي كه امام حسين عليه السلام به قتل رسيد، آسمان گريست و گريه آن همان سرخي اوست.»(19)



ـ در تفسير ثعلبي نيز در ذيل آيه يادشده آمده است: «هرگاه مؤمن رحلت مي كند، آسمان و زمين تا چهل روز بر او مي گريند»، و سپس به نقل از عطاء آمده است: «گريه آسمان همان سرخي اطراف آن است.»(20)



ـ از محمد بن سيرين نيز نقل شده است: «آسمان پس از يحيي بن زكريّا بر كسي جز حسين بن علي عليه السلام نگريست.»(21)



ـ همچنين از وي نقل شده است كه به هشام بن محمد گفت: «آيا مي داني سرخي در افق از چيست؟ اين سرخي از روز قتل حسين عليه السلام پديد آمده است.»(22)



ـ در بسياري از منابع اهل سنّت از علي بن مسهر قرشي نقل شده است كه از جدّه اش، ام حكيم، چنين روايت كرده: «به هنگام شهادت امام حسين عليه السلام من دختر جواني بودم و آسمان به مدت چند روز همچون لخته خون بود»، و در بعضي روايات، مدت يك سال و نه ماه آمده و در بعضي ديگر، مدت هفت روز و شب آمده است.(23)



ـ از خلاد صاحب السمسم نيز نقل شده كه از مادرش چنين روايت كرده است: «براي مدتي پس از قتل حسين عليه السلام ، نور خورشيد در هر صبح و شام به رنگ سرخ بر روي ديوارها ظاهر مي شد و هيچ سنگي برداشته نمي شد، جز آن كه زير آن خون تازه يافت مي شد.»(24)



ـ اسود بن قيس نيز گفته است: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل حسين عليه السلام سرخ رنگ بود، گويا كه خونين است.»(25)



ـ عيسي بن حارث كندي نيز گفته است: «پس از قتل حسين عليه السلام به مدت هفت روز، آن گاه كه نماز عصر را ادا مي كرديم و به خورشيد مي نگريستيم، نور آن را بر روي ديوارها همچون ملحفه هاي رنگين مي ديديم، و ستارگان نيز بعضي به بعضي ديگر برخورد مي كردند.»(26)



ـ و از جميل بن زيد نيز نقل كرده اند: «آسمان به هنگام قتل حسين عليه السلام سرخ رنگ شد.»(27)



يزيد بن ابي زياد نيز گفته است: «آن گاه كه حسين عليه السلام به قتل رسيد، من چهارده ساله بودم... و آفاق آسمان سرخ رنگ شد...»(28)



ـ در روايت ابي معمر نيز چنين آمده است: «آسمان به مدت يك ماه پس از قتل حسين عليه السلام سرخ رنگ بود.»(29)



ـ در حديث عثمان بن ابي شيبه مدت سرخي بر روي ديوارها، هفت روز گزارش شده است.(30)



ـ ابراهيم نخعي نيز در اين باره گفته است: «پس از قتل حسين عليه السلام اقطار آسمان سرخ رنگ شد، و اين وضع همچنان ادامه داشت. آن گاه آسمان شكافته شد و از آن خون باريد.»(31)



ـ و اسعد بن قيس نيز چنين روايت كرده است: «آن گاه كه حسين عليه السلام كشته شد، يك سرخي از جانب مشرق، و سرخي ديگر از جانب مغرب برخاست و در دل آسمان با يكديگر متلاقي مي شدند.»(32)



ـ سيوطي، از عالمان پر تأليف اهل سنّت، پس از اشاره اجمالي به شهادت امام حسين عليه السلام (به اين دليل كه قلب، تحمّل ذكر تفصيلي آن را ندارد) به حوادث پس از شهادت اشاره كرده است: «آن گاه كه حسين عليه السلام به قتل رسيد، نور خورشيد به مدت هفت روز بر روي ديوارها همچون ملحفه هاي رنگين بود و ستارگان به يكديگر برخورد مي كردند، و قتل حسين در روز عاشورا اتفاق افتاد و در اين روز، خورشيد دچار كسوف شد و آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود و سپس اين سرخي پس از آن، همچنان در آسمان ديده مي شود، در حالي كه پيش از قتل حسين عليه السلام چنين چيزي در آسمان ديده نمي شد.»(33)



ـ ابن ابي الدنيا نيز روايت كرده است: «آسمان و زمين نگريستند، جز بر دو تن، و گريه آسمان آن است كه همچون چرم دبّاغي شده سرخ رنگ مي شود. و هنگامي كه يحيي بن زكريّا عليه السلام كشته شد، آسمان سرخ شد و خون باريد. و هنگامي كه حسين بن علي عليه السلام كشته شد، آسمان سرخ فام شد.»(34)



بلاذري و خطيب بغدادي نيز گفته اند: «اين سرخي شفق كه [در افق آسمان [است، قبل از قتل حسين عليه السلام وجود نداشت.»(35)



ـ ابن اثير نيز گفته است: «به مدت دو يا سه ماه پس از قتل حسين عليه السلام به هنگام طلوع خورشيد تا آن گاه كه خورشيد بالا بيايد، گويا ديوارها آغشته به خون بودند.»(36)



ابن سعد نيز سرخي در آسمان را مربوط به پس از قتل امام حسين عليه السلام دانسته است.(37)



اشعار



خون گريستن هستي در شهادت سيد شهيدان در اشعار شعرا نيز منعكس شده است كه براي نمونه، به مواردي اشاره مي شود:



سليمان بن قتيبه عدوي، سه روز پس از عاشورا، آن گاه كه به كربلا رسيد و محل شهادت شهدا را ديد، چنين سرود:





*



«مررتُ علي ابياتِ آلِ محمّد اَلَم تر أنّ الشمسَ اضحت مريضة ًلفقدِ حسينٍ و البلادَ اقشعرّت»؛(38)

*



ٍفلم أرها امثالها يومَ حلَّت حسينٍ و البلادَ اقشعرّت» ؛ (38) ًلفقدِ حسينٍ و البلادَ اقشعرّت»؛(38)



بر خانه هاي آل محمد صلي الله عليه و آله عبور كردم، ولي آن ها را همچون روز اول نديدم. آيا نمي بيني كه خورشيد به خاطر فقدان حسين عليه السلام مريض شده و سرزمين ها به لرزه درآمده اند؟



و در اشعار سيد حميري چنين آمده است:





*



«بكت الارضُ فقده و بكته بكتا فقده اربعين صباحا كلَّ يومٍ عند الضُّحي و المساء»؛(39)

*



باحمرارٍ له نواحي السماءِ كلَّ يومٍ عند الضُّحي و المساء»؛(39) كلَّ يومٍ عند الضُّحي و المساء»؛(39)



زمين بر فقدان حسين عليه السلام گريست و نواحي آسمان نيز با سرخي بر او گريستند. زمين و آسمان تا چهل روز هر صبح و شام بر فقدان حسين گريستند.



ابوالعلاء معرّي نيز گفته است:





*



«و علي الدّهرِ مِن دماءِ الشهيدين و هما في اواخر الليل فجران و في اوّلياته شفقان»؛(40)

*



عليٍّ و نجلِه شاهدان و في اوّلياته شفقان»؛(40) و في اوّلياته شفقان»؛(40)



خون هاي دو شهيد، يعني علي عليه السلام و فرزندش، دو شاهد و حجت بر زمانه اند. اين دو شهيد در اواخر شب دو فجر و سپيده، و در اوايل شب دو شفق (در افق)اند.



ـ عبدالحسين حويزي چنين سروده است:





*



«اَيُّها السائل عن افق السماء و صحيح القول عندي أنّها لم تزل تبكي دما أعيُنها بدمٍ منه ثري الطف سُقي»؛(41)

*



كيفَ ابدت حمرةً بالشفق حمرةٌ من دمعها المنطلق بدمٍ منه ثري الطف سُقي»؛(41) بدمٍ منه ثري الطف سُقي»؛(41)



اي آن كه درباره سرخي شفق در افق آسمان مي پرسي، سخن درست در اين باره نزد من آن است كه اين سرخي ناشي از اشك جاري آسمان است، و همواره از چشمان آسمان خوني جاري است كه سرزمين طف با آن سيراب مي شود.



نقل و تحليل روايات



از رواياتي كه گذشت مي توان چنين استنباط كرد كه اصل مسأله گريه هستي ـ به ويژه زمين و آسمان ـ بر شهادت امام حسين عليه السلام امري قطعي است؛ زيرا روايات بسياري از جانب امامان شيعه عليهم السلام ، اصحاب آنان و راويان غير شيعي در اين زمينه صادر شده كه در مجموع، گريه نظام هستي بر حادثه قتل حسين عليه السلام را مسجّل مي كنند. به ويژه آن كه بعضي از اين روايات داراي سند صحيح بوده و يا در منابع معتبري همچون كامل الزيارات نقل شده اند و بدين لحاظ، شايد تلاش براي نقد سندي اين روايات چندان ضروري و سودمند نباشد؛ چرا كه مي توان نسبت به اصل مدعاي اين روايات، ادعاي تواتر معنوي كرد.



مدت زمان گريه



اما همان گونه كه از بررسي روايات يادشده به دست مي آيد، اختلافاتي در مضامين اين روايات به چشم مي خورد. يكي از بارزترين وجوه اختلاف روايات، اختلاف در مدت زمان اين حادثه است. در روايات رسيده از امامان شيعه عليهم السلام سه گونه تعبير ديده مي شود:



1. نسبت دادن گريه به زمين و آسمان و ديگر اجزاي هستي بدون اشاره به محدوده زماني؛



2. تقييد گريه آسمان و زمين به مدت يك سال؛



3. تقييد به مدت چهل روز.



تعداد روايات دسته سوم بيش تر است. اما روايات رسيده از اصحاب ائمه، از جمله روايت ابوذر و ميثم تمّار عاري از هرگونه تقييد زماني هستند و روايت فاطمه بنت علي عليه السلام به زمان بازگشت اهل بيت عليهم السلام به مدينه مقيّد است.



در روايات منقول در منابع اهل سنت ـ چنان كه گذشت ـ نيز چند تعبير به چشم مي خورد:



1. بدون تقييد به زماني معيّن؛



2. ذكر مدت چند روز؛



3. ذكر مدت هفت روز؛



4. ذكر مدت يك ماه؛



5. ذكر مدت چهل روز؛



6. ذكر مدت دو يا سه ماه؛



7. ذكر مدت يك سال و نه ماه.



بدين سان، اين پرسش مطرح مي شود كه سرّ اين اختلافات در محدوده زماني گريه هستي ـ به ويژه گريه آسمان و خورشيد ـ چيست؛ اختلافي كه در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به چشم مي خورد؟



يك توجيه كلي درباره اختلافات يادشده در روايات مي تواند اين باشد كه هرقدر به زمان حادثه نزديك تر مي شويم، تأثير عظمت مصيبت بر اجزاي هستي نيز بيش تر مي شود. بدين روي، برخي از خوارق عادات كه مترتّب بر شهادت امام حسين عليه السلام بودند و در نظام هستي در روزهاي پس از شهادت رخ نمودند، محدود به همان روزهاست؛ حوادثي همچون زلزله، كسوف، بادهاي سرخ و سياه و بارش خون و خاكستر. از اين رو، مي توان گفت: نماد گريه هستي، كه همان خون نما بودن خورشيد و نور آن بر روي ديوارهاست، در روزهاي اوليه پس از شهادت امام حسين عليه السلام شديدتر بود.



براي نمونه، مي توان به برخي از روايات موجود در منابع غير شيعي اشاره كرد كه سرخي خورشيد در روزهاي پس از شهادت را به «علقم» (خون بسته) و يا به «وردة كالدهان» (چرم دباغي شده و به رنگ سرخ) يا به «ملاحف معصفرة» (ملحفه هاي رنگين به رنگ گل معصفر) تشبيه كرده اند. از سوي ديگر، اين مضمون در برخي روايات هست كه سرخي شفق كه پس از قتل امام حسين عليه السلام ظاهر شد، همچنان ادامه دارد، در حالي كه شدت اين سرخي امروزه در حدي نيست كه بتوان آن را به «علقم» يا مثل آن تشبيه كرد. بدين لحاظ، مي توان گفت: اختلاف روايات به دليل كاسته شدن از شدت آثار پديد آمده در نظام هستي با گذشت زمان، و تحديد زماني راويان بسته به نوع تلقّي خويش از مدت زمان سرخي خورشيد بوده است.



آنچه به عنوان مؤيّد توجيه مزبور مي تواند مطرح شود، سخن پيش گفته از سيوطي است كه ابتدا مدت هفت روز را براي رنگين بودن نور خورشيد و جلوه آن بر روي ديوارها، همچون «ملاحف معصفرة» ذكر مي كند و سپس مي گويد: «آفاق آسمان به مدت شش ماه پس از شهادت حسين عليه السلام سرخ رنگ بود و سپس اين سرخي همچنان در آسمان ديده مي شود، در حالي كه قبلاً چنين نبود.» سخن سيوطي صراحت در اين دارد كه وضعيت نور خورشيد در هفت روز اول با مدت شش ماه بعد متفاوت بوده؛ چنان كه وضعيت آن پس از شش ماه نيز مي بايست با مدت قبل متفاوت بوده باشد، وگرنه تحديد به مدت شش ماه وجهي ندارد.



سؤالي كه هم اينك فراروي ماست اين است كه با فرض قبول پيدايش تغييراتي در آسمان در روزها يا ماه هاي پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، آيا مي توان پذيرفت كه هنوز هم سرخي افق به هنگام طلوع و غروب خورشيد، ناشي از حُزن و گريه آسمان و خورشيد بر شهادت امام حسين عليه السلام است؟ و در صورت طرح چنين ادعايي، آيا مي توان پذيرفت كه اين سرخي قبل از شهادت آن حضرت وجود نداشته؟ در اين صورت آيا بايد مدعي بروز امري خارق عادت در تمامي مدت 1363 سال پس از شهادت آن حضرت شويم؟ و آيا مي توان اثبات كرد قوانين طبيعي و فيزيكي قبل از شهادت آن حضرت اقتضاي چنين امري را نداشته است؟ با تأمل در روايات اهل بيت عليهم السلام و اصحاب ايشان، نمي توان تصريحي بر استمرار سرخي تا عصر حاضر يافت.



جز اين كه بعضي روايات مطلق اند و مقيد به زمان خاصي نيستند؛ اما در تعابير برخي از راويان، شعرا و مؤلفان اهل سنت، همچون ابن سيرين، بلاذري، خطيب بغدادي، ابوالعلاء معرّي، سيوطي و ابن سعد ـ همان گونه كه گذشت ـ مي توان چنين تصريحي يافت. بدين ترتيب نمي توان دليل قطعي از روايات تاريخي براي اثبات چنين امر خارق عادتي در طول قرن هاي يادشده ارائه داد؛ و گزارش هاي يادشده چيزي فراتر از حدس و ظن به دست نمي دهد. اما در صورت قبول، اين روايات چنين قابل توجيه اند كه آنچه در دوره هاي بعد در افق آسمان پديده آمد، شدت سرخي به هنگام طلوع و غروب بود كه ناشي از شهادت امام حسين عليه السلام بوده است؛ گرچه وجود اصل سرخي در ادوار پيش از شهادت نفي نشود.



محدوده گريان از اجزاي هستي



نكته ديگري كه درباره روايات يادشده مطرح مي باشد، تعابير گوناگوني است كه در ارتباط با محدوده اجزاي هستي، كه در شهادت امام حسين عليه السلام گريستند، به چشم مي خورد. برخي از روايات به طور كلي، به گريه اسمان و زمين اشاره كرده اند، اما در برخي تعابير ديگر تعابير بسيار عام هستند و تمامي پهنه هستي را شامل مي شوند. در جمع بندي روايات، مي توان به اين نتيجه رسيد كه:



آسمان و زمين، خورشيد، ستارگان، آسمان ها و زمين هاي هفت گانه، آنچه در آن ها و بين آن هاست، آنچه ديده مي شود و آنچه ديده نمي شود، بهشت، دوزخ، اركان آسمان، پهنه زمين، درياها و ساكنان آن ها، ماهيان اعماق دريا، كوه ها و كوهپايه ها و بيشه ها، جنگل ها و صخره ها، درختان با شاخه هاشان، همه اهل آسمان ها، تمامي ملائكه آسمان و زمين، وحوش بيابان، مؤمنان انس و جنّ، رضوان، مالك، حاملان عرش، بهشت ها و نگهبانانشان، جوانان بهشت، كعبه، مقام ابراهيم، مشعرالحرام، حلّ، حرم و ملائكه مقرّب در شهادت امام حسين عليه السلام گريستند.



دقت در اين تعابير، نشانگر آن است كه امامان شيعه عليهم السلام سعي داشته اند عظمت حادثه كربلا و تأثيرات عجيب آن را در كل نظام هستي براي ديگران تبيين نمايند.



تبيين و توجيه گريه هستي



اما گريه اجزاي گوناگون هستي چگونه قابل تبيين و توجيه است؟ آيا نه اين است كه گريه را تنها بايد به موجودات ذي شعور نسبت داد؟؛ بدين سان، چگونه مي توان ـ مثلاً ـ خورشيد را يا ستارگان را و كوه ها و جنگل ها و حيوانات را گريان دانست؟



دشواري قبول اين سخن، كه جمادات و موجودات ظاهرا بي شعور نيز مي گريند، سبب آن شده است كه برخي با تقدير گرفتن مضاف، مثلاً، تعبير «بكت السماوات و الارضون» را به «بكي اهل السماوات و الارضون» تفسير كنند، و برخي ديگر تعبير گريه آسمان و زمين و اجزاي هستي را تعبيري كنايي بدانند. برخي هم اسناد گريه به آسمان و زمين را تنها رسمي باقي مانده از عصر جاهلي بدانند كه در آن عصر، مردم براي تعظيم برخي شخصيت ها پس از مرگشان مي گفتند: آسمان و زمين در مرگ او گريستند و قرآن نيز بر همين اساس، براي تحقير فرعونيان و اين كه در اثر هلاكت آن ها، تغييري در نظام هستي پديد نيامد و اصلاً وجود آنان ارزشي نداشت كه در نظام هستي، فقدانشان ايجاد خلل و خلأ كرده باشد؛ اشاره مي كند كه اگر آسمان و زمين قابليت گريه كردن داشتند، در فقدان فرعونيان نمي گريستند.(42)



اما با توجه به شواهد موجود در روايات، به نظر مي رسد مانعي از حمل روايات و آيه شريفه بر معناي ظاهري و حقيقي آن در ميان نباشد. ظاهر رواياتي كه گذشت اين است كه آسمان به واقع بر قتل امام حسين عليه السلام گريست، و گريه آن به صورت سرخي افق به هنگام طلوع و غروب خورشيد ظاهر شد؛ چنان كه از گريه درياها به تلاطم آن، و از گريه كوه ها به متلاشي شدنشان، و از گريه زمين به سياهي و خاكستري شدن آن تعبير شده است.



علاوه بر اين، با عنايت به اصل ذي شعور بودن نظام هستي، اعم از حيوان و نبات و جماد، كه از آيات متعدد قرآن قابل استفاده است و آياتي همچون «إنْ مِنْ شي ءٍ الاّ يُسبّح بحمدهِ ولكن لا تفقهون تسبيحهم» (اسراء: 44) يا «يُسبّحُ للّهِ ما في السماواتِ و الارض» (جمعه: 1) و تبيين فلسفي اين مسأله توسط ملّاصدرا در حكمت متعاليه(43)، مي توان گريه هستي بر قتل امام حسين عليه السلام را نه بر معناي كنايي تخيلي، بلكه بر معناي حقيقي آن حمل كرد، اما با اين تبيين كه «بكاءُ كلِّ شي ءٍ بحسبه»؛ گريه هر سنخ از موجودات متناسب با همان سنخ است.



البته اسناد اين گونه امور به فاعل هاي طبيعي و جمادات، نيازمند اثبات علت غايي براي آن هاست؛ و در اين كه بتوان براي فاعل هاي طبيعي، قايل به علت غايي بود، اشكالاتي مطرح شده، به ويژه بر اساس مسلك ملاصدرا كه مرتبه اي از علم و شوق را براي موجودات مادي اثبات كرده؛ در حالي كه وي، علم را نوعي وجود مجرّد مي داند. و برخي از محققّان، براي تصحيح اسناد علت غايي به فاعل هاي طبيعي، مبادي علمي در فاعل هاي طبيعي را به فاعل مسخّر نسبت داده اند، كه در نهايت به ذات واجب تبارك و تعالي منتهي مي شود.(44)



درباره سرخي افق، پس از قتل امام حسين عليه السلام تبيين بدوي اين است كه رنگ سرخ نمادي از خون است و چون قيام حسيني آميخته با ايثار خون بوده و اين خون همواره زنده است، از اين رو، خورشيد و نور آن به هنگام طلوع و غروب، خون نما مي شده است و هنوز نيز ادامه دارد.



تبيين ذوقي ديگري توسط ابن جوزي مطرح شده است، به اين صورت كه انسان در نتيجه غضب، دچار سرخي صورت مي شود و خداوند متعال از آن رو كه منزّه از جسمانيت است، غضب او در قتل امام حسين عليه السلام به صورت سرخي آفاق آسمان ظاهر شد تا عظمت جنايت را حكايت كند.(45)



با توجه به آنچه گذشت، سؤال از امكان تحقق گريه در نظام هستي پس از شهادت حسين بن علي عليه السلام نيز پاسخ داده شد. اگر نظام هستي صاحب شعور است:





*



ما سميعيم و بصير و باهشيم با شما نامحرمان ما خامشيم

*



با شما نامحرمان ما خامشيم با شما نامحرمان ما خامشيم



بنابراين، هر سنخ از موجودات، آنچه ديدني است و آنچه ناديدني است ـ چنان كه در روايت از امام صادق عليه السلام گذشت ـ به نحوي بر اين مصيبت مي گريد. راز اين گريه نيز اظهار عظمت مصيبت است، به نحوي كه در جزء جزء عالم هستي داراي تأثير بوده است. اما در نظام هستي، با هلاكت كفّار و فرعونيان خلأي پديد نمي آيد. از اين رو، فرمود: «فما بَكَتْ عليهم السّماءُ والارضُ».



اختصاص گريه هستي بر امام حسين عليه السلام و يحيي بن زكريّا عليه السلا



م



از همين جا، سرّ اختصاص گريه هستي براي امام حسين عليه السلام و يحيي بن زكريّا عليه السلام روشن مي شود. گرچه عظمت شهادت امام حسين عليه السلام آن چنان بوده كه نظام هستي، حتي در شهادت حضرت يحيي عليه السلام نيز همچون گريه اش بر شهادت امام حسين عليه السلام نگريست و روايات شاهد بر اين مدعايند. البته بنابر برخي روايات، بعضي از اجزاي هستي به هنگام رحلت مؤمن، براي فقدان او مي گريند؛ چنان كه ابن عباس از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت كرده است: «هر مؤمني را در آسمان دري است كه محل صعود اعمال و نزول رزق اوست، و به هنگام مرگ وي، اين قسمت از آسمان و محل نماز مؤمن در زمين در مرگ او مي گريند.»(46) ولي همان گونه كه روشن است، اين روايت از گريه بخش خاصي از نظام هستي بر فقدان مؤمن حكايت دارد و نه تمام هستي؛ و گريه تمام نظام هستي از ويژگي هاي امام حسين عليه السلام است.



انگيزه اهل سنّت در نقل اين روايات



سخن پاياني بازگشتي است به آنچه در ابتداي اين مقال درباره تبيين و تحليل برخي از محققان معاصر نسبت به عنايت خاص منابع اهل سنّت درباره رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين عليه السلام ارائه شد، مبني بر اين كه اين عنايت ويژه در اين منابع به دليل منصرف كردن اذهان از فلسفه اصلي قيام امام حسين عليه السلام بوده است. اما به نظر مي رسد اگر قدري واقع بينانه تر به روايات شيعي و سنّي در زمينه مورد بحث بنگريم ـ به ويژه با قطعي بودن برخي از اين حوادث و خوارق عادات، و تواتر معنوي روايات مربوط(47) ـ مي توان توجه خاص راويان و مؤلفان اهل سنّت به اين بحث را ناشي از محسوس و عيان و انكارناپذير بودن اين حوادث از سويي، و جايگاه رفيع حسين بن علي عليه السلام ، حتي در ميان گروه هاي غيرشيعي، از سوي ديگر دانست. همين جايگاه رفيع است كه بسياري از عالمان غيرشيعي را به لعن قاتلان حسين بن علي عليه السلام و از جمله يزيد بن معاويه واداشته است، در حالي كه لعن خلفا با مبناي آنان چندان سازگار نيست.(48)

پاورقي

1ـ اصغر قائدان، «تأمّلي چند پيرامون گزارش حادثه كربلا در منابع مورّخان اهل سنّت»، مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1375، دفتر سوم، ص 70ـ72.



2ـ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، تهران، اسلامية، 1385 ق، ج 45، ص 201، باب 40، ح 1.



3ـ همان، ج 45، ص 209، باب 40، ح 16 به نقل از جعفربن محمدبن قولويه قمي (م 367ق)، كامل الزيارات، تصحيح علّامه اميني، نجف، مرتضويه، 1356 ق، باب 28، ص 89.



4ـ عبدالله بحراني، عوالم العلوم و المعارف، جلد «امام حسين عليه السلام »، ص 459، ح 8.



5ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 211، باب 40، ح 26 به نقل از كامل الزيارات، ص 90، باب 28، ح 12.



6ـ همان، ج 14، ص 182، ح 25، به نقل از: قطب الدين راوندي، قصص الانبياء، تصحيح غلامرضا عرفانيان، قم، الهادي، 1418، به نقل از شيخ صدوق.



7ـ جعفربن محمد بن قولويه، پيشين، باب 28، ص 91 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 201، باب 40، ح 2 / عبدالله بحراني، پيشين، جلد «امام حسين عليه السلام »، ص 460، ح 11. روايات ديگري قريب به همين مضمون از آن حضرت رسيده است. براي نمونه. ر.ك: قصص الانبياء، ص 222/ بحارالانوار، ج 14، ص 183، ح 26و 27.



8ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 202، باب 40، ح 3 به نقل از شيخ مفيد از امالي و ص 206، ح 10 و 11و 12 به نقل از كامل الزيارات، باب 28. در برخي از اين احاديث، تعبير «بكي جميع ما خلق الله» آمده است.



9ـ همان، ج 45، ص 206ـ207، باب 40، ح 13.



10ـ همان، ج 45، ص 210، باب 40، ح 21، به نقل از كامل الزيارات، باب 28، ص 93.



11ـ جعفربن محمد بن قولويه، باب 28، ص 90.



12ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 210، باب 40، ح 18 به نقل از كامل الزيارات، باب 28، ص 90.



13ـ همان، ج 44، ص 286 و ج 45، ص 201، باب 40، ح 2.



14ـ همان، ج 45، ص 218، باب 40، ح 45 به نقل از قصص الانبياء.



15ـ همان، ج 45، ص 219، باب 40، ح 47 به نقل از كامل الزيارات، ص 74، باب 23، ح 11.



16ـ همان، ج 45، ص 202، باب 40، ح 4، به نقل از شيخ صدوق، علل الشرائع و امالي.



17ـ عبدالرزاق موسوي مقرّم، مقتل الحسين، قم، مكتبة بصيرتي، 1383،ص404، به نقل ازشيخ طبرسي،الاحتجاج،نجف، ص 166.



18ـ محمدجواد محمودي، ترتيب الامالي، مؤسسة المعارف الاسلامية، 1420 ق، ج 5، ص 220، ح 2426 به نقل از شيخ صدوق، امالي، مجلس 31، ح 3.



19ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 217، باب 40، ح 40، به نقل از صحيح مسلم، اول جزء پنجم / ابن بطريق اسدي حلّي، العمدة، (م حدود 600 ق) قم، جامعه مدرسين، 1407، ص 405، ح 835/محمدطاهر قمي شيرازي، الاربعين في امامة الائمة الطاهرين، تحقيق سيدمهدي رجائي،قم، محقق، 1418، ص 48.



20ـ ابن بطريق اسدي حلّي، پيشين، ص 405، ح 836 / سيدعلي بن طاووس حسني، الطرائف، قم، خيام، ص 203، ح 293.



21ـ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ترجمة الامام الحسين عليه السلام ، تحقيق محمدباقر محمودي، ص 353.



22ـ محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 219، باب 40، ح 49 / شمس الدين محمدبن احمد ذهبي (م 748 ق)، تاريخ الاسلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، دارالكتاب العربي، 1418 ق، ج 5، ص 15 / شيخ مفيد، الارشاد، قم، تحقيق آل البيت، نشر دارالمفيد، ج 2، ص 132 / نورالدين هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408، ج 9، ص 197.



23ـ ابن عساكر، پيشين، ترجمة الامام الحسين عليه السلام ، ص 355، ح 289 و ص 356، ح 292 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 210، باب 40، ح 19 به نقل از: كامل الزيارات، ج 45، ص 216، باب 40، ح 39، به نقل از ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب، نجف، حيدرية، ج 3، ص 213 / نورالدين هيثمي، پيشين، ج 9، ص 196 / جزء علي بن محمد حميري (م 323) تحقيق ابوطاهر زبير بن مجدد عليزئي، 1413، رياض، دارالطحاوي، حديث أكادمي، ص 33.



24و25ـ تاريخ مدينة دمشق، ترجمة الامام الحسين عليه السلام ، ص355، ح 291 / ص 356، ح 292



26ـ همان، ص 356، ح 393 / احمد ذهبي، پيشين، ج 5، ص 15 / سيدهاشم بحراني (م 1107)، مدينة المعاجز، تحقيق عزت الله مولائي همداني، نشر مؤسسة المعارف الاسلامية، 1412، ج 4، ص 187، ح 1214 / نورالدين هيثمي، پيشين، ج 9، ص 197 / علي بن عيسي اربلّي (م 693)، كشف الغمة في معرفة الأئمة عليهم السلام ، بيروت، دارالاضواء، 1405، ج 2، ص 268.



27ـ نورالدين هيثمي، پيشين، ج 9، ص 197، به نقل از طبراني، معجم كبير، ج 3، ص 113، ح 2837.



28ـ تاريخ مدينة دمشق، ترجمة الامام الحسين عليه السلام ، ص 365، ح 304 / محمدبن جرير طبري شيعي (اوائل قرن 4)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، 1413، ص 179 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 216 / قاضي نعمان بن محمد مغربي (م 363)، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار عليهم السلام ، تحقيق سيد محمدحسيني جلالي، قم، جامعه مدرسين، ج 3، ص 541، ج 1095 و ص 544، ح 1115 / يحيي بن معين (م 233)، تاريخ، تحقيق عبدالله احمد حسن، دارالقلم، ج 1، ص 361، ح 2435.



29ـ قاضي نعمان مغربي، پيشين، ج 3، ص 169، ح 1115.



30ـ مولي حيدر علي شيرواني (م 1200)، مادونة العامة من مناقب اهل البيت عليهم السلام ، تحقيق شيخ محمد حسون، مطبعة المنشورات الاسلامية، 1414، ص 248.



31ـ ابوبشر محمدبن احمد بن حماد دولابي (م 310)، الذريّة الطاهرة النبوية، تحقيق سعد مبارك حسن، كويت، الدار السلفية، 1407، ص 97.



32ـ ابو اسحاق اسفرايني (قرن 10)، نورالعين في مشهد الحسين عليه السلام ، تونس، نشر المنار، ص 76.



33ـ جلال الدين سيوطي (م 911)، تاريخ الخلفا، تحقيق محمد محيي الدين عبدالحميد، قم، نشر رضي، 1411، ص 207.



34ـ شرح الاخبار، ج 3، ص 546، ح 1125.



35ـ منيرالاحزان، ص 62.



36ـ ابن اثير، الكامل، تحقيق ابي الفداء عبدالله القاضي، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415، ج 3، ص 441.



37ـ مولي حيدرعلي شيرواني، پيشين، ص 249.



38ـ ابن نما الحلّي (م 645)، مثيرالاحزان، نجف، حيدريه، 1369، ص 88.



39و40ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب،پيشين،ج3، ص 213.



41ـ روزنامه كيهان، 28/12/1380، مقاله حسين سعيد، «گريه آسمان بر حسين عليه السلام »؛ ادعا يا واقعيت، ترجمه ت. آزاد اردبيلي.



42ـ ر.ك: سيد محمدحسين طباطبائي، تفسير الميزان، چ سوم، تهران، دارالكتاب الاسلامية، ج 18، ص 150ـ151 / ابوعلي فضل بن حسن طبرسي (م 548)، مجمع البيان، ترجمه گروهي، تهران، نشر فراهاني، 1350ـ1360، ج 22، ص 303 / ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1353 ـ 1366 / محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 14، ص 182، ح 25 / ابوجعفر محمدبن حسن طوسي (م 460)، التبيان في تفسير القرآن، ج 21، ص 179، تحقيق احمد حبيب قصيرالعاملي، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409، ج 9، ص 233.



43ـ صدرالدين محمد شيرازي، الحكمة المتعالية في الاسفار العقلية الاربعة، قم، مصطفوي، بي تا، ج 2، ص 273، 278و ص 232ـ246، و ج 7، ص 148، 168.



44ـ ر.ك: محمدتقي مصباح، تعليقة علي نهاية الحكمة، قم، مؤسسه در راه حق، 1405ق، ص 260ـ261.



45ـ ر.ك: مولي حيدرعلي شيرواني، پيشين، ص 248ـ 252.



46ـ فضل بن حسن طبرسي (م 548)، پيشين، ج 9، ص 109.



47ـ ر.ك: محمدباقر مجلسي، پيشين، ج 45، ص 219، پاورقي آخر باب 40.



48ـ جلال الدين سيوطي، تاريخ الخلفا،، ص 207ـ209.

دكتر محمّدرضا جبّاري